دوستان یک شوخی گریه آور :
کانالی که بی اجازه ؛
#او_یکزن را
#بی_اسم_من گذاشته و حتی به دروغ نوشته ؛ من صفحه ام را فروخته ام و احتمالا الان اشباح!!! صفحه ی مرا اداره میکنند! شنیدم پریشب نوشته :
به دلیل
#بد_قولی نویسنده !!! امشب #قسمت_صد_نیامد و معذرت میخواهیم!
ما از خنده ؛ واقعا نمیدانستیم گریه کنیم؟ یا از شدت گریه ؛ بخندیم ؟!
اولا
#قسمت_صد ؛ همان روز بعداز ظهر؛ روی صفحه ی کانال من و همه ی کانالهای پخش کننده ی قصه ی من بود!
؛ و از ساعت چهار بعد از ظهر همان روز ؛ روی کانال من و کانالهای مجاز و فرهنگی دیگر ؛ کلی هم بازدید و بازخورد داشت.
#دوما ؛ باید به این
#ادمین_گرامی بگوییم :
#ببخشید !
نویسنده برای قصه ای که حتی نام نویسنده اش را
#حذف کرده اید! به شما بد قولی کرده و قصه را ساعت چهار بعد از ظهر در کانالش گذاشته ؛ که شما تا دوازده شب ؛ نتوانید یک کپی ساده کنید !
...و متاسفانه ادمین گرامی ؛ این بدقولی برای کانال شما همچنان ادامه خواهد داشت !...تا ابد ؛ در جایی که داوری عادلانه تری در کار است.....
این هم لطفا اعلام کنید که نویسنده ؛ کلا بدقول شده ! یا مرده !
یا چه میدانم..... از دست شما خودکشی کرده است!....
یا کلا از ایران؛ رفته است تا بقیه
#او_یکزن را به شما ندهد !....
و
ناشر طفلکی اش به خاطر شما به دردسر نیفتد...
لطفا همین الان اعلام کنید !
والله این را دیگر ؛ من و ناشرم نشنیده بودیم.....
قصه ای که
#ناشر دارد ؛
#شابک و
#فیپا دارد ؛ و تحت قانون #کپی_رایت است ؛ بی اجازه منتشر میشود ! بی نام نویسنده ؛ روی کانالشان میآید ! بعد خودشان در یک کپی کردن ساده ؛ تنبلی میکنند ؛ قصه را نمیگذارند، به مردم هم میگویند :
نویسنده ای که
#وجود_ندارد
#بد_قول_است!!!!
#نویسنده_ی_مرده_بد_قول_نمیشود! آقای .....
برای شما ؛ نویسنده بد قول نیست ! مرده است!
کانالی که بی اسم و رضایت نویسنده و ناشر ؛ قصه #او_یکزن را میگذارد !
یعنی قصه ی یک #مرده را میگذارد!
و مرده ؛ نه در کار ارزان قیمت خرید و فروش پیج میرود و نه بدقول میشود !
این دیگر
#آخرش است ؛ خودش یک قصه است....حتما باید نوشت....
راستی قرار بود ؛ به قول این کانال ؛ من
#پیج_فروش باشم ؛ حالا چند؟؟؟!!!!!
#چیستایثربی
#نویسنده_مرده
از سرای آخرت خطاب به....وقت داریم!
#او_یکزن
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
کانالی که بی اجازه ؛
#او_یکزن را
#بی_اسم_من گذاشته و حتی به دروغ نوشته ؛ من صفحه ام را فروخته ام و احتمالا الان اشباح!!! صفحه ی مرا اداره میکنند! شنیدم پریشب نوشته :
به دلیل
#بد_قولی نویسنده !!! امشب #قسمت_صد_نیامد و معذرت میخواهیم!
ما از خنده ؛ واقعا نمیدانستیم گریه کنیم؟ یا از شدت گریه ؛ بخندیم ؟!
اولا
#قسمت_صد ؛ همان روز بعداز ظهر؛ روی صفحه ی کانال من و همه ی کانالهای پخش کننده ی قصه ی من بود!
؛ و از ساعت چهار بعد از ظهر همان روز ؛ روی کانال من و کانالهای مجاز و فرهنگی دیگر ؛ کلی هم بازدید و بازخورد داشت.
#دوما ؛ باید به این
#ادمین_گرامی بگوییم :
#ببخشید !
نویسنده برای قصه ای که حتی نام نویسنده اش را
#حذف کرده اید! به شما بد قولی کرده و قصه را ساعت چهار بعد از ظهر در کانالش گذاشته ؛ که شما تا دوازده شب ؛ نتوانید یک کپی ساده کنید !
...و متاسفانه ادمین گرامی ؛ این بدقولی برای کانال شما همچنان ادامه خواهد داشت !...تا ابد ؛ در جایی که داوری عادلانه تری در کار است.....
این هم لطفا اعلام کنید که نویسنده ؛ کلا بدقول شده ! یا مرده !
یا چه میدانم..... از دست شما خودکشی کرده است!....
یا کلا از ایران؛ رفته است تا بقیه
#او_یکزن را به شما ندهد !....
و
ناشر طفلکی اش به خاطر شما به دردسر نیفتد...
لطفا همین الان اعلام کنید !
والله این را دیگر ؛ من و ناشرم نشنیده بودیم.....
قصه ای که
#ناشر دارد ؛
#شابک و
#فیپا دارد ؛ و تحت قانون #کپی_رایت است ؛ بی اجازه منتشر میشود ! بی نام نویسنده ؛ روی کانالشان میآید ! بعد خودشان در یک کپی کردن ساده ؛ تنبلی میکنند ؛ قصه را نمیگذارند، به مردم هم میگویند :
نویسنده ای که
#وجود_ندارد
#بد_قول_است!!!!
#نویسنده_ی_مرده_بد_قول_نمیشود! آقای .....
برای شما ؛ نویسنده بد قول نیست ! مرده است!
کانالی که بی اسم و رضایت نویسنده و ناشر ؛ قصه #او_یکزن را میگذارد !
یعنی قصه ی یک #مرده را میگذارد!
و مرده ؛ نه در کار ارزان قیمت خرید و فروش پیج میرود و نه بدقول میشود !
این دیگر
#آخرش است ؛ خودش یک قصه است....حتما باید نوشت....
راستی قرار بود ؛ به قول این کانال ؛ من
#پیج_فروش باشم ؛ حالا چند؟؟؟!!!!!
#چیستایثربی
#نویسنده_مرده
از سرای آخرت خطاب به....وقت داریم!
#او_یکزن
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
تیر ۷۴ بود که این نامه آمد و اینگونه
قبل از ازدواجم ، در اوج موفقیت و
جوانی! ،
#چیستا_یثربی شدم...
.
آنموقع سردبیر برنامه رادیویی #شب_بخیر_کوچولو
و سه برنامه دیگر رادیو و #معاون ادب و هنر مجله ی #سروش هفتگی بودم که این نامه از #حراست آمد.... .
کاملا ناگهانی و بی مقدمه !
. ... .و داشتم
#هیات_علمی میشدم که جلویش را گرفتند!
.
استاد #قیصر_امین_پور باعصبانیت به آنها زنگ زد و گفت :
. این دختر ، سادات است، همیشه شاگرد اول ما بوده !...
.
.
. بارها جایزه فجر و خارجی گرفته...
.چه گناهی کرده؟!
.
جواب درست ندادند. بهانه های بیهوده، مثل اسم خاصم( چیستا= به معنای دانایی در فارسی اصیل را
آوردند)و بهانه های بیهوده دیگری که استاد به من نگفت ، ولی بیشتر عصبانی شد... همان چیزهایی که باعث شد خودش هم چند سال بعد از من ، سردبیری سروش نوجوان را که طبقه ی پایین دفتر ما بود ، فراموش کند و آنجا را ، با آن همه زحمتی که برایش کشیده بود ، با دلشکستگی رها کند...
.
.
.
به خانه رفتم...
. . چند ماه بعد ازدواج کردم ، .
. #هفتادوشش ،
دخترم به دنیا آمد....
عهد کردم زندگیم را وقف قداست #قلم کنم و کردم... .
.
حاصلش حدود ۹۷ کتاب پژوهش ،تالیف و ترجمه است...
عهد کردم یک روز #پستچی را بنویسم و نوشتم.... من هرگز در کشورم وجود نداشتم...
نویسنده، نمایشنامه نویس،فیلمنامه نویس و دکترای #روانشناس بودم ...
مدام از همه جا
#حذف میشدم.....
.
و باز پایداری نشان میدادم ، مینوشتم و بی هیچ #شغل_دولتی کار میکردم.
هنوز هم حدفم میکنند و تا بتوانند بایکوتم میکنند...
.
نامه را نمیخواستم انتشار دهم.
امروز چیزی پیش آمد ، تصمیمم عوض شد..
شاید یاد ناسزاهایی افتادم که زمان انتشار رمان #پستچی در اینستاگرام ، از افراد به ظاهر دوست ، خانواده ، همکار ، و برخی اکانتها.... در فضای مجازی میشنیدم !.... .
.چیزی نبود که از ترس ، به من نسبت نداده باشند! .
حتی آشنایان...
.
.
.
و برخورد امروز مدیر #تاتر فجر ، مدیر #خانه_تاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی که مرا یاد آن روزها میاندازد.. .
.
.
چند کیلو "اس ام اس" و نامه جمع کرده ام...😶
.
.این نامه را به دیوار خانه قاب کرده ام ، که این #جفا یادم نرود...
.
یادم نمیرود.
نه من و نه خدا.... .
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
دکتر
#نویسنده
#روانشناس
#سردبیر
#سرپرست_خانواده
#مجله_سروش
#صداسیما
#رادیو
. .
#دادخواهی
ستم
#پایداری
ایمان به حقیقت
ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
#ممنوع_الکاری بیدلیل .
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
. .
.
.
https://www.instagram.com/p/ByC1eouFMVC/?igshid=1xeq86ejskm3p
قبل از ازدواجم ، در اوج موفقیت و
جوانی! ،
#چیستا_یثربی شدم...
.
آنموقع سردبیر برنامه رادیویی #شب_بخیر_کوچولو
و سه برنامه دیگر رادیو و #معاون ادب و هنر مجله ی #سروش هفتگی بودم که این نامه از #حراست آمد.... .
کاملا ناگهانی و بی مقدمه !
. ... .و داشتم
#هیات_علمی میشدم که جلویش را گرفتند!
.
استاد #قیصر_امین_پور باعصبانیت به آنها زنگ زد و گفت :
. این دختر ، سادات است، همیشه شاگرد اول ما بوده !...
.
.
. بارها جایزه فجر و خارجی گرفته...
.چه گناهی کرده؟!
.
جواب درست ندادند. بهانه های بیهوده، مثل اسم خاصم( چیستا= به معنای دانایی در فارسی اصیل را
آوردند)و بهانه های بیهوده دیگری که استاد به من نگفت ، ولی بیشتر عصبانی شد... همان چیزهایی که باعث شد خودش هم چند سال بعد از من ، سردبیری سروش نوجوان را که طبقه ی پایین دفتر ما بود ، فراموش کند و آنجا را ، با آن همه زحمتی که برایش کشیده بود ، با دلشکستگی رها کند...
.
.
.
به خانه رفتم...
. . چند ماه بعد ازدواج کردم ، .
. #هفتادوشش ،
دخترم به دنیا آمد....
عهد کردم زندگیم را وقف قداست #قلم کنم و کردم... .
.
حاصلش حدود ۹۷ کتاب پژوهش ،تالیف و ترجمه است...
عهد کردم یک روز #پستچی را بنویسم و نوشتم.... من هرگز در کشورم وجود نداشتم...
نویسنده، نمایشنامه نویس،فیلمنامه نویس و دکترای #روانشناس بودم ...
مدام از همه جا
#حذف میشدم.....
.
و باز پایداری نشان میدادم ، مینوشتم و بی هیچ #شغل_دولتی کار میکردم.
هنوز هم حدفم میکنند و تا بتوانند بایکوتم میکنند...
.
نامه را نمیخواستم انتشار دهم.
امروز چیزی پیش آمد ، تصمیمم عوض شد..
شاید یاد ناسزاهایی افتادم که زمان انتشار رمان #پستچی در اینستاگرام ، از افراد به ظاهر دوست ، خانواده ، همکار ، و برخی اکانتها.... در فضای مجازی میشنیدم !.... .
.چیزی نبود که از ترس ، به من نسبت نداده باشند! .
حتی آشنایان...
.
.
.
و برخورد امروز مدیر #تاتر فجر ، مدیر #خانه_تاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی که مرا یاد آن روزها میاندازد.. .
.
.
چند کیلو "اس ام اس" و نامه جمع کرده ام...😶
.
.این نامه را به دیوار خانه قاب کرده ام ، که این #جفا یادم نرود...
.
یادم نمیرود.
نه من و نه خدا.... .
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
دکتر
#نویسنده
#روانشناس
#سردبیر
#سرپرست_خانواده
#مجله_سروش
#صداسیما
#رادیو
. .
#دادخواهی
ستم
#پایداری
ایمان به حقیقت
ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
#ممنوع_الکاری بیدلیل .
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
. .
.
.
https://www.instagram.com/p/ByC1eouFMVC/?igshid=1xeq86ejskm3p
پدرم این#آهنگ رو میخوند...
سالها #پاریس و #سوئیس درس خونده بود.
صدای پدرم ؛ خیلی خوب بود...
دلش برام ؛ تنگ شده...
خواننده. #ویدئو
#موزیک_ویدئو
#کلیپ
#موزیک
#انریکو_ماسیاس
#انریکو_ماکیاس
نام #ترانه
#chanter
آیا برگشت به #گذشته و سرکوب الکترون ممکن است؟
محققان یک الگوریتم برای رایانه کوانتومی عمومی آیبیام(IBM) ایجاد کردند که پراکندگی یا متفرق شدن ذرات را شبیهسازی میکند. هنگامی که یک ذره عادی پراکنده میشود در یک جهت و در یک خط مستقیم حرکت میکند.
با این حال، در دنیای کوانتوم همه چیز کمی پیچیده میشود و یک ذره متفرق در دنیای کوانتوم بسته به کیفیت پراکنده شدن در مسیرهای مختلف قرار میگیرد.
برگرداندن ذره به حالت اصلی خود غیر ممکن است و مثل این است که بخواهیم یک شیشه نوشابه شکسته را به حالت اولیه خود برگردانیم.
حرکت در زمان، اکنون جز در یک مورد خاص رایانه ای ممکن نیست.
اما اگر یک ذره را با علم کوانتوم بشکنیم چه ؟!
اگر دانشمندان موفق شوند.... آن وقت ذرات شکسته مثل جیوه ؛ اینور و آنور میرود و اگر بتوانیم به سال تراماتیک زندگی برگردیم و واقعه ی خاصی را حذف کنیم ؛ همه چیز بعدی حدف میشود
ما روانشناسان خلاقیت، به کمک فیزیکدانان کوانتوم ، انجمنی جهانی داریم و روی این موضوع کار میکنیم.
فقط یک بار ریسک شکستن ذره و مرگ آن را باید بپذیریم ؛ وگرنه اگر نمیرد ؛ تکه های آن چون جیوه میلغزند و مارا به مقاطع مختلف عمرمان برمیگردانند.
..به آن سال
به آن روز
به آن لحظه ی خاص....
راستی شما کدام لحظه را#انتخاب میکنید که از زندگی تان #حذف کنید.؟
من بیست و هشتم آذر سال هزار و سیصدو هفتاد و سه..
به درک واصل شود! 😂😂😂
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#کوانتوم
#فیزیک_کوانتوم
#روانشناسی_حافظه
#تغییر_سرگذشت
#تغییر
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/CRQYqoNFI3E/?utm_medium=share_sheet
سالها #پاریس و #سوئیس درس خونده بود.
صدای پدرم ؛ خیلی خوب بود...
دلش برام ؛ تنگ شده...
خواننده. #ویدئو
#موزیک_ویدئو
#کلیپ
#موزیک
#انریکو_ماسیاس
#انریکو_ماکیاس
نام #ترانه
#chanter
آیا برگشت به #گذشته و سرکوب الکترون ممکن است؟
محققان یک الگوریتم برای رایانه کوانتومی عمومی آیبیام(IBM) ایجاد کردند که پراکندگی یا متفرق شدن ذرات را شبیهسازی میکند. هنگامی که یک ذره عادی پراکنده میشود در یک جهت و در یک خط مستقیم حرکت میکند.
با این حال، در دنیای کوانتوم همه چیز کمی پیچیده میشود و یک ذره متفرق در دنیای کوانتوم بسته به کیفیت پراکنده شدن در مسیرهای مختلف قرار میگیرد.
برگرداندن ذره به حالت اصلی خود غیر ممکن است و مثل این است که بخواهیم یک شیشه نوشابه شکسته را به حالت اولیه خود برگردانیم.
حرکت در زمان، اکنون جز در یک مورد خاص رایانه ای ممکن نیست.
اما اگر یک ذره را با علم کوانتوم بشکنیم چه ؟!
اگر دانشمندان موفق شوند.... آن وقت ذرات شکسته مثل جیوه ؛ اینور و آنور میرود و اگر بتوانیم به سال تراماتیک زندگی برگردیم و واقعه ی خاصی را حذف کنیم ؛ همه چیز بعدی حدف میشود
ما روانشناسان خلاقیت، به کمک فیزیکدانان کوانتوم ، انجمنی جهانی داریم و روی این موضوع کار میکنیم.
فقط یک بار ریسک شکستن ذره و مرگ آن را باید بپذیریم ؛ وگرنه اگر نمیرد ؛ تکه های آن چون جیوه میلغزند و مارا به مقاطع مختلف عمرمان برمیگردانند.
..به آن سال
به آن روز
به آن لحظه ی خاص....
راستی شما کدام لحظه را#انتخاب میکنید که از زندگی تان #حذف کنید.؟
من بیست و هشتم آذر سال هزار و سیصدو هفتاد و سه..
به درک واصل شود! 😂😂😂
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#کوانتوم
#فیزیک_کوانتوم
#روانشناسی_حافظه
#تغییر_سرگذشت
#تغییر
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/CRQYqoNFI3E/?utm_medium=share_sheet