درددل کوتاه یکی از هنرجویان کلاس دیروز
#دانشگاه_تهران
چند سال پیش برای دیدن تاتری به کارگردانی خانم چیستا یثربی راهی تاتر شهر شدم، و با دسته گلی در دست و گذاشتن یادداشتی محبت امیز و ذکر شماره موبایلم در آن به تماشای تاتر نشستم و خوشحال از اینکه بعد از اتمام نمایش، دسته گل را تقدیم خانم یثربی بکنم و ذکر شماره موبایل برای ارتباط بین من و خانم عزیز، غافل از اینکه خانم عزیز آن شب بنا بدلایلی نیامده بودند و من ماندم با دسته گلی در دست و دلی انباشته از غم! بگذریم از اینکه چندین روز برای نوشتن یادداشت با خودم کلنجار رفتم که چگونه بنویسم که مزاج خانم عزیز خوش بیاید و از تمریناتم برای بیان جملاتم به خانم عزیز هنگام تقدیم دسته گل چیزی نمی گویم.....
بالاخره دیروز بعد از گذشت چندین سال که از اجرای آن تاتر میگذرد، توانستم حضوری خانم عزیز را ببینم آنهم در یک کلاس آموزشی که من شاگرد بودمو و او استاد
الکن هستم در بیان احساساتم موقع روبرو شدن با ایشان،
شادی و هیجان به بندبند وجودم ضربه میزد
واقعا که این دنیای به ظاهر گلو گشاد، چقدر کوچک است و رسیدن به آرزوها و خواسته های به ظاهر ناممکن، ممکن.
شاگرد شما منصوره یوردخانی
@chista_yasrebi
#دانشگاه_تهران
چند سال پیش برای دیدن تاتری به کارگردانی خانم چیستا یثربی راهی تاتر شهر شدم، و با دسته گلی در دست و گذاشتن یادداشتی محبت امیز و ذکر شماره موبایلم در آن به تماشای تاتر نشستم و خوشحال از اینکه بعد از اتمام نمایش، دسته گل را تقدیم خانم یثربی بکنم و ذکر شماره موبایل برای ارتباط بین من و خانم عزیز، غافل از اینکه خانم عزیز آن شب بنا بدلایلی نیامده بودند و من ماندم با دسته گلی در دست و دلی انباشته از غم! بگذریم از اینکه چندین روز برای نوشتن یادداشت با خودم کلنجار رفتم که چگونه بنویسم که مزاج خانم عزیز خوش بیاید و از تمریناتم برای بیان جملاتم به خانم عزیز هنگام تقدیم دسته گل چیزی نمی گویم.....
بالاخره دیروز بعد از گذشت چندین سال که از اجرای آن تاتر میگذرد، توانستم حضوری خانم عزیز را ببینم آنهم در یک کلاس آموزشی که من شاگرد بودمو و او استاد
الکن هستم در بیان احساساتم موقع روبرو شدن با ایشان،
شادی و هیجان به بندبند وجودم ضربه میزد
واقعا که این دنیای به ظاهر گلو گشاد، چقدر کوچک است و رسیدن به آرزوها و خواسته های به ظاهر ناممکن، ممکن.
شاگرد شما منصوره یوردخانی
@chista_yasrebi
ناتاشا امیری متولد 1349، داستاننویس و منتقد ادبی است.
وی داستاننویسی را از سال ۱۳۷۴ آغاز کرد.اولین داستانش به نام «هیچ» در مجله ادبی "کلک" چاپ شد.
آثار امیری "هولا هولا" ، "با من به جهنم بیا" ، "عشق روی چاکرای دوم" ، "مرده ها در راهند" و ... است ؛
او دیشب در مراسم سمینار #داستان_نویسی معاصر درشهر اهواز و در جمع دوستداران داستان و دانشجویان ؛
سخنانی درباره ی نهضت جدید دور هم خوانی
#چیستایثربی و اشتراک برخی کتابهای مناسب فضای مجازی او ؛ به شکل رایگان در فضای مجازی و
#تاثیر آن بر کتابخوانی کل کشور ایراد کرد .او معتقد بود سخنانش در باب حرکت جدید من ؛ حرف دل بسیاری از روشنفکران و نویسندگان راستین ماست؛ ؛ مگر آنها که بغض و حسد دارند و نمیتوانند هیچ حرکت جدید و خلاقانه ای را تحمل کنند یا ناراحتند که چرا خودشان چنین ارتباط نزدیکی با مخاطبانشان ندارند!....
بخشهایی از سخنان#ناتاشا_امیری را در سخنرانی دیشب میشنویم ؛
فقط به دلیل همهمه و شلوغی سالن؛پیشاپیش ؛ کیفیت صدا را عفو فرمایید.
#چیستایثربی
#ناتاشا_امیری
#ادبیات_معاصر_ایران
#رمان_نویسی_در_ایران
#رمان_نویسان
#اهواز_خوزستان
#بانی:
#دانشگاه_علوم_پزشکی_جندی_شاپور
@chista_yasrebi
وی داستاننویسی را از سال ۱۳۷۴ آغاز کرد.اولین داستانش به نام «هیچ» در مجله ادبی "کلک" چاپ شد.
آثار امیری "هولا هولا" ، "با من به جهنم بیا" ، "عشق روی چاکرای دوم" ، "مرده ها در راهند" و ... است ؛
او دیشب در مراسم سمینار #داستان_نویسی معاصر درشهر اهواز و در جمع دوستداران داستان و دانشجویان ؛
سخنانی درباره ی نهضت جدید دور هم خوانی
#چیستایثربی و اشتراک برخی کتابهای مناسب فضای مجازی او ؛ به شکل رایگان در فضای مجازی و
#تاثیر آن بر کتابخوانی کل کشور ایراد کرد .او معتقد بود سخنانش در باب حرکت جدید من ؛ حرف دل بسیاری از روشنفکران و نویسندگان راستین ماست؛ ؛ مگر آنها که بغض و حسد دارند و نمیتوانند هیچ حرکت جدید و خلاقانه ای را تحمل کنند یا ناراحتند که چرا خودشان چنین ارتباط نزدیکی با مخاطبانشان ندارند!....
بخشهایی از سخنان#ناتاشا_امیری را در سخنرانی دیشب میشنویم ؛
فقط به دلیل همهمه و شلوغی سالن؛پیشاپیش ؛ کیفیت صدا را عفو فرمایید.
#چیستایثربی
#ناتاشا_امیری
#ادبیات_معاصر_ایران
#رمان_نویسی_در_ایران
#رمان_نویسان
#اهواز_خوزستان
#بانی:
#دانشگاه_علوم_پزشکی_جندی_شاپور
@chista_yasrebi
و سخنان یکی از داوران جشنواره ی ادبی حیات
#چیستایثربی
#داور_بخش_نمایشنامه_نویسی
#دانشگاه_تربیت_مدرس
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
#داور_بخش_نمایشنامه_نویسی
#دانشگاه_تربیت_مدرس
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi گل آبی در طنین کاشیهای آبی اصفهان_صدای باستانی عشق_صدای جوانی...هم اکنون_بیخواب ؛ ولی خواب دیده #دانشگاه_اصفهان
#چیستایثربی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi فکر کردم اصفهان خیلی سرد است...چقدر پوشیده ام! چخوف میگوید:ادبیات کارکردن است ؛ نه رویابافی!سعی میکنم کار کنم_چیزی باید تغییر کند و بهتر شود
#دانشگاه_اصفهان
#چیستایثربی
#دانشگاه_اصفهان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi من و آقای سرداری گرامی_دیروز در جشن امضا_بعد از نقد و بررسی_
#دانشگاه_اصفهان ممنون از سارا سرداری عزیز و خانواده ی گلش_درود بر همه ی شما که آمدید و صبوری کردید؛ حتی خود رامعرفی نکردید
#دانشگاه_اصفهان ممنون از سارا سرداری عزیز و خانواده ی گلش_درود بر همه ی شما که آمدید و صبوری کردید؛ حتی خود رامعرفی نکردید
@Chista_yasrebi امشب_جشن #پستچی و
#هفته_کتاب به همراه جشن امضای کتب جدید
#چیستایثربی
#دانشگاه_خواجه_نصیر
مهمان ویژه :
#چیستایثربی در کنار دانشحویان خوب مهندسی و اهل کتاب و رمان
#هفته_کتاب به همراه جشن امضای کتب جدید
#چیستایثربی
#دانشگاه_خواجه_نصیر
مهمان ویژه :
#چیستایثربی در کنار دانشحویان خوب مهندسی و اهل کتاب و رمان
@chista_yasrebi من و حمیده حسنی عزیز در #جشن_کتاب و امضای کانون ادبی_علمی #دانشگاه خواجه نصیر
کاش چشمانت ؛ بله را نگفته بود ؛
آواره ی سرنوشت بی سامان نمیشدم...
#چیستایثربی
کاش چشمانت ؛ بله را نگفته بود ؛
آواره ی سرنوشت بی سامان نمیشدم...
#چیستایثربی