چیستایثربی کانال رسمی
6.64K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi/دانلود رایگان رمان اینستاگرامی #شیداوصوفی/هم اکنون در اپلیکیشن #طاقچه/چیستایثربی
«عشق در زمان ما» در طاقچه

مژده به علاقه مندان کتابهای نایاب
#چیستایثربی

#نسخه_الکترونیک

«عشق در زمان ما» دربردارنده سه قصه روان‏شناختی معروف و تقدیر شده است،که توسط چیستا یثربی ترجمه و تحلیل شده و چند سال پیش به دلیل استقبال مخاطبان، خیلی زود در بازار کتاب، نایاب شد و متاسفانه دیگر تجدید چاپ نشد.
اکنون نسخه ی الکترونیک کتاب قابل خریداری است.

این سه داستان عبارتند از: «#نام» نوشته هنری سیسیل، «#چارلز» نوشته شرلی جکسون و «#عشق_در_زمان_ما» نوشته جیمز. آ. کیرچ.
برای دریافت "نسخه الکترونیک" این کتاب‌ با قیمت 4000 تومان می‌توانید به اپلیکیشن طاقچه مراجعه کنید.
طاقچه یک اپلیکیشن(نرم‌افزار) است که روی گوشی‌های هوشمند و تبلت‌های اندروید و آی او اس نصب می‌شود.شما میتوانید به شیوه ی آنلاین و شبانه روزی این کتاب را خریداری کنید.

برای دریافت طاقچه(اندروید و آی‌ او اس) روی لینک زیر کلیک کنید:
http://taaghche.ir/download
—-------------------------------------------------------------
در بخشی از داستان «چارلز» می‌خوانیم:
«روزی که پسرم لاری، پا به کودکستان گذاشت شلوار مخمل کبریتی و پیش‏بند کودکانه‏اش را کنار گذاشت و برای اولین‏بار، شلوار جین و کمربند به پا کرد. آن روز صبح، من او را در حالیکه با دختر بزرگتر همسایه به طرف کودکستان می‏رفت تماشا می‏کردم و احساس می‏کردم که مرحله‏ای از زندگیم به پایان رسیده است. کوچولوی شیرین زبان من که تا دیروز به مهدکودک می‏رفت، حالا جایش را به پسر بزرگی داده بود که در شلوار بلندش متکبرانه راه می‏رفت و حتی از یاد برده بود که برای خداحافظی با من لحظه‏ای بایستد و دست تکان دهد.
او به همین ترتیب به خانه برگشت. در با صدا باز شد کلاهش را روی زمین انداخت و با صدای خشن فریاد زد: «کسی خانه نیست؟»
در مو قع ناهار او با لحن گستاخانه با پدرش صحبت کرد. شیر خواهر کوچکش را روی زمین ریخت و از قول معلمش گفت، که ما نباید نام خدا را بیهوده به زبان بیاوریم !...»


#عشق_در_زمان_ما
#چیستایثربی
#ترجمه_ی
#سه_قصه_روانشناختی_نو
#خرید_آنلاین_شبانه_روزی
#اپلیکیشن
#طاقچه
@chista_yasrebi
#هدیه ی نوروزی من به همراهان عزیزم

داستان#سیزده_قسمتی
#معلم_پیانو
نوشته :
#چیستا_یثربی

هم اکنون در سایت #طاقچه

همراهان و دوستان خوبم سلام

امیدوارم سال خوب و پراز انرژی ، پیش رو داشته باشید...

"#معلم_پیانو" همان داستانیست؛ که برای عید آماده کردم و قولش را داده بودم... این داستان 13 قسمت دارد و هر روز یک قسمت آن در #طاقچه منتشر می شود. از اول تا 13 فروردین.



3 قسمت اول این داستان #رایگان است و 10 قسمت بعدی هرکدام 500 تومان. اگر بخواهید مجموعه کامل را هم می‌توانید به قیمت 4000 تومان خریداری کنید.

دلیل این که #داستانم را در #طاقچه منتشر می کنم حمایت از #مطالعه_الکترونیک است با تمام ویژگی های مثبتش و حرکت به سمت #نویسندگی_حرفه_ای در فضای #مجازی.

طاقچه هم یک #مسابقه_کتابخوانی برای این کتاب برگزار می‌کند و یک گوشی به قید قرعه به کسانی که در مسابقه شرکت کنند اهدا می کند.

برای دانلود اپلیکیشن طاقچه( اندروید و آی او اس) روی لینک زیر کلیک کنید:
Taaghche.ir/download

در ضمن اگر با هر مشکلی در دانلود طاقچه یا داستان برخوردید ؛ با تلگرام طاقچه تماس بگیرید:
@taaghche_support


امیدوارم از خواندن #پاورقی_جدید_اینستاگرامی من در اپلیکیشن طاقچه از امشب ؛ لذت ببرید.

#معلم_پیانو
#چیستا_یثربی
#داستان
#رمان_پاورقی_اینستاگرامی
#اپلیکیشن_طاقچه
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#Beethoven
#بتهون
#فور_الیز
#برای
#الیز
دختری که بتهون دوست داشت ؛ اما هرگز به او ؛ با صراحت ؛ ابراز نکرد...

این آهنگساز تا آخر عمرش ؛ ازدواج نکرد و در سالهای آخر زندگی ؛ ناشنواشد....و با وجود ناشنوایی به کار موسیقی ادامه داد....

آهنگساز.رهبر ارکستر و نوازنده ای که خود ؛ ناشنوا بود!...

#معلم_پیانو
#داستان
#چیستایثربی
#نیمه_شب_هر_شب
#سایت_طاقچه
آدرس
#طاقچه در کانال و اینستاگرام چیستایثربی آمده است.
#Fur_elise

@chista_yasrebi
برای مسابقه ی طاقچه و برنده شدن گوشی....هنوز تا 25 فروردین میتوانید معلم پیانو را خریداری و به چهار سوال چهار گزینه ای پاسخ دهید....شاید برنده ی خوش شانس
#طاقچه شما باشید و صاحب گوشی نو شوید!!😃😃😃

@chista_yasrebi
@Taaghche_support
.




نگاهی به جدیدترین نوول پاورقی
#چیستایثربی
در پیج
#اینستاگرام

فاطمه خادم الحسینی

#نقدو
#معرفی_کتاب
#معلم_پیانو


قسمت کوتاهی از کتاب
گاهی وقتا واقعا ادم باید وانمود کنه ک نترسیده
گفتم اون حتما موقع مرگ ترسیده بود مگه میشه نترسه ولی تونست جوری جلو پسرش تظاهر کنه ک انگار خوابیده فقط برای اینکه اون بچه نترسه برای همین شایان مرگ مادرشو باور نمیکرد فک میکرد فقط خوابه
.

در عرض دوساعت خوندم
اونقدر هیجان داشتم برای خوندنش ک صدای قلبم تو گوشم میزد عشق مادرانه ک میتوته ی مادر رو ب چ کار هایی وادار بکنه...هنوزم کوبش قلبم رو بعد از ساعتها بافکر کردن در مورد داستان میشنوم اونقدر قصه عالی بود ک باید سرتعظیم فرود آورد برای خالقش خانم دکتر #چیستایثربی
اواخر داستان تم روانشناسی داشت
من تاحالا اینجور حالات روانشناسی نشنیده بودم جز توی یک کتاب خونده بودم ولی این خیلی قوی تر بود ورای تصورم بود اونقدر ک هیجان داشتم برای لحظه ای فک میکرم داستان تخیلی هست ... ولی خانم دکتر گفته بودن ک همه داستان هاشون براساس واقعیت هست و همین منو بیش از حد جذب این داستان کرد .....سررشته ای از روانشناسی و موسیقی نداشم ولی حالا میخوام بدونم جذاب شد برام... خیلی زیاددد....
موسیقی #فورالیز #بتهون
#شوپن
#رکوییم #موتسارت
اونقدر داستان خوب بود ک من با اینکه این اهنگها رو گوش نداده ام ولی فقط با اسم یک توصیف کوچک یا اینکه توضیح مختصر از آهنگ دقیقا همون حس رو بهم دست میداد
.
...از اپلیکیشن #طاقچه با پرداخت چهار هزارتومن دانلودش کنید

از پیج
#اینستاگرام
#فاطمه_خادم_حسینی
#نقد ومعرفی کتاب
توسط
فاطمه خادم الحسینی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

#چیستایثربی
#معلم_پیانو
رمانی در باره ی فاصله ی بین نسلها
و داستانی درباره ی #عشق _مادری

نوشته:چیستا_یثربی
.
کاش نرفته بودم..کاش هرگز آن روز طوفانی؛ با کفشهای لژدار پاشنه بلند ؛ به کوچه ی شباهنگ نرفته بودم......کاش خود را به ندیدن میزدم.ولی مگر میشد؟؟؟ کیمیا #دختر_من بود.... .
.
.

رمانی جدید درباره ی #عشق خانواده از چیستایثربی

مرز دوست داشتن میان فرزندان و والدینشان کجاست؟ این رمان را عید امسال سایت#طاقچه منتشر کرد و خیلی از شما ؛ قادر به خواندنش نشدید و هم اکنون در #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب در #نشر_کوله_پشتی

#معلم_پیانو
#رمان
#ادبیات
#رمان_نویسان_ایرانی
#چیستایثربی
#نشر_کوله_پشتی
#رمان_اجتماعی

#شهر_آفتاب.سالن.ملل 2.راهرو 6.غرفه900 و 924

#نشر_کوله_پشتی

دوستان آدرس کانال اصلی من بالای صفحه در لینک آبیست.اگر میخواهید از روزهای حضور من در غرفه ها ی نمایشگاه ملحق شوید ؛ لطفا به کانال ملحق شوید.من هفت کتاب در نمایشگاه امسال دارم ؛ و باید خودم را میان روزها و ناشران مختلف ؛ تقسیم کنم.درود و سپاس
دیدارتان نعمتی خواهد بود..... .
#چیستایثربی
.
.
.@chista_yasrebiکانال رسمی
.
..
.
.
.
....
.
از طریق سایت طاقچه هم ؛میتوانید کتاب فوق را خریداری کنید
@taaghche_support
@chista_yasrebi

مکان در نمایشگاه:
سالن رسانه های دیجیتال
غرفه
#طاقچه
اگر خلبانی به دلیلی ؛ ترس از پرواز پیدا کند و برای مدتی خود را در اتاق روی پشت بام خانه اش حبس کند که همه فکر کنند خارج است تا شغلش را از دست ندهد ، همسرش در طبقه ی پایین ؛ باید به زندگی عادی ادامه دهد و به مردم دروغ بگوید که شوهرش خارج است...در حالی که میداند همسرش درست ؛ بالای سرش است ! حالا این دو نفر که فقط ؛ده پله تفاوت دارند ؛ اگر گیر یک گروه بیکار ؛ دروغباف و متوهم بیفتند که به هردو نسبتهای ناروایی چون خیانت وارد میکنند ؛ چه باید بکنند ؟!...زن میداند که شوهرش طبقه بالا در اتاقکی ؛ خودش را حبس کرده و با زنی فرار نکرده ! و مرد هم میداند که زنش طبقه پایین به کار و زندگی اش مشغول است ؛ و با مردی دوست نشده و به او خیانت نکرده و......اما گروه دروغبافان بیکار و بیمار ؛ انقدر از این دو میگویند و آنقدر در همه ی محل و حتی محل کار آنها ؛ شایعه میپراکنند که کم کم ؛ این دو نفر که تاکنون عاشق هم بوده اند!!!!.......
.
.
.
#اول_تو_بگو
#برنده_اول_متن
#اولین_جشنواره_تاتر_بانوان
#نویسنده:#چیستا_یثربی

برنده ی بهترین متن #اجتماعی در مرکز #گفتگوی_تمدنها

#چاپ_اول:پارمیدا#چیستایثربی
فایل و نسخه ی دانلود فعلی:
#طاقچه .

همراه هدیه فایل کتاب رایگان
.
#سالن_رسانه_های_دیجیتال
#نمایشگاه_کتاب
#غرفه_طاقچه

یا دانلود از اپلیکیشن #طاقچه

سوال بیشتر :#تلگرام طاقچه

@taaghche_supportکانال طاقچه برای ارتباط

@chista_yasrebiکانال تلگرام رسمی
داستان یک #هیستری اجتماعی
داستان #خودکشی دسته جمعی #دختران مدرسه شبانه روزی
داستان#عشق

و #رازهای قدیمی

#برنده ی بهترین نمایشنامه در جشن دوسالانه ادبیات نمایشی ایران
به داوری
استادان زنده یاد:
#اکبر_رادی
#حمید_سمندریان و..... برنده ی یکی از بهترین نمایشنامه های ایران تاکنون

#چیستا_یثربی
#نشر_قطره
#نمایشنامه
#آخرین_پری_کوچک_دریایی
#نمایشگاه_کتاب
#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب
.

به همراه
#زنی که تابستان گذشته رسید
من آناکارنینا نیستم و
#رمان
#پستچی
#قطره

گاهی رازگویی تنها راه نجات یک بیگناه است ؛ اما به فاجعه می انجامد.....
.

بر اساس داستان واقعی خودکشی دسته جمعی دختران ایلام و سردشت...بیست سال پیش....و
#رمان
#معلم_پیانو
#نشر_کوله_پشتی
و
هفت اثر تجدید چاپ مجدد و جدید در
#طاقچه
#سالن_رسانه_های_دیجیتال
از جمله
#اول_تو_بگو
#عاشقانه_به_روایت_طلا_صادقی
.
.
@chista_yasrebi
..
.
.
..
#اول_تو_بگو
نمایشنامه ای متفاوت از من که تاکنون نخوانده اید ؛
نقش شایعه پردازان و به اصطلاح منتقدان در ویرانی زندگی آدمهای جامعه...
#چیستایثربی
#سایت_طاقچه
www.taaghche.ir


اگر خلبانی به دلیلی ؛ ترس از پرواز پیدا کند و برای مدتی خود را در اتاق روی پشت بام خانه اش حبس کند که همه فکر کنند خارج است تا شغلش را از دست ندهد ، همسرش در طبقه ی پایین ؛ باید به زندگی عادی ادامه دهد و به مردم دروغ بگوید که شوهرش خارج است...در حالی که میداند همسرش درست ؛ بالای سرش است ! حالا این دو نفر که فقط ؛ده پله تفاوت دارند ؛ اگر گیر یک گروه بیکار ؛ دروغباف و متوهم بیفتند که به هردو نسبتهای ناروایی چون خیانت وارد میکنند ؛ چه باید بکنند ؟!...زن میداند که شوهرش طبقه بالا در اتاقکی ؛ خودش را حبس کرده و با زنی فرار نکرده ! و مرد هم میداند که زنش طبقه پایین به کار و زندگی اش مشغول است ؛ و با مردی دوست نشده و به او خیانت نکرده و......اما گروه دروغبافان بیکار و بیمار ؛ انقدر از این دو میگویند و آنقدر در همه ی محل و حتی محل کار آنها ؛ شایعه میپراکنند که کم کم ؛ این دو نفر که تاکنون عاشق هم بوده اند!!!!.......



#اول_تو_بگو
#برنده_اول_متن
#اولین_جشنواره_تاتر_بانوان
#نویسنده:#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

برنده ی بهترین متن #اجتماعی در مرکز #گفتگوی_تمدنها
#دانلود_هم_اکنون
#اپلیکیشن_طاقچه

#چاپ_اول:پارمیدا#چیستایثربی
فایل و نسخه ی دانلود فعلی:
#طاقچه .


یا دانلود از اپلیکیشن #طاقچه

سوال بیشتر :#تلگرام طاقچه

@taaghche_supportکانال طاقچه برای ارتباط

@chista_yasrebiکانال تلگرام رسمی اصلی .

Www.taaghche.ir

@chista_yasrebi
#Chista_Yasrebi
#مهمان

#فیلمنامه ای براساس نمایش
#مهمان_سرزمین_خواب از #چیستایثربی

یونس ؛ پسر وسط خانواده ؛ پس از سالها مفقود الاثری ؛ از جنگ باز میگردد...

در حالی که ادعا میکند اینجا ؛ خانواده ی او نیست و هیچیک از افرادش را نمیشناسد!.....او حتی ؛ همسرش سارا را به یاد نمی آورد!....آیا بیمار شده است؟ آیا برای این تمارض ؛ دلیلی دارد؟


خیلی جوان بودم که این نمایش برنده #جایزه_اول #کتاب_سال_دفاع_مقدس شد.

یادم است برای گرفتن جایزه ام به خانه ی ما زنگ زدند ؛ من هم با ریخت دانشگاه بلند شدم و رفتم....مهمانها همه نطامیان و سرکرده ها و سرهنگهای عالی رتبه بودند....

هیج زنی ؛ میان مهمانان هفت ردیف اول نبود!.... به من گفتند :خواهر کجا؟!

گفتم : شماره ی صندلی ام ردیف دوم است! گفتند : اشتباه شده حتما !....آنجا جای برگزیدگان و مقامات است.تازه بدون چادر نمیتوانی وارد شوی !..یک سرهنگ مهربان گفت : ایشون ؛ خانم چیستایثربی ست که جایزه ی اول
#نمایشنامه را برده؛ بگذارید وارد شود.من هم کمی عصبانی شده بودم.به مامور حراست گفتم : پشت تلفن نگفتند با چادر !!!!



سرهنگ خندید و گفت : حتما نامت را تشخیص ندادند که زن هستی ! چون الان هم ؛ در سالن میگفتند ؛ آقای یثربی نیامده ؟؟؟!!!


بالاخره
#اولین_زنی بودم که این جایزه را گرفتم ؛ آن هم 74.... آن سالهای سخت....

یونس : پسر من ؛ داداش من ؛ شوهر من!....تو هم سن اونی ؛ کس و کار اونی ؛...مثل اونی؛...آره ......همه ی آدما شبیه همن؛ اما من یونس شما نیستم !!!!! از
#متن_نمایش
#چیستا_یثربی

این.نمایش در دهه ی هفتاد به چاپ رسید ؛ ولی خیلی زود ؛ تمام شد . در
#طاقچه ؛ نسخه ی فیلمنامه ی آن را میخوانید ؛ خود نمایش بزودی توسط ناشری معروف منتشر میشود.

دانلود:هم اکنون سایت
#طاقچه

@www.taaghche.ir



#چیستایثربی

@Chista_Yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#Chista_Yasrebi
#مهمان

#فیلمنامه ای براساس نمایش
#مهمان_سرزمین_خواب از #چیستایثربی

یونس ؛ پسر وسط خانواده ؛ پس از سالها مفقود الاثری ؛ از جنگ باز میگردد...

در حالی که ادعا میکند اینجا ؛ خانواده ی او نیست و هیچیک از افرادش را نمیشناسد!.....او حتی ؛ همسرش سارا را به یاد نمی آورد!....آیا بیمار شده است؟ آیا برای این تمارض ؛ دلیلی دارد؟


خیلی جوان بودم که این نمایش برنده #جایزه_اول #کتاب_سال_دفاع_مقدس شد.

یادم است برای گرفتن جایزه ام به خانه ی ما زنگ زدند ؛ من هم با ریخت دانشگاه بلند شدم و رفتم....مهمانها همه نطامیان و سرکرده ها و سرهنگهای عالی رتبه بودند....

هیج زنی ؛ میان مهمانان هفت ردیف اول نبود!.... به من گفتند :خواهر کجا؟!

گفتم : شماره ی صندلی ام ردیف دوم است! گفتند : اشتباه شده حتما !....آنجا جای برگزیدگان و مقامات است.تازه بدون چادر نمیتوانی وارد شوی !..یک سرهنگ مهربان گفت : ایشون ؛ خانم چیستایثربی ست که جایزه ی اول
#نمایشنامه را برده؛ بگذارید وارد شود.من هم کمی عصبانی شده بودم.به مامور حراست گفتم : پشت تلفن نگفتند با چادر !!!!



سرهنگ خندید و گفت : حتما نامت را تشخیص ندادند که زن هستی ! چون الان هم ؛ در سالن میگفتند ؛ آقای یثربی نیامده ؟؟؟!!!


بالاخره
#اولین_زنی بودم که این جایزه را گرفتم ؛ آن هم 74.... آن سالهای سخت....

یونس : پسر من ؛ داداش من ؛ شوهر من!....تو هم سن اونی ؛ کس و کار اونی ؛...مثل اونی؛...آره ......همه ی آدما شبیه همن؛ اما من یونس شما نیستم !!!!! از
#متن_نمایش
#چیستا_یثربی

این.نمایش در دهه ی هفتاد به چاپ رسید ؛ ولی خیلی زود ؛ تمام شد . در
#طاقچه ؛ نسخه ی فیلمنامه ی آن را میخوانید ؛ خود نمایش بزودی توسط ناشری معروف منتشر میشود.

دانلود:هم اکنون سایت
#طاقچه

@www.taaghche.ir



#چیستایثربی

@Chista_Yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig