چیستایثربی کانال رسمی
6.39K subscribers
6.06K photos
1.3K videos
57 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi کمپین حمایت از زنان و کودکان اسیب پذیر.به ما بپیوندید


#جامعه_سالم
#انجمن_مستقل
بزودی
#مادران_کار اطلاعات بیشتر در پستهای بعد


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی_صورتی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃



مایک : تو یه روانی هستی و من عاشقتم ...
اَبی : من روانی نیستم
مایک : من الان بهت گفتم عاشقتم ولی تو فقط واژه روانیُ شنیدی،
این نشونه آدمای روانیه !

#دیالوگ_فیلم
#حقیقت_زشت


#دیالوگ_خوب
#جامعه_شناسی

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#جملات


#صورتی
#کانال_صورتی
@chista_yasrebii
انجمن شاعران مرده
#deadpoetsociety

ضدیت و تقابل تحجر ، با خلاقیت خودجوشی ، شادی و ذوق درونی ...
.
.
گرچه استاد ادبیات ، در پایان فیلم ، طی یک سری اتفاقات ناگوار ، برای ابد ، ممنوع التدریس میشود ، ولی به هدف نهایی اش ، میرسد!
. آگاه سازی دانشجویانش از اینکه نترسند ، خود واقعی شان را بیان کنند ، شعر ،عشق و ادبیات را به شیوه ی خود دوست داشته باشند ، زندگی را ستایش کنند و در لحظه ، زندگی کنند.
.

گمانم بالای پنجاه بار این فیلم را ، در تلویزیون ، رادیو ، دانشگاهها ، مدارس و ادارات ،تحلیل کرده ام.

شادمانه زیستن یعنی
#خلاقانه_زیستن و این بهتر از موفق بودن است و اگرچه ناخدا یا کاپیتان "کیتینگ " ( لقبی که خوش دوست داشت بچه ها به جای "استاد " ،صدایش کنند) ، در نهایت اخراج میشود ، ولی دانشجویانش با آن سکانس پایانی زیبا ، درس خود را به استاد محبوبشان ، خوب پس میدهند. کیتینگ یا همان رابین ویلیامز ، به آنها آموزش داده بود که گاهی روی میزها و صندلیهایشان ، بایستند تاببینند ، جهان از آن بالا ، چه شکل دیگری دارد و اصولا نگاه ما به زندگی ، از زوایای مختلف ، تغییر میکند !

میتوان جهان را گونه های دیگری هم دید و همیشه راهی برای لذت بردن از نعمتهای خداوند ، وجود دارد...
.
پس انسانها باید اول خودشان باشند، بدون
قهرمان سازی ، پیشداوری ،تعصب و آرمانخواهیهای واهی... وقتی خودت باشی ، براحتی از کسی یا چیزی نمیترسی ! چون پای عواقب عملت می ایستی ! .
سکانس اعتراف گرفتن اجباری از بچه ها و ترساندن خانواده هایشان برای اخراج دانش آموزان ، مبنی بر اینکه "کیتینگ "در قوانین کالج ، اخلال ایجاد کرده است ، یکی از پرتنش ترین و زیباترین سکانسهاست که انگار برای همه ی قرون ساخته شده است ، و همیشه زمان مصرف دارد....


خلاقیت گویی همیشه، در قیاس با تعصب و تحجر ، محکوم است!و تنها شجاع دلان به آن ،تن در میدهند و عواقبش راچون ناخدا کیتینگ میپذیرند.

تفکر نامتعارف ، خلاقیت پدید می آورد. .


.روح
#رابین_ویلیامز عزیز ، در شادی و آرامش، با بازی ببنظیرش در این فیلم #روانشناسی و
#جامعه_شناسانه ،و البته فیلمهای خوب دیگرش مثل "پچ آدامز" و "ویل هانتینگ خوب" و..... .

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#فیلم
کارگردان
#پیتر_ویر
1989
#نقد_فیلم
#منتقد_سینما#منتقدان_سینما
#سکانس #فیلم#ویدیو
کامل در کانالم

#Chista_yasrebi#critic#writer#education#psychologist#lecturer#teaching#creative#creative_teaching#art#cinema#movie#video#Robin_willams#chistayasrebi

@chista_yasrebi.2پیج دوم من

https://www.instagram.com/p/Bl3x8I4FEoF/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18tgt9l6hn3bt
پرت کردن میان #گرگها :

این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی #شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران ، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد . در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود . بلکه به شکلی #غیر_مستقیم و نامریی ، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند .
در چنان شرایطی ، فرد مورد نظر بقدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار #حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هرآنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که نهایتا" یا دیوانه میشد ، یا #خودکشی میکرد ، یا فرار میکرد ، و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت.
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها . گرگها هایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از #فقر و بیکاری و ناامیدی و فلاکت و تنهایی و #روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و نهایتا" او را محاصرهء خود گرفته و تکه پاره می کردند ؛ شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقهء بسیار بکار می گیرند .
پرت کردن میان گرگها ، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن #روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف #جامعه ، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها ... .

#حقیقت | کابوسهای #جورج_اورول اینجا رنگ حقیقت میگرفت ...!؟
#بیتفاوتی در #جامعه
بانو : #سیمین_بهبهانی

بی‌تفاوتی، نهایت شوربختی و #زوال_ملت‌هاست. .. .
.وقتی مرگ نزدیک می‌شود، سلول‌ها کرخت می‌شوند و حس درد از میان می‌رود. وقتی جوانان و افراد جامعه می‌کوشند و می‌جوشند و همه ی نیروی خود را ایثار می‌کنند و کسی به کارشان توجه نمی‌کند (یا سرکوب می‌شوند) دیگر رغبتی برای‌ ادامه ی فعالیت باقی نمی‌ماند.
یاس بر سر آدم، خاک بی‌تفاوتی می‌ریزد، به خردی و خفتی، یا لانه ‌و جفتی-هر قدر هم حقیرانه-راضی می‌شوند. دیگر هرچه در اطرافشان بگذرد، برایشان علی‌السویه خواهد بود.
جوانان ما چه دارند که شاعران شان یا نویسندگان شان داشته باشند؟ برای تحصیل باید مدت‌ها پشت کنکور بمانند. اگر هم- صد یک آن‌ها- وارد دانشگاه بشوند، باید شانس بیاورند که ‌دچار سرنوشت «باطبی ها» و «محمدی ها» و ده‌ها تن دیگر- که نمی‌شناسیم‌شان- نشوند. بعد هم که یک تکه ‌کاغذ به ‌دست‌شان می‌دهند که در حقیقت باید بگذارند در کوزه وآب‌اش را بخورند، چون بعد از فارغ‌التحصیلی، کاری در خور برای‌شان پیدا نمی‌شود. این است که پزشکان، راننده ی تاکسی می‌شوند. چون نان ‌و آب‌ش بیش تراست. دیگر جوانان هم مثل خاشاک روی آب، مثل تخته پاره روی موج، رها و سرگردان می‌مانند. مواد مخدر و الکل‌ هم که به ‌آسانی در دسترس است. در میان جوان‌ها اگر شاعر یا نویسنده‌ای پیدا بشود، باید چه بنویسد یا برای کدام #آرمان، قلم و روان خود را بفرساید؟
اگر چنین کسی هم پیدا شود که از سرنوشت هم‌نسلان کشته ی زندانی خود عبرت نگرفته باشد، باید به او جایزه داد! .

این جاست که #نویسندگان و شاعران ما، هر چه بیش‌تر به سمت فرم کشانده می‌شوند. چرا که شاید بی‌دردسرتر باشد.
سیمین#بهبهانی

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا

#منتقد_ادبی

#موسیقی
#تیامو
#موزیک_ویدئو
#موسیقی_قدیمی
#جوانان
#جامعه
#ادبیات
#بیتفاوتی
.

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista

#oldsongs
.
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
پرت کردن میان #گرگها :

این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی #شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران ، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد . در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود . بلکه به شکلی #غیر_مستقیم و نامریی ، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند .
در چنان شرایطی ، فرد مورد نظر بقدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار #حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هرآنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که نهایتا" یا دیوانه میشد ، یا #خودکشی میکرد ، یا فرار میکرد ، و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت.
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها . گرگها هایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از #فقر و بیکاری و ناامیدی و فلاکت و تنهایی و #روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و نهایتا" او را محاصرهء خود گرفته و تکه پاره می کردند ؛ شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقهء بسیار بکار می گیرند .
پرت کردن میان گرگها ، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن #روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف #جامعه ، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها ... .

#حقیقت | کابوسهای #جورج_اورول اینجا رنگ حقیقت میگرفت ...!؟
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#بیتفاوتی در #جامعه
بانو : #سیمین_بهبهانی

بی‌تفاوتی، نهایت شوربختی و #زوال_ملت‌هاست. .. .
.وقتی مرگ نزدیک می‌شود، سلول‌ها کرخت می‌شوند و حس درد از میان می‌رود. وقتی جوانان و افراد جامعه می‌کوشند و می‌جوشند و همه ی نیروی خود را ایثار می‌کنند و کسی به کارشان توجه نمی‌کند (یا سرکوب می‌شوند) دیگر رغبتی برای‌ ادامه ی فعالیت باقی نمی‌ماند.
یاس بر سر آدم، خاک بی‌تفاوتی می‌ریزد، به خردی و خفتی، یا لانه ‌و جفتی-هر قدر هم حقیرانه-راضی می‌شوند. دیگر هرچه در اطرافشان بگذرد، برایشان علی‌السویه خواهد بود.
جوانان ما چه دارند که شاعران شان یا نویسندگان شان داشته باشند؟ برای تحصیل باید مدت‌ها پشت کنکور بمانند. اگر هم- صد یک آن‌ها- وارد دانشگاه بشوند، باید شانس بیاورند که ‌دچار سرنوشت «باطبی ها» و «محمدی ها» و ده‌ها تن دیگر- که نمی‌شناسیم‌شان- نشوند. بعد هم که یک تکه ‌کاغذ به ‌دست‌شان می‌دهند که در حقیقت باید بگذارند در کوزه وآب‌اش را بخورند، چون بعد از فارغ‌التحصیلی، کاری در خور برای‌شان پیدا نمی‌شود. این است که پزشکان، راننده ی تاکسی می‌شوند. چون نان ‌و آب‌ش بیش تراست. دیگر جوانان هم مثل خاشاک روی آب، مثل تخته پاره روی موج، رها و سرگردان می‌مانند. مواد مخدر و الکل‌ هم که به ‌آسانی در دسترس است. در میان جوان‌ها اگر شاعر یا نویسنده‌ای پیدا بشود، باید چه بنویسد یا برای کدام #آرمان، قلم و روان خود را بفرساید؟
اگر چنین کسی هم پیدا شود که از سرنوشت هم‌نسلان کشته ی زندانی خود عبرت نگرفته باشد، باید به او جایزه داد! .

این جاست که #نویسندگان و شاعران ما، هر چه بیش‌تر به سمت فرم کشانده می‌شوند. چرا که شاید بی‌دردسرتر باشد.
سیمین#بهبهانی

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا

#منتقد_ادبی

#موسیقی
#تیامو
#موزیک_ویدئو
#موسیقی_قدیمی
#جوانان
#جامعه
#ادبیات
#بیتفاوتی
.

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista

#oldsongs
.
پرت کردن میان #گرگها :

این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی #شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران ، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد . در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود . بلکه به شکلی #غیر_مستقیم و نامریی ، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند .
در چنان شرایطی ، فرد مورد نظر بقدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار #حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هرآنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که نهایتا" یا دیوانه میشد ، یا #خودکشی میکرد ، یا فرار میکرد ، و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت.
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها . گرگها هایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از #فقر و بیکاری و ناامیدی و فلاکت و تنهایی و #روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و نهایتا" او را محاصرهء خود گرفته و تکه پاره می کردند ؛ شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقهء بسیار بکار می گیرند .
پرت کردن میان گرگها ، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن #روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف #جامعه ، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها ... .

#حقیقت | کابوسهای #جورج_اورول اینجا رنگ حقیقت میگرفت ...!؟