اشتباه VAR؛ پنالتی ایران! (عکس)
روزنامه تایمز خبر داد که تنها اشتباه کمک داور ویدئویی تا اینجای جام جهانی، اعلام پنالتی برای ایران بوده است.
به گزارش "ورزش سه"، شب گذشته آخرین بازی از مرحله گروهی جام جهانی 2018 به پایان رسید و 16 تیم به مرحله بعدی راه یافتند. شاید مهم ترین چالش این جام جهانی، کمک داور ویدئویی یا VAR بود که مناقشات مختلفی را ایجاد کرد. این تکنولوژی در سه بازی ایران نیز جنجال های مختلفی را ایجاد کرد که اوج آن به بازی با پرتغال رسید.
حال روزنامه تایمز که یکی از معتبرترین رسانه های بریتانیا محسوب می شود، در گزارشی به نقل از هیئت بین المللی IFAB موارد استفاده کمک داور ویدئویی و همچنین نقش آن در جام جهانی را بررسی کرده است. در این گزارش آمده است:
دو مدیر از هیئت بین المللی IFAB به روزنامه تایمز گفته اند که پس از بررسی VAR به این نتیجه رسیده ایم که تنها یک اشتباه در جام جهانی در این خصوص وجود داشته و آن هم اعلام پنالتی برای ایران در بازی با پرتغال بوده است. آن ها معتقدند که تمام تصمیمات دیگر درست بوده اند و از بی عدالتی بزرگ جلوگیری شده است. در 36 بازی نخست، 14 بررسی رسمی VAR وجود داشت و هر چند در برخی از تصمیمات اعتراض های مختلف و نظرات گوناگونی وجود داشت. مدیران IFAB می گویند که تنها داوری که از این سیستم به اشتباه استفاده کرد، انکریه کاسرس داور پاراگوئه ای بازی ایران در روز دوشنبه بود.
لازم به ذکر است، IFAB انجمن بین المللی فوتبال است و تنها نهاد دارای صلاحیت قانونگذاری در ورزش فوتبال می باشد. این هیأت از نمایندگان فیفا و ۴ اتحادیههای فوتبال بریتانیا - اتحادیه فوتبال انگلستان، اتحادیه فوتبال اسکاتلند، اتحادیه فوتبال ولز و اتحادیه فوتبال ایرلند شمالی - تشکیل میشود. نمایندگان فیفا ۴ حق رأی و نمایندگان هر یک از اتحادیههای بریتانیایی ۱ رأی دارند. مصوبات این هیأت باید دستکم از ۶ رأی مثبت برخوردار باشند.
منبع
#روزنامه_تایمز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
روزنامه تایمز خبر داد که تنها اشتباه کمک داور ویدئویی تا اینجای جام جهانی، اعلام پنالتی برای ایران بوده است.
به گزارش "ورزش سه"، شب گذشته آخرین بازی از مرحله گروهی جام جهانی 2018 به پایان رسید و 16 تیم به مرحله بعدی راه یافتند. شاید مهم ترین چالش این جام جهانی، کمک داور ویدئویی یا VAR بود که مناقشات مختلفی را ایجاد کرد. این تکنولوژی در سه بازی ایران نیز جنجال های مختلفی را ایجاد کرد که اوج آن به بازی با پرتغال رسید.
حال روزنامه تایمز که یکی از معتبرترین رسانه های بریتانیا محسوب می شود، در گزارشی به نقل از هیئت بین المللی IFAB موارد استفاده کمک داور ویدئویی و همچنین نقش آن در جام جهانی را بررسی کرده است. در این گزارش آمده است:
دو مدیر از هیئت بین المللی IFAB به روزنامه تایمز گفته اند که پس از بررسی VAR به این نتیجه رسیده ایم که تنها یک اشتباه در جام جهانی در این خصوص وجود داشته و آن هم اعلام پنالتی برای ایران در بازی با پرتغال بوده است. آن ها معتقدند که تمام تصمیمات دیگر درست بوده اند و از بی عدالتی بزرگ جلوگیری شده است. در 36 بازی نخست، 14 بررسی رسمی VAR وجود داشت و هر چند در برخی از تصمیمات اعتراض های مختلف و نظرات گوناگونی وجود داشت. مدیران IFAB می گویند که تنها داوری که از این سیستم به اشتباه استفاده کرد، انکریه کاسرس داور پاراگوئه ای بازی ایران در روز دوشنبه بود.
لازم به ذکر است، IFAB انجمن بین المللی فوتبال است و تنها نهاد دارای صلاحیت قانونگذاری در ورزش فوتبال می باشد. این هیأت از نمایندگان فیفا و ۴ اتحادیههای فوتبال بریتانیا - اتحادیه فوتبال انگلستان، اتحادیه فوتبال اسکاتلند، اتحادیه فوتبال ولز و اتحادیه فوتبال ایرلند شمالی - تشکیل میشود. نمایندگان فیفا ۴ حق رأی و نمایندگان هر یک از اتحادیههای بریتانیایی ۱ رأی دارند. مصوبات این هیأت باید دستکم از ۶ رأی مثبت برخوردار باشند.
منبع
#روزنامه_تایمز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
بازخوانی پرونده موسسه اعتباری "ثامنالحجج"، نام دو مجری تلویزیونی، یک وزیر سابق و یک سردار بازنشسته نیروی انتظامی به میان آمده است. گردانندگان برنامههای کمدی و درام سکوت کردهاند اما منوچهر متکی و حمید صدرالسادات دریافتهای نجومی را انکار میکنند.
روزنامه شرق در گزارشی که سهشنبه ۲۶تیر منتشر شد، از "رد پای سلبریتیها و مسئولان در پرونده ثامنالحجج" خبر داد. هر چند در این گزارش از افراد با نام اختصاری یاد شده بود، اما در فضای مجازی و در تطبیق حروف اختصاری با نام افراد حقیقی بحث داغی در گرفت. "ح.ص"، سردار حمید صدرالسادات، رئیس سابق نظام وظیفه ناجاست که در اسفند ۱۳۹۵ بازنشسته شد. م.م و ا. ع، مهران مدیری و احسان علیخانی، مجریان صدا و سیما هستند. م.ت نیز منوچهر متکی، وزیر خارجه دولت احمدینژاد.
در گزارش شرق آمده بود که یکی از وزرای سابق دولت دهم مبلغ ۱۲۴میلیارد تومان تسهیلات دریافت کرده است. متکی با صدور بیانیهای، منکر دریافت چنین وامی شد و با تهدید به شکایت از مفتریان، گفت که در صورت اثبات این ادعا، قوه قضاییه و نهادهای دولتی میتوانند مبلغ را مصادره کنند.
فهرست دریافتیهای حمید صدرالسادات به دلیل دریافتهای خانوادگی از ثامنالحجج طولانیتر است. یک فقره از فیشهای ثبت شده در موسسه ثامن الحجج، واریز صد میلیارد تومان به حساب پسر سردار تحت عنوان پرداخت پیشاپیش حقوق ۳۰ ساله است. فقرات دیگر، وام ۵۰میلیارد تومانی برای خرید ملکی در یزد، دریافت ماهانه ۵ میلون تومان به عنوان مشاور موسسه (تخلف قانونی گرفتن حقوق از دو منبع) و وام یک میلیارد و ۱۸میلیونی همسرش... تنها چیزی که سردار صدرالسادات تکذیب نکرده، دریافت حقوق ۵میلیون تومانی از موسسه است که میگوید یکجا در پرداختی ۳۰۰میلیون تومانی پس داده است.
مهران مدیری در اسفند ۱۳۹۱ و مهر ۱۳۹۲ مبالغی به عنوان هدیه از موسسه دریافت کرده است: بار نخست ۱۸۰ میلیون تومان و بار دوم ۴۰۰ میلیون تومان. به حساب احسان علیخانی نیز تحت عنوان "هزینه تبلیغات" سه میلیارد تومان واریز شده است. هر دو مجری تلویزیونی سکوت کردهاند هر چند در شبکههای اجتماعی بیش از همه درباره آنها اظهارنظر شده است. مثلا این که گردانندگان دو برنامه کمدی و درام، چگونه برای خنداندن یا گریاندن مردم رانت گرفتهاند.
"بیم سرنگونی"
موسسه ثامنالجج به اخلال در نظام پولی و مالی کشور متهم شده است؛ موسسهای که در سال ۱۳۸۰ تحت نام "شرکت تعاونی اعتباری" در سبزوار تاسیس شد و در سال ۱۳۹۵ تعداد شعب آن در شهرهای مختلف به ۴۸۹ مورد رسید. ابوالفضل میرعلی، مدیرعامل موسسه که متهم ردیف اول پرونده محسوب میشود، به دلیل ناتوانی از تامین وثیقه ۴۰۰۰ میلیارد تومانی روانه زندان شده است.
رسانهها مینویسند که صلاحیت میرعلی در سال ۱۳۹۲ پس از استعلام وزارت اطلاعات رد شده بود. اما چرا فعالیت موسسه ثامن الحجج ۵ سال دیگر ادامه یافته و تخلفهای آن و اسناد پرونده اینک از پرده بیرون افتاده است؟
#دویچه_وله
#خبرگزاری_آلمان
#روزنامه_شرق
@chista_yasrebi
روزنامه شرق در گزارشی که سهشنبه ۲۶تیر منتشر شد، از "رد پای سلبریتیها و مسئولان در پرونده ثامنالحجج" خبر داد. هر چند در این گزارش از افراد با نام اختصاری یاد شده بود، اما در فضای مجازی و در تطبیق حروف اختصاری با نام افراد حقیقی بحث داغی در گرفت. "ح.ص"، سردار حمید صدرالسادات، رئیس سابق نظام وظیفه ناجاست که در اسفند ۱۳۹۵ بازنشسته شد. م.م و ا. ع، مهران مدیری و احسان علیخانی، مجریان صدا و سیما هستند. م.ت نیز منوچهر متکی، وزیر خارجه دولت احمدینژاد.
در گزارش شرق آمده بود که یکی از وزرای سابق دولت دهم مبلغ ۱۲۴میلیارد تومان تسهیلات دریافت کرده است. متکی با صدور بیانیهای، منکر دریافت چنین وامی شد و با تهدید به شکایت از مفتریان، گفت که در صورت اثبات این ادعا، قوه قضاییه و نهادهای دولتی میتوانند مبلغ را مصادره کنند.
فهرست دریافتیهای حمید صدرالسادات به دلیل دریافتهای خانوادگی از ثامنالحجج طولانیتر است. یک فقره از فیشهای ثبت شده در موسسه ثامن الحجج، واریز صد میلیارد تومان به حساب پسر سردار تحت عنوان پرداخت پیشاپیش حقوق ۳۰ ساله است. فقرات دیگر، وام ۵۰میلیارد تومانی برای خرید ملکی در یزد، دریافت ماهانه ۵ میلون تومان به عنوان مشاور موسسه (تخلف قانونی گرفتن حقوق از دو منبع) و وام یک میلیارد و ۱۸میلیونی همسرش... تنها چیزی که سردار صدرالسادات تکذیب نکرده، دریافت حقوق ۵میلیون تومانی از موسسه است که میگوید یکجا در پرداختی ۳۰۰میلیون تومانی پس داده است.
مهران مدیری در اسفند ۱۳۹۱ و مهر ۱۳۹۲ مبالغی به عنوان هدیه از موسسه دریافت کرده است: بار نخست ۱۸۰ میلیون تومان و بار دوم ۴۰۰ میلیون تومان. به حساب احسان علیخانی نیز تحت عنوان "هزینه تبلیغات" سه میلیارد تومان واریز شده است. هر دو مجری تلویزیونی سکوت کردهاند هر چند در شبکههای اجتماعی بیش از همه درباره آنها اظهارنظر شده است. مثلا این که گردانندگان دو برنامه کمدی و درام، چگونه برای خنداندن یا گریاندن مردم رانت گرفتهاند.
"بیم سرنگونی"
موسسه ثامنالجج به اخلال در نظام پولی و مالی کشور متهم شده است؛ موسسهای که در سال ۱۳۸۰ تحت نام "شرکت تعاونی اعتباری" در سبزوار تاسیس شد و در سال ۱۳۹۵ تعداد شعب آن در شهرهای مختلف به ۴۸۹ مورد رسید. ابوالفضل میرعلی، مدیرعامل موسسه که متهم ردیف اول پرونده محسوب میشود، به دلیل ناتوانی از تامین وثیقه ۴۰۰۰ میلیارد تومانی روانه زندان شده است.
رسانهها مینویسند که صلاحیت میرعلی در سال ۱۳۹۲ پس از استعلام وزارت اطلاعات رد شده بود. اما چرا فعالیت موسسه ثامن الحجج ۵ سال دیگر ادامه یافته و تخلفهای آن و اسناد پرونده اینک از پرده بیرون افتاده است؟
#دویچه_وله
#خبرگزاری_آلمان
#روزنامه_شرق
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
#چیستایثربی
#شهر_نامه
#روزنامه
#شماره_سوم
#تهران در سال1457 از نظر شما چه شکلیست؟
تهران، شهر #اسمارتیزهای_رنگی میشود!
در آینده در تهران را مینیاتوری تصور می کنم که شهری پیشرفته است ولی همه در خانه هایی خیلی کوچک زندگی می کنند. هر واحد اندازه دو انبار شاید. مانند پاریس، خانه هایی 20 متری و شاید15 متری. آدم ها کم کم یاد خواهند گرفت که به دیوار تکیه بدهند و بخوابند. آدم ها یاد خواهند گرفت که سوار ماشین های کوچک بشوند. همه یک ماشین خواهند داشت و ماشین خانوادگی وجود ندارد. فکر می کنم همه چیز شبیه قصه هایی است که جادوگرها در آن سوار جاروهایشان می شوند. نه اینکه ماشین ها پرواز کنند؛ بلکه تهران در آن زمان پر می شود از پل هوایی. تهران را پر از پل هوایی های پیچ در پیچ می بینم که ماشین های رنگی کوچک روی آن ها در حال رفت و آمد است. حتی ماشین ها را شبیه پینه دوز می بینم که روی پل ها هستند. در کل خانه ها و زندگی ها مینیمال هستند و هر چیزی در کوچکترین شکل ممکن. در آینده تهران بسیار بسیار رستوان می بینیم خیلی بیشتر از امروز. مردم دیگر آشپزخانه ای در تهران نخواهند داشت. فکر می کنم تهران شهر رستوران ها آن هم از نوع فست فود خواهد شد. مردم آنقدر عجله دارند غذاهایشان را در همان ماشین های پینه دوزی با مدل همبرگری شان می خورند و روی پل هوایی می روند.
قیافه ی آدم ها هم در آینده تغییر می کند. همه شان ساده شده اند. مانند امروز دیگر خبری از آرایش های آن چنانی و پیچیده گی نیست. عمل جراحی وجود ندارد چون سرعت زندگی برای بقا و پیشرفت بالا رفته و فرصتی برای این کارها نیست. به همین دلیل تنوع چهره وجود دارد. اصلا مردم را خیلی جدی و فعال می بینم، مردمی که برای کار وقت زیادی می گذارند. شهری مثل جدول متقاطع، پر از پل های متقاطع و خانه های کوچک متقاطع داخل جدول. با اینکه احساس می کنم در آن زمان تعداد موالید کمتر از الان است ولی با جامعه ی جوانی از امروز روبرو خواهیم بود.حتی احساس می کنم در تهران آینده افسردگی وجود ندارد. چون زمانی که برای بقا بجنگیم؛ مجبوریم افسردگی را رها کنیم.
رویای من همیشه این بود که وقتی به عنوان ارباب رجوع به اداره ی می روم، کارمندان مانند کامپیوتر کارم را انجام دهند و فوق العاده مودب رفتار می کنند. فکر می کنم در 60 سال آینده این رویای من محقق می شود.
انقدر همه چیز سرعت دارد که مهمانی و عروسی هم سریع پیش می رود. مثلا دیگر مانند الان ده روز برای یک مراسم وقت نمی گذارند و همه چیز را یک ساعته تمام می کنند. در کنار حفظ سنت همه چیز را سریع انجام می دهند. زندگی مینیمال تهرانی ها در جدول کلمات متقاطع. حتی خانه ها را روی هوا می بینم. انگار هوا را نخریسی کردند و خانه ها آویزان هستند. اصلا نمی دانم چرا شهر انیمشین"جک اسکلتی"تیم برتون برای تهران آینده در ذهنم تداعی می شود! وقتی شخصت اصلی به شهر کریسمس وارد شد؛ دید که همه خانه ها نورانی و کوچک است. همه هم خوشبخت هم هستند. حتی تهران متقاطعی آن زمان را مانند خانه کارتون هنسل و گرتل شکلاتی می بینم. به جای این خاک و افسردگی حاکم در تهران؛ رنگ می بینم.شهری شبیه اسماتیزهای رنگی. به نظرم تهران یک تکان عظیم فرهنگی خواهد خورد و همه چیز تغییر می کند.
#شهرنامه
#چیستایثربی
#شماره_سوم_روزنامه
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#شهر_نامه
#روزنامه
#شماره_سوم
#تهران در سال1457 از نظر شما چه شکلیست؟
تهران، شهر #اسمارتیزهای_رنگی میشود!
در آینده در تهران را مینیاتوری تصور می کنم که شهری پیشرفته است ولی همه در خانه هایی خیلی کوچک زندگی می کنند. هر واحد اندازه دو انبار شاید. مانند پاریس، خانه هایی 20 متری و شاید15 متری. آدم ها کم کم یاد خواهند گرفت که به دیوار تکیه بدهند و بخوابند. آدم ها یاد خواهند گرفت که سوار ماشین های کوچک بشوند. همه یک ماشین خواهند داشت و ماشین خانوادگی وجود ندارد. فکر می کنم همه چیز شبیه قصه هایی است که جادوگرها در آن سوار جاروهایشان می شوند. نه اینکه ماشین ها پرواز کنند؛ بلکه تهران در آن زمان پر می شود از پل هوایی. تهران را پر از پل هوایی های پیچ در پیچ می بینم که ماشین های رنگی کوچک روی آن ها در حال رفت و آمد است. حتی ماشین ها را شبیه پینه دوز می بینم که روی پل ها هستند. در کل خانه ها و زندگی ها مینیمال هستند و هر چیزی در کوچکترین شکل ممکن. در آینده تهران بسیار بسیار رستوان می بینیم خیلی بیشتر از امروز. مردم دیگر آشپزخانه ای در تهران نخواهند داشت. فکر می کنم تهران شهر رستوران ها آن هم از نوع فست فود خواهد شد. مردم آنقدر عجله دارند غذاهایشان را در همان ماشین های پینه دوزی با مدل همبرگری شان می خورند و روی پل هوایی می روند.
قیافه ی آدم ها هم در آینده تغییر می کند. همه شان ساده شده اند. مانند امروز دیگر خبری از آرایش های آن چنانی و پیچیده گی نیست. عمل جراحی وجود ندارد چون سرعت زندگی برای بقا و پیشرفت بالا رفته و فرصتی برای این کارها نیست. به همین دلیل تنوع چهره وجود دارد. اصلا مردم را خیلی جدی و فعال می بینم، مردمی که برای کار وقت زیادی می گذارند. شهری مثل جدول متقاطع، پر از پل های متقاطع و خانه های کوچک متقاطع داخل جدول. با اینکه احساس می کنم در آن زمان تعداد موالید کمتر از الان است ولی با جامعه ی جوانی از امروز روبرو خواهیم بود.حتی احساس می کنم در تهران آینده افسردگی وجود ندارد. چون زمانی که برای بقا بجنگیم؛ مجبوریم افسردگی را رها کنیم.
رویای من همیشه این بود که وقتی به عنوان ارباب رجوع به اداره ی می روم، کارمندان مانند کامپیوتر کارم را انجام دهند و فوق العاده مودب رفتار می کنند. فکر می کنم در 60 سال آینده این رویای من محقق می شود.
انقدر همه چیز سرعت دارد که مهمانی و عروسی هم سریع پیش می رود. مثلا دیگر مانند الان ده روز برای یک مراسم وقت نمی گذارند و همه چیز را یک ساعته تمام می کنند. در کنار حفظ سنت همه چیز را سریع انجام می دهند. زندگی مینیمال تهرانی ها در جدول کلمات متقاطع. حتی خانه ها را روی هوا می بینم. انگار هوا را نخریسی کردند و خانه ها آویزان هستند. اصلا نمی دانم چرا شهر انیمشین"جک اسکلتی"تیم برتون برای تهران آینده در ذهنم تداعی می شود! وقتی شخصت اصلی به شهر کریسمس وارد شد؛ دید که همه خانه ها نورانی و کوچک است. همه هم خوشبخت هم هستند. حتی تهران متقاطعی آن زمان را مانند خانه کارتون هنسل و گرتل شکلاتی می بینم. به جای این خاک و افسردگی حاکم در تهران؛ رنگ می بینم.شهری شبیه اسماتیزهای رنگی. به نظرم تهران یک تکان عظیم فرهنگی خواهد خورد و همه چیز تغییر می کند.
#شهرنامه
#چیستایثربی
#شماره_سوم_روزنامه
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
در بین پرفروشهای همیشگی
#کتاب در این بازار راکد ،
تنها چند نام از جمله «کیمیا خاتون» سعیده قدس، «
#پستچی»
#چیستایثربی، «بامداد خمار» فتانه حاج سیدجوادی، «دالان بهشت» نازی صفوی، «همخونه» مریم ریاحی و «سهم من» پرینوش صنیعی به چشم میخورد. ناگفته نماند این گزارش و تحلیل تنها بر اساس آماری ارائه شده است که بنابر سایت موسسه خانه کتاب در طرح عیدانه خریداری شده است و میتوان آن را برآیندی کلی از ذائقه کتابخوانهای ایرانی نسبت به داستان ایرانی دانست و به نوعی حاکی از عادتهای رایج در بین مخاطبان ادبیات داستانی است.
#روزنامه_فرهیختگان
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کتاب در این بازار راکد ،
تنها چند نام از جمله «کیمیا خاتون» سعیده قدس، «
#پستچی»
#چیستایثربی، «بامداد خمار» فتانه حاج سیدجوادی، «دالان بهشت» نازی صفوی، «همخونه» مریم ریاحی و «سهم من» پرینوش صنیعی به چشم میخورد. ناگفته نماند این گزارش و تحلیل تنها بر اساس آماری ارائه شده است که بنابر سایت موسسه خانه کتاب در طرح عیدانه خریداری شده است و میتوان آن را برآیندی کلی از ذائقه کتابخوانهای ایرانی نسبت به داستان ایرانی دانست و به نوعی حاکی از عادتهای رایج در بین مخاطبان ادبیات داستانی است.
#روزنامه_فرهیختگان
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
📝آقا صابر چه کردی این همه ارزش مبادلهات بالا رفت؟
🖊آراز بارسقیان
❗️تذکر: این مطلب به درخواست کارمند #روزنامه_ایران نوشته شد و به صلاحدید کارفرمانیِ کارمند، #منتشر_نشد. پس حالا با چند جمله بیشتر نوشته به صورت آزاد ارائه میشود.❗️
1️⃣ وسط هیر و بیر دردسرهای اقتصادی و اجتماعی روز افزون تا کی باید برون ریزی ابتذالی فرهنگی هم باید باشیم خدا میداند! این بار نوبت به حضور «و با بازی صابر ابر» در نمایش ابتذال فرهنگی رسیده. کتابی چاپ شده به نام تا #هفت_خانه_آنورتر در 436 صفحه و با قیمت سیصدهزار تومان. صفحهای حدود 688 تومان که ضربدر در 436 صفحه میشود سیصدهزارتومان. همه هم بعد از انتشار این کتاب افتادهاند به ضربوتقسیم و قیاسش با دلار. مدتهاست بحث این است که در این شرایط ناشرها بیایند و هر قیمتی میخواهند روی کتابها بگذارند. چند روز پیش اتحادیه ناشران نامهای منتشر کرد که در آن اجازهی آزادسازی مطلق قیمت کتاب را میداد. گویی قبل از این هم خبری از نظارت پیچیدهای بر قیمت نبود و معمولاً یک سری ضربوتقسیمهای ناشرها بود که قیمت هر صفحه از کتاب را تا حدی برابر برای همه نگه میداشت، کمی بالا پایین داشت ولی این برای شرایطی بود که همه چیز در کشور ثبات داشت اما حالا هر روز شاهد بالا رفتن قیمت اقلام مصرفی برای تولید کتاب هستیم ولی مشکل این نیست. مشکل در اصل ارزش مصرف کتاب آقای ابر نیست؛ کیفیت را میشود جدا بررسی کرد. اما مطمئن نیستیم چطور صابر ابر خود را به ارزش مبادلهای وصل کرده که عمیقاً استعدادش را ندارد.
2️⃣ مدتهاست سلبریتیها خودشان بِرَند شخصیشان را دارند توسعه میدهند. اگر به تبلیغات کتاب دقت کنید متوجه میشوید کتابی است حداقل دو زبانه دربارهی آشپزی 100 مادربزرگ و «با احترام تقدیم به تمام مادران» شده. در واقع آلبومی عکس است از مادربزرگان پیر در خانههایشان و غذاهایشان، هر مادربزرگ توضیحکی هم دارد. سواستفاده از عنصر نوستالژی را میبینید؟ فیلم مستندی هم برایش تهیه کردهاند و دارند به عنوان یک کالایی لوکس با ارزش مبادلهی بالا میفروشند. ناشر کتاب هم نامش هست این/جا میان شهر و طبق معمول عدهای روی این پروژه «زحمت کشیدهاند» و وقت گذاشتهاند و چه و چه. مراسم رونمایی هم برایش گرفتند. به یک زبان دیگر هر کاری کردند که کتاب را به ارزش مبادلهای بالا با ارزش مصرفی پایین به خورد مردم بدهند ـ هر کاری کردند که سیصدهزارتومان مبلغ ناچیزی در مقابل تلاش آنها به نظر برسد.
3️⃣ کتاب حالا منتشر شده. در پنج رنگ جلد گالینگور مختلف برای چیدن در خانه. این کتاب مصرف کنندهای مشخص دارد. اما سوال روش و منشی است که چنین کتابهایی را تولید میکند و البته تاثیر مخربش بر وضعیت جامعهای که مدتهاست امثال دوستان بستر شیکی برای ابتذالش فراهم کردهاند. کافی است سری به سایت این کتاب بزنید. میبینید با پروژهای چند رسانهای طرف هستیم و همه چیز حکایت از «زحمت بسیار» برای این اندک پولی است که ما قرار است بابتش بدهیم. فضای شیک گرافیکی و البته آشنا برای نگارندهی این چند سطر بیشتر، از هر چیزی این طلبِ زحمت بابت کتابی رنگیرنگی را تشدید میکند. مرز باریک اخلاق را وقتی در مینوردیم که بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی سعی میکنیم کالای تولیدی خودمان را به بالاترین ارزش مبادله، بفروشیم یا پیشفروش کنیم. موسسهی این/جا، که نشرش هم از خودش مشتق میشود، یک کافهای دارد. در خیابان نوفل لوشاتو. کافهی آنجا چای دمی عادی با یک کلوچهی شیرینکام که بستهی دوتاییاش است 250 تومان است را میدهد 12 هزار تومان و نام مندرآوردی چای دودی را رویش میگذارد. یک قیاس ریاضی کافی است تا عوض دویدن دنبال قیمت ارز، به این نگاه کنیم که چای هزار تومانی با یک عدد کلوچهی 125 تومانی و کمی دارچین رویش وقتی مبادله میشود 12 هزارتومان، هر صفحه کتاب 300 تومانی (شاید) میشود 688 تومان و این گناهی است که همهی ما در آن سهم داریم. از عزیزانی که عکس خندان آقای ابر روی این جلد و آن جلد مجلههایشان «میدرخشد» تا «و با بازی»های ایشان در فلان فیلم تا تئاترهای بیارزش با هنرنمایی ایشان و الخ... و این تازه شروع ماجرایی جدید است که نسخهی قدیمیاش دی ماه سال 1396 پایان یافت.
🖊آراز بارسقیان
❗️تذکر: این مطلب به درخواست کارمند #روزنامه_ایران نوشته شد و به صلاحدید کارفرمانیِ کارمند، #منتشر_نشد. پس حالا با چند جمله بیشتر نوشته به صورت آزاد ارائه میشود.❗️
1️⃣ وسط هیر و بیر دردسرهای اقتصادی و اجتماعی روز افزون تا کی باید برون ریزی ابتذالی فرهنگی هم باید باشیم خدا میداند! این بار نوبت به حضور «و با بازی صابر ابر» در نمایش ابتذال فرهنگی رسیده. کتابی چاپ شده به نام تا #هفت_خانه_آنورتر در 436 صفحه و با قیمت سیصدهزار تومان. صفحهای حدود 688 تومان که ضربدر در 436 صفحه میشود سیصدهزارتومان. همه هم بعد از انتشار این کتاب افتادهاند به ضربوتقسیم و قیاسش با دلار. مدتهاست بحث این است که در این شرایط ناشرها بیایند و هر قیمتی میخواهند روی کتابها بگذارند. چند روز پیش اتحادیه ناشران نامهای منتشر کرد که در آن اجازهی آزادسازی مطلق قیمت کتاب را میداد. گویی قبل از این هم خبری از نظارت پیچیدهای بر قیمت نبود و معمولاً یک سری ضربوتقسیمهای ناشرها بود که قیمت هر صفحه از کتاب را تا حدی برابر برای همه نگه میداشت، کمی بالا پایین داشت ولی این برای شرایطی بود که همه چیز در کشور ثبات داشت اما حالا هر روز شاهد بالا رفتن قیمت اقلام مصرفی برای تولید کتاب هستیم ولی مشکل این نیست. مشکل در اصل ارزش مصرف کتاب آقای ابر نیست؛ کیفیت را میشود جدا بررسی کرد. اما مطمئن نیستیم چطور صابر ابر خود را به ارزش مبادلهای وصل کرده که عمیقاً استعدادش را ندارد.
2️⃣ مدتهاست سلبریتیها خودشان بِرَند شخصیشان را دارند توسعه میدهند. اگر به تبلیغات کتاب دقت کنید متوجه میشوید کتابی است حداقل دو زبانه دربارهی آشپزی 100 مادربزرگ و «با احترام تقدیم به تمام مادران» شده. در واقع آلبومی عکس است از مادربزرگان پیر در خانههایشان و غذاهایشان، هر مادربزرگ توضیحکی هم دارد. سواستفاده از عنصر نوستالژی را میبینید؟ فیلم مستندی هم برایش تهیه کردهاند و دارند به عنوان یک کالایی لوکس با ارزش مبادلهی بالا میفروشند. ناشر کتاب هم نامش هست این/جا میان شهر و طبق معمول عدهای روی این پروژه «زحمت کشیدهاند» و وقت گذاشتهاند و چه و چه. مراسم رونمایی هم برایش گرفتند. به یک زبان دیگر هر کاری کردند که کتاب را به ارزش مبادلهای بالا با ارزش مصرفی پایین به خورد مردم بدهند ـ هر کاری کردند که سیصدهزارتومان مبلغ ناچیزی در مقابل تلاش آنها به نظر برسد.
3️⃣ کتاب حالا منتشر شده. در پنج رنگ جلد گالینگور مختلف برای چیدن در خانه. این کتاب مصرف کنندهای مشخص دارد. اما سوال روش و منشی است که چنین کتابهایی را تولید میکند و البته تاثیر مخربش بر وضعیت جامعهای که مدتهاست امثال دوستان بستر شیکی برای ابتذالش فراهم کردهاند. کافی است سری به سایت این کتاب بزنید. میبینید با پروژهای چند رسانهای طرف هستیم و همه چیز حکایت از «زحمت بسیار» برای این اندک پولی است که ما قرار است بابتش بدهیم. فضای شیک گرافیکی و البته آشنا برای نگارندهی این چند سطر بیشتر، از هر چیزی این طلبِ زحمت بابت کتابی رنگیرنگی را تشدید میکند. مرز باریک اخلاق را وقتی در مینوردیم که بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی سعی میکنیم کالای تولیدی خودمان را به بالاترین ارزش مبادله، بفروشیم یا پیشفروش کنیم. موسسهی این/جا، که نشرش هم از خودش مشتق میشود، یک کافهای دارد. در خیابان نوفل لوشاتو. کافهی آنجا چای دمی عادی با یک کلوچهی شیرینکام که بستهی دوتاییاش است 250 تومان است را میدهد 12 هزار تومان و نام مندرآوردی چای دودی را رویش میگذارد. یک قیاس ریاضی کافی است تا عوض دویدن دنبال قیمت ارز، به این نگاه کنیم که چای هزار تومانی با یک عدد کلوچهی 125 تومانی و کمی دارچین رویش وقتی مبادله میشود 12 هزارتومان، هر صفحه کتاب 300 تومانی (شاید) میشود 688 تومان و این گناهی است که همهی ما در آن سهم داریم. از عزیزانی که عکس خندان آقای ابر روی این جلد و آن جلد مجلههایشان «میدرخشد» تا «و با بازی»های ایشان در فلان فیلم تا تئاترهای بیارزش با هنرنمایی ایشان و الخ... و این تازه شروع ماجرایی جدید است که نسخهی قدیمیاش دی ماه سال 1396 پایان یافت.
Forwarded from Chista777
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ سردار محمدرضا مهماندار درباره واژگونی اتوبوس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اظهار کرد: ابعاد مختلف این تصادف باید در نظر گرفته شود لذا با هماهنگی با دادستان تهران، سه تیم کارشناسی خبره برای این موضوع تعیین کردهایم.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: این سه تیم شامل گروهی از کارشناسان تصادفات پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ، تیم کارشناسان فنی و مکانیک خودرو برای مشخص کردن اشکالات فنی احتمالی خودرو و همچنین یک تیم از کارشناسان فنی و مهندسی در حوزه راه است که صبح امروز این سه تیم به محل نگهداری خودرو و محل وقوع تصادف اعزام شدند.
وی افزود: لازم است سهم تمام عوامل مقصر در این حادثه اعم از خطای احتمالی راننده، اشکالات راه، نقص خودرو و کوتاهی مسئولان چه بهعنوان پیمانکار حملونقل و چه کارفرمای این حوزه مشخص شود.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران تصریح کرد: اتوبوس در یکی از ایستگاهها توقف نکرده بود که بر اساس اظهارات شهود، راننده از آن لحظه به بعد به دانشجویان میگوید اتوبوس ترمز ندارد و از تمامی سرنشینان میخواهد بهسمت عقب اتوبوس بروند که بعد از طی کردن حدود 600 متر، راننده احتمالاً برای اینکه بتواند بهنحوی خودرو را متوقف کند وارد فضای سبز پوشیدهشده از درختان کوچک شده اما نتوانسته جلوی حرکت اتوبوس را بگیرد.
مهماندار افزود: سپس اتوبوس با یک زاویه 35 درجه از جاده خارج میشود، بعد از طی مسیر 69متری با پایه بتنی که برای تأسیسات آب در آنجا قرار داشته برخورد کرده که سرعت اتوبوس و برخورد با پایه بتنی موجب شد تقریباً دوسوم زیر اتوبوس جمع و منهدم شود و این موضوع باعث افزایش تلفات شد.
وی ادامه داد: در تاریخ 22 آذر معاینه فنی این خودرو منقضی شده و در زمان تصادف معاینه فنی نداشته، ضمن اینکه سن فرسودگی اتوبوسهای شهری 10 سال است که این خودرو تولید سال 1381 است و از سال 1391 در سن فرسودگی قرار داشته است.
مهماندار یادآور شد: این اتوبوسها سرویس داخلی دانشگاه هستند و دانشگاه آنها را بهعنوان پیمانکار استخدام کرده تا بین دانشکدههای مختلف کار سرویسدهی را انجام دهند، در واقع این اتوبوسها مربوط به حملونقل درونشهری نیستند.
#جان_مردم_بازیچه_نیست
غلط میکنید بااتوبوسهای بدون معاینه فنی ،قرارداد میبندید
ما بچههایمانراحالا از کجا بیاوریم؟؟؟
بیشعورهای شاسی بلند نشین
امامزاده های ما این جوانان بیگناه کشته شده هستند!
هر چند امامزاده پرستی چه فایده دارد؟؟؟؟؟؟
وقتی فرصت زندگی ،چنین ناجوانمردانه در مجالی کوتاه از آنها گرفته شد!
لعنت بر همه شما
که راحت میخوابید !
#شهرزاد_شربتی
#عکاس
#روزنامه_نگار
@shahrzad_sharbati
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: این سه تیم شامل گروهی از کارشناسان تصادفات پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ، تیم کارشناسان فنی و مکانیک خودرو برای مشخص کردن اشکالات فنی احتمالی خودرو و همچنین یک تیم از کارشناسان فنی و مهندسی در حوزه راه است که صبح امروز این سه تیم به محل نگهداری خودرو و محل وقوع تصادف اعزام شدند.
وی افزود: لازم است سهم تمام عوامل مقصر در این حادثه اعم از خطای احتمالی راننده، اشکالات راه، نقص خودرو و کوتاهی مسئولان چه بهعنوان پیمانکار حملونقل و چه کارفرمای این حوزه مشخص شود.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران تصریح کرد: اتوبوس در یکی از ایستگاهها توقف نکرده بود که بر اساس اظهارات شهود، راننده از آن لحظه به بعد به دانشجویان میگوید اتوبوس ترمز ندارد و از تمامی سرنشینان میخواهد بهسمت عقب اتوبوس بروند که بعد از طی کردن حدود 600 متر، راننده احتمالاً برای اینکه بتواند بهنحوی خودرو را متوقف کند وارد فضای سبز پوشیدهشده از درختان کوچک شده اما نتوانسته جلوی حرکت اتوبوس را بگیرد.
مهماندار افزود: سپس اتوبوس با یک زاویه 35 درجه از جاده خارج میشود، بعد از طی مسیر 69متری با پایه بتنی که برای تأسیسات آب در آنجا قرار داشته برخورد کرده که سرعت اتوبوس و برخورد با پایه بتنی موجب شد تقریباً دوسوم زیر اتوبوس جمع و منهدم شود و این موضوع باعث افزایش تلفات شد.
وی ادامه داد: در تاریخ 22 آذر معاینه فنی این خودرو منقضی شده و در زمان تصادف معاینه فنی نداشته، ضمن اینکه سن فرسودگی اتوبوسهای شهری 10 سال است که این خودرو تولید سال 1381 است و از سال 1391 در سن فرسودگی قرار داشته است.
مهماندار یادآور شد: این اتوبوسها سرویس داخلی دانشگاه هستند و دانشگاه آنها را بهعنوان پیمانکار استخدام کرده تا بین دانشکدههای مختلف کار سرویسدهی را انجام دهند، در واقع این اتوبوسها مربوط به حملونقل درونشهری نیستند.
#جان_مردم_بازیچه_نیست
غلط میکنید بااتوبوسهای بدون معاینه فنی ،قرارداد میبندید
ما بچههایمانراحالا از کجا بیاوریم؟؟؟
بیشعورهای شاسی بلند نشین
امامزاده های ما این جوانان بیگناه کشته شده هستند!
هر چند امامزاده پرستی چه فایده دارد؟؟؟؟؟؟
وقتی فرصت زندگی ،چنین ناجوانمردانه در مجالی کوتاه از آنها گرفته شد!
لعنت بر همه شما
که راحت میخوابید !
#شهرزاد_شربتی
#عکاس
#روزنامه_نگار
@shahrzad_sharbati
خوانش شعری از #چیستایثربی
#تعهد و #شعر
#شاعر_معاصر و #منتقد_ادبی
#حمیدرضا_شکارسری
چاپ شده در #روزنامه_همدلی
به تاریخ #شنبه_بیست_و_سه_فروردین_نودونه
#نقد_شعر : "جیرجیر ســاعتهای هفت صبح، درست وقتی میخواهم
عاشقت باشم، یک نفر را برای اعدام میبرند ...
.
تعهد،در وجود هر انسانی،اجتناب ناپذیر است.تعهد به اصول
اجتماعی و سیاســی، تعهد به دین و مذهب، تعهد به آدمهای
دور و نزدیــک، تعهد به هیچ! که خود تعهد،به گریز از تعهدات
گفته شــده است!و ...
.
. اما یک هنرمند و شاعر عالوه بر تعهدات عمومی، تعهد به اصول هنری را هم در خود احساس میکند.
سنگینی کفه هر کدام از این تعهدات در متن، اثر را به سمت
ژانر یا گونهای خاص از هنر ســوق میدهد.
.
در دو ســوی این طیف، شــعار محض و فرم محض قرار گرفتهاند.
هنرمندترین انسان،اوست که بتواند تعادلی بین تعهدات عمومی خود از یک
طــرف و تعهدات هنری خود از طرف دیگر ایجاد کند تا اثر در
گرانیگاه فرم و محتوا قرار گیرد.
#چیســتا_یثربی ، در شــعر خود از یک ســو به تبلور حس
نوعدوســتی خود اندیشیده اســت و از سوی دیگر به فرم و
بیان هنری متن هم بی اعتنا نمانده اســت.
.
.#روایت #شــاعرانه او برای این کار، همزمانی #مراســم_اعدام یک انسان با حس و حال #عاشقی راوی شعر اســت که گویای تباین و تضادی
آشکار است.
.
این همزمانی، موقعیتی #پارادوکسیکال را فراهم میآورد تا خواننده به اندیشه فرو رود
و با پایان شعر در این
موقعیت باقی بماند.
.
ریزه کاریهــای یثربی در این شــعر به اجــرای هرچه بهتر
مضمون شــاعرانهاش کمک کرده اســت. او از آوای جیرجیر
ســاعت به جای دنگ دنگ ، یــا زینگ زینگ
یا حتی تیک تاک ســاعت ، اســتفاده میکند ، تــا صدای جیرجیر طنــاب #اعدام را تداعی کنــد.
گویا صدای "بیدارباش ســاعت" مانند طنــاب دار ،او را عذاب میدهد و مانع عاشــقی او میشــود. .
او همچنین به جای جیرجیر ســاعت از
جیرجیر " ســاعتها"ذکر میکند تا تداوم عشــق و اعدامها و
ادامه ناگزیر همزمانی آنها را یادآوری کند.
چیســتا یثربی، اجرایی عینیگرا، جزءنگر و مدرن از عبارت
معروف :
"بنی آدم اعضای یک پیکرند" ...
ســروده سعدی ارائه
کرده است.
انگار او میخواهد به ما بگوید که ماهیت تعهدات و
احساسات انسانی در طول تاریخ عوض نمیشود،
اما شکل بروز
و ظهور آنها مدام تغییــر میکند و به همین دلیل هنرمند و شاعر نیز باید با بیانی تازه به طرح آنها بپردازد.
.
#حمید_رضا_شکارسری
#روزنامه
#همدلی
از #کتاب " نگاهت همیشه دوشنبه است"
چیستایثربی
کوله پشتی، 1395؛صفحه 22
#نقد_ادبیات_ایران
#نشر
#تعهد و #شعر
#شاعر_معاصر و #منتقد_ادبی
#حمیدرضا_شکارسری
چاپ شده در #روزنامه_همدلی
به تاریخ #شنبه_بیست_و_سه_فروردین_نودونه
#نقد_شعر : "جیرجیر ســاعتهای هفت صبح، درست وقتی میخواهم
عاشقت باشم، یک نفر را برای اعدام میبرند ...
.
تعهد،در وجود هر انسانی،اجتناب ناپذیر است.تعهد به اصول
اجتماعی و سیاســی، تعهد به دین و مذهب، تعهد به آدمهای
دور و نزدیــک، تعهد به هیچ! که خود تعهد،به گریز از تعهدات
گفته شــده است!و ...
.
. اما یک هنرمند و شاعر عالوه بر تعهدات عمومی، تعهد به اصول هنری را هم در خود احساس میکند.
سنگینی کفه هر کدام از این تعهدات در متن، اثر را به سمت
ژانر یا گونهای خاص از هنر ســوق میدهد.
.
در دو ســوی این طیف، شــعار محض و فرم محض قرار گرفتهاند.
هنرمندترین انسان،اوست که بتواند تعادلی بین تعهدات عمومی خود از یک
طــرف و تعهدات هنری خود از طرف دیگر ایجاد کند تا اثر در
گرانیگاه فرم و محتوا قرار گیرد.
#چیســتا_یثربی ، در شــعر خود از یک ســو به تبلور حس
نوعدوســتی خود اندیشیده اســت و از سوی دیگر به فرم و
بیان هنری متن هم بی اعتنا نمانده اســت.
.
.#روایت #شــاعرانه او برای این کار، همزمانی #مراســم_اعدام یک انسان با حس و حال #عاشقی راوی شعر اســت که گویای تباین و تضادی
آشکار است.
.
این همزمانی، موقعیتی #پارادوکسیکال را فراهم میآورد تا خواننده به اندیشه فرو رود
و با پایان شعر در این
موقعیت باقی بماند.
.
ریزه کاریهــای یثربی در این شــعر به اجــرای هرچه بهتر
مضمون شــاعرانهاش کمک کرده اســت. او از آوای جیرجیر
ســاعت به جای دنگ دنگ ، یــا زینگ زینگ
یا حتی تیک تاک ســاعت ، اســتفاده میکند ، تــا صدای جیرجیر طنــاب #اعدام را تداعی کنــد.
گویا صدای "بیدارباش ســاعت" مانند طنــاب دار ،او را عذاب میدهد و مانع عاشــقی او میشــود. .
او همچنین به جای جیرجیر ســاعت از
جیرجیر " ســاعتها"ذکر میکند تا تداوم عشــق و اعدامها و
ادامه ناگزیر همزمانی آنها را یادآوری کند.
چیســتا یثربی، اجرایی عینیگرا، جزءنگر و مدرن از عبارت
معروف :
"بنی آدم اعضای یک پیکرند" ...
ســروده سعدی ارائه
کرده است.
انگار او میخواهد به ما بگوید که ماهیت تعهدات و
احساسات انسانی در طول تاریخ عوض نمیشود،
اما شکل بروز
و ظهور آنها مدام تغییــر میکند و به همین دلیل هنرمند و شاعر نیز باید با بیانی تازه به طرح آنها بپردازد.
.
#حمید_رضا_شکارسری
#روزنامه
#همدلی
از #کتاب " نگاهت همیشه دوشنبه است"
چیستایثربی
کوله پشتی، 1395؛صفحه 22
#نقد_ادبیات_ایران
#نشر
مابازی را تا اخر بلدیم.
چندین سال پیش،
در اتاقی بودم که شما ؛ با آن فردِ مثلا ممنوع الکار، داشتید
گل میگفتید و گل میشنیدید ؛
و من به عنوان#روزنامه_نگار حرص
میخوردم....
و ناخنهایم را در گوشتِ دستم فرو میکردم.
گفتید : برای خواباندن صدای برخیها ؛ بیشتر معروف شدنشان ؛ معافیتهای مالیاتی و شرکت بدون #مجوز شان در جشنواره های خارجی ، این کار را میکنید...
شما از یک علفزار ؛ علف میخورید و ازیک آخور!
همه ی شما.....
وگرنه حتی یک بچه ی کوچک میداند که سازمان سینمایی ؛
نه سازمان #حراست است و نه دادگاه !
و چنین مجوزی برای #ممنوع_الکار کردن افراد ندارد !....
اساسا صورت مساله ؛ کاذب و فِیک است.
#عوام_فریبی است.
خودتان را بازی دهید ؛ آدمهای #مزدور و دو رو....
آدمهای پوشالی!
هر دو طرفتان را میگویم.
این #ملت را بازی ندهید !
ما از این قصه های زرد ؛ زیاد خوانده ایم و نوشته ایم !
آخرش با معروف تر و پولدارتر شدن طرف ؛ معافیتهای خاص مالیاتی و مصاحبه ی آزاد با شبکه های ایرانی مقیم خارج ،
عکسهای بیحجاب انطرف آب ؛ و...... تمام میشود.
با این کار شما ؛
آن طرف که تا دیروز ؛ بازیگری درجه دو یا سه بود ؛
به نان و نوایی میرسد
و حتی آن ور مرز ممکن است؛ داور مسابقه ا ی ؛ مجری یا چیزی شود ؛
یا با یک خواننده ی آن ور آبی عکسی بیندازد !
و اسمش ، سر زبانها بیفتد! مبادا فراموش شود🤣
شاید هم مدتی ، همسر یک آن ورِ آبی شود...
و بعد ابراز پشیمانی کند و برگردد.
در حالیکه تمام مدت آدمِ شما بوده و
برای خودتان کار میکرده....
یک یا دوسال دیکر برمیگردد ،
و اتفاقا احترام بیشتری دارد،
و قیمت و دستمزدش هم بالاتر رفته.....
پولدارتر و پروارتر شده ست و همه چیز فراموش میشود.
من در آن اتاق بودم...
یادتان هست آقا؟
دوره ی #احمدی_نژاد ؛
شبیه همین بازی را از نزدیک دیدم.....
هم آنها که درجه چندم بودند ؛
به شهرت و پول بیشتری رسیدند ،
هم شما......
که مثلا خشم عده ای را خواباندید.
و صد البته #زیرمیزی تان هم گرفتید !
از دو طرف ؛ البته !
#ما_بازی_نمیخوریم !
#سکوت _کنید
#شرم_کنید
مردم ؛ بازیچه ی افکار ابلهانه ی شما نیستند ؛
گرسنه ؛ بیکار و مریضند .
دارو نیست؛ کار نیست ؛ پول نیست ؛ حتی #اینترنت نیست !
بازیِ شهربازیهای متروکه را ؛ راه نیندازید،
تا اینها از یادمان برود !
وقاحت حد دارد...
ما ملت فراموشی هستیم.
#چیستا
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/ChXsba9rpIk/?igshid=MDJmNzVkMjY=
چندین سال پیش،
در اتاقی بودم که شما ؛ با آن فردِ مثلا ممنوع الکار، داشتید
گل میگفتید و گل میشنیدید ؛
و من به عنوان#روزنامه_نگار حرص
میخوردم....
و ناخنهایم را در گوشتِ دستم فرو میکردم.
گفتید : برای خواباندن صدای برخیها ؛ بیشتر معروف شدنشان ؛ معافیتهای مالیاتی و شرکت بدون #مجوز شان در جشنواره های خارجی ، این کار را میکنید...
شما از یک علفزار ؛ علف میخورید و ازیک آخور!
همه ی شما.....
وگرنه حتی یک بچه ی کوچک میداند که سازمان سینمایی ؛
نه سازمان #حراست است و نه دادگاه !
و چنین مجوزی برای #ممنوع_الکار کردن افراد ندارد !....
اساسا صورت مساله ؛ کاذب و فِیک است.
#عوام_فریبی است.
خودتان را بازی دهید ؛ آدمهای #مزدور و دو رو....
آدمهای پوشالی!
هر دو طرفتان را میگویم.
این #ملت را بازی ندهید !
ما از این قصه های زرد ؛ زیاد خوانده ایم و نوشته ایم !
آخرش با معروف تر و پولدارتر شدن طرف ؛ معافیتهای خاص مالیاتی و مصاحبه ی آزاد با شبکه های ایرانی مقیم خارج ،
عکسهای بیحجاب انطرف آب ؛ و...... تمام میشود.
با این کار شما ؛
آن طرف که تا دیروز ؛ بازیگری درجه دو یا سه بود ؛
به نان و نوایی میرسد
و حتی آن ور مرز ممکن است؛ داور مسابقه ا ی ؛ مجری یا چیزی شود ؛
یا با یک خواننده ی آن ور آبی عکسی بیندازد !
و اسمش ، سر زبانها بیفتد! مبادا فراموش شود🤣
شاید هم مدتی ، همسر یک آن ورِ آبی شود...
و بعد ابراز پشیمانی کند و برگردد.
در حالیکه تمام مدت آدمِ شما بوده و
برای خودتان کار میکرده....
یک یا دوسال دیکر برمیگردد ،
و اتفاقا احترام بیشتری دارد،
و قیمت و دستمزدش هم بالاتر رفته.....
پولدارتر و پروارتر شده ست و همه چیز فراموش میشود.
من در آن اتاق بودم...
یادتان هست آقا؟
دوره ی #احمدی_نژاد ؛
شبیه همین بازی را از نزدیک دیدم.....
هم آنها که درجه چندم بودند ؛
به شهرت و پول بیشتری رسیدند ،
هم شما......
که مثلا خشم عده ای را خواباندید.
و صد البته #زیرمیزی تان هم گرفتید !
از دو طرف ؛ البته !
#ما_بازی_نمیخوریم !
#سکوت _کنید
#شرم_کنید
مردم ؛ بازیچه ی افکار ابلهانه ی شما نیستند ؛
گرسنه ؛ بیکار و مریضند .
دارو نیست؛ کار نیست ؛ پول نیست ؛ حتی #اینترنت نیست !
بازیِ شهربازیهای متروکه را ؛ راه نیندازید،
تا اینها از یادمان برود !
وقاحت حد دارد...
ما ملت فراموشی هستیم.
#چیستا
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/ChXsba9rpIk/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#کامو #نویسنده_فرانسوی میگوید :
نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمیتواند خود را در خدمت آنهایی بگذارد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت آنهایی باشد که از تاریخ آسیب میبینند [و رنج میبرند].
در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بینصیب میماند و حتی ارتشهای استبداد با میلیونها سرباز خود نمیتوانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آنها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر میبیند، کفایت میکند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.
هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.
برای ایفای چنین وظیفهای هیچکدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال میتواند قلب جامعه زندهای را که حق را به او میدهد تسخیر کند.
فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.
یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.
از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.
ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمیشناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی
وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران
#روزنامه_نگاران_زندانی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمیتواند خود را در خدمت آنهایی بگذارد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت آنهایی باشد که از تاریخ آسیب میبینند [و رنج میبرند].
در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بینصیب میماند و حتی ارتشهای استبداد با میلیونها سرباز خود نمیتوانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آنها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر میبیند، کفایت میکند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.
هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.
برای ایفای چنین وظیفهای هیچکدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال میتواند قلب جامعه زندهای را که حق را به او میدهد تسخیر کند.
فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.
یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.
از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.
ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمیشناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی
وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران
#روزنامه_نگاران_زندانی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
Instagram
Instagram
شاید برخی قاتلان به چهره پیدا نشوند ولی آن قتل و آن#مقتول همیشه به یاد مردم ودر #تاریخ میماند و گاهی تاریخ ساز میشود.
طوری که اگر قاتل معرفی و مجازات میشد ؛ اینطور در اذهان #ملت و حتی ملتها ؛ باقی نمیماند!
دالیای سیاه (به انگلیسی: Black Dahlia)؛
نام مستعاری است که به الیزابت شُرت آمریکایی داده شد
#ElizabethShort
(۲۹ ژوئیه ۱۹۲۴–۱۵ ژانویه ۱۹۴۷)
وی در سال ۱۹۴۷ قربانی قتلی اسرار آمیز شد که پوشش بیسابقه رسانههای خبری را به دنبال داشت.
او را به دلیل چهره رنگ پریده و لباسهای مشکی که میپوشید؛ «دالیای سیاه» میخواندند.
در ۱۵ ژانویه ۱۹۴۷ #جسد اورا ؛ در حالی که از #کمر قطع شده و از خون خالی شده بود ؛ در پارک لیمرت، لس آنجلس، کالیفرنیا پیدا کردند.
قتلِ حل نشده شُرت، منبع گمانه زنیهای گسترده بوده است و منجر به #دستگیری مظنونان بسیار ، و تولید #کتاب ها و فیلمهایی بر اساس #داستان قتل او شده است .
قتل شُرت را ؛ یکی از قدیمیترین موارد قتل حل نشده در تاریخ لس آنجلس میتوان دانست.
#برایان_دی_پالما ،؛ #فیلم کوکب سیاه را براساس #قتل او ساخته است ؛ که بازیگران معروفی چون #اسکارلت_جوهانسون و #هیلاری_سوانک ؛ در آن بازی میکنند ودر سال 2006 ,اکران شد.
الیزابت یک پیشخدمت ساده و صمیمی بود ؛ که تازه داشت تلاش میکرد بازیگر شود.
قاتل الیزابت، و دلیل مثله کردن او و دو نیم کردنش؛ در حالی که بدنش از خون ؛ تخلیه شده بود، هرگز پیدا نشد.
همین از او یک #نماد_فرهنگی از بیعدالتی ساخت.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#قتل
#فیلم_سینمایی
#روزنامه_نگاری
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#novelist
#screenwriter
#books
#movies
https://www.instagram.com/p/CwLl8Dvxw7t/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
طوری که اگر قاتل معرفی و مجازات میشد ؛ اینطور در اذهان #ملت و حتی ملتها ؛ باقی نمیماند!
دالیای سیاه (به انگلیسی: Black Dahlia)؛
نام مستعاری است که به الیزابت شُرت آمریکایی داده شد
#ElizabethShort
(۲۹ ژوئیه ۱۹۲۴–۱۵ ژانویه ۱۹۴۷)
وی در سال ۱۹۴۷ قربانی قتلی اسرار آمیز شد که پوشش بیسابقه رسانههای خبری را به دنبال داشت.
او را به دلیل چهره رنگ پریده و لباسهای مشکی که میپوشید؛ «دالیای سیاه» میخواندند.
در ۱۵ ژانویه ۱۹۴۷ #جسد اورا ؛ در حالی که از #کمر قطع شده و از خون خالی شده بود ؛ در پارک لیمرت، لس آنجلس، کالیفرنیا پیدا کردند.
قتلِ حل نشده شُرت، منبع گمانه زنیهای گسترده بوده است و منجر به #دستگیری مظنونان بسیار ، و تولید #کتاب ها و فیلمهایی بر اساس #داستان قتل او شده است .
قتل شُرت را ؛ یکی از قدیمیترین موارد قتل حل نشده در تاریخ لس آنجلس میتوان دانست.
#برایان_دی_پالما ،؛ #فیلم کوکب سیاه را براساس #قتل او ساخته است ؛ که بازیگران معروفی چون #اسکارلت_جوهانسون و #هیلاری_سوانک ؛ در آن بازی میکنند ودر سال 2006 ,اکران شد.
الیزابت یک پیشخدمت ساده و صمیمی بود ؛ که تازه داشت تلاش میکرد بازیگر شود.
قاتل الیزابت، و دلیل مثله کردن او و دو نیم کردنش؛ در حالی که بدنش از خون ؛ تخلیه شده بود، هرگز پیدا نشد.
همین از او یک #نماد_فرهنگی از بیعدالتی ساخت.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#قتل
#فیلم_سینمایی
#روزنامه_نگاری
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#novelist
#screenwriter
#books
#movies
https://www.instagram.com/p/CwLl8Dvxw7t/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==