چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
از کانال افروز جعفری نور

اگر عشق گناه است ؛
گناه بر گناهکاران مبارک...


" جمله ای از چیستایثربی "

با عاشق ترين زن اين سالها در
#خانه_نمايش
#دیشب

#افروز_جعفری_نور
در مورد زنان ،گمان میکنم حتی نفرتشان نیز نوعی عشق است.

#یاسورانی_کاواباتا
نخستین نویسنده ژاپنی
برنده
#نوبل_ادبی
#نویسنده کتاب
#خانه_زیبارویان_خفته
نوبل ادبی 1968
#چیستایثربی

کانال
@chista_yasrebi
#خانه_برناردا_آلبا
اثر جاودانه
#لورکا
#شاعر
و
#نمایشنامه_نویس_اسپانیایی

در دوران کودتا و جنگهای داخلی اسپانیا ، با وجود اینکه ، از سیاست گریزان بود ، اعدام شد ! "برناردآ آلبا " ، نماد سنت ،استواری و رسوم قدیمی در برابر عصیان نسل جدید است... مادر بیوه ای که دخترانش را شوهر نمیدهد ! چون معتقد است که مردی مناسب آنها ، در آن روستای اسپانیایی ، پیدا نمیشود ، و عشق دختر کوچکتر به جوانی از روستا که به جذابیت و شهامت معروف است، همه ی قوانین زندگی برناردا را واژگون میکند.

دختر ، پنهانی از مرد جوان ، باردار میشود و تحت فشار مادر ، خودکشی میکند...


آخرین جمله ی مادر درباره ی دخترش ،خطاب به مستخدمان خانه و دخترانش این است : به همه بگویید :



دختر من ، باکره مرده است !....یادتان باشد چیزی جز این نشنوم...




در این میان ،

#گارسیا_لورکا قصد داشت سه گانه زمین را درباره ی آداب غلط ، نسبت به زنان سرزمینش بنویسد. سه نمایشنامه
#یرما
#عروسی_خون و #خانه_برناردا_آلبا



که در همه ی آنها با آداب و رسوم.غلط و جنگ کهنه و نو و عصیان ، روبرو هستیم !


جهان فرصت زیادی به لورکای جوان نداد...او را میان زیتون زارها که عاشقشان بود ، تیر زدند ... هنوز جسدش پیدا نشده است! مگر شاعر و نویسنده را بی دلیل میکشند ؟فقط چون ، محبوب بود و مینوشت ؟!....




این اثر بارها و بارها در ایران و خارج ، کار شده است



من میخواستم اجرای متفاوت و سوررئالی از آن ، داشته باشم که فعلا نمیشود !...

کمی#صبرم آرزوست....

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#تاتر
#نمایش
#صحنه

#chista_yasrebi
#director
#playwright
#lorca
#drama
#stage
#theatre
تیر ۷۴ بود که این نامه آمد و اینگونه
قبل از ازدواجم ، در اوج موفقیت و
جوانی! ،
#چیستا_یثربی شدم...
.

آنموقع سردبیر برنامه رادیویی #شب_بخیر_کوچولو
و سه برنامه دیگر رادیو و #معاون ادب و هنر مجله ی #سروش هفتگی بودم که این نامه از #حراست آمد.... .

کاملا ناگهانی و بی مقدمه !
. ... .و داشتم
#هیات_علمی میشدم که جلویش را گرفتند!
.

استاد #قیصر_امین_پور باعصبانیت به آنها زنگ زد و گفت :
. این دختر ، سادات است، همیشه شاگرد اول ما بوده !...
.
.
. بارها جایزه فجر و خارجی گرفته...
.چه گناهی کرده؟!
.

جواب درست ندادند. بهانه های بیهوده، مثل اسم خاصم( چیستا= به معنای دانایی در فارسی اصیل را
آوردند)و بهانه های بیهوده دیگری که استاد به من‌ نگفت ، ولی بیشتر عصبانی شد... همان چیزهایی که باعث شد خودش هم چند سال بعد از من ، سردبیری سروش نوجوان را که طبقه ی پایین دفتر ما بود ، فراموش کند و آنجا را ، با آن همه زحمتی که برایش کشیده بود ، با دلشکستگی رها کند..‌‌.
.
.
.
به خانه رفتم...
. . چند ماه بعد ازدواج کردم ، .
. #هفتادوشش ،
دخترم به دنیا آمد....
عهد کردم زندگیم را وقف قداست #قلم کنم و کردم... .
.

حاصلش حدود ۹۷ کتاب پژوهش ،تالیف و ترجمه است...
عهد کردم یک روز #پستچی را بنویسم و نوشتم.... من هرگز در کشورم وجود نداشتم...
نویسنده، نمایشنامه نویس،فیلمنامه نویس و دکترای #روانشناس بودم ...
مدام از همه جا
#حذف میشدم.....
.
و باز پایداری نشان میدادم ، مینوشتم و بی هیچ #شغل_دولتی کار میکردم.

هنوز هم حدفم میکنند و تا‌ بتوانند بایکوتم میکنند...
.

نامه را نمیخواستم انتشار دهم.

امروز چیزی پیش آمد ، تصمیمم عوض شد..
شاید یاد ناسزاهایی افتادم که زمان انتشار رمان #پستچی در اینستاگرام ، از افراد به ظاهر دوست ، خانواده ، همکار ، و برخی اکانتها.... در فضای مجازی میشنیدم !.... .
.چیزی نبود که از ترس ، به من نسبت نداده باشند! .
حتی آشنایان...
.
.
.
و برخورد امروز مدیر ‌#تاتر فجر ، مدیر #خانه_تاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی که مرا یاد آن روزها میاندازد.. .
.
.
چند کیلو "اس ام اس" و نامه جمع کرده ام.‌‌..😶
.
.این نامه را به دیوار خانه قاب کرده ام ، که این #جفا یادم نرود...
.
یادم نمیرود.

نه من و نه خدا.... .

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

دکتر
#نویسنده
#روانشناس
#سردبیر
#سرپرست_خانواده

#مجله_سروش
#صداسیما
#رادیو
. .

#دادخواهی
ستم
#پایداری
ایمان به حقیقت
ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
#ممنوع_الکاری بیدلیل .

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
. .
.
.

https://www.instagram.com/p/ByC1eouFMVC/?igshid=1xeq86ejskm3p
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز
رمان
#نداشتن
در کانال خصوصی تلگرام وواتساپ شروع میشود
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی


#ویدئو
#سریال_قدیمی
#خانه_کوچک



آدرس ادمین کانال تلگرام رمان
#نداشتن
@ccch999
کار خونه فقط باعشق معنی میده
وگرنه خَل میشم
هر جا رو تمیز میکنم
یه جا دیگه کثیفه

آشپزخونه ؛ تنور دیوه...‌‌
ته نداره
راه فرار هم نداره !


فقط عشق ، باعث میشه آدم هی بروبه ؛ بپزه؛ بشوره....

عشق

حتی به فرزندت....

دیگه چی بگم؟
روم نمیشه بقیه شو بگم .....
شما فهمیدید چی میگم ....

اینم از خصوصی ترین لحظات من

نوددرصد #پستچی ؛ #نمایشنامه ها
و بقیه ... اینجا ، نوشته شد
و نودرصد قصه های کتاب #داستان #سلام_خانم_جنیفر_لوپز را اینجا الهام گرفتم!
😅😂😁😀

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#آشپزخانه
#کار_خانه
#کدبانو

#خانهداری
#خانه_داری بی ارج و مزد
#کار_تمام_وقت
#زنانه

#زن
#مادرانه
#زنان
#زنان_مستقل_توانمند

#موسیقی
#آشتی
#نوش_آفرین

#موزیک_ویدئو 😄
#ویدئو

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/chistayasrebiofficialpage/tv/CXa6b26DyvH/?utm_medium=share_sheet
تا آخر عشق با من برقص
#لئوناردکوهن

#فیلم
#آپارتمان

#مونیکابلوچی
#ونسان_کسل

یک مشت دروغگوی ترسوی موقعیت طلب ؛ چطور الان جرات پیدا کرده اید ولی آن موقع به من گفتید خفه شو!
و آن مرحومه ی خانه سینما گفت:حرف بزنی؛ خودم ساکتت میکنم!...

من حرف دارم و میزنم.

پانزده سال با وحشت ؛ #پنیک و استرس ؛ زندگی کردم.

و شما صیغه شدید !
معشوقه ی یکروزه و یکساعته شدید!

جایزه ی فجر گرفتید...

به عنوان خانم باوقار ؛ متین و خوش حجاب سینما از شما یاد شد!

روحتان و جسمتان را فروختید و مرا مجنون جلوه دادید و پولدار شدید!

پانزده سال در وحشت ؛‌ زیستم.
با‌ ocd# حاد.

فرزندم را بزرگ کردم،
و همکاران روانپزشکم با دارو و صحبت؛ کمکم کردند که فراموش کنم و به زندگی برگردم.

اما کدام زندگی ؟

همه؛ همه چیز را میدانند...

حالا #بیانیه میدهید و #لیدر و #رهبر جنبش اعتراضی علیه زنان هم شده اید؟

شما که اول از همه؛
مرا بایکوت و تهدید کردید خانمها !

پیش کسوتتان فرمود :

ساکت شو چیستا !
در هر صنفی پیش میاید.
برای ما هم پیش آمده ،
جایی نگفتیم و رشد کردیم....

من اما خفه نشدم!

نوشتم
رمان
نمایشنامه
فیلمنامه
مصاحبه کردم ؛

.
و شماویرانم کردید!

همه جا رد پای این وحشت بود...

فکر کردید حرفهایتان یادم رفته است؟
من هرگز ؛ چیزی را فراموش نمیکنم

حتی رنگ سرخ لباس شما را در آن روز نحس!

مگر پانزده سال پیش به من نگفتید :

چیستا خفه شو!
در هر صنفی پیش میاید.

ممنوع الکارت میکند!
او #وصل است.
قدرت دارد
تو نه !

من یکجا گفتم. مصاحبه کردم و جواب دادم.

به یکی از همین مامانهای همیشه صیغه شوی خانواده براندازِ #خانه_سینما که خدایش ببخشد.

بعد ؛ در اوج ناباوری ؛ #ممنوع_الکار شدم!

و شما فیلم ساختید؛ فیلم بازی کردید؛
جایزه #فجرگرفتید!

به عنوان خانمهای با وقار و متین سینما از شما یاد شد

.در حالی که صیغه بودید!

تن فروشی؛ روح فروشی؛و بایکوت یک زن تنهای مظلوم که بخاطر بی پناهی و آینده ی فرزندش؛ مجبور به سکوت شد و به پنیک تنفسی دچار شد.

من یک بار مُرده ام.
مُرده دیگر از هیچ چیز نمیترسد!

فراموش نکنید!

پانزده سال با وحشت، پنیک؛ ممنوع الکاری و فشار مالی و روحی زندگی کردم.

یک تنه با همه ی آنها که#وصل بودند جنگیدم؛
بی محابا ،
اما جسم و روحم را نفروختم !

از شرفم دفاع کردم.

فقط #خدا_به_شما_رحم_کند.

با آن سکوت عمدی تان!

مشارکت در ظلم ، یا انکار آن ؛ خودِ ظلم است.
شما که میدانید؛ همه شریک جرمید.

#بیانیه_خشونت_علیه_زنان_در_سینما

میخندم
فقط به شما باید خندید!

خدا به شما رحم کند.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/Cbxd0UqDwNH/?utm_medium=share_sheet
از گذشته ی خود ؛ یک خانه با کاغذدیواریهای نقاشیهای جهان را به یاد میاورم ،

یک فواره و شمشاد ؛
دخترکی با ماهی کوچکش؛ که در رویا به دریا پیوست ،
و یک مرد که از میان قصه های اساطیری ؛ آمده بود‌.

نمیخواهم غمگین باشم‌ ..
یا نا امید.

آن دخترک گیسو سیاه ؛ ماهی سرخ کوچک و آن مردِ گندمزارهای دور دست ؛ همه ی زندگیِ من بودند.

چه زندگی کوچک زیبایی!
همه ی آن ؛ در سه روز جا میگیرد.
در سه کلمه ❤️❤️❤️

" انسان به میزانی که انسان تر است ؛ تنهاتر میشود‌‌‌‌‌ ؛"

و من هر چقدر زمان میگذرد ؛ به اندوه گذشته ام بیشتر میخندم و در نهایت :

"من هم چیزی ندیدم جز زیبایی....*"

جمله ی معروف #زینب؛
وقتی سر بریده ی برادرش #حسین را به او نشان دادند‌‌‌‌‌‌‌...

چه میتوانست مقابل چشم پر خونِ دشمن بگوید ؛
از این زیباتر و پر معناتر ؟!....

زندانیهای ما ؛ فیلمسازان ؛ اساتید ؛ فعالان مدنی ؛ خیالتان جمع :

ما جای ضربه ها و کبودیها را ندیدیم ؛
ما چیزی ندیدیم به جز زیبایی !......
و به جز استواری باوقار....

#سپیده_رشنو
#سپیده_قلیان
#جعفر_پناهی
#محمد_رسول_اف
#نسرین_ستوده
و آنها که هستند و آنها که ذرات وجودشان دیگر ؛ همآغوش باد است‌.

و دیگران ...

آخرین جمله ی فیلم #دیگران

از قول :
#نیکول_کیدمن...
#این_خانه_مال_ماست

" این خانه ی ماست.‌‌‌‌‌‌.‌."

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

ماهی زیبای دخترم ؛ که اکنون در دریای آبی آسمانهاست ؛

و تولد منِ مهر ماهی ؛ چند سال پیش ؛ که در بستر بیماری گذشت،

و پس از آن ؛ #پستچی را نوشتم......
#کتاب پستچی را...

و در پایان ؛ براستی ؛ حرف دیگری نیست!
به #خانه مان برویم....

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/ChNZaonrhiN/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.......

او را ملاقات کن
در حالتی که فقیر باشی

او را ملاقات کن
در حالتی که غنی باشی

او را ملاقات  کن
وقتی شاد هستی

او را ملاقات کن
وقتی که  غمگینی

#کتاب
#معراج_السعاده
استاد#احمد_نراقی

هم اکنون : در اتاقی تاریک

عکس:

یکروز  روشن
۲۶ سال پیش
#خیابان_فلسطین_شمالی

یک
#خانه
که با باد رفت‌...‌

از بهترین روزهای عمرم....

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

و دیگر ....
در پناه نور

آن مرد ابله با زنی ...
گریخت.

شما به انها به اسم #جمعیت_خیریه؛ پول میدادید‌.

او حتی قبل رفتن از ایران ؛ از دخترش خداحافظی نکرد!

دخترش ؛  روزها بعد فهمید که آنها بدون خداحافظی رفته اند و

و این پدر ابله ؛
حتی اکنون
نمیداند چه بلای#فاجعه_بار ی بر سر دخترش  آمده است!

و با خیال راحت ؛ مراسم عید گرفته یا سخنرانی های تو خالی میکند و.....

من مرگ را  به تنهایی زیسته ام
با مادری بیمار ؛

و دخترکی که دیگر هرگز ؛ سخن نمیگوید....

لعنت خداوند بر چنین پدری و خاندانش!



و به همین دلیل  فعلا از #مجازی میروم.

#یادباد خاطرات مجازی و #رمان
#پستچی که
قبل از ناشر؛
شماخواندید......
همین جا

یاد باد
#چیستا

🖐💖💜🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐

دوستان خانم چیستا یثربی؛ فعلا به دلایلی؛  دسترسی به اینترنت ؛ فیلتر شکن ؛ و حتی چیزهای ساده تری ندارند.

برایشان  نور بخواهید

متن را دیکته کردند ؛ من ادمینشان  هستم ؛ متن را با عکسی که در گوشی داشتم؛ گذاشتم.

🗨🗨🗨🗨
🩵

حدود سی و پنج سال پیش ؛ دفتری به نام " دفتر شعر جوان " پدید آمد که فراخوانی داد و از بین اشعار فرستاده شده ؛ عده ی محدودی را برای کلاسهای آموزشی ؛ انتخاب میکرد.

من خوش شانس بودم که آن فراخوان را در روزنامه دیدم ؛
و دو سه شعر از خودم فرستادم و بعد از چند هفته نامه ای آمد که پذیرفته شده ام...

مکان برگزاری کلاسها ؛ کتابخانه ی پارک شهر بود....نزدیک بازار
خیلی خیلی دورتر از #گیشا ی ما....

ولی وقتی اساتیدی چون دکتر #قیصر_امین_پور ؛ دکتر #حسن_حسینی ؛ استاد #ساعد_باقری ؛ استاد #محمدرضا_عبدالملکیان و.....اساتید کلاسی باشند مگر میشود نرفت؟

بخصوص اینکه سالها با آثارشان خو گرفته باشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

و به این ترتیب من به همراه گروهی دیگر که برخی از آنها در این پیج هستند ، جزء سری اول هنرجویان #دفتر_شعر_جوان ؛ زیر نظر #خانه_شاعران_ایران شدیم.

اولین استادی که سی سال و اندی پیش؛ به کلاس ما آمد ؛
استاد "ساعد باقری" بود.....

که کلامی شیوا و بیانی رسا داشت و با اشتیاق ؛ کلی از او آموختم.

دیروز وقتی توسط دوستم ؛ بانو اشراقی ؛ فهمیدم ایشان قرار است #خسرو_و_شیرین #نظامی را
در خانه ی شاعران ایران ؛ تدریس کند ؛ یاد سی و پنج سال پیش افتادم که دختری رها بودم با بالهای قیچی نشده ....

اما این بار نه در کتابخانه ی پارک شهر ؛ نزدیک بازار بزرگ ؛ بلکه در #خانه_شاعران‌‌
در خیابان دولت‌.

و اینگونه بود که دیروز برای من زمان ؛ سی و پنج سال به عقب بازگشت....

من همان چیستای سابق نبودم‌...اما استاد ؛ هنوز ؛ پرشور و مدرس بود.‌‌

عکس :
من در کنار استاد ساعد باقری؛ که هنوز رسم و مرامش ؛ استادی است و بیانش همان گونه شیوا و شنیدنی‌‌‌‌‌‌‌.

چه خوب است آموختن از اساتید راستین.
و چه زیباست دیدار دوباره ی دوستان قدیم...

که اکنون هر کدام ؛ ستاره ی درخشانی در آسمان ادبیات ایران شده اند‌.

#شعر_ایرانی
#شاعران_ایرانی
#خانه_شاعران_ایران
#نظامی_گنجوی
#اساتید_ادبیات_ایران
#اساتید

.

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
.
.
https://www.instagram.com/p/C0BYqsguMtN/?igshid=MTRhZmU1ODE2NA==
این عکس راباجناب ساعد باقری دوست دارم. .نظامی گنجوی.مروری بر #خسرو_و_شیرین

#خانه_شاعران_ایران


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی


#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
خوب گوش کنید
تا هشت سال آینده ؛ همه سوگوار خواهیم بود‌‌‌‌‌‌‌...

جمله ی معروف #نمایش
#لورکا

#خانه_برناردا_آلبا

یک نمایش بینظیر از سه گانه ی روستایی
#فدریکو_گارسیا_لورکا

تضاد میان سنت و مدرنیسم

انقطاع نسلها
و

عصیان نسل جوان

گاهی فکر میکنم لورکا را فقط برای این نمایش کشتند‌!

هشت سال گرفتن زندگی جوانان از آنان
در جامعه ای سوگوار و ماتم زده

و

#عصیان

عصیان کوچکترین دختر خانواده
و
#تراژدی

جهانی که تراژدی ندارد ؛ ارزش ندارد.

منتظر تماشای این نمایش در #اینستاگرام من باشید

هر شب یک قسمت


و باز به قول لورکا

دنیای کهنه باید بمیرد
تا جهانی تازه ؛ طلوع کند

اقتباس و کارگردانی

#چیستا_یثربی
#چیستایثریی
https://www.instagram.com/reel/C1sVv81rx31/?igsh=NTM1NmNjNWFlNw==
آری جانمی.

مادربزرگم ؛ خانمی بی جهت نمی‌گفت.
خانه روح دارد، جان دارد. همین خانه ای که ما در آن زندگی میکنیم، هنوز هیچکس در آن زندگی نمی‌کرد که پدرم با یک نگاه عاشقش شد و گفت میخواهم بچه هایم در این خانه بدنیا بیایند.
حالا تو فکر میکنی این خانه بگذارد بچه های نسل های دیگران هم در این خانه رشد کنند؟
چرانمی‌گذارد!
برای اینکه قانون یکیست،هررفتاری که با آن بچه ها شده، با بچه های دیگران هم می‌شود.
اگر بچه ای از دیدن تلویزیون محروم شده، به شخصیتش اهانت شده، به او و شخصیتش؛حمله شده، کلی بلوک گچ در حمام بر سرش ریخته و در جواب اعتراضش گفته اند: بمیر!آنهم به دردانه ی نوه ی پدر که  دکترای اقتصاد داشت و این‌خانه رابرای آرامش بچه ها و نوه هایش خرید؟
و هیچ نمیدانست روزی درِ خانه اش شکسته شده، و هیکلی درشت بالگد وارد آرزوهایش میشود!
تمام این اتفاقات سر بچه های نسل بعد که در این خانه بزرگ شوند می آید.
آری، جانمی
مادربزرگم راست میگفت، من تابه حال چند بچه دیدم که در خانه ای که در آن ظلم بود و بیداد، مظلوم واقع شدند.
این رسم به ارث می‌رسد.دختر من موهای مشکی داشت که شبها؛ مثل نقره می‌درخشید. انگار برف روی موهایش پاشیده باشند.
مظلوم بود مثل قاصدکی بی زبان.
حتی گوشتی بر بدن نداشت که آن را ببرد و جایی پنهان کند.
چون قاصدک همانگونه خودش با باد میرفت و اذیت میشد.  به حریمش در این خانه توسط همسایه ؛ تجاوز میشد.
حالا تو فکر میکنی این خانه حافظه ی تاریخی ندارد؟!
البته که دارد.
عین اتفاقاتی که برای دختر من افتاد؛
سرنوشت دختر من، سرنوشت او می‌شود.
اگر دختر من ناچار شد که تقدیر را برگزیند و راهی غربت شود و از اینجا بگریزد، همه شان خواهند گریخت.
اگر دختر من حق دیدن یک برنامه تلویزیون نداشت، برنامه ای  ساده، مثل فوتبال
چون اجازه زدن انتن در پشت بام نداشتیم،بچه ای دیگر که وارد این خانه شود، هم نخواهد داشت.
اگر دختر من هرروز ویرانی های ماشینش بیشتر میشد و کسی از همسایه ها؛ مدام شخصیت او را له میکرد بچه ی دیگر هم ناهفت‌نسلش  در این خانه به همین سرنوشت مبتلا می‌شود.
خانه گوشت دارد، دندان دارد، میجود، فکر میکند، حتی گاهی بالا می آورد و من دلم می‌خواهد بالا آوردن این خانه را بدون دخترم ببینم و میبینم.
میدانم این خانه آنقدر باهوش است که می‌داند قاصدکی چون دختر من جایش اینجا نبود اما آنقدر عذابش دادند که رفت.
دیروز با او حرف میزدم و میگفت: یادته
در با خشونت باز میشد و یک گنده وک؛خودش را داخل واحد ما می انداخت؟
همین بلا ها سر هفت نسلشان میاید
این جهان کوه است وفعل ما ندا
#خانه_پدری
#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/reel/C-qSweei3CaYlTaFP_Cy-xPQYmffZzIF5fn9h00/?igsh=Z3FjeW11bTdjNGs0