.ما نمیتوانیم زمان را جلو یا عقب ببریم.
آنچه گذشته ؛ گذشته است.
اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!
مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.
سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.
سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.
پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.
گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد
حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶
و این #هیچ خیلی زیباست.
اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.
وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛
و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....
این خیلی جالب است!....
نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️
برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .
جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.
این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک نسل و نسلهای بعدش را روایت کند.
این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.
من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.
دلیلش را آخر کتاب میفهمید.
اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.
آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛
و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.
وقتش ؛ اکنون است.
چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود ...
او همه چیز را میداند و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.
پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.
خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد...
#یاعلی
#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ
#پستچی_جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی
این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .
😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==
آنچه گذشته ؛ گذشته است.
اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!
مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.
سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.
سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.
پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.
گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد
حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶
و این #هیچ خیلی زیباست.
اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.
وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛
و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....
این خیلی جالب است!....
نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️
برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .
جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.
این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک نسل و نسلهای بعدش را روایت کند.
این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.
من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.
دلیلش را آخر کتاب میفهمید.
اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.
آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛
و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.
وقتش ؛ اکنون است.
چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود ...
او همه چیز را میداند و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.
پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.
خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد...
#یاعلی
#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ
#پستچی_جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی
این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .
😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==