چیستایثربی کانال رسمی
6.65K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi


نکته ای مهم درباره ی #داستان_نویسی


داستان؛ شامل یک سری حوادث و کنشها نیست!....
ردیف کردن صرف کنش ها ؛ در پی یکدیگر ؛ نمیتواند به تنهایی منجر به پیدایش مجموعه ای همگون به نام #داستان شود.

برای ایجاد وحدت و #انسجام ؛ رابطه ی #علی_و_معلولی
ضروری است.

یعنی هر کنشی ؛ منجر به کنش دیگر شود...طوری که حتی نتوان ؛ یک واقعه را از میان کنشها حذف کرد و مثلا خواننده فکر کند :
نویسنده ؛ میتوانست این ماجرا را نگوید !

نه...اگر نویسنده ؛ واقعا نویسنده باشد ؛ هیچ ماجرایی را بیهوده تعریف نمیکند...و اصلا
#نمیتواند_نگوید!


هر کنشی ؛ علت کنش دیگر است.
ولی در رمان مدرن ؛ توالی و وحدت زمان به هم ریخته است....و ما فقط در پایان داستان ؛ میفهمیم که این رخدادها و کنشها چگونه به هم ربط داشتند و با هم یک کل واحد به نام داستان را ساختند!

ارسطو در #بوطیقا میگوید:

ممکن است کنشهای متفاوتی ؛ به دست عاملین مختلف ؛ در زمانهای مختلف روی داده باشد...اما در پایان باید ؛ رویداد مشخص و معنی داری ؛ این رخدادها را به هم متصل کند! ما
#وقایع_نگاری یا #سالنامه نمینویسیم ؛


#داستان مینویسیم ! هزاران رخداد و عامل جدید را ؛ میتوانیم وارد داستان کنی؛ به شرطی که در آخر ؛ خط ارتباط آنها یا کنش اصلی داستان و درونمایه اصلی ما ؛ معلوم شود و همگی در خدمت بیان بهتر آن بوده باشد...


پس از تعدد مکان ؛ زمان و آدمها ؛ نباید ترسید ؛ اگر همه برای بیان آن هدف اصلی نویسنده ؛ یعنی بیان #درونمایه یا #تم محوری داستان ؛ وارد ماجرا شده باشند... مثلا در
#بینوایان
#ویکتور_هوگو این همه آدم با سرنوشتهای متقاوت ؛ وجود دارند که هر کدام به تنهایی سوژه ی یک داستان مجزاست! هوگو حتی ؛ جنگهای داخلی فرانسه را هم به ماجرا افزوده است....اما در نهایت ؛ همه و همه در خدمت تم داستان ؛ یعنی یک جمله ی تک خطی است !

تحول
#ژان_والژان و زندگی او و اینکه
#خوب_ماندن سخت تر از
#خوب_بودن است....چیستایثربی

از تعدد کنشها و وقایع در داستان نترسیم ! یک زنجیر نامریی #علت_و_معلولی ؛ در یک داستان درست ؛ در پایان ماجرا ؛ این رخدادها را به هم ربط میدهد.

و البته بین #کنش و #رخداد در داستان نویسی ؛ فرق است که در پست دیگری توضیح خواهم داد.

#چیستایثربی
#داستان_نویسی
#اصول و
#پایه_ها
@chista_yasrebi


بیشتر درباره
#داستان_نویسی بیاموزیم




#شکل در #رمان چیست؟


شکل ؛ اصطلاحی است که روش و طرز تنظیم و ضرباهنگ اثر را ؛ مشخص میکند. اینکه اجزای یک اثر هنری ؛ چگونه و با چه ریتم و آهنگی باید، کنار هم بنشینند ؛ همان
#شکل است.


شکل ؛ کاملا به خود #نویسنده بستگی دارد.


مثلا در صحنه های اعتراف یا افشاگری ؛ شکل کار ؛ تند میشود و کلی اطلاعات ؛ در زمان کمی به مخاطب داده میشود.


اما در صحنه های دیگر ؛ نویسنده عمدی اطلاعات را خرد میکند و گهگاه آنها را از زبان قهرمانانش رو میکند... و حتی گاهی ؛ امساک به خرج میدهد و یا اطلاعاتی را آسان در اختیار خواننده نمیگذارد ؛ که حتما هدفی دارد...

شکل ؛ هیات و نظم محدودی نیست ؛ نتیجه ی ابداع ذهن نویسنده است ؛ مثلا در رمان
#او_یکزن ؛ اثر
#چیستایثربی ؛

علیرضا از تنها فرصتی که نلی را تنها پیدا کرده ؛ استفاده میکند ؛ و کلی اطلاعات به او میدهد ؛ که چون برخی از آنها مثل حضور شبنم در دهکده ؛ کاملا واقعیت ندارد ؛ مسلسلوار باید بیان شود.

به سه دلیل :

یک : علیرضا شاید دیگر هرگز ؛ با نلی تنها نباشد که این موارد را به او بگوید.

دو: این اطلاعات ؛ به هم وابسته است.

سه: این صحنه حالت
#خود_افشایی دارد...و فرد معمولا موقع دردددل و افشاکردن خود ؛ همه چیز را پشت هم میگوید ؛ وگرنه از گفتن آنها ؛ پشیمان میشود....و علیرضا ؛ حتما از افشا کردن این همه مطلب ؛ دلیلی دارد که بعدا ؛ معلوم میشود؛ چون حتی ؛ نلی چند بار ؛ با تعجب میپرسد :
چرا اینها را به من میگویی؟!

شکل ارتباطی نزدیک با
#محتوا دارد و هر جا محتوا تند و تیز شود ؛ شکل هم ؛ ریتم تندی پیدا میکند...مثل صحنه های اخر رمان
#مادام_بوواری اثر جاودان
#گوستاو_فلوبر ؛

که ناگهان ریتم ؛ آنچنان تند میشود که همه ی اتفاقات وحشتناک ؛ فقط در چند صفحه رخ میدهد ! در حالی که قبل از آن ؛ رمان ریتم ملایمی داشت...


#هربرت_رید ؛ منتقد و شاعر انگلیسی میگوید:

شکل رمان هر کس ؛ شبیه شخصیت نویسنده ی اوست....برخی نویسنده ها ؛ ریتم تندی دارند و قاطع و پشت هم زندگی و عمل میکنند و سریع تر از دیگران هم حرف میزنند ؛ پس شکل نوشتار آنها ؛ شبیه خود شخصیت نویسنده است و کسی نمیتواند مادامی که منطق درونی داستان ؛ حفظ شده باشد ؛ از شکل شکایتی داشته باشد... چون کاملا سلیقه ای است و همانطور که اشاره شد ؛ به
#شخصیت نویسنده بستگی دارد.

#چیستایثربی
#form
#novel

@chista_yasrebi
بسیاری از ما شاغلیم و برای بقا و رشد حرفه ای خود تلاش می کنیم و به قطع یقین تاکتیک هایی داریم که به هیچ عنوان حاضر به فاش کردن آن نیستیم همه ما در هر شغلی از این تجربه،بی بهره نماندیم .جراح در روش جراحی، مهندس در روش محاسبات،آزمایشگر در روش های آزمون،کارگر نظافت چی در روش های تمیزکاری .‌‌‌..قلق هایی داریم و #ترفندهایی بلدیم که منحصر بفرد باشیم وهمه معترفیم که اگر جان و مالمان برود ،روشهای کاری مان را لو نخواهیم داد که ضامن #بقای_حرفه_ی ماست
اما غرض، میخواهم کسی را به شما معرفی کنم که نه تنها هیچ سرّ و رمزی را مخفی نکرده که حتی ماحصل کار و حرفه سخت و نفس گیر هنری را دو دستی تقدیم عوام الناس کرده و نتیجه اش شده
دزدیده شدن زحماتش و #تحمل_توهین_های #شبانه_روزی و دم بر نیاوردن !!!


...آن هم نه از مردمان اهل و نامی روزگار ،که از گروهی #جوانک بی سروپای #قرتی_مسلک که تا قبل #کسب_درآمد از راه دزدی ،پول توجیبی اش را از پدرجان می گرفته !!!
حالا که مملکت #بی_حساب و_کتاب است و هنرمند و مظلوم و متین ،بادی به غبغب انداخته و درنهایت رشادت ،#گردن_کلفت شده ست!


همه ما این فرد را خوب می شناسیم ،دکتر #چیستایثربی علی رغم تمام سوابق درخشان هنری واستادمنشی ء که خاص خودشان است ،به جهت تمایل به #فرهنگ_سازی و بالا بردن حجم مطالعات امثال ما....حاصل تمام زحماتش (نه یک ترفند و دو سه راه و روش) بلکه ماحصل هر آنچه در تمام عمر برای کسبش دود چراغ خورده ،در طبق اخلاص در یک فضای کاملا آزاد و فرهنگی بدون ذره ای چشم داشت مالی،در اختیار مان گذارده تا بلکه رشد کنیم
اما ما چه کردیم؟


آیا در برابر #هتاکان و #فحاشان #دزد واکنشی نشان دادیم ؟
آیا قدر زحمتاش را دانستیم و احترام لازم ،به جا آوردیم ؟
امروز خانم دکتر یثربی به جرم #داستان_نویسی_رایگان برای من و شما مورد انواع #هجمه ها ست وما چه می کنیم ؟
تنها و تنها می پرسیم....پس
#ادامه_قصه چه شد؟
بیایید فالوور های جوانمردتری باشیم
بیایید استاد عزیز را
#تنها نگذاریم
بیایید کمی منصف شویم فقط کمی!

#عالیا_اسفندیاری

@chista_yasrebi
بخشی از جذابیت داستانهای نویسندگان زن ؛ در این است که دنیای زنان ؛ ناشناخته تر از دنیای مردان است....

مردم میخواهند این دنیا رابشناسند...
در گذشته ؛ معمولا روشنفکران و غالبا اهل قلم ؛ رمان میخواندند. اکنون آنها دیگر رمان نمیخوانند !....
(در کافی شاپها مینشینند ......)

حالا آدمهای عادی رمان میخوانند و میخواهند با رمان ؛ جهان خود را بهتر بشناسند...

#حسن_میر_عابدینی

صد سال
#داستان_نویسی ایران

#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
درباره ی کلاسها
دوستان کلاسهای مجازی من دو نوع هست :


1.فقط #داستان نویسی
2.فقط #نمایشنامه نویسی


این دو ؛ با هم نیست و پوسترهایش هم جداگانه است!..



..برای اطلاعات بیشتر ؛ لطفا با ایدی خانم یگانه تماس بگیرید.چون مسول برگزاری کلاسها هستند.

@Yeganehadmin
درباره ی کلاسها
دوستان کلاسهای مجازی من دو نوع هست :


1.فقط #داستان نویسی
2.فقط #نمایشنامه نویسی


این دو ؛ با هم نیست و پوسترهایش هم جداگانه است!..



..برای اطلاعات بیشتر ؛ لطفا با ایدی خانم یگانه تماس بگیرید.چون مسول برگزاری کلاسها هستند.

@Yeganehadmin
مراقب باشیم


با استعمال زیاد ویژگیهایی که به کاراکتر دادیم در اثر تکرارش او را به #تیپ تبدیل می کنیم!

در داستان به هر شخصیتی که وارد می شود باید در حد تیپ به آن پرداخته شود



فقط به #شخصیت_اصلی توجه ویژه داشته باشیم .


#کاراکتر_های_زیاد همدیگر را خنثی می کنند.


#داستان_نویسی
#چیستایثربی_کانال_رسمی



https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
...بخشی از #داستان یکی از #هنرجویان
کلاس
#داستان_نویسی_مجازی من


به شاگردانم که سعی کردند از خودشان جلو بزنند ،افتخار میکنم

در قدیم زنی به شوهرش خیانت میکرد ، شوهر متوجه شد و پرسید در ازای تن فروشی چی  گرفتی. زن که از انتقام شوهر می ترسید، سکه ایی نقره به مرد نشان داد .مرد گفت من تو رو مجازات نمیکنم به یک شرط...از این به بعد هر بار سفره ی غذا رو پهن می کنی این سکه نقره را روی سفره بگذار. .... .مرد خندید...به زن پشت کرد و خوابید...



این وسط قصه است.آغاز و پایانش را شما نخوانده اید.


#نادره_نادری
#کلاس_داستان_نویسی_مجازی




نمونه ای از نثر کلاس داستان نویسی مجازی ام

روزهای اول ، نوشته هایشان را قصه نمیدانستم و حالا عالی اند!و مدام در تکاپوی بهتر شدن
🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑

از
#نادره_نادری

کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi


@yeganehadmin ادمین کلاس قصه نویسی مجازی چیستایثربی
شاید وقت آن تمام شده باشد که به کسی توضیحی دهیم ...
.
ما درباره ی کاری که کرده ایم و کاری که میخواهیم بکنیم ، فقط خودمان حق تصمیم گیری و قضاوت داریم .

چون در نهایت ، این ما هستیم که رنج و شادی هر تصمیم را ، به تنهایی تحمل میکنیم ...
.
هیچ داستانی ، به جز روایت شخصی ممکن نیست !
.
خوشحالم که این قصه ی من بزودی تمام میشود و رها میشوم ... .
رها میشوم از مرور عشقها و ترسهای شبانه ی یک‌ زن !
تمام‌‌‌ ‌‌میشود ،
مثل هر چیز !

قصه ای بود که باید گفته میشد... و همین !

قطعا پایان آن ، شما را شوکه خواهد کرد..
ولی مهم نیست...
زندگی را ، ضربه ها و غیر منتظره ها ، جلو میبرند!

فقط جمهوری خاطرات پا برجاست... .
تا ابد_____

و من‌قصد دارم
زندگی جدیدی را شروع کنم ،
که‌ در آن دیگر ، اثری از ترس نیست...
.
. .
و نه از
#تمکین عاشقانه ی قلم ...
به جای هستی عاشقانه ،
.
.
.
تمام شد !...
. .
.
آنان که باید بفهمند ، میفهمند...
.
.
.
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#Novel
#words
. .

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#داستان_نویسی
#خاطرات
#جمهوری_خاطرات
#تمکین_عاشقانه_قلم
#تمکین تمام عمر
.
.
.
#کتاب
#داستان
#داستان_نویس
#کتابخوانی
#عاشقی
.

https://www.instagram.com/p/BwJPCrWAklq/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1cq7mkajlx2zw