چیستایثربی کانال رسمی
6.65K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
اگر خلبانی به دلیلی ؛ ترس از پرواز پیدا کند و برای مدتی خود را در اتاق روی پشت بام خانه اش حبس کند که همه فکر کنند خارج است تا شغلش را از دست ندهد ، همسرش در طبقه ی پایین ؛ باید به زندگی عادی ادامه دهد و به مردم دروغ بگوید که شوهرش خارج است...در حالی که میداند همسرش درست ؛ بالای سرش است ! حالا این دو نفر که فقط ؛ده پله تفاوت دارند ؛ اگر گیر یک گروه بیکار ؛ دروغباف و متوهم بیفتند که به هردو نسبتهای ناروایی چون خیانت وارد میکنند ؛ چه باید بکنند ؟!...زن میداند که شوهرش طبقه بالا در اتاقکی ؛ خودش را حبس کرده و با زنی فرار نکرده ! و مرد هم میداند که زنش طبقه پایین به کار و زندگی اش مشغول است ؛ و با مردی دوست نشده و به او خیانت نکرده و......اما گروه دروغبافان بیکار و بیمار ؛ انقدر از این دو میگویند و آنقدر در همه ی محل و حتی محل کار آنها ؛ شایعه میپراکنند که کم کم ؛ این دو نفر که تاکنون عاشق هم بوده اند!!!!.......
.
.
.
#اول_تو_بگو
#برنده_اول_متن
#اولین_جشنواره_تاتر_بانوان
#نویسنده:#چیستا_یثربی

برنده ی بهترین متن #اجتماعی در مرکز #گفتگوی_تمدنها

#چاپ_اول:پارمیدا#چیستایثربی
فایل و نسخه ی دانلود فعلی:
#طاقچه .

همراه هدیه فایل کتاب رایگان
.
#سالن_رسانه_های_دیجیتال
#نمایشگاه_کتاب
#غرفه_طاقچه

یا دانلود از اپلیکیشن #طاقچه

سوال بیشتر :#تلگرام طاقچه

@taaghche_supportکانال طاقچه برای ارتباط

@chista_yasrebiکانال تلگرام رسمی
داستان یک #هیستری اجتماعی
داستان #خودکشی دسته جمعی #دختران مدرسه شبانه روزی
داستان#عشق

و #رازهای قدیمی

#برنده ی بهترین نمایشنامه در جشن دوسالانه ادبیات نمایشی ایران
به داوری
استادان زنده یاد:
#اکبر_رادی
#حمید_سمندریان و..... برنده ی یکی از بهترین نمایشنامه های ایران تاکنون

#چیستا_یثربی
#نشر_قطره
#نمایشنامه
#آخرین_پری_کوچک_دریایی
#نمایشگاه_کتاب
#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب
.

به همراه
#زنی که تابستان گذشته رسید
من آناکارنینا نیستم و
#رمان
#پستچی
#قطره

گاهی رازگویی تنها راه نجات یک بیگناه است ؛ اما به فاجعه می انجامد.....
.

بر اساس داستان واقعی خودکشی دسته جمعی دختران ایلام و سردشت...بیست سال پیش....و
#رمان
#معلم_پیانو
#نشر_کوله_پشتی
و
هفت اثر تجدید چاپ مجدد و جدید در
#طاقچه
#سالن_رسانه_های_دیجیتال
از جمله
#اول_تو_بگو
#عاشقانه_به_روایت_طلا_صادقی
.
.
@chista_yasrebi
..
.
.
..
#اول_تو_بگو
نمایشنامه ای متفاوت از من که تاکنون نخوانده اید ؛
نقش شایعه پردازان و به اصطلاح منتقدان در ویرانی زندگی آدمهای جامعه...
#چیستایثربی
#سایت_طاقچه
www.taaghche.ir


اگر خلبانی به دلیلی ؛ ترس از پرواز پیدا کند و برای مدتی خود را در اتاق روی پشت بام خانه اش حبس کند که همه فکر کنند خارج است تا شغلش را از دست ندهد ، همسرش در طبقه ی پایین ؛ باید به زندگی عادی ادامه دهد و به مردم دروغ بگوید که شوهرش خارج است...در حالی که میداند همسرش درست ؛ بالای سرش است ! حالا این دو نفر که فقط ؛ده پله تفاوت دارند ؛ اگر گیر یک گروه بیکار ؛ دروغباف و متوهم بیفتند که به هردو نسبتهای ناروایی چون خیانت وارد میکنند ؛ چه باید بکنند ؟!...زن میداند که شوهرش طبقه بالا در اتاقکی ؛ خودش را حبس کرده و با زنی فرار نکرده ! و مرد هم میداند که زنش طبقه پایین به کار و زندگی اش مشغول است ؛ و با مردی دوست نشده و به او خیانت نکرده و......اما گروه دروغبافان بیکار و بیمار ؛ انقدر از این دو میگویند و آنقدر در همه ی محل و حتی محل کار آنها ؛ شایعه میپراکنند که کم کم ؛ این دو نفر که تاکنون عاشق هم بوده اند!!!!.......



#اول_تو_بگو
#برنده_اول_متن
#اولین_جشنواره_تاتر_بانوان
#نویسنده:#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

برنده ی بهترین متن #اجتماعی در مرکز #گفتگوی_تمدنها
#دانلود_هم_اکنون
#اپلیکیشن_طاقچه

#چاپ_اول:پارمیدا#چیستایثربی
فایل و نسخه ی دانلود فعلی:
#طاقچه .


یا دانلود از اپلیکیشن #طاقچه

سوال بیشتر :#تلگرام طاقچه

@taaghche_supportکانال طاقچه برای ارتباط

@chista_yasrebiکانال تلگرام رسمی اصلی .

Www.taaghche.ir

@chista_yasrebi
@Chista_Yasrebi
دوستان اگر به
#آثار_من علاقه دارید ؛ برخی از آنها در بازار کتاب موجود نیست ؛ اما در اپلیکیشن
#طاقچه موجود است.لیست کتب
#چیستایثربی را در طاقچه ؛ جستجو کنید و انتخاب کنید ؛ آدرس سایت و تلگرام طاقچه در پایین همین پست آمده است.

#اول_تو_بگو
#نمایشنامه_روانشناسی_اجتماعی
#چیستایثربی

#خلاصه_داستان

اگر خلبانی به دلیلی ؛ ترس از پرواز پیدا کند و برای مدتی خود را در اتاق روی پشت بام خانه اش حبس کند که همه فکر کنند خارج است تا شغلش را از دست ندهد ، همسرش در طبقه ی پایین ؛ باید به زندگی عادی ادامه دهد و به مردم دروغ بگوید که شوهرش خارج است...در حالی که میداند همسرش درست ؛ بالای سرش است ! حالا این دو نفر که فقط ؛ ده پله تفاوت دارند ؛ اگر گیر یک گروه بیکار ؛ دروغباف و متوهم بیفتند که به هردو نسبتهای ناروایی چون خیانت وارد میکنند ؛ چه باید بکنند ؟!...

زن میداند که شوهرش طبقه بالا در اتاقکی ؛ خودش را حبس کرده و با زنی فرار نکرده ! و مرد هم میداند که زنش طبقه پایین به کار و زندگی اش مشغول است ؛ و با مردی دوست نشده و به او خیانت نکرده و......اما گروه دروغبافان بیکار و بیمار ؛ انقدر از این دو میگویند و آنقدر در همه ی محل و حتی محل کار آنها ؛ شایعه میپراکنند که کم کم ؛ این دو نفر که تاکنون عاشق هم بوده اند!!!!...



#اول_تو_بگو
#برنده_اول_متن
#اولین_جشنواره_تاتر_بانوان
#نویسنده:
#چیستایثربی

برنده ی بهترین متن
#اجتماعی در مرکز
#گفتگوی_تمدنها

#چاپ_اول:پارمیدا
#چیستایثربی
فایل و نسخه ی دانلود فعلی:

#طاقچه





یا دانلود از اپلیکیشن
#طاقچه

سوال بیشتر :
#تلگرام طاقچه

@taaghche_supportکانال طاقچه برای ارتباط

@chista_yasrebiکانال تلگرام رسمی

yasrebi_chista اینستاگرام اصلی

Www.taaghche.ir
اکر کار
#هستی_احباب را دوست دارید رای دهید

علامت دست دادن=رای مثبت
علامت دست رو به پایین=رای منفی


کد
#اول

#چیستایثربی_کانال_رسمی
#استعدادها
استعداد:نوازندگی پیانو

@chista_yasrebi_original
اصل اول
#قرب :
او اول و آخر است...
روزی چند بار ، که دلم میگیرد با خودم تکرار میکنم و واقعا آرامش پیدا میکنم
او
#اول
و
#آخر
است.

#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
#خبرگزاری_رویترز :

#ترجمه ی تیتر #روزنامه_ها خبرگزاریهای صبح زود اروپا : .

ایرانیها خیلی خوب بودند و منسجم ! بخصوص
دینامیک دفاعیشان ...





اسپانیا اصلا فکرش را نمیکرد !

حالا باید از خارجیها تشکر کنیم که در تمام مطبوعاتشون ، در حال تعریف از تاکتیکهای تیم ملی ما ، هستند !!! در خود ایران هم ، آیا همین خبرها ست ؟!



چهار و نیم صبح است و هنوز تیترهای ایران را نخوانده ام ! .

تیم ملی ایران ، با #باخت خود ، اتفاقا ، امشب خارجیهای فوتبال شناس جهان را ، واقعا شوکه کرد!




.با یک تیم قوی و آموزش دیده ، مواجه شدند ! که انتظارش را نداشتند !

تاصبح صبر کردم تیتر روزنامه های اروپایی را بخوانم....
#یکسره ....تعریف و تمجید از ایران !

#اسپانیا ، ناپدید شده است بدبخت ، تو خبرها ! ...😅

همه ی کارشناسان ، از انسجام گروهی ایران و
#استراتژی_دفاعیشان ، #تعریف_کردند.. همه همصدا
#شوکه شده اند ! و ایران را بخصوص در پویایی دفاعی ،تیم قدرتمندی میدانند.


دم بچه ها گرم ! و مربی باهوششون !
#بچه_ها_متشکریم !🙋🙌


بازی قشنگی بود.... البته ، حرص من ، یکی دو جا در آمد ، مثل جریان گل ایران !😔.... .

اما در کل ، یک سمفونی زیبا بود ، که در ویس کانال ، گفتم و آفرین به همه ی بچه ها .. .بخصوص دروازه بان خوبمان !....


#همین_مهمه....


#غیرت_تلاش و
#وجدان_ملی در کنار توانایی و آموزش .


همیشه رتبه ،
#اول_بودن را تعیین نمیکند ! همیشه برنده ها
#بهترین نیستند !


😂😂😂



دفعه بعد رو نمیدونم والله !
#توپ_گرده ! مهم : "نا امید نشدن" و "ادامه دادن" است.




آرزوهای خوب داشته باشیم ....



همیشه "باخت " ، به معنای "بازنده بودن " نیست.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#جام_جهانی_فوتبال#فوتبال#جام_جهانی
#ایران_اسپانیا
#روسیه_2018

@chista_yasrebi
#thanks_
#dear_our_champions
#Iranian_champions
#spain_Iran
#2018_word_cup

https://www.instagram.com/p/BkRGElhH-el/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=mahpqcxqse6b
Forwarded from Chista777
#داستان_کوتاه
#عصر_یک_تابستان

نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#اول

آدم وقتی پای کاری میایستد ، پای تمام مسولیتهایش میایستد.
یکبار داشتم کتاب پاپیون را میخواندم.

مادرم چون پشت ظرفها را بلد نبودم درست بشویم ، وارد اتاق شد ، کتاب را تکه تکه کرد، بعد به جان برگهایش افتاد.

تمام کاغذهای کتاب را خرد و ریز کرد و جلوی من ریخت...

من نمیتوانم‌ حسم را در آن لحظه بیان کنم!
تازه وارد ده سال شده بودم.
شوکه شده بودم.
تقریبا آخرهای کتاب بودم...

و من تا حالا آنهمه ظرف نشسته بودم و نمیدانستم ممکن است،پشت بشقابها هم چرب بمانند!
اینها چه ربطی به "پاپیون" هانری شاریر داشت؟
میدانستم دیگر هرگز آن کتاب را از هیچ جا نخواهم گرفت!
نه خرید و نه امانت...
.پاپیون برای من باید سی صفحه به آخر تمام میشد‌‌!
مادرم از چیز دیگری عصبی بود، سرِ من خالی کرد.یادم است ویلای متل قو بودیم.
باغ ویلایمان خیلی بزرگ بود.
از اول باغ ؛ تا ویلا چند آلاچیق داشت.
باید خیلی میرفتیم تا ویلا راببینیم.
یثربی ها پولدار‌ بودند.
من روی یک مقوای بزرگ با ماژیک نوشتم :
"اینجا به گردشگاه عمومی تبدیل شده است. خوش آمدید."

آن را روی در میله‌ای ویلا نصب کردم و گریختم.
همه خواب بعد از ظهر بودند و کسی برایش مهم نبود من کجا هستم.

از متل قو یاباید راه پلاژ و دریا را انتخاب میکردی.یا شهرک لاکوده‌.
انتهای متل‌قو بود.
رفتم و رفتم تا به آن رسیدم.
انقلاب نشده بود.
سال انقلاب بود...تابستان‌ ۵۷.

پسرکِ لباس زرد دوچرخه سوار را دیدم.
عصبانی بودم!
آن همه خشم برای کثیف بودن پشت ظرفها...
فقط ده سالم بود. بلدنبودم و مادر از هیچکدام از بچه ها نمیخواست ظرف بشویند!
پسر شانزده هفده ساله بود.
لاغر و سبزه‌.
و البته جذاب....
یک نگاه کافی بود که چشمان جذاب و مژه های بلندش را بببنم!
من یک دختر ده ساله ی گیس بافته بودم‌‌ با حس دلشکستگی در قلبم.

به پسر گفتم: منم با خودت، تایه جایی میبری؟
خجالتی بودم.نمیدانم چرا آن سوال را کردم.
شاید برای اینکه آن ساعت بعد‌از ظهر، زیر آفتاب سوزان و هوای شرجی شمال؛ هیچکس ‌جز من و او آنجا نبود و من دلم از رفتار مادرم گرفته بود.

پسر، چند‌‌دور‌ دیگر زد. فکر کردم مرا یک دختر بچه ، با دو گیس بافته حساب کرده و حوصله ام را ندارد‌!

امابالاخره ایستاد و گفت: بپر بالا‌ !...
بوی آب شور دریا را میداد.
اگر پدرم مرا در آن حال میدید،
قطعا ناقص الخلقه ام‌میکرد...

ادامه #پست_بعد

#داستان
#داستان_کوتاه
#قصه
#قصه_ایرانی
#کتاب
#کتابخوانی
#کتابخوانی_با_چیستا

#نشر
#چاپ
#داستان_ایرانی
دو قسمتی
پست بعد، ادامه دارد

عکس
#تمرین_تاتر

https://www.instagram.com/p/CLv3iIXloZh/?igshid=dujl9gxlcabb