چیستایثربی کانال رسمی
6.65K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
خیلی اصرار داشتید
که پستچی دو را میخواهید
این کتاب مشکلات حقوقی دارد، که فعلا امکان‌چاپ آن نیست
اگر میخواهید در فضای مجازی
به آن بپیوندید،
یک‌‌ تست میکنیم تا ببینیم اصرارتان واقعا چقدر حقیقی بود‌عزیزان.
این قصه کانال مخصوص خود را پیدا کرده است.کانال شارژی نیست!ثبت نام اندک اولیه دارد.
و دیگر میماند شما و کتابخوانی راستین...
#پستچی_دوم
اثری از
#چیستایثربی
شرایط ثبت نام در کانال این قصه :
لطفا با ایدی زیر در تلگرام تماس بگیرید و صبور باشید
@ccch999
فقط از امروز تا دو هفته مهلت دارید.
تابه حد نصاب برسیم شروع میکنیم

هر کتاب ، یک‌دنیای جدید است
و #پستچی ، نوستالژی عاشقانه ی همه ماست.
#چیستایثربی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
خیلی اصرار داشتید
که پستچی دو را میخواهید
این کتاب مشکلات حقوقی دارد، که فعلا امکان‌چاپ آن نیست
اگر میخواهید در فضای مجازی
به آن بپیوندید،
یک‌‌ تست میکنیم تا ببینیم اصرارتان واقعا چقدر حقیقی بود‌عزیزان.
این قصه کانال مخصوص خود را پیدا کرده است.کانال شارژی نیست!ثبت نام اندک اولیه دارد.
و دیگر میماند شما و کتابخوانی راستین...
#پستچی_دوم
اثری از
#چیستایثربی
شرایط ثبت نام در کانال این قصه :
لطفا با ایدی زیر در تلگرام تماس بگیرید و صبور باشید
@ccch999
فقط از امروز تا دو هفته مهلت دارید.
تابه حد نصاب برسیم شروع میکنیم

هر کتاب ، یک‌دنیای جدید است
و #پستچی ، نوستالژی عاشقانه ی همه ماست.
#چیستایثربی
راستش همه چیز از یک خبر اینستاگرامی شروع شد....

احساس کردم جهان بسیار ناامن است و وقت گفتن نگفته هاست‌
شاید فردایی در کار نباشد.


پستچی داستان عشق بود و
#پستچی_دو ، داستان عشق ، امید ، سرخوردگی و زندگی است ....

همان گونه که هستیم ،
همان گونه که هستید ،
همان گونه که هستند ،

قابل چاپ نیست....

در پستچی یک تمام دوستان و اقوامم، با من قطع رابطه کردند....همان‌تعداد کمی که داشتم...
و شغلهایم را از من گرفتند!

#عاشق شدن برای زن ، #جرم است.
شاید اصلا اینجا #عاشقی جرم است.

یکی پیشنهاد داد قسمت دوم را در افغانستان چاپ کن و ناشر آشنا داشت آنجا ...
آنجا ممیزی به این شکل نیست.


شاید روزی!

مشکل من، ممیزی ارشاد نیست!

ممیزی آدمهاست....
آدمهایی که حس و دلشان را سانسور میکنند و تبدیل به موجوداتی متوسط الحال میشوند که میمیرند...‌

بی آنکه چیزی از هیجان و شکوه زندگی و عشق ، فهمیده باشند.

ولی آنروز ، امروز نیست!

اگر این کانال به حد نصاب برسد،
این قصه را فقط باشما میگویم
و چه کسی میداند فردا زنده است یا نه!


بااحترام
#چیستایثربی
#پستچی_دوم


@chista_yasrebi
#کانال_رسمی_چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#آیدی_تلگرام
برای ورود به کانال پستچی 2
و
شرایط ادمین
@ccch999
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
راستش همه چیز از یک خبر اینستاگرامی شروع شد....

احساس کردم جهان بسیار ناامن است و وقت گفتن نگفته هاست‌
شاید فردایی در کار نباشد.


پستچی داستان عشق بود و
#پستچی_دو ، داستان عشق ، امید ، سرخوردگی و زندگی است ....

همان گونه که هستیم ،
همان گونه که هستید ،
همان گونه که هستند ،

قابل چاپ نیست....

در پستچی یک تمام دوستان و اقوامم، با من قطع رابطه کردند....همان‌تعداد کمی که داشتم...
و شغلهایم را از من گرفتند!

#عاشق شدن برای زن ، #جرم است.
شاید اصلا اینجا #عاشقی جرم است.

یکی پیشنهاد داد قسمت دوم را در افغانستان چاپ کن و ناشر آشنا داشت آنجا ...
آنجا ممیزی به این شکل نیست.


شاید روزی!

مشکل من، ممیزی ارشاد نیست!

ممیزی آدمهاست....
آدمهایی که حس و دلشان را سانسور میکنند و تبدیل به موجوداتی متوسط الحال میشوند که میمیرند...‌

بی آنکه چیزی از هیجان و شکوه زندگی و عشق ، فهمیده باشند.

ولی آنروز ، امروز نیست!

اگر این کانال به حد نصاب برسد،
این قصه را فقط باشما میگویم
و چه کسی میداند فردا زنده است یا نه!


بااحترام
#چیستایثربی
#پستچی_دوم


@chista_yasrebi
#کانال_رسمی_چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#آیدی_تلگرام
برای ورود به کانال پستچی 2
و
شرایط ادمین
@ccch999
ایلسا : می تونم یه داستان برات تعریف کنم ؟
ریک : پایان تعجب آوری داره ؟
ایلسا : هنوز پایانش رو نمی دونم .
ریک : بسیار خوب تعریف کن شاید ضمن تعریف کردن پایانی براش پیدا کنیم .

فیلم کازابلانکا
جملات خوب
#چیستا_یثربی


#پستچی_دو
#پستچی
#جلد_دوم

برای یک‌دنیای بهتر ، کلمات بهتری باید ساخت.

ثبت‌نام داستان
#پستچی_دوم
آیدی
@ccch999
هفته اخر
Forwarded from چیستا_وان
سلام
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....



یک اینستاگرامر دلخور :

1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...

خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!..‌.

من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...

خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم‌ ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی‌ من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏

من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...


در عوالم‌ خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم‌!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...‌🙁



نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم‌ نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.

دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !

مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه‌‌‌‌‌‌‌‌...

بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!

بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!

از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!


من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...

با اون بانو که بشدت درکش میکنم....


یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام .‌‌..🧐

من رمان نویسم...
چون‌ مجبورم....






چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !



نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم.‌.‌.

اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده .‌‌...

حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ،‌ رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات‌‌‌‌ ‌....


من زیاد عاشق میشم ...

اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂

شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐

من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷

ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡

من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ‌، ‌در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...

تنهای تنهام....



فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه‌...

یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐

فکر میکنم‌ ‌آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!


دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...

بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!

من عاشق حماسه ام !



از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم.‌..😆

#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....

بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم‌‌....


من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
‌ و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .‌‌‌‌‌‌‌‌....

اینا رو گفتم که بگم :


هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....

من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،

من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....

من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...

این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...

میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....

اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستا_وان
سلام
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....



یک اینستاگرامر دلخور :

1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...

خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!..‌.

من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...

خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم‌ ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی‌ من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏

من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...


در عوالم‌ خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم‌!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...‌🙁



نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم‌ نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.

دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !

مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه‌‌‌‌‌‌‌‌...

بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!

بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!

از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!


من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...

با اون بانو که بشدت درکش میکنم....


یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام .‌‌..🧐

من رمان نویسم...
چون‌ مجبورم....






چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !



نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم.‌.‌. مخلصشم بد جور!

اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده .‌‌...

حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ،‌ رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات‌‌‌‌ ‌....


من زیاد عاشق میشم ...

اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂

شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐

من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷

ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡

من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ‌، ‌در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...

تنهای تنهام....



فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه‌...

یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐

فکر میکنم‌ ‌آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!


دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...

بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!

من عاشق حماسه ام !



از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم.‌..😆

#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....

بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم‌‌....


من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
‌ و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .‌‌‌‌‌‌‌‌....

اینا رو گفتم که بگم :


هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....

من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،

من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....

من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...

این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...

میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....

اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi