چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
و این قدرت است. این یک قدرت است، که انسان، عشقش را ابراز کند و "نه" بشنود. به قول نیچه، "آنچه مرا نکشد قویترم می کند". ما با شنیدن "نه" از معشوقمان، نمی میریم. بلکه قوی تر می شویم.
بله، نوشتن درباره این عشق با هجمه، فحش، ناسزا، اخراج و ممنوع الکاری برای من همراه بوده است. بعد از نوشتن "پُستچی"، من یک چیستا یثربی دیگر شدم. از آن، وجهه ی آکادمیک، و استاد دانشگاهی عینکی، که می آمد در 5 شبکه تلویزیون، نقد فیلم انجام می داد، و در تئاتر داور بود، و بهترین کارگردان بود، و در سینما، همه بهش پیشنهاد فیلمنامه می دادند، تبدیل شدم به کسی که بهش می گفتند "برو پاورقی زرد بنویس"! ولی افتخار می کنم که "پُستچی" را نوشتم. چون "پُستچی" از اعماق جان من برآمد. چون پُستچی واقعیت داشت. چون عشق را تجربه کردن، بسیار سخت است؛ و بیانش بسیار سخت تر است. و شاید از این ترسیده بودند، که چطور توانسته، این عشق را بیان کند. چون خیلی ها عاشق اند، و حتی نمی توانند به خود طرف بگویند، چه برسد به این که آن را رمان کنند.
فکر می کنم در این سال ها تغییراتی در حال رخ دادن است. بعد از پُستچی، دخترم می گوید که رمان های بسیاری خواندم که با جملاتی شبیه به پُستچی شروع می شود. شخصیت اصلی پُستچی در 14 سالگی عاشق شده است. مثلاً در یکی از همین رمان ها، زنی در 13 سالگی عاشق شیرفروش محله شده است. گفتم، این خوب است که من یک بنیان نو درافکنده ام که زن ها هم بتوانند خودشان را ابراز کنند.
البته می دانید که در خارج از کشور هم ترجیح می دهند که اگر زنی عاشق هست، "خیلی عشقش را داد نزند!" آلبا د سس پِدس نویسنده ایتالیایی یکی از مشکلاتی که داشت این بود که رمانهاش، "عشقش را فریاد می کرد". و شاید بازخورد خوبی نمی دید از سمت، منتقدان. ولی من فکر می کنم که یک انسان، همانگونه که غذا می خورد، و اکسیژن تنفس می کند، رشد می کند، آگاهی کسب میکند، از یک بچه ناتوان و ناآگاه تبدیل می شود به شاهکاری چون "مریم میرزاخانی" عزیز، همانگونه هم باید عشق را در وجود خودش رشد دهد. و اعتراف کند به این عشق. و بیان کند. و نگذارد که در عمر کوتاه، که اگر عاشق شد، فرصت بگذرد و وای به حال کسی که عاشق نشود! و خوشا به حال کسی که عاشق بشود و قدرت بیان را داشته باشد. و اگر هم "نه" شنید، چیزی از عاشق کم نمی شود، عاشق باز یک قله می رود بالاتر. هر جواب منفی ای که یک عاشق، می شنود، او را یک قله می برد بالاتر. آن قدر که به ابرها می رسد و نور می شود.
ساعدنیوز: کدام اثرتان را ادای سهم واقعی تان به عشق می دانید و چرا؟
چیستا یثربی: راستش، همه فکر می کنند، "پُستچی". ولی من نمایشنامه ای دارم با عنوان "پریخوانی عشق و سنگ". سال 1388 در تئاتر شهر روی صحنه رفت. در جشنواره فجر، این تئاتر اول شد. خانم سیما تیرانداز در این تئاتر 14 نقش را بازی می کرد؛ هم خانم تیرانداز جایزه گرفت؛ هم گروه موسیقی جایزه گرفت؛ هم کار تقدیر شد. هم در بخش بین الملل خیلی صدا کرد. من در آنجا، یک عشق فرازمینی، یک عشق جهانشمول را نشان دادم. در این نمایشنامه، من نه از عشق در معنای مد نظر یک مسلک، فرد، ایدئولوژی، دین خاص، یا ماهیت خاص، بلکه مفهوم عشق را تجزیه و تحلیل کرده بودم.
این نمایشنامه بر اساسِ یک داستان واقعی است که در آن، یک دختر از میان دشمنان پیامبر (ص) عاشق دین اسلام می شود نه پیامبر؛ و می خواهد مسلمان بشود. این دختر به خاطر این عشقش، مورد نفرین والدین اش واقع می شود. اما جرئت نمی کند که به رسول اکرم (ص) نزدیک شود. چون خانواده اش جزو کسانی بودند که به رسول خدا سنگ می زدند، و قصد کشتنِ رسول را داشتند. اسم این دختر در تاریخ هست و در اول کتاب هم آمده است.
این کتاب چاپ شده است با عنوان "پریخوانی عشق و سنگ". سایت طاقچه این کتاب را دارد. کتاب را هم نشر سوره مهر چاپ کرده است. همان سالی که این تئاتر اول شد، این کتاب چاپ شد. من عاشقانه ترین کتابم را همین "پریخوانی عشق و سنگ" می دانم. چون هر بار این دختر می خواهد به پیامبر اکرم (ص) یا پیامبر درون خودش نزدیک بشود، یک اتفاق رخ می دهد، که مانع رسیدن این دختر به پیامبر می شود. این نشدن ها، این دختر را عاشق تر می کند. آنقدر این دختر در مقام عشق بالاتر می رود که معراج را به نوعی تجربه می کند. همین موضوع در زمان اجرای نمایش، خیلی ها را به گریه انداخت.
یک نمایشنامه دیگر دارم با عنوان "سرخ سوزان"؛ 18 سالم بود که این نمایشنامه را نوشتم. ابلیس در این نمایشنامه می گوید: "اولین عشق شاعرانه جهان را من گفتم؛ چرا او؛ چرا انسان؟" ابلیس خطاب به خداوند می گوید که "هنوز عشق نبود که من عاشق شدم"؛ یعنی هنوز کلمه "عشق" وجود نداشت که من عاشق شدم. "اولین شعر عاشقانه جهان را من گفتم". آقای امین زندگانی نقش ابلیس را بازی می کرد. وقتی آقای زندگانی این جمله را می گفت؛ سالن منفجر می شد. مردم گریه می کردند.
یعنی مردم با ابلیس، همزادانگاری می کردند. خیلی عاشق خدا بود.
در آن زمان 18 سال داشتم و بسیار مقهور مفهوم عشق صوفیانه بودم؛ کتاب استاد جلال ستاری مرا درگیر این مفهوم کرده بود. عشق اصلاً انواع ندارد و فقط در یک نوع خلاصه می شود. و آن، دوست داشتنِ محض است. وقتی بتوانی یک آدم را دوست داشته باشی، این هنری نیست. اما وقتی بتوانی از عشق آن آدم برسی، به این که خیلی از آدم ها را دوست داشته باشی؛ بتوانی پدرش را ببخشی، مادرش را هم اگر اذیتت کرده، ببخشی؛ دین اش را هم بپذیری؛ دین اش اگر با تو دین تو تفاوت دارد؛ آدم جنگ طلبی نباشی؛ آدم مهربانتر و آگاهتر و متعالی تری بشوی، این عشق، یک عشق تعالی بخش، یک عشق وارسته است. عشقی است که من از آن به "عشق رستاخیزی" تعبیر می کنم. عشقی که ما را به رستاخیز می رساند.
من این دو کتاب یعنی "پریخوانی عشق و سنگ" و "سرخ سوزان" را ادای سهمم به عشق می دانم. مردم ما با دیدن نمایش بیشتر الفت دارند تا خواندن نمایشنامه. اما "پستچی" را هم بخوانید. هر دو را نشر قطره چاپ کرده است. خانم تیرانداز بازیگر "پریخوانی عشق و سنگ" می گفتند که این بهترین متن است که من بازی کردم. 14 نقش را بازی کردند. در جشنواره بین المللی تئاتر فجر، جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کردند. هر شب، بعد از اتمام این تئاتر، ما در اتاق فرمان هر شب گریه می کردیم.
دخترم گفت
مامان زندگیت اندازه ش چقدره؟
گفتم :اندازه ی کتابهایی که خوندم یا میخوام بخونم
و فیلمها و تاترهای خوبی که دیدم.
گفت : همین قدر ؟چقدر کوچک!

گفتم: خب لباسامم هست.
گفت: بازم کمه.آدم فقط یه بار
زنده ست.چراحجم زندگیتو بیشتر نمیکنی؟

گفتم: وا خب چیز دیگه ای نیست!چی توش بریزم؟
گفت :عشق.دوست داشتن آدمها.
گفتم :من تو رو دوست دارم
گفت :کافی نیست! کمه.
گفتم : چی میخوای بگی؟
گفت: مگه ازت خواستگاری نکرده؟

گفتم : بله.منم گفتم نه!
گفت: خب چرا گفتی نه؟ از اون که بدت نمیاد.
گفتم خودمم برای خودم زیادی ام. تو هستی.دخترمی. حالا برم همسرش شم ، یا مادرش ؟مرسی‌! یه بچه کافیه.

گفت :‌ یه کم بگرد؛ یه کم بخند‌.‌نشدم نشد!
گفتم : وا ....یعنی همین جوری زنش شم؟ مگه بچه بازیه دختر؟!

گفت: بله...نه که دفعه اولت؛ بچه بازی نبود؟ بابامو ، دمِ مستراح تاتر شهر دیدی، زنش شدی.
فکر کن اینم یه تاتره.یه تاتر سه ماهه.اصلا قرارداد بستی.
باید نقش زنشو بازی کنی
گفتم : برو بابا....هزار تا انتظار داره!
شکلکی در آورد.
گفتم : چیه؟
گفت : خب اگه حالتو خوب میکنه،چرا نه؟ مگه خودت همیشه نمیگفتی هر چی دنیای آدم رو بزرگتر کنه ؛ باید رفت سراغش.جمله های خودته!
هر چی اکسیژن هوا رو بیشتر کنه،هر چی پنجره های بیشتری به آدم هدیه بده،
خب امتحانش که ضرری نداره!
جم کتابها و لباسات برای یک عمر زندگی؛خیلی کمه‌مامان.
زنش شو!
گفتم:خب دلیل؟

گفت: دلیل نمیخواد‌‌...بیست ساله نخندیدی!شاید فقط برای اینکه یه کم بخندی!
گفتم : اگه گریه م انداخت چی؟
گفت: اونوقت دو تامون باهم میزنمیش و با‌هم میخندیم!

اینا خاطره ست مامان و از زندگی هیچی نمیمونه جز خاطره.
فکر کردی کتابا و لباسای بید زده ت میمونن؟
نه.ولی خاطرات عروسی با اون میمونه.
زندگیت خیلی کوچیکه مامان.
تا دیر نشده بادکنکتو باد کن!
گفتم: چیکار کنم؟چی گفتی؟ توهین کردی؟
گفت: فردا افتادی مُردی!
الان که وقت داری، توی بادکنکت فوت کن؛
حجم زندگیتو زیادکن.زنش شو!
اینم شاید یه عالمه پنجره با خودش آورد،که از تو هر کدومش؛ یه دنیای جدید دیدی.مثل همون شهر فرنگای بچه گیت،که تعریف میکردی!

گفتم: برو بابا!
یه عمر بهترین خواستگارا رو داشتم.به همه گفتم: نه.حالا با این جوجه عروسی کنم؟!
گفت:چطور وقتی دوستته و ازش مشورت میخوای،جوجه نیست‌ ؟
فقط وقت ازدواج جوجه ست؟ بعدم جوجه با نمک تره‌.
به خدا برات جیک‌جیکی کنه صداش تا اونور دنیا بره.‌‌‌‌‌..یه کم میخندی‌‌‌‌.

بهت قول میدم .فقط فکر کن یه تاتره‌‌.لازم نیست به کسی هم بگیم!
#چیستا_یثربی
فرازی از#داستان جدید
واتساپ _تلگرام
@ccch999
09122026792
https://www.instagram.com/p/CZ9LfC3s0KC/?utm_medium=share_sheet
ادمین داستان فوق

من سه هفته زنش بودم

در تلگرام
@ccch999
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این یک نمایش است؟
نه
من براستی باید همسرش میشدم


رمان طنز اجتماعی
من سه هفته زنش بودم

اکنون‌در آف تخفیف نمایشگاههای مجازی کتاب

شروع رمان
اخر هفته
Watch "17 February 2022" on YouTube
https://youtu.be/s9HRvXonlxM
Watch "17 February 2022" on YouTube
https://youtube.com/shorts/i893ODKOUqc?feature=share
ادمین داستان

من سه هفته زنش بودم
@ccch999
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آریا
به یاد ایامی که پدر داشتم
خواننده
#سوزان_روشن


#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#کانال_رسمی_چیستایثربی

به مناسبت شروع
#قصه ی جدید

در کانالهای تلگرام و واتساپ

ادمین قصه در
تلگرام
@ccch999
💚💙💙💙💜

هر چه خدا بخواهد

اگر قرار است کسی عزیز باشد ؛ میشود

اگر قرار است کسی فعلا زنده بماند ؛ میماند

اگر قرار است دودمان کسی بر باد رود ؛ میرود‌

#قصه ، امروز شروع میشود

این #قصه کاملا برگرفته از خاطرات خوب و بد من در این سالهاست‌.

هی شبانه زنگ نزنید
چیستا ؛ بخش مرا حدف کن!
آبرویم میرود.

من سالها عذاب کشیدم تا شمایان را یادم برود
و نرفت.

وقتی داشتید ؛ عذابم میدادید و دیگران را برای اهداف پلیدتان ، لِه میکردید
،
باید به این #عصیان من فکر میکردید.

به عصیان یک #روانشناس و #نویسنده و یک‌#مادر_تنها

من خانواده ای ندارم
که پادر میانی کنند !
تلاش بیهوده و مضحک نکنید....

نسبت شناشنامه ای ؛ اجباری است نه اختیاری.
و نشانه ی هیچ چیز نیست !

یادپان نرود #بریتنی_اسپیرز را #خانواده اش به این روز انداختند.

#خانواده که نه....جمعی عقده ایِ خودکم بین ِ بیمار .....

دکتر همکارم گفت :
اتفاقا همه را با جزئیات بنویس....

و #مینویسم

ابراهیم حاتمی کیا
مریلا زارعی
تهیه کنندگان ایران
مدیران تاتر ایران و سینمای ایران
ناشران
اوج
صداسیما


جشنواره ها
مهناز افشار
بهرام رادان
محمد رضا گلزار
پژمان جمشیدی
حسن فتحی

سرداران
سیاسیون
خبرنگاران

و......

#خیلیها

#من_سه_هفته_زنش_بودم

اثری از
#چیستا_یثربی

پای قصه ام ؛ می ایستم
همچنان که سلحشوری پای آخرین بازمانده اش.

" من هنوز زنده ام لعنتیها "


جمله از فیلم #پاپیون

آخرین ثبت نام قبل از شروع قصه
چون واتساپی ها بعدا دیگر نمیتوانند بخوانند

@ccch999

ادمین تلگرام

09122026792
ادمین واتساپ

قصه فقط در کانال خصوصی اش در #واتساپ و #تلگرام ارائه میشود و

بدیهی است که رایگان نیست !

جان من است او !

ثبت نام دارد

#چیستایثربی
#دادخواهی
#عدالت

#داستان
#کتاب
#نشر
#پاورقی
#رمان

#book
#novel
#writer
https://www.instagram.com/tv/CaJu9SADEqG26yTBlEalqqlmNJLaOU1w2kfuAs0/?utm_medium=share_sheet
اگر کسی ثبت نام قصه راانجام داده امااد نشده یالینک‌ نگرفته به مااعلام کند.ممنونیم
@ccch999
ادمین کانال قصه جدید
میخواهی چه کنی با #اینها ؟
زور دست اینهاست

_____نه
راه دیگری هم هست...

#رمان
#قصه#داستان

#رمان_جدید

فقط

واتساپ
و
تلگرام

@ccch999

تلگرام

09122026792
واتساپ

باهم ؛ رمان میخوانیم
یک گروه برای چت ؛ بعد از هر قسمت زده ام.....

رمان ؛ زندگیهای جدیدی به شما هدیه میدهد
که تجربه نکرده اید !

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#novel
#novelist
https://www.instagram.com/p/CaK7t3_rASI3IDNcU6uBVgOMjU3V_EdtHDCjoc0/?utm_medium=share_sheet