چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
روزگار دوزخی شیداوصوفی!

نگاهی به کتاب «شیدا و صوفی»
اثر #چیستایثربی
#علیرضا_پژمان
خبرنگاری به نام شیدا ، با قاتلِ جوانِ پولداری گفت و گو می‌کند که دختر 17 ساله‌ای به نام صوفی را با شال خفه کرده است. می‌گوید: «چهره‌اش به هر چیزی می‌آمد جز این که با شال، دختری را خفه کرده باشد.» قاتل به شیدا می‌گوید تمام عکس‌های زیبایی که از او دیده، همو برداشته است. در آتلیه عکس خودش. یک روز دختر با مادرش به آتلیه عکاسی او می‌آید و بعد از او می‌خواهد که او را بدزدد. آرش، جوان عکاس که عاشق صوفی شده است وارد بازی دختر می‌شود و این آغاز پر فراز و فرود قصه‌ی عاشقانه/اجتماعی است به نام «شیدا و صوفی».
رمان«شیدا و صوفی» اثر
#چیستا_یثربی؛ رمان تحسین شده انجمن روان‌شناسان خلاقیت حالا برای چهارمین بار منتشر شده است. قصه‌ای خوش خوان، پر تعلیق و پر کشش که با زبانی ساده روایت شده است. این روایت بلند اپیزودیک شامل 76 فصل کوتاه است که مخاطب را دنبال خود می‌کشاند تا دلایل عجیب اما ساده‌ی یک قتل را بفهمد.
#یثربی در «شیدا و صوفی» شخصیت‌های عجیب و در عین حال ملموسی آفریده است که همین مسئله خواننده‌ی این رمان را میخکوب می‌کند. هراسِ این داستان همه در این است که آدم‌هایی معمولی، با خصیصه‌ها و ویژگی‌های اخلاقیِ معمولی موجد حادثه‌ای فاجعه بارند. آرش پسر جوانِ معقولی است که در همان بدو امر این سوال را در ذهن ما به وجود می‌آورد که چنین شخصیتی چطور دختر 17 ساله‌ای را خفه کرده است. طی روایت این داستان سوال‌های بیشتر و بیشتری به فکر فرو می‌بردمان. یثربی به قدری ملموس شخصیت‌های داستانش را در برابر ما تصویر می‌کند که در همان فصول نخستین با آن‌ها همدل می‌شویم و همراه‌شان وارد زندگی و دنیاشان می‌شویم.نویسنده‌
#شیداوصوفی،خوب می‌بیند، و همین ویژگی او موجب شده رمانی خلق شود که گویی مخاطب تماشاگر آن است، نه خواننده‌ی آن. وجه سینمایی/نمایشی رمان به شدت به گیرایی و جذابیت اثر کمک کرده است. از سوی دیگر قصه پردازی دقیق رمان گاه باعث می‌شود مخاطب مدت زمان زیادی بی آنکه کتاب را زمین بگذارد به خواندن قصه ادامه دهد. از همین رو، باید مهم‌ترین ویژگی‌های فرمی این رمان را، خوش خوانی و یک نفس خواندن آن برشمرد.
چیستایثربی از سوژه‌ای که ممکن است بارها به انحای مختلف در صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها دیده باشیم، داستانی عاشقانه با سویه‌های عمیق اجتماعی آفریده است. شخصیت‌هایی که از آغاز داستان ذهن مخاطب را معطوف خود می‌کنند تا بفهمد انگیزه‌های روانی آن‌ها از رفتار  نامعمول‌شان چیست. این ویژگی یکی از لایه‌های مهم این رمان، یعنی وجه روان کاوی آدم‌های داستان را برجسته می‌کند.
آرش، شخصیت قاتل،هیچ چیزش شبیه قاتل‌ها نیست. او مثل ما حرف می‌زند، رفتاری شبیه خیلی از آدم‌های دور برمان دارد و حتی اندیشه‌هایی به شدت روزمره و عادی دارد. دقیقا آنچه قصه‌ی «شیدا و صوفی» را هولناک می‌کند، همین است. این که همه‌ی ما می‌توانیم قاتل باشیم. این که کوچک‌ترین گام اشتباهی آدم را به وادی بزرگی از اشتباهات وارد می‌کند.«شیدا و صوفی» به شدت قصه پرداز است. یثربی در سراسر داستان ریتم و تمپو داستانی‌اش را حفظ می‌کند و از مسیر داستان تخطی نمی‌کند. او دائم در حال روایت داستانی است که مخاطب می‌خواهد فرجام آن را بداند. برای همین زبان داستان هیچ کجا به چشم نمی‌آید، فرم اثر توی چشم مخاطب نیست و همه‌ی اتفاقات گویی گجایی که باید رخ بدهند، اتفاق می‌افتند. طرح و توطئه داستان با نظمی حساب شده و شِمایی منسجم طرح ریزی شده است و رخدادهای داستانی به قدری انتظام یافته‌اند که گاه مخاطب را به این فکر می‌اندازند که آیا این داستان، حقیقی است. در هیچ کجای این کتاب به این مورد اشاره نشده است که ما مخاطبان داستانی حقیقی و مستند هستیم یا نه. اما از طرفی باید گفت این بی اهمیت‌ترین سوالی است که می‌توان در قبال این کتاب پیش کشید. همه چیز دارد به طرز قابل لمسی پیش می‌رود. وقتی جهان داستان، جهانی باور پذیر است دیگر پیش کشیدن سوال حقیقت است یا خیال اهمیت ندارد.ما شاهد یک جرم هستیم، و البته شاهد مکافاتِ متعاقبِ این جرم. آنچه «شیدا و صوفی» را به شکل اثری مستند درآورده است، حضور عینی مکافات‌ شخصیت‌ها در زندگی‌شان است. این ویژگی بیش از همه مدیون وجوه روان شناسانه رمان چیستا یثربی است.
شیدا و صوفی، از داستان آرش و صوفی آغاز می‌شود اما از جایی به داستان شیدا و صوفی تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر روزگار دوزخی آرش و صوفی،که رمان از آن آغاز می‌شود  گویی به زندگی  شیدا سرایت می‌کند. شیدا در بدو امر پرسشگر این روزگار دوزخی است اما خیلی زود متوجه می‌شود که خود او نیز دارد در بطن همین دنیا زندگی می‌کند.این جابه جایی آن‌چنان ظریف و نامرئی روی می‌دهد که مخاطب متوجه آن نمی‌شود. پایان داستان، آغازِ داستان دیگری استو آن اینکه این روزگاردوزخی حالا گریبان چه کسی راخواهد گرفت!