#پستچی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
آماده برای #پستچی_دو
خواننده :امیر حسام رهنورد
تنظیم : موسیقی نیکان
ملودی : برزو ذاکری
ترانه : امیر علی رادی
میکس : میلاد فرهودی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
آماده برای #پستچی_دو
خواننده :امیر حسام رهنورد
تنظیم : موسیقی نیکان
ملودی : برزو ذاکری
ترانه : امیر علی رادی
میکس : میلاد فرهودی
امشب قسمت۱۸
#جلد_دوم
#پستچی
در کانالش منتشر میشود
اما قسمت پایاننیست
ادامه دارد
جانشد
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
ادمین کانال #پستچی_دو
@ccch999
#جلد_دوم
#پستچی
در کانالش منتشر میشود
اما قسمت پایاننیست
ادامه دارد
جانشد
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
ادمین کانال #پستچی_دو
@ccch999
به نام حضرت عشق
💙💙
در زدند...
میدانستم در آن خانه ؛ کسی جز من ؛ دری را باز نمیکند.
کسی حوصله ندارد.
به آرامی به سمت در رفتم. میدانستم یا احضاریه است یا مامور آب و برق....
کسی دیگری به آن خانه نمیآمد!
حدسم درست بود.
احضاریه بود...
مامور ، خودکار را دستم داد.
نخوانده خواستم امضاء کنم ،
بعد از ماجرای بار آخر و آن رسوایی در بازداشتگاه علی؛ میدانستم ساکت نمیمانند.
عطر آشنایی گیجم کرد،
عطر جنگلهای کاج ،
عطر باغها پس از باران ،
نگاه کردم
کلاهش را برداشت...
.
.
آرام گفت :
متن احضاریه را بخوان ؛ بعد امضاء کن!
لال شدم
علی احضاریه را آورده بود؟!بالباس عادی؟ بدون هیچ نشان و درجه ای ؟
.
بعد از آن ماجرا در محل کار علی؛ هنوز فریادهای رفیقش در گوشم بود...
" این زن دیوانه است! "
.
علی گفت :
بعد این همه سال دوباره پستچی شدم...جای اولم برگشتم!
اماتو دیگه با دیدنم هول نمیکنی.
.
گفتم: از کجا میدونی؟ از کجا بدونم باز یه نمایش نیست؟!
از کجا بدونم خواب نیستم؟ از کجا بدونم تو بیمارستان نیستم ؟
از کجا بدونم تو واقعی هستی؟! من واقعی هست؟... اون سردخونه توی بیمارستان؛ واقعی بود؟
لبخند زد.
دستی میان موهایش کشید.
عطر جنگلها برای محل ما زیاد بود....
زیادتر از تحمل اهالی کوچه ی ما ...
همه از پنجره ؛ خیره بودند.
گفت :
احضاریه رو بخون!....
آنچه میخواندم انگار به زبان آفریقایی یود...هیچ نمیفهمیدم.....یعنی واقعا؟!....
ادامه ی #قسمت_آخر
در #کانال_خصوصی
کتاب #پستچی_دو
#جلد_دوم_پستچی
.
تا آخر همین هفته
و مرسی که #یکسال ،
در #کانال خصوصی تلگرام و واتساپ؛ برای دور هم خوانی
#پستچی_جلددوم ؛ همراه هم بودیم ...
با من ؛ عشقها و رنجهایم بودید....
آخرین قسمت ، هرگز پایانی ندارد.
در هیچ کجای زندگی...
هرگز
آخرینی وجود ندارد.
آنچه آغاز ندارد ، نپذیرد انجام....
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#کتاب
#رمان
#نشر
#کتابخوانی
#ناشران
#نویسندگان_ایرانی
ادمین کانال پستچی_جلددوم
در #تلگرام
@ccch999
واتساپ
09122026792
#کلیپ
#داستان_یک_عشق
#ورژن_اسپانیایی
#themailman
#book
#bestseller
#Chista_yasrebi
#chistayasrebi
#amazon
#موزیک
#موسیقی
#historiadeunamor
این ویدیو ، به شکل طولانی و IGTV است
💙💙
در زدند...
میدانستم در آن خانه ؛ کسی جز من ؛ دری را باز نمیکند.
کسی حوصله ندارد.
به آرامی به سمت در رفتم. میدانستم یا احضاریه است یا مامور آب و برق....
کسی دیگری به آن خانه نمیآمد!
حدسم درست بود.
احضاریه بود...
مامور ، خودکار را دستم داد.
نخوانده خواستم امضاء کنم ،
بعد از ماجرای بار آخر و آن رسوایی در بازداشتگاه علی؛ میدانستم ساکت نمیمانند.
عطر آشنایی گیجم کرد،
عطر جنگلهای کاج ،
عطر باغها پس از باران ،
نگاه کردم
کلاهش را برداشت...
.
.
آرام گفت :
متن احضاریه را بخوان ؛ بعد امضاء کن!
لال شدم
علی احضاریه را آورده بود؟!بالباس عادی؟ بدون هیچ نشان و درجه ای ؟
.
بعد از آن ماجرا در محل کار علی؛ هنوز فریادهای رفیقش در گوشم بود...
" این زن دیوانه است! "
.
علی گفت :
بعد این همه سال دوباره پستچی شدم...جای اولم برگشتم!
اماتو دیگه با دیدنم هول نمیکنی.
.
گفتم: از کجا میدونی؟ از کجا بدونم باز یه نمایش نیست؟!
از کجا بدونم خواب نیستم؟ از کجا بدونم تو بیمارستان نیستم ؟
از کجا بدونم تو واقعی هستی؟! من واقعی هست؟... اون سردخونه توی بیمارستان؛ واقعی بود؟
لبخند زد.
دستی میان موهایش کشید.
عطر جنگلها برای محل ما زیاد بود....
زیادتر از تحمل اهالی کوچه ی ما ...
همه از پنجره ؛ خیره بودند.
گفت :
احضاریه رو بخون!....
آنچه میخواندم انگار به زبان آفریقایی یود...هیچ نمیفهمیدم.....یعنی واقعا؟!....
ادامه ی #قسمت_آخر
در #کانال_خصوصی
کتاب #پستچی_دو
#جلد_دوم_پستچی
.
تا آخر همین هفته
و مرسی که #یکسال ،
در #کانال خصوصی تلگرام و واتساپ؛ برای دور هم خوانی
#پستچی_جلددوم ؛ همراه هم بودیم ...
با من ؛ عشقها و رنجهایم بودید....
آخرین قسمت ، هرگز پایانی ندارد.
در هیچ کجای زندگی...
هرگز
آخرینی وجود ندارد.
آنچه آغاز ندارد ، نپذیرد انجام....
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#کتاب
#رمان
#نشر
#کتابخوانی
#ناشران
#نویسندگان_ایرانی
ادمین کانال پستچی_جلددوم
در #تلگرام
@ccch999
واتساپ
09122026792
#کلیپ
#داستان_یک_عشق
#ورژن_اسپانیایی
#themailman
#book
#bestseller
#Chista_yasrebi
#chistayasrebi
#amazon
#موزیک
#موسیقی
#historiadeunamor
این ویدیو ، به شکل طولانی و IGTV است
23._if_i_never_sing_another_song_2010_digital_remaster
<unknown>
#مت_مونرو
اگر دیگر ترانه ای نخوانم
تقدیم به قسمت بیست
#کتاب
#پستچی_دو
تقدیم به همه ی نیمه کاره ها
نیمه راه آمده ها
نارفیقان
نااهلان
دروغگویان
فریب دهندگان
تمام آنها
کهپستچی را
پستچی
کردند..
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
ادمین کانال جلددوم
#پستچی
@ccch999
اگر دیگر ترانه ای نخوانم
تقدیم به قسمت بیست
#کتاب
#پستچی_دو
تقدیم به همه ی نیمه کاره ها
نیمه راه آمده ها
نارفیقان
نااهلان
دروغگویان
فریب دهندگان
تمام آنها
کهپستچی را
پستچی
کردند..
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
ادمین کانال جلددوم
#پستچی
@ccch999
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از فیلم پینا به کارگردانی
#ویم_وندرس
#چیستا_یثربی
#پستچی_دو
#قسمت_بیستم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
ادمین کانال پستچی_دو
@ccch999
@chista_yasrebi
#ویم_وندرس
#چیستا_یثربی
#پستچی_دو
#قسمت_بیستم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
ادمین کانال پستچی_دو
@ccch999
@chista_yasrebi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پستچی دو _امروز _قسمت آخر_قسمت ۲۱ در کانال خصوصی خودش .....و ممنون از همراهی تان در این ایام بی نصیب.....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ادمین_چیستایثربی در کانال
#پستچی_دو
@ccch999
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ادمین_چیستایثربی در کانال
#پستچی_دو
@ccch999
Forwarded from Postchichista2
#پستچی
#پستچی_دو
#جلد_دوم_پستچی
#کانال_خصوصی
ادمین کانال خصوصی پستچی
@ccch999
امروز پستچی دوتمام میشود
قصه در کانال میماند
#پستچی_دو
#جلد_دوم_پستچی
#کانال_خصوصی
ادمین کانال خصوصی پستچی
@ccch999
امروز پستچی دوتمام میشود
قصه در کانال میماند
چیستایثربی کانال رسمی
https://www.instagram.com/p/CG2UgNupQkYC1LTDrMvVBXaXUCNgYALAdeogQ40/?igshid=1qv3n9wru2269
قسمت اخر #پستچی_دو. اکنون در این پیج منتشر شد
بااحترام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
بااحترام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
چهارده ساله بودم که یک نفر در خانه مان را زد.
فقط یک پستچی ساده نبود،دانشجوی عمران که به انقلاب فرهنگی برخورده بودودرس را رها کرده ومیخواست کمک خرج مادرش باشد.چهارده ساله بودم که باعلی برای خودمان در ایران یک مدینه فاضله ساختیم.علی،همان پسرک معروف پستچی#گیشا، که همه او را یادشان است.
مدینه فاضله،یعنی جایی که لذت ببری؛ زندگی کنی، افتخارکنی،بچه هایت را بزرگ کنی و ببالی که در این خاک آرام بگیری.
و حالا همه ی آرزوها از من گرفته شده. نه برای اینکه پول آرد یا ماکارانی بالا رفته،
برای اینکه حرمت انسان از بین رفته!
من به عنوان یک نویسنده ،که سی و هفت سال از عمرم؛ نوشتم اینجا صحبت نمیکنم.
سیزده ساله بودم سروش،
کیهان بچه ها،زنان؛همشهری،همه جا مطلب میدادم.یاسردبیر بودم.
70 کتاب دارم که خودتان بارها کاندیدجایزه کردید!جایی نمیگویم!
هشت بارجایزه اول متن فجر و بارها کارگردانی اول...
جایزه پروین اعتصامی،تندیس اول گفتگوی بین تمدنها،دهها بار داوری،ده ها جایزه دیگر،جایزه بهترین نمایشنامه نویس بعداز انقلاب!
تدریس مدام در دانشگاه.
شما#حرمت مرا،امروز #شکستید!
شما وقتی به من میگویید ضامن، چک کارمندی!میدانید من ندارم، ومیدانید هرگز یک تومن از شما وام نگرفتم و
میدانم شما، آقا، چقدر وام گرفتید!برگه اش پیش مناست! فکرنکنیدازکجا میدانم؟من روزنامه نگارم.
علی در #پستچی_دو،مجبور شد قصه را به آن شکل تمام کند، ماتحت فشار شدیدی بودیم.بعدهابه ماگفتند،بگویید،علی مرده!
قبول نکردم!گفتند بگوجسدش را پیدا نکردیم واین خاکستررا به نشانه او گذاشتیم، قبول نکردیم.
نه،علی اینگونه نیست.ویرانش کردید!
او نمرده،شما آزارش دادید،تیمارستانش بردید!
گریخت وحالابرگشته!
برگشته،تااز مردمش،حمایت کند،او شوهر من نیست!
پدردخترمهم،که تایم کوتاهی همسر من بود،درکلاب هاوس زندگی میکند!چه پدری!
او #مدیون من است.همانگونه برادری که وصیت نامه پدرم را رو نکرد ،آن دفترخانه،پلمب شد و وصیت نامه مخدوش اعلام شد!
وازآن همه زمین ،خانه و مال پدری..هیچ به من نرسید!همین هم ،که در آن هستم، سه دنگش را ازخواهرم؛خریده ام.
این آقا هم ،مدیون من است.من یک روز؛ اینها را برای دخترش و همگان، کامل نشر میدهم.
در #رمان ابدی.
یک روز،دخترش میفهمد که با چه کسانی محشور است.اگر درک یک قصه تلخ واقعی راداشته باشد.
برخی دخترعموهای من ایرانند و میبینندکه من چهمیکشم!از اینستاگرام خواستم بیرون بیایم؛
چون من#دختر_خوشبخته نیستم!حالا افشاگرم!
حالا معترضم، حالا عاصی ام و شما شغلها و زندگی ام راگرفتید و شمایک جواب به من بدهکارید!
چرا طرف ظلمرا گرفتید؟
شما که از رشوه ها؛ اختلاس؛ شر خرها ؛ تهدیدهای مدام و عملی شده و جعل اطلاع داشتید.....خودتان گفتید ۱۵ سال حبس به او خورده....چه شد ؟ حبس را خرید ؟
شرفتان را چقدر فروختید؟
به اندازه دردِ دندان مادرم ،که نمیتوانم دندانپزشک ببرمش ، ارزش داشت ؟
#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/CdmGmKVq12T/?igshid=MDJmNzVkMjY=
فقط یک پستچی ساده نبود،دانشجوی عمران که به انقلاب فرهنگی برخورده بودودرس را رها کرده ومیخواست کمک خرج مادرش باشد.چهارده ساله بودم که باعلی برای خودمان در ایران یک مدینه فاضله ساختیم.علی،همان پسرک معروف پستچی#گیشا، که همه او را یادشان است.
مدینه فاضله،یعنی جایی که لذت ببری؛ زندگی کنی، افتخارکنی،بچه هایت را بزرگ کنی و ببالی که در این خاک آرام بگیری.
و حالا همه ی آرزوها از من گرفته شده. نه برای اینکه پول آرد یا ماکارانی بالا رفته،
برای اینکه حرمت انسان از بین رفته!
من به عنوان یک نویسنده ،که سی و هفت سال از عمرم؛ نوشتم اینجا صحبت نمیکنم.
سیزده ساله بودم سروش،
کیهان بچه ها،زنان؛همشهری،همه جا مطلب میدادم.یاسردبیر بودم.
70 کتاب دارم که خودتان بارها کاندیدجایزه کردید!جایی نمیگویم!
هشت بارجایزه اول متن فجر و بارها کارگردانی اول...
جایزه پروین اعتصامی،تندیس اول گفتگوی بین تمدنها،دهها بار داوری،ده ها جایزه دیگر،جایزه بهترین نمایشنامه نویس بعداز انقلاب!
تدریس مدام در دانشگاه.
شما#حرمت مرا،امروز #شکستید!
شما وقتی به من میگویید ضامن، چک کارمندی!میدانید من ندارم، ومیدانید هرگز یک تومن از شما وام نگرفتم و
میدانم شما، آقا، چقدر وام گرفتید!برگه اش پیش مناست! فکرنکنیدازکجا میدانم؟من روزنامه نگارم.
علی در #پستچی_دو،مجبور شد قصه را به آن شکل تمام کند، ماتحت فشار شدیدی بودیم.بعدهابه ماگفتند،بگویید،علی مرده!
قبول نکردم!گفتند بگوجسدش را پیدا نکردیم واین خاکستررا به نشانه او گذاشتیم، قبول نکردیم.
نه،علی اینگونه نیست.ویرانش کردید!
او نمرده،شما آزارش دادید،تیمارستانش بردید!
گریخت وحالابرگشته!
برگشته،تااز مردمش،حمایت کند،او شوهر من نیست!
پدردخترمهم،که تایم کوتاهی همسر من بود،درکلاب هاوس زندگی میکند!چه پدری!
او #مدیون من است.همانگونه برادری که وصیت نامه پدرم را رو نکرد ،آن دفترخانه،پلمب شد و وصیت نامه مخدوش اعلام شد!
وازآن همه زمین ،خانه و مال پدری..هیچ به من نرسید!همین هم ،که در آن هستم، سه دنگش را ازخواهرم؛خریده ام.
این آقا هم ،مدیون من است.من یک روز؛ اینها را برای دخترش و همگان، کامل نشر میدهم.
در #رمان ابدی.
یک روز،دخترش میفهمد که با چه کسانی محشور است.اگر درک یک قصه تلخ واقعی راداشته باشد.
برخی دخترعموهای من ایرانند و میبینندکه من چهمیکشم!از اینستاگرام خواستم بیرون بیایم؛
چون من#دختر_خوشبخته نیستم!حالا افشاگرم!
حالا معترضم، حالا عاصی ام و شما شغلها و زندگی ام راگرفتید و شمایک جواب به من بدهکارید!
چرا طرف ظلمرا گرفتید؟
شما که از رشوه ها؛ اختلاس؛ شر خرها ؛ تهدیدهای مدام و عملی شده و جعل اطلاع داشتید.....خودتان گفتید ۱۵ سال حبس به او خورده....چه شد ؟ حبس را خرید ؟
شرفتان را چقدر فروختید؟
به اندازه دردِ دندان مادرم ،که نمیتوانم دندانپزشک ببرمش ، ارزش داشت ؟
#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/CdmGmKVq12T/?igshid=MDJmNzVkMjY=