متن بالا :
جمله های یکی از شکنجه گران
#وارطان_سالاخانیان :
همه ما شعر معروف
"نازلی سخن نگفت " ....
سروده ی
#احمد_شاملو را شنید ه ایم و حتما میدانیم که اصل این شعر برای #وارطان سالاخانیان؛ هم بند شاملو در زندان سال هزار وسیصد وسی و سه ؛ نوشته شده است؛ اما به دلیل جو سانسور؛ بعدها نام
#نازلی جایگزین نام وارطان شد که شعر اجازه ی انتشار بگیرد.
وارطان؛ متولد هزار وسیصد و نه #تبریز و ارمنی تبار بود ؛ پس از کودتای بیست وهشت مرداد ؛ شاملو در زندان با وارطان ؛ هم سلولی شد؛ در شب مرگ وارطان ؛ بر اثر
#شکنجه؛ شاملو در سلول بود و به همین دلیل شاهکار شعر #وارطان_سخن_نگفت ...متولد شد..شعری که زمان مصرف ندارد ؛ و گویی برای همه ی قرون و همه ی انسانها سروده شده است #معجزه ی جاودانگی و شعر...
وارطان جوان ؛ راننده تاکسی و سپس درگیر چاپخانه و معترض سیاسی است؛ پلیس امنیتی؛ در صندوق عقب ماشین او؛ انبوهی از نشریه های #رزم ؛ ارگان جوانان حزب #توده را می بیند ، وارطان دستگیر و هم سلولی شاملو میشود. او را تحت شکنجه قرار می دهند که بدانند اصل این نشریه توسط چه کسانی و در کجا چاپ می شود، اما وارطان مبارز ؛ حتی زیر شکنجه ی شدید ؛ لب به سخن نمی گشاید. مرد جوان در همان سال سی وسه ؛ زیر شکنجه و در اوج صبوری ؛ جانش را تسلیم هدفش می کند؛ اما کسی را لو نمیدهد؛ جسدش را با جمجمه ی سوراخ و کلی اثار سوختگی و شکستگی به رودخانه جاجرود میسپارند.
بعدها ماموران شکنجه ؛ خود از معصومیت و مقاومت وارطان ؛ شرمنده و شگفت زده شدند و یکی از آنها ؛ لحظه های شکنجه برای شکستن انگشت وارطان را توضیح می دهد که در پست می خوانید....دیگر ، سخنی نیست
به نظر من؛ همان چند خط ؛ که لحظه ی شکستن انگشت وارطان را توضیح می دهد. از هر فیلم و نمایشی ؛ برای درک تصویر این قهرمان خاموش ؛ گویاتر است و چنین است که شعر محبوب من به دنیا میاید؛ چون شاملوی شاعر بی تکرار ؛ آنجا بود!
فقط به دو بند شعر که مجنون وار؛ دوست دارم اشاره می کنم. اصل شعر در کتابهای شاملو و حتی اینترنت موجود است و دکلمه ی آن را با هم میشنویم...
#وارطان سخن نگفت ؛ چو خورشید
از تیرگی درآمد ودر خون نشست و رفت
وارطان بنفشه بود ؛
گل داد و مژده داد زمستان شکست و رفت...
یاد وارطان سالاخانیان ؛ جوان مبارز و احمد شاملوی شاعر ؛ مبارز؛ نویسنده؛ مترجم ؛ پژوهشگر و روزنامه نگار ایران ، سبز و جاری....
و راستی ؛ مگر میشود هیج ایرانی شعر
#وارطان یا همان
#نازلی را بلد نباشد؟ ...اما شاید کمتر کسی بداند وارطان دقیقا که بود ! او همان#ستاره بود...
بدون کوچکترین کلامی ؛ "یک دم دراین ظلام ؛ درخشید و رفت"...
#شعر
#شاعران
#احمد_شاملو
#ادبیات
#چیستایثربی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستا_یثربی
#1304_1379
#شاملو
@chista_yasrebi
جمله های یکی از شکنجه گران
#وارطان_سالاخانیان :
همه ما شعر معروف
"نازلی سخن نگفت " ....
سروده ی
#احمد_شاملو را شنید ه ایم و حتما میدانیم که اصل این شعر برای #وارطان سالاخانیان؛ هم بند شاملو در زندان سال هزار وسیصد وسی و سه ؛ نوشته شده است؛ اما به دلیل جو سانسور؛ بعدها نام
#نازلی جایگزین نام وارطان شد که شعر اجازه ی انتشار بگیرد.
وارطان؛ متولد هزار وسیصد و نه #تبریز و ارمنی تبار بود ؛ پس از کودتای بیست وهشت مرداد ؛ شاملو در زندان با وارطان ؛ هم سلولی شد؛ در شب مرگ وارطان ؛ بر اثر
#شکنجه؛ شاملو در سلول بود و به همین دلیل شاهکار شعر #وارطان_سخن_نگفت ...متولد شد..شعری که زمان مصرف ندارد ؛ و گویی برای همه ی قرون و همه ی انسانها سروده شده است #معجزه ی جاودانگی و شعر...
وارطان جوان ؛ راننده تاکسی و سپس درگیر چاپخانه و معترض سیاسی است؛ پلیس امنیتی؛ در صندوق عقب ماشین او؛ انبوهی از نشریه های #رزم ؛ ارگان جوانان حزب #توده را می بیند ، وارطان دستگیر و هم سلولی شاملو میشود. او را تحت شکنجه قرار می دهند که بدانند اصل این نشریه توسط چه کسانی و در کجا چاپ می شود، اما وارطان مبارز ؛ حتی زیر شکنجه ی شدید ؛ لب به سخن نمی گشاید. مرد جوان در همان سال سی وسه ؛ زیر شکنجه و در اوج صبوری ؛ جانش را تسلیم هدفش می کند؛ اما کسی را لو نمیدهد؛ جسدش را با جمجمه ی سوراخ و کلی اثار سوختگی و شکستگی به رودخانه جاجرود میسپارند.
بعدها ماموران شکنجه ؛ خود از معصومیت و مقاومت وارطان ؛ شرمنده و شگفت زده شدند و یکی از آنها ؛ لحظه های شکنجه برای شکستن انگشت وارطان را توضیح می دهد که در پست می خوانید....دیگر ، سخنی نیست
به نظر من؛ همان چند خط ؛ که لحظه ی شکستن انگشت وارطان را توضیح می دهد. از هر فیلم و نمایشی ؛ برای درک تصویر این قهرمان خاموش ؛ گویاتر است و چنین است که شعر محبوب من به دنیا میاید؛ چون شاملوی شاعر بی تکرار ؛ آنجا بود!
فقط به دو بند شعر که مجنون وار؛ دوست دارم اشاره می کنم. اصل شعر در کتابهای شاملو و حتی اینترنت موجود است و دکلمه ی آن را با هم میشنویم...
#وارطان سخن نگفت ؛ چو خورشید
از تیرگی درآمد ودر خون نشست و رفت
وارطان بنفشه بود ؛
گل داد و مژده داد زمستان شکست و رفت...
یاد وارطان سالاخانیان ؛ جوان مبارز و احمد شاملوی شاعر ؛ مبارز؛ نویسنده؛ مترجم ؛ پژوهشگر و روزنامه نگار ایران ، سبز و جاری....
و راستی ؛ مگر میشود هیج ایرانی شعر
#وارطان یا همان
#نازلی را بلد نباشد؟ ...اما شاید کمتر کسی بداند وارطان دقیقا که بود ! او همان#ستاره بود...
بدون کوچکترین کلامی ؛ "یک دم دراین ظلام ؛ درخشید و رفت"...
#شعر
#شاعران
#احمد_شاملو
#ادبیات
#چیستایثربی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستا_یثربی
#1304_1379
#شاملو
@chista_yasrebi
#معجزه
#چیستایثربی
دکلمه:
#چیستا_یثربی
موزیک
#لیونارد_کوهن
نام ترانه :
بامن تاانتهای عشق برقص
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
دکلمه:
#چیستا_یثربی
موزیک
#لیونارد_کوهن
نام ترانه :
بامن تاانتهای عشق برقص
@chista_yasrebi
با تمام عشقم به #تو ...
#قصه را نوشتم....
چونهنوز معتقدم :
#عشق میتواند معجزه کند
#قصه میتواند معجزه کند
#کلمه میتواند معجزه کند
و دنیا با عشق ، میتواند بهتر شود
و این دو روز زندگی ، زیباتر ....
.
.
.
با تمام #عشقم به تو
این #داستان را در فضای خصوصی منتشر میکنم
که تاریخ رنجو عشق من و تو
واین خاک
در یاد بماند ... آنچه بر ما گذشت
و آنچه بر فرزندان ما میرود....
.
.
با تمامعشقم به تو
من هم پیکی هستم
که باید پیام عشق خداوند را به مردم برسانم
و بگویم بیشتر بدبختی آدمها، جنگها، خودخواهیها ، پولپرستیها، فساد و شهوتها ... فقط و فقط از نبودِ عشقی اصیل است.... با تمام عشقم به تو علی،
#پستچی_دو را که بخش خصوصی زندگی ما بود
به مردم تقدیم میکنم
و اینایام در تهران نخواهم بود
خانه ای در دل کوه ....
تا بتوانم بنویسم.....
و مجبورم ارتباطم را مدتی باهمه چیز ، قطع کنم!
.
#نوشتن
با جان و دل ....
به آنها که به من اعتماد کردند
و در کانال
#تلگرام یا
#واتساپ برای خواندن این
#زندگینامه عضو شدند
.
هنوز مهلت هست
البته قصه فردا شروع مبشود
ما عاشقان در گروه بزرگ پستچی در کانال و واتساپ گرد هم میاییم
اما حرفهای خصوصی دلمان را در اکانت اینستاگرام دوم من میزنیم
#حرفهای_خصوصی زنانه و مردانه.
.
.
.
ثبت نام :
@ccch999آیدی تلگرام
.
فقط پیام درخواست عضویت دهید
ادمینها جای من پاسخگو هستند
.
.
پستچی_دو دیگر هرگز تکرار نمیشود...
#هرگز
همانگونه که من
همانگونه که علی.
من پای این عشق
ایستادم
و میایستم....
و حرفهای خصوصی را باید به دوستان_خصوصی زد.... و محرم
آنها که به من اعتماد کردند.
.
.
بااحترام و دلی سرشار از عشق
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#معجزه
#بانو
#سردار_عشق
#پستچی
تماسهای صوتی #بلاک میشوند.
نت ضعیف است
درخواست را در دایرکت نفرستید
اس ام اس بلاک میشود
من خط خودم را برای اینکار به ادمینها بخشیدم.
.
.
فقط درخواست مکتوب
در ایدی تلگرام
یا واتساپ
ممنون
#قصه را نوشتم....
چونهنوز معتقدم :
#عشق میتواند معجزه کند
#قصه میتواند معجزه کند
#کلمه میتواند معجزه کند
و دنیا با عشق ، میتواند بهتر شود
و این دو روز زندگی ، زیباتر ....
.
.
.
با تمام #عشقم به تو
این #داستان را در فضای خصوصی منتشر میکنم
که تاریخ رنجو عشق من و تو
واین خاک
در یاد بماند ... آنچه بر ما گذشت
و آنچه بر فرزندان ما میرود....
.
.
با تمامعشقم به تو
من هم پیکی هستم
که باید پیام عشق خداوند را به مردم برسانم
و بگویم بیشتر بدبختی آدمها، جنگها، خودخواهیها ، پولپرستیها، فساد و شهوتها ... فقط و فقط از نبودِ عشقی اصیل است.... با تمام عشقم به تو علی،
#پستچی_دو را که بخش خصوصی زندگی ما بود
به مردم تقدیم میکنم
و اینایام در تهران نخواهم بود
خانه ای در دل کوه ....
تا بتوانم بنویسم.....
و مجبورم ارتباطم را مدتی باهمه چیز ، قطع کنم!
.
#نوشتن
با جان و دل ....
به آنها که به من اعتماد کردند
و در کانال
#تلگرام یا
#واتساپ برای خواندن این
#زندگینامه عضو شدند
.
هنوز مهلت هست
البته قصه فردا شروع مبشود
ما عاشقان در گروه بزرگ پستچی در کانال و واتساپ گرد هم میاییم
اما حرفهای خصوصی دلمان را در اکانت اینستاگرام دوم من میزنیم
#حرفهای_خصوصی زنانه و مردانه.
.
.
.
ثبت نام :
@ccch999آیدی تلگرام
.
فقط پیام درخواست عضویت دهید
ادمینها جای من پاسخگو هستند
.
.
پستچی_دو دیگر هرگز تکرار نمیشود...
#هرگز
همانگونه که من
همانگونه که علی.
من پای این عشق
ایستادم
و میایستم....
و حرفهای خصوصی را باید به دوستان_خصوصی زد.... و محرم
آنها که به من اعتماد کردند.
.
.
بااحترام و دلی سرشار از عشق
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#معجزه
#بانو
#سردار_عشق
#پستچی
تماسهای صوتی #بلاک میشوند.
نت ضعیف است
درخواست را در دایرکت نفرستید
اس ام اس بلاک میشود
من خط خودم را برای اینکار به ادمینها بخشیدم.
.
.
فقط درخواست مکتوب
در ایدی تلگرام
یا واتساپ
ممنون