چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#معلم_پیانو
رمانی در باره ی فاصله ی بین نسلها
و داستانی درباره ی #عشق _مادری

نوشته:چیستا_یثربی
.
کاش نرفته بودم..کاش هرگز آن روز طوفانی؛ با کفشهای لژدار پاشنه بلند ؛ به کوچه ی شباهنگ نرفته بودم......کاش خود را به ندیدن میزدم.ولی مگر میشد؟؟؟ کیمیا #دختر_من بود.... .
.
.

رمانی جدید درباره ی #عشق خانواده از چیستایثربی

مرز دوست داشتن میان فرزندان و والدینشان کجاست؟ این رمان را عید امسال سایت#طاقچه منتشر کرد و خیلی از شما ؛ قادر به خواندنش نشدید و هم اکنون در #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب در #نشر_کوله_پشتی

#معلم_پیانو
#رمان
#ادبیات
#رمان_نویسان_ایرانی
#چیستایثربی
#نشر_کوله_پشتی
#رمان_اجتماعی

#شهر_آفتاب.سالن.ملل 2.راهرو 6.غرفه900 و 924

#نشر_کوله_پشتی

دوستان آدرس کانال اصلی من بالای صفحه در لینک آبیست.اگر میخواهید از روزهای حضور من در غرفه ها ی نمایشگاه ملحق شوید ؛ لطفا به کانال ملحق شوید.من هفت کتاب در نمایشگاه امسال دارم ؛ و باید خودم را میان روزها و ناشران مختلف ؛ تقسیم کنم.درود و سپاس
دیدارتان نعمتی خواهد بود..... .
#چیستایثربی
.
.
.@chista_yasrebiکانال رسمی
.
..
.
.
.
....
.
ناتاشا امیری متولد 1349، داستان‌نویس و منتقد ادبی است.
وی داستان‌نویسی را از سال ۱۳۷۴ آغاز کرد.اولین داستانش به نام «هیچ» در مجله ادبی "کلک" چاپ شد.

آثار امیری "هولا هولا" ، "با من به جهنم بیا" ، "عشق روی چاکرای دوم" ، "مرده ها در راهند" و ... است ؛

او دیشب در مراسم سمینار #داستان_نویسی معاصر درشهر اهواز و در جمع دوستداران داستان و دانشجویان ؛
سخنانی درباره ی نهضت جدید دور هم خوانی
#چیستایثربی و اشتراک برخی کتابهای مناسب فضای مجازی او ؛ به شکل رایگان در فضای مجازی و
#تاثیر آن بر کتابخوانی کل کشور ایراد کرد .او معتقد بود سخنانش در باب حرکت جدید من ؛ حرف دل بسیاری از روشنفکران و نویسندگان راستین ماست؛ ؛ مگر آنها که بغض و حسد دارند و نمیتوانند هیچ حرکت جدید و خلاقانه ای را تحمل کنند یا ناراحتند که چرا خودشان چنین ارتباط نزدیکی با مخاطبانشان ندارند!....

بخشهایی از سخنان#ناتاشا_امیری را در سخنرانی دیشب میشنویم ؛
فقط به دلیل همهمه و شلوغی سالن؛پیشاپیش ؛ کیفیت صدا را عفو فرمایید.

#چیستایثربی
#ناتاشا_امیری
#ادبیات_معاصر_ایران
#رمان_نویسی_در_ایران
#رمان_نویسان
#اهواز_خوزستان

#بانی:
#دانشگاه_علوم_پزشکی_جندی_شاپور


@chista_yasrebi
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍎🍎🍎🍎


من ، یه حس عاشقانه در تو !
تو ،
یه عشق جاودانه در من !

من ، بی بال و پرم بدون رویا ت ...

گاهی از بیتفاوتیها نرنجیم...
شاید برخی واقعا بلد نیستند عشقشان را طور دیگری ، ابراز کنند!.. امروز زنی به من گفت : شغلت چیست ؟

گفتم :قصه مینویسم ...



گفت :چه کار پردردسر و بیخودی !...



.هیچ مردی ، یک زن قصه نویس را دوست ندارد.
از تخیلاتش میترسد !



و زنها هم ، یک مزون یا لوازم آرایشی ، یا یک بازیگر چهل بار عمل کرده را به یک زن قصه نویس ، ترجیح میدهند !... کمی فکر کردم و گفتم :
شاید !... .

ولی من عاشق خوانندگانم هستم ، عاشق مخاطبانم....بد جور عاشقم ، مثل پرنده به بهار....

و همین کافیست !


حتی اگر خودشان ندانند، این حس و عشق ، مرا خوشبخت میکند !


حالا هم که یکی از دوستان عزیزم در شرف ازدواج است ، بهتر میفهمم #عشق ، یعنی چه...


عشق یعنی اینکه #بمانی.. سرسخت و استوار و وفادار ، و حتما ، #امیدوار!


مثل ابلیس ، که شاید از میان عاشقان خدا ، عاشقترین بود ، چون در حال طرد و تنهایی هم ، عاشق و امیدوار ماند...



بخشی از موضوع #نمایش_برگزیده
#سرخ_سوزان


نوشته و کار خودم ،
وقتی دخترکی بودم#شیدا
وقتی جوانی بودم #صوفی .

وقتی عاشق مردی شدم ، #پستچی


و وقتی زمان گذشت و اکنون دختری دارم، #او_یکزن ... . .

و وقتی روزی میمیرم ، عشق مادری در #معلم_پیانو

و وقتی درد عشقی درک نشده و خواهرانه راچشیدن و توهین شنیدن! #خواب_گل_سرخ




من میتوانستم سقوط کنم و نکردم ! میتوانستم فراموش کنم و نکردم ، میتوانستم به خیلی خواسته ها تن در دهم ، و ظاهرا رشد کنم ! اما نکردم !

برای اولین بار به خودم و عشقم #افتخار میکنم... و این ترانه هم ، تقدیم به دوستم که دهه ی شصتی است ، اما دارد بایک آقای محترم دهه ی هفتادی ازدواج میکند...



مهم نزدیکی دلهاست و
#وفاداری چون #ابلیس که عاشق ماند.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#نمایش
#نمایشنامه_نویس
#تاتر#صحنه#تاتریها
#رمان_نویسان






#ترانه : #دلارام
#خواننده : #حمید_هیراد
#علی_رهبری


آهنگساز : #پازل_بند
تنظیم : پازل_بند

برای یک نفر که میدانست...

عاشق ترین خدا ، ابلیس است...


وقتی عاشق راستین هستی ، که در حال طرد و رانده شدن هم، ، عاشق بمانی.... .




@chista_yasrebi
کانال رسمی من
#چیستایثربی

برای دنا و حمید عزیزم ...
#چیستا ی شما
:-)
فاکنر، خالق شاهکاري چون «خشم و هياهو» درباره‎ي جريان خلق اين رمان مي‎گويد: «{همه چيز} با يک تصوير ذهني شروع شد. در آن لحظه فکر نمي‎کردم که سمبليک باشد. اين تصوير عبارت بود از پشت گل‎آلود شلوار يک دختر کوچولو روي يک درخت گلابي. دختري که از آنجا مي‎توانست درون اتاقي را که تشييع جنازه مادربزرگش در آن انجام مي‎گرفت، ببيند وآن را براي برادرهايش که پايين ايستاده بودند، تعريف کند.همين که خواستم توضيحي درباره‎شان بدهم وبگويم آنها چه کساني بودند، چه کار مي‎کردند وشلوار دخترک چرا گلي شده بود، متوجه شدم که همه اينها را نمي‎شود در يک داستان کوتاه گنجانيد و حتما بايد داستان به صورت يک کتاب در بيايد. از آن وقت بود که به حالت سمبليک شلوارگلي پي بردم و به جاي آن دختر يتيمي را ترسيم کردم که از ناودان پايين مي‎آمد تا از تنها خانه‎اي که در آن نه محبتي ديده بود و نه مزه تفاهمي را چشيده بود فرار کند. از آنجايي که احساس مي‎کردم اگر داستان از زبان کسي نقل شود که به چرايي وقايع آگاه نيست و فقط مي‎داند که چه چيز دارد اتفاق مي‎افتد، تاثير بيشتري خواهد داشت.

آن را از زبان بچه‎هاي کودن گفتم. اما ديدم که داستان را نگفته‎ام، سعي کردم آن را بار ديگر نقل کنم، اما هنوز آنچه که مي‎خواستم نبود. سعي کردم تکه‎ها را به هم بچسبانم و خلاءهاي وسط آن را با حضور خودم به عنوان راوي پر کنم. هنوز هم کامل نبود و اين مساله تا پانزده سال پس از انتشار نيز ادامه داشت. تا اينکه من ضميمه‎اي به يک کتاب ديگر افزودم و در آن داستان را گفتم و توانستم موضوع را از ذهنم خارج کنم و مختصر آرامشي به دست آورم، اين کتابي است که بيشترين علاقه را به آن دارم. هيچگاه نتوانستم آن را تنها بگذارم و هرگز هم نتوانسته‎ام آن را آنچنان که مي‎خواستم بنويسم؛ هرچند سعي بسيار کردم. دلم مي‎خواهد -با وجود اينکه اميدي به موفقيت ندارم- يک‎بار ديگر هم کوشش کنم.


#فاکنر
#رمان_نویسان


#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
انشالله پنج شنبه
#سیزدهم_تیر_ماه
ساعت ۵ تا ۷ عصر
در محل #نشر_قطره
میبینمتان... .

دیر نیایید عزیزانم
دو ساعت فقط آنجا هستم.
زود هم‌نیایید😁😁



#پنج تا #هفت_عصر
#دیدار_با_نویسنده

#نشر_قطره
تهران_خیابان فاطمی_خیابان شیخلر(ششم) _ بن بست بنفشه
پلاک ۸

. .راستی‌دوستان عزیزم ، حتما میدانید که من به گل ، حساسیت دارم😂


#گل_نه!😀💚💚💚
#مرسی

شاید دوستان قطره بخشهایی را لایو بگذارند ، برای دوستان شهرستان .


اما کتابهای من و بخصوص #خواب_گل_سرخ ،
#پستچی و بقیه آنجا موجود است و دوستان میتوانند همانجا کتاب را خریداری کنند.

همین پنج شنبه
۵ تا ۷ عصر

وعده_دیدار

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#نویسندگان_ایرانی
#رمان_نویسان
#داستان_نویسان_ایرانی
#کتاب
#کتابخوانی
#ورق_بزن_مرا
#نشر_قطره
889733351

این پست از صفحه نشر قطره ، باز نشر شده است.دوست داشتید سری هم به همین‌ پست‌ در پیج نشر
#قطره بزنید.😀


#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#writer
#books

#book
#publication
#رمان
#داستان
#کتاب
#کتابخوانی
#رمان_نویسان
#رمان_ایرانی

ادمین کانال رمان
#نوشتن_در_تاریکی

ترکیب دو #ورژن قبلی/باحضور شخصیت #چیستا که هشت قسمتش را خوانده بودید و حالا جریان سیال ذهن در ترکیب با قصه ای دیگر.....

من این دو ورژن را ترکیب کردم

به هزار دلیل
مهم تر از همه
بعد اجتماعی #قصه


تلگرام
آیدی
@ccch999

و حالا هشت پارت رفته
چهار قسمت

این #پست تا دوازده امشب میماند
و همه چیز معلوم میشود
مخاطب منفعل را دوست ندارم.
حیف قصه است.

نظرات شما تااینجا

🖐🙏🏾❤️

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/Cs8PqaMN-Ej/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==