چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.06K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
دست مریزاد بر این انتخابتون در شخصیت های معاصر ... هموز هم الگو و استاد ما و بسیاری از تئاتری ها دوران ما هستید و خواهید بود ....

#ابوذر_آستانی
دانشجوی ده سال پیش در اراک
رشته ی نمایش
سلام استاد یثربی عزیز ...
ابوذر آستانی هستم
من فقط همین عکس را از دوران دانشجویی در اراک دارم ... منظورتون همین عکس بود ؟ واقعا فکرشو نمی کردم که این عکس من یادتون باشه ... از اون دوران حدود دوازده سال گذشته و اکثر بچه هایی که در اراک با من بودند و الان منو در دانشکده هنر و معماری می بینن میگن کلی پیرتر شدم ... دیدن اجرای شما در صحنه کلی منو جون تر کرد.. ...
اون روایت شما از #پروین_اعتصامی و #لورکا خیلی فوق العاده بود ... خیلی تلاش کردم جلو اشکامو بگیرم ولی نشد !

#ابوذر_آستانی
ابوذر آستانی:
نوشتاری درباره نمایش " شب "

اجرای "شب" چند شبی ست که در تالار قشقایی به پایان رسیده ... ولی من همچنان در اندیشه روایت هایی هستم که در شب نقل میشد .
وقتی بر سیر و سلوکی که از تجربه دیداری و حسی "شب" نصیبمان شد ، نیک می اندیشم ؛ در می یابم که در میان سرگذشت های تلخ زنان این دیار از نخستین پگاه دوران معاصر تا به امروز ، اگر چه همواره شاهد تغییرات ظاهری بوده و در هر دوره کوتاه تاریخی ، این اجحاف ها به شکل جدیدی نمایان گشتند ، ولی گویا هرگز چاره ای کارساز نیز برای همه این مظلومیت ها اندیشیده نشده ..
در مسیر این سیل بی توقف اجحاف ها ، نادیده گرفتن ها و بی اعتنایی ها به زنان این دیار در تمام ادوار تاریخ معاصر ، همه ما مقصریم ... آری همه ما مقصریم ... چرا که در لابیرنت بی انتهای "شب" لحظه ای مجال یافته تا با آینه ای ژرف نما که در برابرمان قرار می گیرد ، به ریشه های این بی عدالتی ها بنگریم که البته هیچ زنی را از آن گریزی نبوده ؛ از مشاهیر بزرگی همچون پروین اعتصامی گرفته تا زنان گرفتار در روزمره گی های معاصر ما که برای درمان دردهای لاعلاج فرزندانشان در انتظار معجزه ای نشسته اند . و به راستی چه معجزه ای فراتر از "آگاهی" یافتن نسبت به ریشه همه این نادیده گرفتن ها ... در سیر و سلوک ناشی از "شب" به این "آگاهی" دست یافتیم که وقتی روح آزادی خواهی را از یک زن بگیرید ، او طوری به آرامی در انزوای افسردگی و پژمردگی به سوی مرگ تدریجی پیش خواهد رفت که حتی خودش نیز از این مرگ تدریجی آگاه نمی یابد ، چه برسد به اطرافیانش ...
در تشریک مساعی شب این "آگاهی" با مخاطبان به اشتراک گذاشته میشود که روح آزادی و آزادگی را باید به دختران و زنان و مادران فرو رفته در انقیاد ما ، آنگونه که خودشان می پسندند ، باز برگرداند ، تا با تجربه "آگاهی" مسیر پر تلاطم دنیای پرآشوب خود را به سواحل آرامش برسانند و البته نیک در میابیم در این مسیر سترگ ، نابخردی ها ، استثمارها ، و قضاوت های عجولانه در مورد زنان دیار ما ، همگی ریشه در همین ناآگاهی هایی دارد که بدون شناخت از دنیای ظریف زنان ، حکم هایی ناعادلانه ای از دیرباز تا به امروز برایشان صادر شده و می شود (خواهد شد؟)
به راستی ریشه این نااگاهی ها کجاست ؟
عرف
فرهنگ
سنت
محدودیت های خانوادگی، اجتماعی و یا سیاسی ...
و یا ...
روایتگر شب در این مورد قضاوت نمیکند ، بلکه فقط تلنگری به ناخودآگاه جمعی ما میزند ...
که آگاهی ...
آگاهی ....
آگاهی ...
یابیم که چگونه مورد بی اعتنایی ها و بی مهری ها قرار گرفته اند ... و ما نسبت به این بی اعتنایی ها ، همچنان بی اعتناییم ...
اما روایت زیبای "شب" به همین جا ختم نمی شود ؛ روایتگر اصلی شب در پی آشتی دادن نسل های مختلف است ... چرا که در این کالبد شکافی ژرف از کمبودها و نقصان ها ، قصد دارد که این شکاف ها را با پرورش آزادگی و آزادی طلبی پرکرده تا دگربار روحی پرتکاپو ، تلاش گر وشاداب را به کالبدهای فرو رفته در انقیاد دیار ما بتاباند ، چرا که رسالت آگاهی یافتگان ، آشتی دادن نسل های گذشته وجدید است
و چه نیکو گفت آن منتقدی که روایتگر شب را این گونه توضیف کرد :
" یثربی خواهرخوانده ی آلام جامعه ست روانشناس جوانی نسل هایی ست که در عنفوان خویش میل به سالخوردگی می کنند و چیستا معبر و بی شک مانع ای در برابر این میل سرخورده....
او جراح واژگان اندوه مرده ریگ یک نسل نفرین شده ست و هوای تازه ای برای رمان نمایشنامه و ....است تا خوشبختی از آن خاک ادبیات این سرزمین شود و شادی از کف پای نوشتن اش قیصروار قوس بلند طاق نصرت را بر می دارد که شهرزاد معاصری ست که خلق رهایی می کند
و جنون ...
به یمن بود و در بودن هاش "

درود و دست مریزاد بر این شهرزاد بزرگ دوران ما که با سعه صدر و قدرت بی بدیل قلم و هنرش ، ریگ های انقیاد را از بستر بیمار جامعه ما ، با لطافت و ظرافت هر چه بیشتر ، می زداید ...
و البته می دانیم که چه قدر سخت است صبوری در آگاهی بخشی ، آن هم در دورانی که برای فزون بخشی "ناآگاهی" تلاش های پنهانی ، به وفور انجام میشود ...
به راستی که دوران ما به شدت نیازمند این "شهرزاد بی بدیل و ژرف نگر" بود و باید بر خود ببالیم که در چنین دورانی هم شهرزاد هایی هستند که نه افسانه های کهن و دور ، بلکه آمال های واقعی که در بطن تاریخ دیار ما ریشه دوانده را بازگو می کنند ...

می دانیم که شهرزاد دوران ما بودن ، چه قدر سخت است و صبر عجیبی می طلبد ... اما تو شهرزاد بمان .... که البته نیک می دانیم ، شهرزادی جاویدان خواهی ماند در لابه لای صفحات تاریخ معاصر ما ...



نقدو نظری بر شب
#ابوذر_آستانی




@chista_yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ