#پشت_صحنه_ی
#تایتانیک
خودش یک فیلم بود ؛ عظیم تر از تایتانیک.با چهل گروه هدایت بازیگران و نابازیگران.....
به #عظمتش می ارزید....
#جیمز_کامرون
کارگردان تایتانیک میگوید :
آدم در زندگی اش ؛ یکی دو کار مهم کند ؛ بس است. بیشک تایتانیک ؛ یکی از آنها بود.....
#فیلم
#تایتانیک
#پشت_صحنه
#مردم.واقعی نیمه شب .سرما.در دل آب
#عشق_کار
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#تایتانیک
خودش یک فیلم بود ؛ عظیم تر از تایتانیک.با چهل گروه هدایت بازیگران و نابازیگران.....
به #عظمتش می ارزید....
#جیمز_کامرون
کارگردان تایتانیک میگوید :
آدم در زندگی اش ؛ یکی دو کار مهم کند ؛ بس است. بیشک تایتانیک ؛ یکی از آنها بود.....
#فیلم
#تایتانیک
#پشت_صحنه
#مردم.واقعی نیمه شب .سرما.در دل آب
#عشق_کار
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@Chista_Yasrebi
#درد و صندوق
#قرض_الحسنه_در_پیج_اینستاگرام_من
داشتم صفحه ی یکی از بازیگران این روزها ؛ کم کار سینما را ؛ تصادفی میدیدم ؛ که در سرچ اینستا ؛ ناگهانی پیدا
شد ؛ لباسش شبیه لباسهای ما نبود! شبیه لباس شب جشن #سیندرلا بود...یا لباس #اسکارلت_اوهارا ! تا اینجایش مهم نیست ؛
آمدم از پست بگذرم ؛ که متوجه دعوای شدید طرفداران و مخالفان ؛ در زیر پست شدم! تعجب کردم! .مگر پوشیدن لباس سیندرلایی ؛ آن همه کامنت ؛ لازم داشت؟
و دیدم زیر دعوا برسر این است که اول این لباس را #ترانه پوشیده یا این خانم ؛ که بازیگر کم کاری است این روزها !!!....
همه به هم ناسزا میگفتند ...اما در این میان ؛ چیزی ؛ توجهم را جلب کرد! حدود ده کامنت ؛ یاهشت کامنت یکبار ، کامنتی از سوی دختر و یا شاید خانمی جوان ؛ تکرار میشد!
مینوشت : دارم دو ماهه از درد دندون میمیرم....پول ندارم برم دندونپرشکی !
واقعا چه میتوان گفت؟! دلم به درد آمد ؛ نه برای لباسی که احتمالا چند میلیون بود و دعوا بر سر این بود که چه کسی ؛ اول آن را پوشیده است؟ و حق با ترانه بود یا آن بازیگر پولدار
دیگر؟
دلم برای کامتتهای این خانم جوان سوخت...که اصلا کسی به او توجه نمیکرد!.... انگار اصلا
#وجود_نداشت !
حتی یک نفر هم جوابش را نداده بود! در صفحه ی خودم ؛
#هرگز این اتفاق نمیافتد.دوستان به هم؛ جواب میدهند...
یادم است ؛ نیمه شبی ؛ از شبهای نوشتن داستان ؛ خانمی در پیج من ؛ سراسیمه از بقیه کمک میخواست! چون خانم دیگری در روستا زایمان داشت و دکتر بهداری نبود!
و دوستان او را همه گونه راهنمایی کردند !
کاش درهر شهری یک
#خیریه_ی_پزشکی وجود داشته باشد ؛ به عنوان زکات دانش پزشکان... که افراد بی بضاعت ؛ از درد به خود نپیچند و نمیرند ! کافیست هر پزشک عزیز داوطلب ؛ فقط هفته ای ؛ دو یا سه ساعت خود را ؛ به آن درمانگاه خیریه ؛ اختصاص دهد...همانطور که من روانشناس باید چنین کنم !....میدانید چه اجر عظیمی دارد ؛ رفع دردهای دیگران؟
دعوا سر لباس سبز پف دار ترانه و آن خانم بازیگر دیگر ؛ همچنان ادامه داشت که دیدم خانم جوان خسته شد و دیگر کامنتی ننوشت! ...
شاید از درد دندان ؛ شاید از دیده و #شنیده_نشدن ! شاید از شکستن
#عزت_نفس و شاید برای اینکه میدانست فایده ای ندارد !
کسی کمکی نخواهد کرد ؛ حتی در حد یک کلام یا همدردی ساده !...کسی نخواهد خواند؛ کسی نخواهد پرسید !
جریان لباس گران دو بازیگر ؛ برایشان مهمتر است !....کسی او را از درد ؛ رهایی نخواهد بخشید! کسی نخواهد آمد!...کسی که مثل هیچکس نیست ؛ کجاست؟! و آن دختر جوان ؛ امشب هم با درد کشنده ی دندان ؛ تا صبح بیدار است؛ و من چون اطرافیان عزیزم ؛ تحت پوشش #بیمه_نیستند ؛ خوب میدانم چه میکشد ! و تازه بسیاری از دندانپزشکان ؛ بیمه را قبول نمیکنند !....و من از خودم ؛ به عنوان یک انسان شرم دارم !
کاش #صندوق_قرض_الحسنه_ای ؛ زیر نظر چند بانو و آقای نیکو کار محترم #فالور ؛ در این پیج راه میانداختیم ؛ تا گاهی به داد هم برسیم! البته با شناسایی و تحقیق اولیه که مطمین باشیم سوء استفاده ای در کار نیست!...میخندید؟! اما جدی میگویم! درد دندان ؛ اصلا شوخی ندارد!...
#چیستایثربی
#درد
#پیشنهادی_برای_پیج_اینستاگرام
عکس این پست در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
من و دوست بازیگرم ؛ مهناز غمخوار....
#پشت_صحنه
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#درد و صندوق
#قرض_الحسنه_در_پیج_اینستاگرام_من
داشتم صفحه ی یکی از بازیگران این روزها ؛ کم کار سینما را ؛ تصادفی میدیدم ؛ که در سرچ اینستا ؛ ناگهانی پیدا
شد ؛ لباسش شبیه لباسهای ما نبود! شبیه لباس شب جشن #سیندرلا بود...یا لباس #اسکارلت_اوهارا ! تا اینجایش مهم نیست ؛
آمدم از پست بگذرم ؛ که متوجه دعوای شدید طرفداران و مخالفان ؛ در زیر پست شدم! تعجب کردم! .مگر پوشیدن لباس سیندرلایی ؛ آن همه کامنت ؛ لازم داشت؟
و دیدم زیر دعوا برسر این است که اول این لباس را #ترانه پوشیده یا این خانم ؛ که بازیگر کم کاری است این روزها !!!....
همه به هم ناسزا میگفتند ...اما در این میان ؛ چیزی ؛ توجهم را جلب کرد! حدود ده کامنت ؛ یاهشت کامنت یکبار ، کامنتی از سوی دختر و یا شاید خانمی جوان ؛ تکرار میشد!
مینوشت : دارم دو ماهه از درد دندون میمیرم....پول ندارم برم دندونپرشکی !
واقعا چه میتوان گفت؟! دلم به درد آمد ؛ نه برای لباسی که احتمالا چند میلیون بود و دعوا بر سر این بود که چه کسی ؛ اول آن را پوشیده است؟ و حق با ترانه بود یا آن بازیگر پولدار
دیگر؟
دلم برای کامتتهای این خانم جوان سوخت...که اصلا کسی به او توجه نمیکرد!.... انگار اصلا
#وجود_نداشت !
حتی یک نفر هم جوابش را نداده بود! در صفحه ی خودم ؛
#هرگز این اتفاق نمیافتد.دوستان به هم؛ جواب میدهند...
یادم است ؛ نیمه شبی ؛ از شبهای نوشتن داستان ؛ خانمی در پیج من ؛ سراسیمه از بقیه کمک میخواست! چون خانم دیگری در روستا زایمان داشت و دکتر بهداری نبود!
و دوستان او را همه گونه راهنمایی کردند !
کاش درهر شهری یک
#خیریه_ی_پزشکی وجود داشته باشد ؛ به عنوان زکات دانش پزشکان... که افراد بی بضاعت ؛ از درد به خود نپیچند و نمیرند ! کافیست هر پزشک عزیز داوطلب ؛ فقط هفته ای ؛ دو یا سه ساعت خود را ؛ به آن درمانگاه خیریه ؛ اختصاص دهد...همانطور که من روانشناس باید چنین کنم !....میدانید چه اجر عظیمی دارد ؛ رفع دردهای دیگران؟
دعوا سر لباس سبز پف دار ترانه و آن خانم بازیگر دیگر ؛ همچنان ادامه داشت که دیدم خانم جوان خسته شد و دیگر کامنتی ننوشت! ...
شاید از درد دندان ؛ شاید از دیده و #شنیده_نشدن ! شاید از شکستن
#عزت_نفس و شاید برای اینکه میدانست فایده ای ندارد !
کسی کمکی نخواهد کرد ؛ حتی در حد یک کلام یا همدردی ساده !...کسی نخواهد خواند؛ کسی نخواهد پرسید !
جریان لباس گران دو بازیگر ؛ برایشان مهمتر است !....کسی او را از درد ؛ رهایی نخواهد بخشید! کسی نخواهد آمد!...کسی که مثل هیچکس نیست ؛ کجاست؟! و آن دختر جوان ؛ امشب هم با درد کشنده ی دندان ؛ تا صبح بیدار است؛ و من چون اطرافیان عزیزم ؛ تحت پوشش #بیمه_نیستند ؛ خوب میدانم چه میکشد ! و تازه بسیاری از دندانپزشکان ؛ بیمه را قبول نمیکنند !....و من از خودم ؛ به عنوان یک انسان شرم دارم !
کاش #صندوق_قرض_الحسنه_ای ؛ زیر نظر چند بانو و آقای نیکو کار محترم #فالور ؛ در این پیج راه میانداختیم ؛ تا گاهی به داد هم برسیم! البته با شناسایی و تحقیق اولیه که مطمین باشیم سوء استفاده ای در کار نیست!...میخندید؟! اما جدی میگویم! درد دندان ؛ اصلا شوخی ندارد!...
#چیستایثربی
#درد
#پیشنهادی_برای_پیج_اینستاگرام
عکس این پست در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
من و دوست بازیگرم ؛ مهناز غمخوار....
#پشت_صحنه
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
@Chista_Yasrebi
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
در اوج تبریک یلدا ؛ خبر خوب تمرینهای #نمایش
" شب ".....
#شب
زخمها و رازهای پنهانی در شب ؛ سر باز میکنند....
آنها همیشه همین حوالی هستند ؛
اما شبها خود را نشان میدهند....
برای اولین بار ؛ نمایشی برگرفته از فنون#تاتر_درمانی و واقعیت ...
#شب
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی
بازی : #محمد_حاتمی و #چیستا_یثربی
شب■■■■■■■■■■
پروژه ای که بعد از مرگ هم ؛ تمام نمیشود....بعد از مرگ هم شب است.
راستی در عمرم روی صحنه ی حرفه ای تاتر شهر بازی نکرده بودم ؛ که کردم....من از هیچ امتحانی نمیهراسم......
شب را باید ؛ خودم بازی میکردم.....
در کنار بازیگر خلاق و بی تکراری چون #محمد_حاتمی
درود براساتیدم ؛
زنده یادان :
هما روستا ؛ فهمیمه راستکار ؛ دکتر پروانه مژده و بانوی بینظیر صحنه و رادیو
عزیزم :بانو ژاله علو
این نمایش ؛ تقدیم به آنهاست....
#شب
#بزودی
#تاتر_شهر
#تاترشهر
#تاتر
#اجرا
#بازیگران
#تاتریها
#روی_صحنه
#پشت_صحنه
#تمرین
برای دیدن آلبوم عکسهای کاملتر این پروژه ؛ لطفا به همین
#کانال چیستایثربی ؛ رجوع فرمایید.
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebiکانال رسمی چیستایثربی
" شب ".....
#شب
زخمها و رازهای پنهانی در شب ؛ سر باز میکنند....
آنها همیشه همین حوالی هستند ؛
اما شبها خود را نشان میدهند....
برای اولین بار ؛ نمایشی برگرفته از فنون#تاتر_درمانی و واقعیت ...
#شب
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی
بازی : #محمد_حاتمی و #چیستا_یثربی
شب■■■■■■■■■■
پروژه ای که بعد از مرگ هم ؛ تمام نمیشود....بعد از مرگ هم شب است.
راستی در عمرم روی صحنه ی حرفه ای تاتر شهر بازی نکرده بودم ؛ که کردم....من از هیچ امتحانی نمیهراسم......
شب را باید ؛ خودم بازی میکردم.....
در کنار بازیگر خلاق و بی تکراری چون #محمد_حاتمی
درود براساتیدم ؛
زنده یادان :
هما روستا ؛ فهمیمه راستکار ؛ دکتر پروانه مژده و بانوی بینظیر صحنه و رادیو
عزیزم :بانو ژاله علو
این نمایش ؛ تقدیم به آنهاست....
#شب
#بزودی
#تاتر_شهر
#تاترشهر
#تاتر
#اجرا
#بازیگران
#تاتریها
#روی_صحنه
#پشت_صحنه
#تمرین
برای دیدن آلبوم عکسهای کاملتر این پروژه ؛ لطفا به همین
#کانال چیستایثربی ؛ رجوع فرمایید.
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebiکانال رسمی چیستایثربی
@chista_yasrebi با مدیر صحنه ی مهربان و عزیزم ؛ سندس یگانه و لیلای مهربان..از هنرجویان نازنین کارگاه نمایشنامه نویسی دانشگاه تهران.
#چیستایثربی
#پشت_صحنه
#شب
#شب_دوم
#چیستایثربی
#پشت_صحنه
#شب
#شب_دوم
درباره ی شب آخر
#شب
چیزی نگفتم ؛ نه عکسی ؛ نه یادداشتی....
چون شبی بود از عجیب ترین شبها....
پر از شگفتیها ؛ باور نکردنیها....
فاجعه ی
#پلاسکو ؛ مانع شد که تا چند شب بتوانم تمرکز کنم....
بالاخره به داستان شب آخر نمایش #شب میرسیم و عکسهای روی صحنه و
بخصوص
#پشت_صحنه
سانس دوم را بدون گریم رفتم ؛ دیدار دوستان باعث شد وقت را از دست بدهم ؛ بدون جرعه ای آب ؛ بدون گریم....
ناگهان گفتند : تماشاگران سانس دوم در سالن هستند!
و من بی تجدید گریم ؛ خیس از عرق اجرای اول ؛ با گلوی تشنه و زخمی دویدم.....
چهار ساعت بازی ؛ بی وقفه ؛ در میان بهت فاجعه ای که تازه شنیده بودم....
و ......
و البته
#عشق.....
#عشق_شما
#نفس_شما
#نگاه_شما
و خیلی حرفها و عکسها که بماند برای بعد...
بیشک اگر ......
تو نبودی....
اما بودی....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#شب
چیزی نگفتم ؛ نه عکسی ؛ نه یادداشتی....
چون شبی بود از عجیب ترین شبها....
پر از شگفتیها ؛ باور نکردنیها....
فاجعه ی
#پلاسکو ؛ مانع شد که تا چند شب بتوانم تمرکز کنم....
بالاخره به داستان شب آخر نمایش #شب میرسیم و عکسهای روی صحنه و
بخصوص
#پشت_صحنه
سانس دوم را بدون گریم رفتم ؛ دیدار دوستان باعث شد وقت را از دست بدهم ؛ بدون جرعه ای آب ؛ بدون گریم....
ناگهان گفتند : تماشاگران سانس دوم در سالن هستند!
و من بی تجدید گریم ؛ خیس از عرق اجرای اول ؛ با گلوی تشنه و زخمی دویدم.....
چهار ساعت بازی ؛ بی وقفه ؛ در میان بهت فاجعه ای که تازه شنیده بودم....
و ......
و البته
#عشق.....
#عشق_شما
#نفس_شما
#نگاه_شما
و خیلی حرفها و عکسها که بماند برای بعد...
بیشک اگر ......
تو نبودی....
اما بودی....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
دوستانعزیز
از پست آینده ، فرمت اینصفحه تغییرات اساسی خواهد کرد.
من عادت ندارم بیش از پنج یا شش سال ، کاری یکنواخت را تکرار کنم .
در آستانهی سفرم
سفری غریب....
بهعمق اشیاء و کلام ...
و برایتان ، سوغاتهای معنوی زیادی خواهم آورد.
هر دو یا سه روز ؛ یک سوغات.😉☺
برای صحبت با من و #مشاوره ی زوجها ؛ مسایل ؛ یادگیری ؛ سوالها و اضطراب #کودکان؛ #استعداد_یابی شغلی ، عاطفی و تحصیلی همان شماره های گذشته ام ؛ جوابگو خواهند بود.
آیدی ادمین تلگرام برای مشاوره
@ccch999
ادمین واتساپ
09122026792
من هنوز عاشقِ همان پیک الهی هستم که به من یا داد : هدف و معنای زندگی؛ مهمتر از خودِ زندگیست.
احترام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#تاتر
#پشت_صحنه
#تمرین_تاتر
#نوشتن
#پستچی
#دکترای_روانشناسی
#هنر_درمانی
#خلاقیت
#اضطراب_کودکان
#زوج_درمانی
#حال_خوب
#خانواده
#مهارتهای_زندگی
#مهارتهای_رفتاری برای ارتباطات عاطفی
و
#سایکو_درام یا
#تاتر_درمانی
به #سلوک ما خوش آمدید!
جای #قصه های بلند ؛ کماکان در کانالشان؛ برقرار است.
#عشق
#تشنگی
#رعایت_انسان
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#phd.in #psychology
https://www.instagram.com/tv/CRmjJ52Fgiv/?utm_medium=share_sheet
از پست آینده ، فرمت اینصفحه تغییرات اساسی خواهد کرد.
من عادت ندارم بیش از پنج یا شش سال ، کاری یکنواخت را تکرار کنم .
در آستانهی سفرم
سفری غریب....
بهعمق اشیاء و کلام ...
و برایتان ، سوغاتهای معنوی زیادی خواهم آورد.
هر دو یا سه روز ؛ یک سوغات.😉☺
برای صحبت با من و #مشاوره ی زوجها ؛ مسایل ؛ یادگیری ؛ سوالها و اضطراب #کودکان؛ #استعداد_یابی شغلی ، عاطفی و تحصیلی همان شماره های گذشته ام ؛ جوابگو خواهند بود.
آیدی ادمین تلگرام برای مشاوره
@ccch999
ادمین واتساپ
09122026792
من هنوز عاشقِ همان پیک الهی هستم که به من یا داد : هدف و معنای زندگی؛ مهمتر از خودِ زندگیست.
احترام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#تاتر
#پشت_صحنه
#تمرین_تاتر
#نوشتن
#پستچی
#دکترای_روانشناسی
#هنر_درمانی
#خلاقیت
#اضطراب_کودکان
#زوج_درمانی
#حال_خوب
#خانواده
#مهارتهای_زندگی
#مهارتهای_رفتاری برای ارتباطات عاطفی
و
#سایکو_درام یا
#تاتر_درمانی
به #سلوک ما خوش آمدید!
جای #قصه های بلند ؛ کماکان در کانالشان؛ برقرار است.
#عشق
#تشنگی
#رعایت_انسان
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#phd.in #psychology
https://www.instagram.com/tv/CRmjJ52Fgiv/?utm_medium=share_sheet