🍃🍃🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃
شرابهای بسیاری هست که هر کدام چنان مستی ایجاد میکند که :
سرو دستار نداند که کدام اندازد.
یکی از آنها شراب #جاودانگی است:
به ما گفته بودند که شما رو یه موجودی بنام #مرگ میاد میخوره. ما هم چقدر ترسیده بودیم! نگران بودیم، هنوزهم خیلی ها نگرانند. یه رسولی اومد فرمود نه، کی همچین چیزی گفته؟
هر نَفسی مرگ را میچشه، مرگ نیست که شما رو میخوره. شما اصلا نمی گنجید در دهان مرگ. مرگ تجربه ایست از تجربیات شما، وقتی اینو فهمیدی و از شراب جاودانگی خوردی. وقتی فهمیدی که فنا نداری. دیگه ترسی نداری، بنابراین این شراب چقدر قیمت داره؟
تا کی آدم مست میشه؟ تا همیشه.
دیگری شراب #انس و #دوستی است:
ما تنهاییم در این عالم. هیچ کس با شما نیست. پدر و مادر و زن و فرزند و... همه میذارن میرن. چهار روز با شما هستند. تازه همون زمانی هم که با شما هستند، در وجود خودشون هستند. هیچکس نمی تونه وارد وجود شما بشه. شما تک و تنها هستید در این عالم. اونوقت یک نفر می آد میگه " و هو معکم این ما کنتم: #او_با_شماست"
این شراب معیت و حضور که آدم هیچ وقت #تنها_نیست آدم رو مست میکنه چون معیت او غیر از معیت خلق است. معیت او چنان است که از ما به ما نزدیکتره. یکی دیگر شراب #زیبایی است:
شراب زیبایی از همه شراب ها قوی تره. وقتی زلیخا زنان مصر را دعوت کرد و کارد و ترنج را داد دستشون و ناگهان به یوسف گفت از پشت پرده بیا بیرون، وقتی دستشون رو بریدن باید بالا خره یه آه میگفتن!! اصلا غافل بودن از بریدن دستشون.
"چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید به دنبال آنها فرستاد و از آنها دعوت کرد و مجلسی بیاراست و به احترام هر یک بالش و تکیه گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی و ترنجی داد و به یوسف گفت که به مجلس این زنان درای.
چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود به جای ترنج بریدند و گفتند حاش الله که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است" یوسف آیه 30
زیبایی میتونه آنچنان آدم رو مست بکنه که تمام غم های عالم رو فراموش کنه، به قول سعدی:
جمله غم های جهان هیچ اثـــــــر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
#دکتر_الهی_قمشه_ای عزیز...
#مرگی_در_کار_نیست
برای عده ای#نامیرایی است ، اگر به جاودانگی ، باور داشته باشیم....
راستی! وقتی من مردم یعنی سفر کردم ،...،اینستاگرامم را نبندید لطفا ! باز هم، براتون پست خواهم گذاشت ، پستهای #بهتر از جاهای بهتر ! :-) انشا...
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
برگرفته از#پیج_رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
شرابهای بسیاری هست که هر کدام چنان مستی ایجاد میکند که :
سرو دستار نداند که کدام اندازد.
یکی از آنها شراب #جاودانگی است:
به ما گفته بودند که شما رو یه موجودی بنام #مرگ میاد میخوره. ما هم چقدر ترسیده بودیم! نگران بودیم، هنوزهم خیلی ها نگرانند. یه رسولی اومد فرمود نه، کی همچین چیزی گفته؟
هر نَفسی مرگ را میچشه، مرگ نیست که شما رو میخوره. شما اصلا نمی گنجید در دهان مرگ. مرگ تجربه ایست از تجربیات شما، وقتی اینو فهمیدی و از شراب جاودانگی خوردی. وقتی فهمیدی که فنا نداری. دیگه ترسی نداری، بنابراین این شراب چقدر قیمت داره؟
تا کی آدم مست میشه؟ تا همیشه.
دیگری شراب #انس و #دوستی است:
ما تنهاییم در این عالم. هیچ کس با شما نیست. پدر و مادر و زن و فرزند و... همه میذارن میرن. چهار روز با شما هستند. تازه همون زمانی هم که با شما هستند، در وجود خودشون هستند. هیچکس نمی تونه وارد وجود شما بشه. شما تک و تنها هستید در این عالم. اونوقت یک نفر می آد میگه " و هو معکم این ما کنتم: #او_با_شماست"
این شراب معیت و حضور که آدم هیچ وقت #تنها_نیست آدم رو مست میکنه چون معیت او غیر از معیت خلق است. معیت او چنان است که از ما به ما نزدیکتره. یکی دیگر شراب #زیبایی است:
شراب زیبایی از همه شراب ها قوی تره. وقتی زلیخا زنان مصر را دعوت کرد و کارد و ترنج را داد دستشون و ناگهان به یوسف گفت از پشت پرده بیا بیرون، وقتی دستشون رو بریدن باید بالا خره یه آه میگفتن!! اصلا غافل بودن از بریدن دستشون.
"چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید به دنبال آنها فرستاد و از آنها دعوت کرد و مجلسی بیاراست و به احترام هر یک بالش و تکیه گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی و ترنجی داد و به یوسف گفت که به مجلس این زنان درای.
چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود به جای ترنج بریدند و گفتند حاش الله که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است" یوسف آیه 30
زیبایی میتونه آنچنان آدم رو مست بکنه که تمام غم های عالم رو فراموش کنه، به قول سعدی:
جمله غم های جهان هیچ اثـــــــر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
#دکتر_الهی_قمشه_ای عزیز...
#مرگی_در_کار_نیست
برای عده ای#نامیرایی است ، اگر به جاودانگی ، باور داشته باشیم....
راستی! وقتی من مردم یعنی سفر کردم ،...،اینستاگرامم را نبندید لطفا ! باز هم، براتون پست خواهم گذاشت ، پستهای #بهتر از جاهای بهتر ! :-) انشا...
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
برگرفته از#پیج_رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
🍃🍃🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃
شرابهای بسیاری هست که هر کدام چنان مستی ایجاد میکند که
سرو دستار نداند که کدام اندازد.
یکی از آنها شراب #جاودانگی است:
به ما گفته بودند که شما رو یه موجودی بنام #مرگ میاد میخوره. ما هم چقدر ترسیده بودیم! نگران بودیم، هنوزهم خیلی ها نگرانند. یه رسولی اومد فرمود نه، کی همچین چیزی گفته؟
هر نَفسی مرگ را میچشه، مرگ نیست که شما رو میخوره. شما اصلا نمی گنجید در دهان مرگ. مرگ تجربه ایست از تجربیات شما، وقتی اینو فهمیدی و از شراب جاودانگی خوردی. وقتی فهمیدی که فنا نداری. دیگه ترسی نداری، بنابراین این شراب چقدر قیمت داره؟
تا کی آدم مست میشه؟ تا همیشه.
دیگری شراب #انس و #دوستی است:
ما تنهاییم در این عالم. هیچ کس با شما نیست. پدر و مادر و زن و فرزند و... همه میذارن میرن. چهار روز با شما هستند. تازه همون زمانی هم که با شما هستند، در وجود خودشون هستند. هیچکس نمی تونه وارد وجود شما بشه. شما تک و تنها هستید در این عالم. اونوقت یک نفر می آد میگه " و هو معکم این ما کنتم: #او_با_شماست"
این شراب معیت و حضور که آدم هیچ وقت #تنها_نیست آدم رو مست میکنه چون معیت او غیر از معیت خلق است. معیت او چنان است که از ما به ما نزدیکتره. یکی دیگر شراب
#زیبایی است:
شراب زیبایی از همه شراب ها قوی تره. وقتی زلیخا زنان مصر را دعوت کرد و کارد و ترنج را داد دستشون و ناگهان به یوسف گفت از پشت پرده بیا بیرون، وقتی دستشون رو بریدن باید بالا خره یه آه میگفتن!! اصلا غافل بودن از بریدن دستشون.
"چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید به دنبال آنها فرستاد و از آنها دعوت کرد و مجلسی بیاراست و به احترام هر یک بالش و تکیه گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی و ترنجی داد و به یوسف گفت که به مجلس این زنان درای.
چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود به جای ترنج بریدند و گفتند حاش الله که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است" یوسف آیه 30
زیبایی میتونه آنچنان آدم رو مست بکنه که تمام غم های عالم رو فراموش کنه، به قول سعدی:
جمله غم های جهان هیچ اثـــــــر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
#دکتر_الهی_قمشه_ای عزیز...
#مرگی_در_کار_نیست
برای عده ای
#نامیرایی است ، اگر به جاودانگی ، باور داشته باشیم....
راستی! وقتی من مردم یعنی سفر کردم ،...،اینستاگرامم را نبندید لطفا ! باز هم، براتون پست خواهم گذاشت ، پستهای
#بهتر از جاهای بهتر ! :-) انشا...
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
برگرفته از
#پیج_رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
شرابهای بسیاری هست که هر کدام چنان مستی ایجاد میکند که
سرو دستار نداند که کدام اندازد.
یکی از آنها شراب #جاودانگی است:
به ما گفته بودند که شما رو یه موجودی بنام #مرگ میاد میخوره. ما هم چقدر ترسیده بودیم! نگران بودیم، هنوزهم خیلی ها نگرانند. یه رسولی اومد فرمود نه، کی همچین چیزی گفته؟
هر نَفسی مرگ را میچشه، مرگ نیست که شما رو میخوره. شما اصلا نمی گنجید در دهان مرگ. مرگ تجربه ایست از تجربیات شما، وقتی اینو فهمیدی و از شراب جاودانگی خوردی. وقتی فهمیدی که فنا نداری. دیگه ترسی نداری، بنابراین این شراب چقدر قیمت داره؟
تا کی آدم مست میشه؟ تا همیشه.
دیگری شراب #انس و #دوستی است:
ما تنهاییم در این عالم. هیچ کس با شما نیست. پدر و مادر و زن و فرزند و... همه میذارن میرن. چهار روز با شما هستند. تازه همون زمانی هم که با شما هستند، در وجود خودشون هستند. هیچکس نمی تونه وارد وجود شما بشه. شما تک و تنها هستید در این عالم. اونوقت یک نفر می آد میگه " و هو معکم این ما کنتم: #او_با_شماست"
این شراب معیت و حضور که آدم هیچ وقت #تنها_نیست آدم رو مست میکنه چون معیت او غیر از معیت خلق است. معیت او چنان است که از ما به ما نزدیکتره. یکی دیگر شراب
#زیبایی است:
شراب زیبایی از همه شراب ها قوی تره. وقتی زلیخا زنان مصر را دعوت کرد و کارد و ترنج را داد دستشون و ناگهان به یوسف گفت از پشت پرده بیا بیرون، وقتی دستشون رو بریدن باید بالا خره یه آه میگفتن!! اصلا غافل بودن از بریدن دستشون.
"چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید به دنبال آنها فرستاد و از آنها دعوت کرد و مجلسی بیاراست و به احترام هر یک بالش و تکیه گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی و ترنجی داد و به یوسف گفت که به مجلس این زنان درای.
چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود به جای ترنج بریدند و گفتند حاش الله که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است" یوسف آیه 30
زیبایی میتونه آنچنان آدم رو مست بکنه که تمام غم های عالم رو فراموش کنه، به قول سعدی:
جمله غم های جهان هیچ اثـــــــر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
#دکتر_الهی_قمشه_ای عزیز...
#مرگی_در_کار_نیست
برای عده ای
#نامیرایی است ، اگر به جاودانگی ، باور داشته باشیم....
راستی! وقتی من مردم یعنی سفر کردم ،...،اینستاگرامم را نبندید لطفا ! باز هم، براتون پست خواهم گذاشت ، پستهای
#بهتر از جاهای بهتر ! :-) انشا...
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
برگرفته از
#پیج_رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
تمام زندگی من ، در میان پلیمرها گذشت.
مولکولهای بزرگی که از به هم پیوستن واحدهای کوچک تکرار شونده (مونومر) ، ساخته شده اند.
و نمیدانستم...
من هیچ چیز درباره پلیمرها نمیدانستم ! جز همین تعریف یک خطی که در شیمی دبیرستان ، رشته ی علوم تجربی خوانده بودم.
تا دیشب ، که دخترم امتحان مواد داشت ، دیدم دارد درباره ی مواد میخواند و شکست مولکولی و مرگ مواد!
بلند درس میخواند:
سطح صیقلی، آسیب پذیرتر است و سطح منحنی یا گرد ، مقاومتر!
گریه ام گرفت!
پدرم همه ی عمرش مواد
(عتیقه جات)برای ما جمع کردکه البته خوشبختانه، به من، چیزی نرسید!
ساعاتی که میتوانست ، با خانواده اش،خوش باشد،سفر برود ، فیلم ببیند،داشت در عتیقه فروشیها،
#مواد جمع میکرد،
که نوعی جاودانگی رابرای ما به ارمغان بگذارد! و من هم همین کار را ، با دخترم کرده بودم.
#مواد جمع کرده بودم !
از همه نوع! پارچه ، سنگ ، پلاستیک....
چیزهایی که دخترم بیزار بود.
میگفتم :بعداز مرگم مال توست،
اما او ، فرار میکرد و حتی هدیه های مرا نمیگرفت !
داد زدم: نیایش ، مگه پلیمر، به این راحتی میمیره؟! مواد که نمیمیرن ، مامیمیریم !
اونا ازچیزی به چیز دیگه ، تبدیل میشن ولی جوهره شون هست!
خندید وگفت :عمر بعضیاشون ، سه ساله.بعضیهام پنج سال یا...
معلومه که موادم میمیرن!
گفتم:نگو!....
من پارچه هایی رو از نوزادیت برات جمع کردم! و خیلی جیزای دیگه که دوست داشتم ....
کلی لباس !
گفت : یعنی الان بیست ساله شونه؟ پس مردن ! فاتحه !
ای وای!...
همه ی عمر ، درد من ، این بود که به جای جمع کردن خاطرات ، پلیمرهایی جمع کنم که فناپذیرند و میمیرند!
و اکنون ما ، بین جمعی مرده ، زندگی میکنیم؟!
زندگی در میان اموات؟
این بود چیزی که میخواستم برای دخترم ، یادگار بگذارم ؟!
اینگونه فرصت محدود عمرم را،برایش هدردادم؟ اجناس من ، جواهر و عتیقه نبودند!
پس عمرشان کوتاه بود،
و حتما، در گنجه های صد بار قول شده ، مرده و پوسیده بودند!
آنقدر از آن خانه ترسیدم که میخواستم همان لحظه ، فرار کنم !
دخترم گفت: بگذار درسم رابخوانم !
اینا چیه میگی؟!
گفتم:من به مرگ مواد ، فکر نکرده بودم!
بگو، عمرشونو ، چطوری طولانیتر کنم؟
گفت: ممکنه از تو ، بیشتر عمر کنن ، ولی به هر حال ، میمیرن.
حفره ها،شکست،ترک خوردن و آغاز ویرانی...
نه!
من خاطراتی برای آن دنیا میخواستم ، نه تاریکی گور و موادی درحال فساد ، برای دخترم که جایش را تنگ کرده بودند!
یاد سفر اخیرم به
#اهواز افتادم....
از تمام لحظه ها، شبی که #مریم و #منصوره ی عزیز ، مرا به رستورانی در کنار کارون ، دعوت کردند ، خاطره ای درخشان ، ستاره وار ، در ذهنم ، سوسو میزد ،
و صبحی که با
#لاله ی عزیز ، در خیابان امام گذراندم .... و
#نجمه ی عزیز که علاوه بر محبت و گرما ، قلمهای پدر مرحوم ، بزرگوار و عزیزش را به من هدیه کرد !....
گنجی ارزشمند و پر از عشق ...
و خیلی ها که نمیتوانم همه را نام ببرم...
مثل دستبندهای پر از روح
#خانم_بتی_عزیز، که با عشق و روح خودش ، هنرمندانه ، ساخته شده بودند.
و با شکستن آینه ی کمد ما ، ناگهان ناپدید شدند !
اما عشق نهان در آنها ، و وقتی که برای من گذاشته بود ، هنوز در جان من ، شیرین است ، هر چند خود دستبندها ، دیگر نبودند !
با آینه رفتند...
آینه ای که از بس به آن جنس آویزان کرده بودم ، شکست ! ...
دیگر جنگ من ، برای فتح پلیمر ، تمام شد!
شاید آدمها ، فقط یکبار ، هم را ببینند ،
اما یک عمر خاطره و شادی ، جمع میکنند،که هیچ مرگ و فسادی درآن راه ندارد! هیچ نوع مرگی ! هیچ
جانوری ، هیچ گونه نابودی ! و این یعنی:
#جاودانگی !
از پیج اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی
@chista_yasrebi
مولکولهای بزرگی که از به هم پیوستن واحدهای کوچک تکرار شونده (مونومر) ، ساخته شده اند.
و نمیدانستم...
من هیچ چیز درباره پلیمرها نمیدانستم ! جز همین تعریف یک خطی که در شیمی دبیرستان ، رشته ی علوم تجربی خوانده بودم.
تا دیشب ، که دخترم امتحان مواد داشت ، دیدم دارد درباره ی مواد میخواند و شکست مولکولی و مرگ مواد!
بلند درس میخواند:
سطح صیقلی، آسیب پذیرتر است و سطح منحنی یا گرد ، مقاومتر!
گریه ام گرفت!
پدرم همه ی عمرش مواد
(عتیقه جات)برای ما جمع کردکه البته خوشبختانه، به من، چیزی نرسید!
ساعاتی که میتوانست ، با خانواده اش،خوش باشد،سفر برود ، فیلم ببیند،داشت در عتیقه فروشیها،
#مواد جمع میکرد،
که نوعی جاودانگی رابرای ما به ارمغان بگذارد! و من هم همین کار را ، با دخترم کرده بودم.
#مواد جمع کرده بودم !
از همه نوع! پارچه ، سنگ ، پلاستیک....
چیزهایی که دخترم بیزار بود.
میگفتم :بعداز مرگم مال توست،
اما او ، فرار میکرد و حتی هدیه های مرا نمیگرفت !
داد زدم: نیایش ، مگه پلیمر، به این راحتی میمیره؟! مواد که نمیمیرن ، مامیمیریم !
اونا ازچیزی به چیز دیگه ، تبدیل میشن ولی جوهره شون هست!
خندید وگفت :عمر بعضیاشون ، سه ساله.بعضیهام پنج سال یا...
معلومه که موادم میمیرن!
گفتم:نگو!....
من پارچه هایی رو از نوزادیت برات جمع کردم! و خیلی جیزای دیگه که دوست داشتم ....
کلی لباس !
گفت : یعنی الان بیست ساله شونه؟ پس مردن ! فاتحه !
ای وای!...
همه ی عمر ، درد من ، این بود که به جای جمع کردن خاطرات ، پلیمرهایی جمع کنم که فناپذیرند و میمیرند!
و اکنون ما ، بین جمعی مرده ، زندگی میکنیم؟!
زندگی در میان اموات؟
این بود چیزی که میخواستم برای دخترم ، یادگار بگذارم ؟!
اینگونه فرصت محدود عمرم را،برایش هدردادم؟ اجناس من ، جواهر و عتیقه نبودند!
پس عمرشان کوتاه بود،
و حتما، در گنجه های صد بار قول شده ، مرده و پوسیده بودند!
آنقدر از آن خانه ترسیدم که میخواستم همان لحظه ، فرار کنم !
دخترم گفت: بگذار درسم رابخوانم !
اینا چیه میگی؟!
گفتم:من به مرگ مواد ، فکر نکرده بودم!
بگو، عمرشونو ، چطوری طولانیتر کنم؟
گفت: ممکنه از تو ، بیشتر عمر کنن ، ولی به هر حال ، میمیرن.
حفره ها،شکست،ترک خوردن و آغاز ویرانی...
نه!
من خاطراتی برای آن دنیا میخواستم ، نه تاریکی گور و موادی درحال فساد ، برای دخترم که جایش را تنگ کرده بودند!
یاد سفر اخیرم به
#اهواز افتادم....
از تمام لحظه ها، شبی که #مریم و #منصوره ی عزیز ، مرا به رستورانی در کنار کارون ، دعوت کردند ، خاطره ای درخشان ، ستاره وار ، در ذهنم ، سوسو میزد ،
و صبحی که با
#لاله ی عزیز ، در خیابان امام گذراندم .... و
#نجمه ی عزیز که علاوه بر محبت و گرما ، قلمهای پدر مرحوم ، بزرگوار و عزیزش را به من هدیه کرد !....
گنجی ارزشمند و پر از عشق ...
و خیلی ها که نمیتوانم همه را نام ببرم...
مثل دستبندهای پر از روح
#خانم_بتی_عزیز، که با عشق و روح خودش ، هنرمندانه ، ساخته شده بودند.
و با شکستن آینه ی کمد ما ، ناگهان ناپدید شدند !
اما عشق نهان در آنها ، و وقتی که برای من گذاشته بود ، هنوز در جان من ، شیرین است ، هر چند خود دستبندها ، دیگر نبودند !
با آینه رفتند...
آینه ای که از بس به آن جنس آویزان کرده بودم ، شکست ! ...
دیگر جنگ من ، برای فتح پلیمر ، تمام شد!
شاید آدمها ، فقط یکبار ، هم را ببینند ،
اما یک عمر خاطره و شادی ، جمع میکنند،که هیچ مرگ و فسادی درآن راه ندارد! هیچ نوع مرگی ! هیچ
جانوری ، هیچ گونه نابودی ! و این یعنی:
#جاودانگی !
از پیج اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی
@chista_yasrebi
#جاودانگی_نفس_ناطقه:
بنظر #سهروردی، نفس ناطقه انسانی فنا ناپذیر است ، زیرا تنها عواملی که می توانند موجب فنای نفس شوند، انوار مجرده و یا انوار قاهره اند،که از نظر عقلی قابل قبول نیست، زیرا هیچگاه خود نفس و نور مجرّد موجب نابودی خویش نخواهد شد،زیرا در اینصورت مستلزم آنست که چیزی موجب عدم خویش گردد،و این غیرممکن است، و اگر چنین بود بوجود نمی آمد.
نکته ی دیگر اینکه، موجب و بوجود آورنده نفس،نمیتواند باعث عدم خویش شود !
زیرا محال است که چیزی بتواند لازمه ذات خود را بوسیله ی ذات خود،نابود نماید، همانگونه که امکان نابود کردن شعاع نور برای خود نور وجود ندارد.
به عقیده شیخ اشراق،نابودی یک چیز بوسیله چیز دیگر،لازمه اش تزاحم بین آنهاست و این ویژگی اشیاء مادّی است که مقیّد به مکانند، مانند جمع بین سیاهی و سفیدی که محال است،و منجر به نابودی یکی از آنها خواهد شد،امّا انوار مجرّده در قید مکان نیستند و تزاحمی بین آنها برقرار نیست.
نظر سهروردی این است که بقاء و دوام نور مجرّد،به بقاء و دوام علّت آن بستگی دارد و به همین جهت فنا ناپذیر است،زیرا انوار قاهره جاودانه خواهند ماند. بنظر وی وقتی نور اسفهبدی از قید بدن رها شد و از تاریخی جسم خلاص گردید،به نور قاهره،می پیوندد که علّت آن بود و همراه آن باقی خواهد ماند. سخن سهروردی در این خصوص اینگونه است:«بدانکه نفس باقیست، برو فنا متصوّر نشود، زیرا که علّت او عقل فعّال است دائم است،پس معلول به دوام او دائم می ماند...».(سهروردی،پرتونامه،ص 56)
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#نامیرایی
#جاودانگی
#معاد
#چیستا_یثربی
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
بنظر #سهروردی، نفس ناطقه انسانی فنا ناپذیر است ، زیرا تنها عواملی که می توانند موجب فنای نفس شوند، انوار مجرده و یا انوار قاهره اند،که از نظر عقلی قابل قبول نیست، زیرا هیچگاه خود نفس و نور مجرّد موجب نابودی خویش نخواهد شد،زیرا در اینصورت مستلزم آنست که چیزی موجب عدم خویش گردد،و این غیرممکن است، و اگر چنین بود بوجود نمی آمد.
نکته ی دیگر اینکه، موجب و بوجود آورنده نفس،نمیتواند باعث عدم خویش شود !
زیرا محال است که چیزی بتواند لازمه ذات خود را بوسیله ی ذات خود،نابود نماید، همانگونه که امکان نابود کردن شعاع نور برای خود نور وجود ندارد.
به عقیده شیخ اشراق،نابودی یک چیز بوسیله چیز دیگر،لازمه اش تزاحم بین آنهاست و این ویژگی اشیاء مادّی است که مقیّد به مکانند، مانند جمع بین سیاهی و سفیدی که محال است،و منجر به نابودی یکی از آنها خواهد شد،امّا انوار مجرّده در قید مکان نیستند و تزاحمی بین آنها برقرار نیست.
نظر سهروردی این است که بقاء و دوام نور مجرّد،به بقاء و دوام علّت آن بستگی دارد و به همین جهت فنا ناپذیر است،زیرا انوار قاهره جاودانه خواهند ماند. بنظر وی وقتی نور اسفهبدی از قید بدن رها شد و از تاریخی جسم خلاص گردید،به نور قاهره،می پیوندد که علّت آن بود و همراه آن باقی خواهد ماند. سخن سهروردی در این خصوص اینگونه است:«بدانکه نفس باقیست، برو فنا متصوّر نشود، زیرا که علّت او عقل فعّال است دائم است،پس معلول به دوام او دائم می ماند...».(سهروردی،پرتونامه،ص 56)
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#نامیرایی
#جاودانگی
#معاد
#چیستا_یثربی
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#جاودانگی_نفس_ناطقه:
بنظر #سهروردی، نفس ناطقه انسانی فنا ناپذیر است ، زیرا تنها عواملی که می توانند موجب فنای نفس شوند، انوار مجرده و یا انوار قاهره اند،که از نظر عقلی قابل قبول نیست، زیرا هیچگاه خود نفس و نور مجرّد موجب نابودی خویش نخواهد شد،زیرا در اینصورت مستلزم آنست که چیزی موجب عدم خویش گردد،و این غیرممکن است، و اگر چنین بود بوجود نمی آمد.
نکته ی دیگر اینکه، موجب و بوجود آورنده نفس،نمیتواند باعث عدم خویش شود !
زیرا محال است که چیزی بتواند لازمه ذات خود را بوسیله ی ذات خود،نابود نماید، همانگونه که امکان نابود کردن شعاع نور برای خود نور وجود ندارد.
به عقیده شیخ اشراق،نابودی یک چیز بوسیله چیز دیگر،لازمه اش تزاحم بین آنهاست و این ویژگی اشیاء مادّی است که مقیّد به مکانند، مانند جمع بین سیاهی و سفیدی که محال است،و منجر به نابودی یکی از آنها خواهد شد،امّا انوار مجرّده در قید مکان نیستند و تزاحمی بین آنها برقرار نیست.
نظر سهروردی این است که بقاء و دوام نور مجرّد،به بقاء و دوام علّت آن بستگی دارد و به همین جهت فنا ناپذیر است،زیرا انوار قاهره جاودانه خواهند ماند. بنظر وی وقتی نور اسفهبدی از قید بدن رها شد و از تاریخی جسم خلاص گردید،به نور قاهره،می پیوندد که علّت آن بود و همراه آن باقی خواهد ماند. سخن سهروردی در این خصوص اینگونه است:«بدانکه نفس باقیست، برو فنا متصوّر نشود، زیرا که علّت او عقل فعّال است دائم است،پس معلول به دوام او دائم می ماند...».(سهروردی،پرتونامه،ص 56)
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#نامیرایی
#جاودانگی
#معاد
#چیستا_یثربی
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
بنظر #سهروردی، نفس ناطقه انسانی فنا ناپذیر است ، زیرا تنها عواملی که می توانند موجب فنای نفس شوند، انوار مجرده و یا انوار قاهره اند،که از نظر عقلی قابل قبول نیست، زیرا هیچگاه خود نفس و نور مجرّد موجب نابودی خویش نخواهد شد،زیرا در اینصورت مستلزم آنست که چیزی موجب عدم خویش گردد،و این غیرممکن است، و اگر چنین بود بوجود نمی آمد.
نکته ی دیگر اینکه، موجب و بوجود آورنده نفس،نمیتواند باعث عدم خویش شود !
زیرا محال است که چیزی بتواند لازمه ذات خود را بوسیله ی ذات خود،نابود نماید، همانگونه که امکان نابود کردن شعاع نور برای خود نور وجود ندارد.
به عقیده شیخ اشراق،نابودی یک چیز بوسیله چیز دیگر،لازمه اش تزاحم بین آنهاست و این ویژگی اشیاء مادّی است که مقیّد به مکانند، مانند جمع بین سیاهی و سفیدی که محال است،و منجر به نابودی یکی از آنها خواهد شد،امّا انوار مجرّده در قید مکان نیستند و تزاحمی بین آنها برقرار نیست.
نظر سهروردی این است که بقاء و دوام نور مجرّد،به بقاء و دوام علّت آن بستگی دارد و به همین جهت فنا ناپذیر است،زیرا انوار قاهره جاودانه خواهند ماند. بنظر وی وقتی نور اسفهبدی از قید بدن رها شد و از تاریخی جسم خلاص گردید،به نور قاهره،می پیوندد که علّت آن بود و همراه آن باقی خواهد ماند. سخن سهروردی در این خصوص اینگونه است:«بدانکه نفس باقیست، برو فنا متصوّر نشود، زیرا که علّت او عقل فعّال است دائم است،پس معلول به دوام او دائم می ماند...».(سهروردی،پرتونامه،ص 56)
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#نامیرایی
#جاودانگی
#معاد
#چیستا_یثربی
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
گفتگویی کوتاه با #میلان_کوندرا
چرا از زندگی نامه پردازی نفرت دارید؟ چرا این همه انزجار دارید که از خودتان حرف بزنید.
کوندرا : به قول #فلوبر :
" هنرمند باید به بعد از خودش ، که ندیده، اعتقاد داشته باشد.
" گی دو موپاسان " نگذاشت تصویرش در مجموعه ای که به نویسنده گان معروف اختصاص داشت قرار داده شود و معتقد بود
"زند گی خصوصی یا چهره ی یک فرد مشهور متعلق به خودش است."
هرمان بروخ، روبرت موزیل، فرانس کافکا درباره ی خودشان گفته اند:
"هیچ کدام از ما سه نفر زندگی نامه ی درست و حسابی نداریم."
نه به این معنی که در زندگی شان اتفاق های چندانی نیفتاده بوده، بلکه به این معنی که قرار نبوده که زند گی فردی شان زیر ذره بین و در معرض عموم قرار بگیرد و تبدیل شود به زندگی نامه ....
فاکنر هم می خواهد به عنوان فرد، از صحنه ی تاریخ حذف شود و اثری از او باقی نماند جز کتاب هایی که از او به چاپ رسیده" (با تاکید روی کتاب و به چاپ رسیده، و نه نامه و یادداشت های روزانه).
"به قول معروف، رمان نویس ؛ خانه ی زند گی اش را خراب می کند تا خانه ی دیگری با آجر آن بنا کند، خانهی رمانش را. "
به این معنی که زند گی نامه ی یک رمان نویس، هر آن چه را که او با رمان هایش ساخته است، ضایع
می کند."
کار زند گی نامه نویسان که از نظر هنری بی مایه است ، نه بر ارزش یک رمان می افزاید نه بر معنای آن.
لحظه ای که #کافکا بیشتر از شخصیت رمانش" ژوزف کا " ، توجه خواننده را جلب کند، مرگ ادبی کافکا فرا رسیده.
این رمان است که میماند ؛ نه چهره و زندگی رمان نویس.
#کوندرا
نویسنده ی چک در غربت
مقیم#فرانسه
نویسنده
#بار_هستی
#شوخی
#جاودانگی و ....
کوندرا ؛ بشدت از مصاحبه بیزار است.از ۱۹۹۵ به هیچ خبر نگاری اجازه ی مصاحبه نداده....
درباره ی #زندگینامه کاملا راست میگوید.
نویسنده ی واقعی ؛ حاضر است زندگی شخصی خود را خراب کند که زندگی شخصیتهایش ، باقی بماند....
هر بار حرف از زندگی نامه میزنیم ؛ یادمان باشد که قبل از هر چیز ؛ با یک رمان؛ مواجه هستیم.
این کاری است که من سعی کردم انجام دهم....
شخصیتهای رمان ؛ شاید برگرفته از زندگی من باشند ؛ ولی خودِ من نیستند!
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#رمان
#کتاب
#زندگینامه
https://www.instagram.com/p/Ch87UiKqSav446LscZfFBRbT51aQ4OEpFYJ1Tw0/?igshid=MDJmNzVkMjY=
چرا از زندگی نامه پردازی نفرت دارید؟ چرا این همه انزجار دارید که از خودتان حرف بزنید.
کوندرا : به قول #فلوبر :
" هنرمند باید به بعد از خودش ، که ندیده، اعتقاد داشته باشد.
" گی دو موپاسان " نگذاشت تصویرش در مجموعه ای که به نویسنده گان معروف اختصاص داشت قرار داده شود و معتقد بود
"زند گی خصوصی یا چهره ی یک فرد مشهور متعلق به خودش است."
هرمان بروخ، روبرت موزیل، فرانس کافکا درباره ی خودشان گفته اند:
"هیچ کدام از ما سه نفر زندگی نامه ی درست و حسابی نداریم."
نه به این معنی که در زندگی شان اتفاق های چندانی نیفتاده بوده، بلکه به این معنی که قرار نبوده که زند گی فردی شان زیر ذره بین و در معرض عموم قرار بگیرد و تبدیل شود به زندگی نامه ....
فاکنر هم می خواهد به عنوان فرد، از صحنه ی تاریخ حذف شود و اثری از او باقی نماند جز کتاب هایی که از او به چاپ رسیده" (با تاکید روی کتاب و به چاپ رسیده، و نه نامه و یادداشت های روزانه).
"به قول معروف، رمان نویس ؛ خانه ی زند گی اش را خراب می کند تا خانه ی دیگری با آجر آن بنا کند، خانهی رمانش را. "
به این معنی که زند گی نامه ی یک رمان نویس، هر آن چه را که او با رمان هایش ساخته است، ضایع
می کند."
کار زند گی نامه نویسان که از نظر هنری بی مایه است ، نه بر ارزش یک رمان می افزاید نه بر معنای آن.
لحظه ای که #کافکا بیشتر از شخصیت رمانش" ژوزف کا " ، توجه خواننده را جلب کند، مرگ ادبی کافکا فرا رسیده.
این رمان است که میماند ؛ نه چهره و زندگی رمان نویس.
#کوندرا
نویسنده ی چک در غربت
مقیم#فرانسه
نویسنده
#بار_هستی
#شوخی
#جاودانگی و ....
کوندرا ؛ بشدت از مصاحبه بیزار است.از ۱۹۹۵ به هیچ خبر نگاری اجازه ی مصاحبه نداده....
درباره ی #زندگینامه کاملا راست میگوید.
نویسنده ی واقعی ؛ حاضر است زندگی شخصی خود را خراب کند که زندگی شخصیتهایش ، باقی بماند....
هر بار حرف از زندگی نامه میزنیم ؛ یادمان باشد که قبل از هر چیز ؛ با یک رمان؛ مواجه هستیم.
این کاری است که من سعی کردم انجام دهم....
شخصیتهای رمان ؛ شاید برگرفته از زندگی من باشند ؛ ولی خودِ من نیستند!
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#رمان
#کتاب
#زندگینامه
https://www.instagram.com/p/Ch87UiKqSav446LscZfFBRbT51aQ4OEpFYJ1Tw0/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تو مرا از روی صورتم می شناسی، تو مرا به عنوان یک صورت می شناسی و هیچ وقت جور دیگری نشناخته ای. بنابراین هرگز به ذهن تو نیامده که صورت من خود من نیست. فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. تو درباره صورتت خیالبافی می کنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است. و بعد وقتی که چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آیینه ای در برابرت می گیرد. وحشت خودت را مجسم کن! تو صورت یک بیگانه را خواهی دید. و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی: صورت تو خود تو نیست
از کتاب #جاودانگی
#میلان_کوندرا
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
از کتاب #جاودانگی
#میلان_کوندرا
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi