چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
چیستا_وان:
چند کلمه درباره
#ماوقع این روزها با صمیمی ترها


دوستان من میدانید که زندگی همیشه به یک منوال نیست..مثلا من ؛ پارسال این موقع ؛ خیلی شاد بودم...الان نیستم!...
شاکی نیستم.اما شاد نیستم !


....پارسال این موقع ؛ انتشار #پستچی ؛ در اینستاگرام را شروع کردم و هرگز تصورش را هم نمیکردم دوستان و دشمنان به این زیادی پیدا کنم! ..

افرادی که بگویند پستچی زندگی واقعی خودش نیست؟! حتی اقوام!....از چه میترسند؟.....آنها که چیزی نمیدانند؛ آنها کی با من بوده اند؟.....هر چه میخواهند بگویند...کاش زندگی واقعی خودم نبود براستی! من این زندگی را هروله کرده ام...و به دخترم دیروز گفتم :مجبورم تا پایانش بایستم.

و الان صمیمی ترین دوستان محل کارم ؛ در تاتر یا شورای نویسندگان و سینما ؛ انگار مرا مقصر میدانند که چرا اول؛ جریان حاجعلی را به آنها نگفته ام!...


خب این قرار بود یک راز زندگی خصوصی من باشد ! و اگر لجبازی یک شب خاص من و خورده شدن حق ما ؛ در یک مسابقه نبود ؛ شاید هرگز ماجرا را نمینوشتم و انهمه واکنش مثبت دوستان و فالورها.

با گفتنش ؛ چیزی به دست نیاوردم....شاید شما از خواندنش لذت بردید ؛ یا ببرید...

ممنونم...اما افراد خانواده رفتار نامناسبی دور از شان و سنشان ؛ نشان دادند ! و حتی سعی کردند روی دخترم که معمولا عاقلتر از این حرفهاست ؛ تاثیر بگذارند! پیج و کانال و توهین بود که بسویم سرازیر میشد و میشود...
.اما چه باک! من شما را دوست دارم و پستچی را حقیقتا زیسته ام و چه اشتباهات دردناکی در آن ؛ مرتکب شده ام.....

من پستچی را نوشتم که هم درددل ؛ و خاطره ای گفته باشم و هم بگویم :

برای شکست ؛ همیشه #زود است...


امروز اقایی بعد از مطب دکتر ؛مرا شناخت؛ به دوستش گفت : این #چیستایثربی است؟

دوستش گفت :نه!شبیهشه.به خصوص عینکش! .ولی اونکه انقدر داغون نیست!

راستش داغان بودم؛تب داشتم.گریه کرده بودم ؛ دلم پر بود.قرار نیست همیشه بگو و بخند باشیم.

نویسنده هم انسان است؛بازنمیخواهم درباره ی مشکلات خانه حرف بزنم!

اما من هم مادر یک جوان و دختر یک بانو هستم که هر کدام انتظاراتی از من دارند و برآورده نمیشود و دوستانم که جملگی رفتند.
از صبح که بلند میشوم ؛میدوم و آخر هم به کارهای ضروری ترم نمیرسم و از این جهت از ناشر گرفته تا افراد خانواده ؛ همه؛ از من شاکی اند !ازچه؟نمیدانم!

نه به خاطر نوشتن قصه.برای اینکه دنیای مجازی را دروغ و ناندانی عده ای تازه به دوران رسیده میدانند! و میگویند جای تو نیست!تو نویسنده ای! نه مدل لباس یا بازیگر یا فلان خانم که به ترکیه پناهنده شده ! تو دنیایت از آنها جداست!در حالیکه اقوام خودشان همه اینستا دارند!

از طرفی میان فالورهایم؛ دوستان بسیار خوبی پیدا کرده ام که میدانم هیچ کجای جهان؛دیگر نمیتوانم شبیه آنها را پیدا کنم ! مرد و زن...و از طرفی همکارانم ؛ مدام متلک میپرانند که خودتان دلیلش را حدس میزنید!

پریروز جشنی بود و من یکی از صاحبان جشن؛یادشان رفت به من بگویند!

:وقتی شاکی شدم؛ گفتند:مگر در این دنیا زندگی نمیکنید؟! کارت دعوت و تلفن لازم نبود!در صورتی که به بقیه؛تلفنی هم که شده ؛ خبر داده بودند!خب می آمدیددیگر !عجبا!باید میگفتم.جشن مهم نیست!اصلا نمیامدم.کار داشتم.... اما
قدردان باشید آقا!
#حرمت نگه دارید

گفت:مگر اینکه ملکه ی تخت روان باشید و فالورهایتان باید شما را بیاورند!
این را کسی به من گفت ؛ که سالها پیش که جوانکی تازه وارد به نقد تاتر و سینما بود؛ بارها سفارشش را به این و آن کرده بودم،و چقدر از او دفاع کرده بودم!
من نسبت به ستاره ها ؛ فالورهای زیادی ندارم..کانالم هم که چه بگویم!هر چقدر مطالب جالب؛ با کمک چند دوستم و تلاش خودم ؛ از اینور و آنور برایتان پیدا میکنم که جای دیگری نیست؛ میبینم ؛ رفته اید! نیستید! و جذب کانالهای جوک؛یا تبلیغ ؛ و بده بستان لینک شده اید...180 کا درزمان پستچی کجا ؟و حالا کجا؟!کجا رفتند آن دوستان؟!
در صورتی که به جد میگویم:کیفیت کانال من؛به مراتب #بهتر و متنوع تر از قبل شده؛ و من خیلی حرفهای اصلی یا خبرهای لحظه ای و گزارش مراسم و زندگی ام را در کانالم میگذارم....

باید هم بگذارم...


#کانال_من است نه ملا نصر الدین !

باید از خودم و مراسمم و دوستانم ،عکس بگذارم؛باید شما را از اتفاقات دور و برم خبر کنم!
حالا به اینجا رسیدیم!



#او_یکزن؛ چهار قسمت دیگر تمام میشود و اگر دارم طولش میدهم؛ چون میخواهم حالم خوب باشد و دوقسمت دو قسمت بگذارم تا در دو شب تمام شود ؛و یکی از بازیگرهای من هم به ایران برگشته باشد!
میدانید دردم از چیست؟!
رنج میکشی و کسی دردت را نمیفهمد....فکر میکنند دنبال فالوری!من فالور مرده که نمیخواهم!و شما زندگان به بیمارستان هم که بروم با منید! میدانم! زنده اید و با وفا!

معلوم است که همه ی وقایع #او_یکزن واقعی نیست! ولی میکس سخت و خلاقانه ای که
.این #پست


، تقدیم به همه شاعران ، نویسندگان ، ترانه سرایان و نمایشنامه نویسان #مظلوم این سرزمین.




که باید برای احقاق حق خود و اثبات خود مدام بدوند ، و هیچ منبع قانونی هم ،پیگیر حق کشیهای نسبت به آنها نیست!


با استاد
#اردلان_سرفراز ، ترانه گویی درست را شناختم و بعد کسی ترانه ی او را بی اجازه میخواند و خیلی راحت میگوید :


" با افکار سرفراز هیچ سنخیتی ندارم!فقط به عنوان یک پیرمرد!! ادبیات این مملکت برای او احترام قایلم!!! "


خب ،خواننده ی محترم ! جناب
#رضا_صادقی و همکاران

اگر با افکار و احساس شاعر سنخیتی نداری، چرا ترانه هایش را
#بی_اجازه و بی ذکر نامش در کانالت و کانالهایتان ، میخوانید و چرا انقدر بد و با واژه ای نامحترمانه ، او را خطاب میکنید؟


چرا به پیشکسوتت احترام نمیگذاری؟تولستوی هم همین سن را داشت و خیلی از اساتید.


اما به آنها میگفتند:
#استاد! نه پیرمرد جا افتاده ! ...

پس کی میخواهیم یاد بگیریم که این اساتید ،برای مملکت ، جان و جوانی خود را گذاشتند؟!


شانس شما را نداشتند ، انقلاب شد، از دو طرف زخم خوردند، مجبور به زندگی غریبانه در غربت شدند ، وگرنه اکنون مگر ، کسی جرات میکرد در داخل کشور با اردلان سرفراز ، رقابت کند؟

همیشه ترانه هایش در یادها مانده اند...




همیشه در نظر خواهیها اول شده یا در راس جدول بوده اند!..



اگر ما به بزرگان ادب و هنر خود ؛ احترام نگذاریم ، فردا نسلهای بعد ، از شما یاد میگیرند و به شما بی حرمتی میکنند و با واژه ی
#پیرمرد ، صدایتان میکنند!


#حرمت_گذاشتن به
#اساتید را تمرین کنیم.

حداقل اساتیدی که خودتان، ترانه هایشان را در کانالهایتان میخوانید!


میگویید چرا وا اسفا سرداده!؟

نه ! بیاید به شما به خاطر اجرای بی مجوز آثارش، جایزه هم بدهد!

دوست دارید یک نفر با آثار شما،
بی اجازه جولان دهد ؟

امتحان کنیم؟!.....




من مدیون تک تک اساتیدی هستم که زندگی نکردند، تا هنر
#خوب_زیستن را به ما بیاموزند.

دستشان را میبوسم!
این دنیا و هر دنیای دیگر.


خداوند شاهد است که آنها چقدر رنج کشیدند ،مهاجرت چقدر دردناک است ، و چه استعدادهایی که دراین میان هدر رفتند !

و چه قدرتمندانی که تسلیم سرنوشت تلخ نشدند و به راهشان ادامه دادند!


بیشک ، استاد
#سرفراز یکی از آنهاست ، با کلی خاطرات خوب که برای چندین نسل ، به جا گذاشته است !


به احترام آنها می ایستم و راهشان را ادامه میدهم و از اهانت به آنها نمیگذرم و نمیگذریم! اهانت به آنها ، اهانت به همه ادباست! شاعران،نویسندگان،نمایشو فیلمنامه نویسان....که اکثرا حقوقشان پایمال میشود.

آنها از اکنون تا ابد و سرمد ، جاودانه اند.

تاریخ قاضی عادلیست!

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

#ترانه:
#دستای_تو


#خواننده :
#داریوش_اقبالی



#ترانه
#شعر:
#اردلان_سرافراز



#آهنگساز : #حسن_شماعی_زاده
#تنظیم : #واروژان


#آلبوم : #چشم_من
و
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
چهارده ساله بودم که یک نفر در خانه مان را زد.
فقط یک پستچی ساده نبود،دانشجوی عمران که به انقلاب فرهنگی برخورده بودودرس را رها کرده ومیخواست کمک خرج مادرش باشد.چهارده ساله بودم که باعلی برای خودمان در ایران یک مدینه فاضله ساختیم.علی،همان پسرک معروف پستچی#گیشا، که همه او را یادشان است.
مدینه فاضله،یعنی جایی که لذت ببری؛ زندگی کنی، افتخارکنی،بچه هایت را بزرگ کنی و ببالی که در این خاک آرام بگیری.
و حالا همه ی آرزوها از من گرفته شده. نه برای اینکه پول آرد یا ماکارانی بالا رفته،
برای اینکه حرمت انسان از بین رفته!
من به عنوان یک نویسنده ،که سی و هفت سال از عمرم؛ نوشتم اینجا صحبت نمیکنم.
سیزده ساله بودم سروش،
کیهان بچه ها،زنان؛همشهری،همه جا مطلب میدادم.یاسردبیر بودم.

70 کتاب دارم که خودتان بارها کاندیدجایزه کردید!جایی نمیگویم!
هشت بارجایزه اول متن فجر و بارها کارگردانی اول...
جایزه پروین اعتصامی،تندیس اول گفتگوی بین تمدنها،دهها بار داوری،ده ها جایزه دیگر،جایزه بهترین نمایشنامه نویس بعداز انقلاب!
تدریس مدام‌ در دانشگاه.
شما#حرمت مرا،امروز #شکستید!
شما وقتی به من میگویید ضامن، چک کارمندی!میدانید من ندارم، ومیدانید هرگز یک تومن از شما وام نگرفتم و
میدانم شما، آقا، چقدر وام گرفتید!برگه اش پیش من‌است! فکرنکنیدازکجا میدانم؟من روزنامه نگارم.
علی در #پستچی_دو،مجبور شد قصه را به آن شکل تمام کند، ماتحت فشار شدیدی بودیم.بعدهابه ماگفتند،بگویید،علی مرده!
قبول نکردم!گفتند بگوجسدش را پیدا نکردیم واین خاکستررا به نشانه او گذاشتیم، قبول نکردیم.
نه،علی اینگونه نیست.ویرانش کردید!
او نمرده،شما آزارش دادید،تیمارستانش بردید!
گریخت وحالابرگشته!
برگشته،تااز مردمش،حمایت کند،او شوهر من نیست!

پدردخترم‌هم،که تایم کوتاهی همسر من بود،درکلاب هاوس زندگی میکند!چه پدری!

او #مدیون من است.همانگونه برادری که وصیت نامه پدرم را رو نکرد ،آن دفترخانه،پلمب شد و وصیت نامه مخدوش اعلام‌‌ شد!

وازآن همه زمین ،خانه و مال پدری..هیچ به من نرسید!همین هم ،که در آن هستم، سه دنگش را ازخواهرم؛خریده ام.

این آقا هم ،مدیون من است.من یک روز؛ اینها را برای دخترش و همگان، کامل نشر میدهم.
در #رمان ابدی.
یک روز،دخترش میفهمد که با چه کسانی محشور است.اگر درک یک قصه تلخ واقعی راداشته باشد.
برخی دخترعموهای من ایرانند و میبینندکه من چه‌میکشم!از اینستاگرام خواستم بیرون بیایم؛

چون من‌#دختر_خوشبخته نیستم!حالا افشاگرم!
حالا معترضم، حالا عاصی ام و شما شغلها و زندگی ام راگرفتید و شمایک جواب به من بدهکارید!
چرا طرف ظلم‌را گرفتید؟

شما که از رشوه ها؛ اختلاس؛ شر خرها ؛ تهدیدهای مدام و عملی شده و جعل اطلاع داشتید.....خودتان گفتید ۱۵ سال حبس به او خورده....چه شد ؟ حبس را خرید ؟


شرفتان را چقدر فروختید؟

به اندازه دردِ دندان مادرم ،که نمیتوانم دندانپزشک ببرمش ، ارزش داشت ؟

#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/CdmGmKVq12T/?igshid=MDJmNzVkMjY=