چیستایثربی کانال رسمی
6.39K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#معرفی_رمان
#قمارباز
#فیودور_داستایفسکی



همه چیز پای میز قمار

#داستايوفسکی در اکتبر سال 1866 داستان «قمارباز» را تنها در 26 روز نگاشت. او در این داستان نسبتا کوتاه با نگاهی روان‌کاوانه به مشکل قماربازی و قشر قمارباز می‌پردازد. درواقع او این داستان را براساس تجربه‌ی شخصی خود در دوران اقامت خارج از کشور نوشته است. روزگاری که قمار باعث شد درمانده و #مستاصل و بی‌پول از آلمان به روسیه بازگردد. داستایوفسکی در آلمان به دلیل مشکلات مالی و قماربازی دوران سختی را گذراند. او پس از بازگشت به کشورش برای رهایی از بدهی‌ها و کسب درآمد داستانی نوشت که در آن تجربه‌ی تلخ خودش از بازی قمار را به شکلی تاثیرگذار روایت می‌کند. او در این اثر نیز همچون آثار دیگرش شخصیت‌های داستان را با مهارت کامل از نظر
#روان‌شناختی تحلیل می‌کند.



مهم‌ترین بخش‌های مربوط به روان در این داستان#پای_میز_قمار می‌گذرد و نویسنده از احساسات یک قمارباز در لجظه‌های برد و باخت پرده برمی‌دارد.


با این جمله‌ها وارد جهان داستان می‌شویم:

«عاقبت از سفر دوهفته‌ای‌ام بازگشتم. گروه ما سه روز بود که به رولتن‌بورگ آمده بودند. خیال می‌کردم با بی‌صبری در انتظار بازگشت من‌اند، ولی اشتباه کرده بودم.

ژنرال بسیار بی‌خیال به نظر می‌رسید. از سر نخوت چند کلمه‌ای با من حرف زد و بعد مرا به خواهرش حواله کرد. پیدا بود که توانسته بودند از جایی پولکی وام بگیرند...»



آلکسی ایوانویچ، معلمی سرخانه در نزد ژنرالی است که هروقت به خارج از کشور سفر می‌کند، در شهر خیالی رولتنبورگ اقامت می‌‌کند.

داستان اما با ماجرای قرض‌دادن 700 فلورن از سوی پولونیا برای آلکسی به‌منظور شرکت در بازی رولت وارد مرحله‌ی تازه‌ای می‌شود. در آغاز، بخت با آلکسی ایوانویچ یار می‌شود، ولی او می‌خواهد از اقبالی که نصیبش شده است حداکثر فایده را ببرد؛ بنابراین، به بازی ادامه می‌دهد، اما در ادامه تمام پولش را می‌بازد


و در اثر این باخت #تعادل_روانی خود را از دست می‌دهد و دچار نوعی هذیان می‌شود.

وجود اصول روانشناسی این داستان است که سبب می‌شود که دقیقا با شخصیت، دغدغه‌ها و احساسات یک قمارباز آشنا باشید. مثل اینکه با علم روانشناسی به تحلیل این شخصیت پرداخته‌اید.


زاویه‌ی دید این رمان #دانای_کل_نامحدود است.


سروش حبیبی از مترجمان فعال ایرانی در چهار دهه‌ی گذشته، آن را ترجمه کرده است.

او آثار نویسندگانی چون "رومن گاری"، "آلخو کارپانتیه"، "الیاس کانتی"، "تولستوی" و... را به مخاطبان ایرانی معرفی کرده است.
چیستایثربی_کانال_رسمی



#حسین_نادی


هر چیزی که #عادت شود.طوری که ترک آن عادت ، باعث بیماری و بیقراری شود ، حال
#قمارباز است.#چیستایثربی


#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_original
ما که از هر چیز ترسیدیم
سرمان آمد...!
بیا تمرین کنیم کمی
از "خوشبختی "
بترسیم!

#حسین_پناهی
#حمید_هیراد
#انفرادی
هدیه ای از یک دوست همراه

دوستان بخشهایی از این ترانه از استاد #شهریار و #حسین_جنت_مکان است

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
شعر زیبایی از شاعر خوب #حسین_جنت_مکان


انفرادی شده سلول به سلول تنم

خود من در خود من در خود من زندانی‌ست



❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی‌ست
پشت پرچین من این سو همه‌اش ویرانی‌ست

انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی‌ست

دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست

ابرها طرحی از اندام تو را می‌سازند
که چون‌این آب و هوای غزلم بارانی‌ست

شعر آنی‌ست که دور لب تو می‌گردد
شاعری لذت خوبی‌ست که در لب خوانی‌ست

دوستت دارم اگر عشق به آن سختی‌هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانی‌ست!

#حسین_جنت_مکان
#شاعر


کانال
#چیستایثربی

مرسی اقای جنت مکان از شعر به این زیبایی.....


@chista_yasrebi
شاید روشن ترین تعریف ذات آدمیزاد ، چنین باشد :

"موجودی که میخواهد ".



و این خواستن امتیاز انسان بر فرستگان و بر جبرییل و بر عقل کلی است. زیرا آنها تنها درک میکنند ، و ستایش میکنند خوبیها و زیباییها را ، اما انسان آن است که عاشق است ، میجویدو میخواهد و می طلبد، و در او وسوسه ای هست.


بخواه ای دل چه میخواهی عطا نقد است و شه حاضر

که آن مهرو نفرماید که:" رو تا سال آینده "
شعر
دیوان شمس
مطلب از
:دکتر
#حسین_الهی_قمشه_ای

کانال رسمی
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
سرود ملی
#ای_ایران چگونه پدید آمد؟

یشینهٔ این ترانه ، به دوران پر تلاطم #جنگ_جهانی_دوم در ایران باز می‌گردد. در این زمان، سپتامبر ۱۹۴۱، متفقین ایران را اشغال کرده‌بودند.



ایدهٔ این شعر از دیدن وضعیت اسفبار کشور، به خصوص اهتزاز پرچم متفقین از پادگان استرآباد در آن دروان به شاعر الهام شد.

#گل‌_گلاب در این باره گفته است: ‌‎ در سال ۱۹۴۴، در شرایطی که چکمه‌های نیروهای اشغال‌گر هر وطن‌پرستی را می‌لرزاند، من ایدهٔ این شعر به ذهنم رسید. بخصوص وقتی ضربه ی چکمه انگلیسیها را روی صورت هموطنانم میدیدم...

در صورتیکه وطنم ، اعلام بیطرفی کرده بود و سربازان متفقین حرمت کشور ما را نگه نداشتند!



سپس پروفسور خالقی ، موسیقی آن را نوشت و در برابر همهٔ مقاومت‌های سیاسی، این ترانه راه خود را به دل و روح مردم پیدا کرد. ویژگی برجستهٔ شعر «ای ایران» آن است که همهٔ واژگان آن به زبان
#پارسی است و در آن هیچ واژه بیگانه‌ای به کار نرفته‌است ، جز چهار کلمه که ریشه غیر فارسی یا عربی دارند ، که آن هم شاعران وقت ، ایرادی بر آن وارد نکرده اند ، چون آن لغتها ، در زبان فارسی جا افتاده بود.



این ترانه ،شاید هرگز ، سرود رسمی و ملی کشور نشد ،


ولی از هر سرود دیگری ، ایرانیان داخل و جهان ، بیشتر قبولش دارند ،چون از سوز دل و #عشق_به_ایران نوشته شده است، نه به سفارش فردی یا ارگانی!....


حس ناب و بی بدیل :#وطن_مادر_ماست...


نخستین اجرای آن، در ۲۷ مهرماه ۱۳۲۳ در تالار دبستان نظامی دانشکدهٔ افسری با صدای
#غلامحسین_بنان در خیابان
#استانبول دو شب متوالی برگزار شد. سرود «ای ایران» آنقدر اثر کرد که شنوندگان ، تکرار آن را خواستار شدند و سه بار تجدید شد.


استقبال و تأثیر این سرود باعث شد که وزیر فرهنگ وقت، هیئت نوازندگان را به مرکز پخش صدا دعوت کرد تا صفحه‌ای از آن ضبط و همه روزه از رادیو تهران پخش شود. اجرای اولیه این اثر ملی نایاب است.

#ای_ایران در فضای
#حماسی ساخته شده است.

#حسین_گل_گلاب
#شاعر_ای_ایران

#موسیقی:
#روح_الله_خالقی

#چیستا_یثربی
#وطن_پرستی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی




کانال رسمی
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
مطلب من درباره ی سپیده ؛ فقط یک‌هشدار بود،برای یه عده که حس مرا درباره ی این ماجرای تلخ ؛ بدونن؛ درباره ی آنچه بر ای #رشنو رخ داد.
من اتئیست نیستم
سپیده نوشته : "هست"
من ، نه
وحدانی ام.شاگرد کوچک #سهروردی
ولی از کتک زدن زن؛ بخصوص وقتی معروف، پولدار و شناخته شده،‌نباشد وحامی و لابی نداشته باشد،متنفرم...
چنان احساس بیزاری که حس نفرت و خشونتم را باید جایی تخلیه کنم

هم‌ زده بودنش،
هم‌کلی‌، آرام بخش به خوردش داده بودن
که معمولی به نظر برسد!

آنجا،با کمال میل#قرص_اعصاب میدن.
از خیلی ها شنیدم.

از همان قرصها که آزاده نامداری ؛ عسل بدیعی و زهره فکور صبور را تمام کرد.

دیدید #سپیده،کلمات رو به سختی ادا میکرد.
حس میکردم اینجانیست!
یه جای دوره.
یه جا در خلاء ، بی وزنی و صدای سکوت.
اگه‌جای رشنو ؛ مثلا خدای ناکرده! یکی از سلبریتهای
" #می_تو " را میگرفتن، شایداول قهوه و بیسکویت هم، بهش میدادن!
ابدا نمیزدنش!
#ترانه_علیدوستی.#هانیه_توسلی
#نیکی_کریمی و...
شاید اول،با آنها عکس یادگاری هم میانداختند!
مثل آقای ح،وزیر ارشاد دوره #احمدی_نژاد که سروش نوجوان را از #قیصر_امین_پور گرفت.
و با تلخی؛ او و شاگردانش را از ساختمان سروش تاراند ،
وبعد روز جایزه ی پروین اعتصامی،جایزه بهترین ترجمه ی یک نفرِ#دیگر را به ترانه علیدوستی داد!وچپ و راست بااو عکس یادگاری‌انداخت؛ با دهانهای گشاده از هیچ!
من آنجابودم و از آن صحنه ها بااشمئزاز عکس‌‌میانداختم؛ برای خودم؛ برای ثبت در تاریخ!

یادم نمیرود سرخوشی و نشاط ترانه را، کنار وزیر ارشاد ‌۸۸
برای چند سکه و جایزه ترجمه ؛ کنارکاسه لیسانِ وزارت وقت ارشاد احمدی نژاد در دوره ی دوم!

اما اگر من جای رشنو بودم؛
حتما مرا هم میزدن!
چون هیچ کس را ندارم و نداشتم.
#سپیده_رشنو یک تمثیل دردناک تنهاکُشی شد!
تبعیضی تهوع آور!

هنوز یادِ دست دادن کلانتری شاپور ،
با نجفی میافتم و مو برتنم میایستد!

وقتی میدانم چند نفر راآنجا،شکنجه های شنیع دادن،
اما این #نجفی بود!
بایدچای هم بهش میدادن!
که آمده اعتراف به قتل زنش کرده!
بهرحال موضوع تمام شده است.
فقط میخواستم بگم از ضعیف کشی بیزارم!
از موقعیت ظالم و مظلوم تهوع میگیرم!
اونم‌ تو هوای مُحرم؟
باچه رویی؟
با‌چه رویی حرف ازعباس#حسین و#زینب میزنند؟
شرم‌میکنم!
آیا کسی گوشواره را به‌گوش زینب، پاره
کرد؟‌خیر!
از #مظلوم_کشی خشمگینم!
چون عمری درگیرش بودم.
و زورم به جایی نرسید
راستی اهالی #می_تو ی ایران،چطورن؟
نگاه خالی رشنو را دیدن؟
خانمهای می_تو،من،داستان شما راخوب میدانم!
شما اما داستان من و رشنوها را هرگز!
#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/CgvOc2yqp9J/?igshid=MDJmNzVkMjY=
از گذشته ی خود ؛ یک خانه با کاغذدیواریهای نقاشیهای جهان را به یاد میاورم ،

یک فواره و شمشاد ؛
دخترکی با ماهی کوچکش؛ که در رویا به دریا پیوست ،
و یک مرد که از میان قصه های اساطیری ؛ آمده بود‌.

نمیخواهم غمگین باشم‌ ..
یا نا امید.

آن دخترک گیسو سیاه ؛ ماهی سرخ کوچک و آن مردِ گندمزارهای دور دست ؛ همه ی زندگیِ من بودند.

چه زندگی کوچک زیبایی!
همه ی آن ؛ در سه روز جا میگیرد.
در سه کلمه ❤️❤️❤️

" انسان به میزانی که انسان تر است ؛ تنهاتر میشود‌‌‌‌‌ ؛"

و من هر چقدر زمان میگذرد ؛ به اندوه گذشته ام بیشتر میخندم و در نهایت :

"من هم چیزی ندیدم جز زیبایی....*"

جمله ی معروف #زینب؛
وقتی سر بریده ی برادرش #حسین را به او نشان دادند‌‌‌‌‌‌‌...

چه میتوانست مقابل چشم پر خونِ دشمن بگوید ؛
از این زیباتر و پر معناتر ؟!....

زندانیهای ما ؛ فیلمسازان ؛ اساتید ؛ فعالان مدنی ؛ خیالتان جمع :

ما جای ضربه ها و کبودیها را ندیدیم ؛
ما چیزی ندیدیم به جز زیبایی !......
و به جز استواری باوقار....

#سپیده_رشنو
#سپیده_قلیان
#جعفر_پناهی
#محمد_رسول_اف
#نسرین_ستوده
و آنها که هستند و آنها که ذرات وجودشان دیگر ؛ همآغوش باد است‌.

و دیگران ...

آخرین جمله ی فیلم #دیگران

از قول :
#نیکول_کیدمن...
#این_خانه_مال_ماست

" این خانه ی ماست.‌‌‌‌‌‌.‌."

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

ماهی زیبای دخترم ؛ که اکنون در دریای آبی آسمانهاست ؛

و تولد منِ مهر ماهی ؛ چند سال پیش ؛ که در بستر بیماری گذشت،

و پس از آن ؛ #پستچی را نوشتم......
#کتاب پستچی را...

و در پایان ؛ براستی ؛ حرف دیگری نیست!
به #خانه مان برویم....

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/ChNZaonrhiN/?igshid=MDJmNzVkMjY=