چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
نیم ساعت پیش ؛ یکی از شخصیتهای واقعی #او_یکزن ؛ به من زنگ زد و خواهش کرد قسمت #خاص امشب را ننویسم :
به چند دلیل :
■تو آسیب پذیری !

■تو یک زن مستقلی که از جایی حمایت نمیشوی...!

■همینها که امروز قصه را میخوانند فردا در پیجها و مکانهای دیگر ؛ به تو رحم نمیکنند ؛ فحش میدهند ؛ عقده ورزی میکنند.....نمونه اش را کم ندیدی ؛ و درددل با من نکردی ! مثل کسانی که در برابر دخترت ؛ کلمات کریه درباره ات به کار میبرند و حرمت مادری؛ و معلمی تو را نمیدانند ؛ و یا مثلا خلاقیت تو را به جنون ؛ پارانویید! و یا بیماری مرزی ! نسبت میدهند...که معنی آنها راهم نمیدانند!


#اصلا لازم نیست ؛ بگویی!

■بعد از آن ؛ چه کسی از تو حمایت میکند؟ در برابر هجوم ؛حمله ها و توهینها که تاکنون ؛ روی صفحه ی کانالت نگذاشته ای.....و پنهان کرده ای برای روز مبادا
برای روز #چشم_در_برابر_چشم

/نام نمایش
#ساعدی عزیز/

پاسخ من این بود :

من نویسنده ام.....#سیلویا_پلات شاعر ؛ سرش را در فر گاز فرو برد و مرد. #ویرجینیا_ولف نویسنده ؛ در اوج شهرت ؛ جیبهایش را پر از سنگ کرد ؛ و خودش را در دریا ؛ غرق کرد.


#غزاله_علیزاده ی عزیز ؛ نویسنده ی خوبمان ؛ چند سال پیش درحین درمان سرطان ؛ خودش را از درختی ؛ حلق آویز کرد که همسر و بچه هایش ؛ آن درخت را دیدند و جسم بیجان او را بر درخت.... که چون برگی در باد تکان میخورد....

من هرگز اهل شوآف ؛ مظلوم نمایی؛ اکانت سازی ابلهانه /که[ کلا ناواردم] ؛ پاسخگویی به ناواردان فحاش ؛ و جلب توجه نبوده و نیستم؛ هدفم #دور_هم_خوانیست.... فقط نویسنده ام و گاهی کارگردان ؛ یا روانشناس....خدا را شکر هیچ دسته ای؛ حتی تلویزیون خودمان تا خارج ؛ با من کاری ندارند !.... #من _مستقلم و هیچ جا ؛ جز مردم ؛ حامی من نبوده و نیستند.

آنچه را که اتفاق افتاده است ؛ با رعایت ادب ؛ مینویسم که اگر حتی یکنفر هم بخواند و تحت تاثیر قرار بگیرد و از آن درس زندگی بیاموزد ؛ کافیست! حتی

#یکنفر

اما از سه نفر تشکر ویژه دارم :

اول
#دخترم:

که آزارها را در دنیای واقعی و مجازی نسبت به مادرش ؛ مبیند ؛ میشنود و آنقدر شجاع است که سلحشورانه به من میگوید:

محلشان نگذار! پاسخ نده ! نبین! .....میخواهند ننویسی....تازگی ندارد که!... وقتی شاعر مملکت ؛ راحت پول
#داوری ات را میخورد و کسی هم خبر ندارد.....و تازه ؛ تو در کانالت مطلبش را حمایت کرده ای....این هم از به ظاهر دوست !


از کودکی ات ؛ وضع تو ؛ همین بوده
! حتی خواستند دیوانه نشانت دهند ! تا این حد حسد و خصومت ؟ دیوانه؟!.... در کدام بیمارستان ؟ و تشخیص کدام دکتر؟؟؟...نام ببرید دروغگویان کم سواد ! وگرنه مجرمید!...و دست کم ؛ در برابر خدا تک تکتان باید پاسخ پس دهید ! که میدهید !.......

"پس مادر ؛ خواهش میکنم ؛ فقط بنویس ! تنها هدفشان ، ناامید کردنت است.تو قوی هستی.... ادامه بده !!! ؛ بیشتر بنویس ! و حرفهایشان را نخوان ! باد هواست! ".....

و نمیگذارد ناسزاها را بخوانم!.........
او پذیرفته است که مادری متفاوت دارد...که به سنگ و فر گاز ؛ نیازی ندارد.!...حتی به همسر ! او در حال آشپزی و اتو کردن هم ؛ قصه در ذهنش مینویسد !


#دوم : استاد عزیز و بی بدیل ؛ دکتر
#قیصر_امین_پور ؛ که ادبیات فاخر و شریف را به من آموخت ؛ ادبیاتی که حال آدمها را بهتر کند و هوای بیشتری به زندگیشان بیاورد....ادبیاتی که ما را شاد کند.... روحش ؛ مثل کلماتش نور....


کم نیست حدود بیست سال ؛ افتخار شاگردی چنین بزرگی را داشتن! من سعادتمند بودم....

و #سوم: استاد
#اکبر_رادی نازنین ؛ که اگر میخواست به کسی هم پاسخ بی ادبیهایش را بدهد ؛ از چنان ادبیاتی متین ؛ ولی برنده ؛ کوبان و پر طپش استفاده میکرد ؛ که طرف با کلمات آراسته و فاخر نویسنده ؛ سنگسار میشد! ....مثل نمایش #شب_روی_سنگفرش_خیس
که همیشه در شگفتم ؛ چگونه از بیشتر کسانی که به این مرد بزرگ ظلم کردند و خانه نشینش کردند ؛ با ادبیات فاخرش ؛ انتقام گرفت... یا
#خانمچه_و_مهتابی....
#انتقامی سهمگین ؛ فاخر و ادبی...ادبیاتی رستگار گونه....

که فقط از بزرگی چون #رادی بر می آمد...
این را او به من آموخت که مهم ترین #سلاح تو
#قلم است ؛ هرگز همکلامشان نشو!

مگر مثل انها در نوشتن ناتوانی؟!...گریبانشان را بگیر و با ادبیاتت در پیچ تاریخ ؛ نگهشان دار...تا همگان ؛ آنها را ببینند و بشنوند...:
/جمله از استاد اکبر رادی/
و با
#قلم ؛ همه را بنویس ...و
#قضاوت نهایی را به مردم ؛ زمان و تاریخ بسپار!
بیشک تاریخ ؛ #قاضی عادلیست...


پس امشب ؛ به گاز و سنگ و شاخه ی درخت ؛ بی نیازم ....

قلم را دارم و شما را...که همراهید و همدم....همین کافیست.....
خیر پیش!
وکلام و ادب ؛ یارتان...در تمام زندگی...


چه باشم و چه نباشم....

#چیستایثربی
#او_یکزن
@chista_yasrebi
دوستان من هیچ کانال #خصوصی ندارم!
#میدانید!....



بریده باد دستان کسی که از شدت حب و بغض و بیماری ؛ هم اکنون یک #کانال_خصوصی به نام #چیستایثربی 2 ساخته است و دارد عکسهای بی حجاب خانوادگی ده سال پیش مرا پخش میکند!


...عکسهایی که سر سفره ی هفت سین ؛ یا کنار مادرم ده سال پیش انداخته بودم !

من حتی در خارج با حجاب بودم ! عکسهای روز دفاع تز من ؛ و عکسهای دیگر دست دوستان حراست موجود است...

بریده باد دستی که بیمار است و اکنون دارد عکسهای آلبومهای قدیمی خانوادگی را به اسم #کانال_خصوصی_من ؛ آنهم فقط برای برخی افراد!!!! خاص ؛ پخش میکند....

شما دوستان صمیمی تر میدانید ؛ من هیچ کانال
#خصوصی ندارم و مگر بیمارم عکسهای خانوادگی ده سال پیشم را پخش کنم ؟؟!! آن هم کنار مادر طفلی ام....؟!

هر کاری کنید ؛ کارم را ادامه میدهم ؛
خدا یاور من است...

شما که عکسهای جوانی مرا دارید ؛ و نگذاشتید من هم سهمی از آنها داشته باشم ؛ به خدا که اعتقاد نداشتید!... چه شد؟؟؟

روز #قلم است !
قسم به #قلم
و آنچه با آن مینویسند....

#ادامه_میدهم
#این_کانال_خصوصی_به_نام_من

توطیه و فیک است..

از مسولان میخواهم پیگیری فرمایند و مسول بیمار این کانال را پیدا کنند و به مجازات برسانند....

#خداوند_با_صابرین_است.

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#قسمت36
#خواب_گل_سرخ


هم اکنون روی پیج رسمی اینستاگرام من است.
ببخشید ؛ امروز نت نداشتم ؛ اکنون هم با نت خط به زحمت ؛ ارسال شد ....

آدرس پیج رسمی
#اینستاگرام من
Yasrebi_chista
است.

موفق باشید


کانالهای معتبری که با نام من ؛ قصه را گذاشته اند ؛ لطفا کمی صبوری کنند.

پیشاپیش سپاسگزارم....از شوق ؛ باور و انتظار همه !... از من و قصه ی من!


و این خیل شب بیداران در صفحه ی من ! ساعت پنج ؛ بعد از نیمه شب !....



به دلایلی ؛ نوشتن این قسمت در فضای مجازی ؛ جان کندن بود ! جان کندنی که از آن میگریختم...

...مجبورم این قسمت را ؛ به
#محسن تقدیم کنم ! ...مجبورم ....

با
#احترام به
#قلم و آنچه با آن مینویسند...



#چیستایثربی
@chista_yasrebi
قرآن هدف از آشکار کردن راز اصحاب کهف را اثبات عملی
#رستاخیز_انسانها دانسته است:

«وكَذلِكَ اعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَموا انَّ وعدَ اللَّهِ حَقٌّ وانَّ السّاعَةَ لا رَيبَ فيها».



در برخی روايات نيز آمده است که در آن زمان زمامدار صالح و موحدی بر آن سرزمين حکومت می‏کرد؛ امّا مردم مملکت وی به نحله‏های گوناگونی گرويده بودند؛ گروهی از آنان منکر معاد بودند. اين پادشاه از اين وضع بسيار اندوهگين بود و همواره به درگاه الهی ناله و تضرع می‏کرد، تا اينکه خداوند با فاش ساختن ماجرای اصحاب کهف، معاد و رستاخیز انسانها را عملًا ثابت کرد. برخی نيز اختلاف مردم را در جسمانی يا روحانی بودن معاد دانسته‏ اند.



پس از فاش شدن اين راز مردم رهسپار غار شدند. پادشاه در حضور همگان با اصحاب کهف به گفت‏وگو پرداخت و خدا را بر اين رحمت عظيم سپاس گفت، درحالی‏ که پادشاه در ورودی غار ايستاده بود، اصحاب کهف به مکان خود بازگشته و در آنجا به جوار الهی شتافتند.


#چیستایثربی_کانال_رسمی

#خواب_گل_سرخ

کمی دنبال رد پای قصص و اساطیر در داستانهای ظاهرا معمولی باشیم....کمی جدی تر نگاه کنیم ...

چاه یوسف ؛ زندگی در شکم نهنگ یونس؛ صبر ایوب ؛ چشمه ی حیات خضر نبی ؛ و خواب یاران کهف... و
#بخوان !


و سوگند به
#قلم و سوره
#انشراح

براستی که پس از هر سختی ؛ آسانی است...

#قصه مینویسیم و میخوانیم که زود حکمت خدا را زیر سوال نبریم.

#کمی_تفکر

#چیستایثربی
@chistaa_yasrebii
#چیستایثربی و #نشر_قطره تقدیم میکنند :

بالاخره پس از سه سال انتظار برای مجوز

#شیداوصوفی

چرا این رمان چند لایه ، سریع پس از #پستچی در فضای مجازی منتشر شد ؟

رازها و کدهای #رمان چه بود که در هشت ماه انتشار آن ،در فضای مجازی طول کشید و گم شد ؟! ....



نسخه های دانلودی حق مطلب را ادا نمیکنند....


علت آن همه حمله ، به صفحه ی من در آن دوران چه بود ؟




علت تهدیدهایی که بر علیه من شد ، چه بود؟
چرا همه ی کتابها و حتی نمایشهایم زود منتشر شدند ، اما مجوز این یکی نمی آمد ؟! علت صبر و سکوت ما چه بود؟!




همه را در #روز_جشن ، خواهم گفت .

فقط
#کتاب به ما میگوید....
کتابها حرف میزنند !


دیدار ما برای
#جشن_تولد کتاب

#شیدا_و_صوفی
#پنجشنبه. 2 تا 5 بعداز ظهر
مکان : نشر قطره


آدرس روی پوستر نوشته شده است ؛ و در پایین همین پست.

من هم ، در این جشن تولد صمیمانه و دلی ، آنجا، خواهم بود و با عرض معذرت روی گل و شکلات حساسیت دارم. این را گفتم که خدایی نکرده، کسی ناراحت نشود !


فقط روی این دو !

جشن ما ، جشن رهایی و آزادی کلمه است.

کلماتی که مدتها ، منتظر ارشاد بودند و یکی از ناشران
#برتر ایران ،
#ناشر آن است . ناشری که مرا سالها میشناسد ، از سالهای رنج ، و قبل از فضای مجازی....


عاشقان ؛ مهلت دیدار میخواهند و کجا بهتر از مکانی که
#شیداوصوفی در آن متولد شد؟!...


نشر قطره ، دو تا پنج عصر
#همین_پنجشنبه

#چشم_به_راه عزیزانم هستم و هستیم ....




و رازها بر ملاء خواهند شد !


رازهایی که تقریبا سه سال صبورانه ؛ دربرابر تهمتها و توهینها ، سکوت کردم !




#چیستا_یثربی
#نشر_قطره
#رونمایی
#جشن_کتاب
#جشن_تولد_کتاب




#رونمایی_کتاب
#رمان
#ورق_بزن_مرا



کتاب ؛ در کتابفروشیهای معتبر و شهر کتابها ،توزیع خواهد شد ،

ولی اول در
#جشن با
#امضای_نویسنده

دوستان شهرستان=کمی صبر تا پس از جشن کتاب

قطعا جای همه ، خالی خواهد بود!
حتی دشمنان خونی این کتاب!


88973351_3

نشر قطره .ساعات اداری

#آدرس: تهران.خیابان دکتر فاطمی.خیابان شیخلر(ششم سابق) کوچه بنفشه.پلاک 8. نشر قطره

سوگند و "درود" بر
#قلم و آنچه با آن مینویسند .

از تمام کسانی که این پست را هر کجا به #اشتراک میگذارند ، پیشاپیش ، کمال تشکر را دارم

#چیستا
#چیستایثربی
بااحترام


با گلوی بریده چی گفتی ؟
که یه عمره سرای ما ، بالاست؟


#چیستایثربی_کانال_رسمی





@chista_yasrebi_original
با گام تو راه عشق آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
با نام تو ای بهار جاری در جان
یک‌ باغ گل محمدی باز شود!

استاد‌م:
سید #حسن_حسینی

میلاد
پیامبر#بخشش ، #کلمه، #قلم و #بخوان ، بر همه ی جان و جهان و جهانیان مبارک باد !



درود بر

نور ازلی و ابدی جان‌ او و تمام پیام آوران
#توحید ی
#میلاد
#تولد
#محمد ص
#رسول
#پیامبر

#چیستا_یثربی
#چیستا



#کلیپ
#موزیک
#موسیقی
#موسیقی_فیلم

#فیلم_محمد_رسول _الله ص
یا
#رسالت

#آهنگساز
#موریس_ژار
کاندید#اسکار برای این موسیقی
#موزیک_ویدیو
#ارکستر_سمفونی


ترکیه، سوریه‌ و لبنان ، و بسیاری از جمهوریهای روسیه
این موسیقی درخشان را ، در جشنواره کلاسیکهای جهان ، اجرا کردند.


#چیستایثربی
چهارم_آذر_نودوهفت

#chista_yasrebi
#music
#filmmusic
#themessage
#chistayasrebi

https://www.instagram.com/p/BqlYa-IA8qk/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=7y2kjc82n0nt
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن.

#عالیجناب
#حافظ


خوشحالم که هرگز این دولت و بانیانش ،پس از چهل سال ،
حتی نتوانستند نام کوچک مرا ، درست تلفظ کنند!

چه برسد به اینکه مرا ببینند!....

همان مردم ، ما را بس ...


و سوگند به #قلم و آنچه با آن مینویسند!


ما برای نمره دهنده های شما نمینویسم!
برای مردم و دلمان مینویسیم .

و همیشه ، همه جا مهجوریم ...
شکر !


این بی نیازی از شما ، عین ثروت است!
#چیستا_یثربی
خطاب به
نهاد کتابخانه های عمومی کشور در طرح
#چهل_قلم






#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
تیر ۷۴ بود که این نامه آمد و اینگونه
قبل از ازدواجم ، در اوج موفقیت و
جوانی! ،
#چیستا_یثربی شدم...
.

آنموقع سردبیر برنامه رادیویی #شب_بخیر_کوچولو
و سه برنامه دیگر رادیو و #معاون ادب و هنر مجله ی #سروش هفتگی بودم که این نامه از #حراست آمد.... .

کاملا ناگهانی و بی مقدمه !
. ... .و داشتم
#هیات_علمی میشدم که جلویش را گرفتند!
.

استاد #قیصر_امین_پور باعصبانیت به آنها زنگ زد و گفت :
. این دختر ، سادات است، همیشه شاگرد اول ما بوده !...
.
.
. بارها جایزه فجر و خارجی گرفته...
.چه گناهی کرده؟!
.

جواب درست ندادند. بهانه های بیهوده، مثل اسم خاصم( چیستا= به معنای دانایی در فارسی اصیل را
آوردند)و بهانه های بیهوده دیگری که استاد به من‌ نگفت ، ولی بیشتر عصبانی شد... همان چیزهایی که باعث شد خودش هم چند سال بعد از من ، سردبیری سروش نوجوان را که طبقه ی پایین دفتر ما بود ، فراموش کند و آنجا را ، با آن همه زحمتی که برایش کشیده بود ، با دلشکستگی رها کند..‌‌.
.
.
.
به خانه رفتم...
. . چند ماه بعد ازدواج کردم ، .
. #هفتادوشش ،
دخترم به دنیا آمد....
عهد کردم زندگیم را وقف قداست #قلم کنم و کردم... .
.

حاصلش حدود ۹۷ کتاب پژوهش ،تالیف و ترجمه است...
عهد کردم یک روز #پستچی را بنویسم و نوشتم.... من هرگز در کشورم وجود نداشتم...
نویسنده، نمایشنامه نویس،فیلمنامه نویس و دکترای #روانشناس بودم ...
مدام از همه جا
#حذف میشدم.....
.
و باز پایداری نشان میدادم ، مینوشتم و بی هیچ #شغل_دولتی کار میکردم.

هنوز هم حدفم میکنند و تا‌ بتوانند بایکوتم میکنند...
.

نامه را نمیخواستم انتشار دهم.

امروز چیزی پیش آمد ، تصمیمم عوض شد..
شاید یاد ناسزاهایی افتادم که زمان انتشار رمان #پستچی در اینستاگرام ، از افراد به ظاهر دوست ، خانواده ، همکار ، و برخی اکانتها.... در فضای مجازی میشنیدم !.... .
.چیزی نبود که از ترس ، به من نسبت نداده باشند! .
حتی آشنایان...
.
.
.
و برخورد امروز مدیر ‌#تاتر فجر ، مدیر #خانه_تاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی که مرا یاد آن روزها میاندازد.. .
.
.
چند کیلو "اس ام اس" و نامه جمع کرده ام.‌‌..😶
.
.این نامه را به دیوار خانه قاب کرده ام ، که این #جفا یادم نرود...
.
یادم نمیرود.

نه من و نه خدا.... .

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

دکتر
#نویسنده
#روانشناس
#سردبیر
#سرپرست_خانواده

#مجله_سروش
#صداسیما
#رادیو
. .

#دادخواهی
ستم
#پایداری
ایمان به حقیقت
ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
#ممنوع_الکاری بیدلیل .

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
. .
.
.

https://www.instagram.com/p/ByC1eouFMVC/?igshid=1xeq86ejskm3p