برای عاشقترین خالق "پستچی"
باید با چیستا یثربی نازنین بود تا بتوان او را شناخت....نه با نوشته هایش...نه با کارهایش...و نه با عاشقانه هایش شناخت چیستا کار ناقص و عبثی است...بازیگرش بودم...آن هم در آخرین کارش –"فقط به خاطر من"- ...افتخاری بود و سعادتی حضور در کار بانویی که سالها نوشته هایش را خوانده بودم...چند ماه تمرین و شاید بهتر است بگویم "زندگی"...و نهایت اجرایی غریب و ناتمام...حرف از "فقط به خاطر من" نیست...روی سخنم داستان اینروزهای "پستچی" است و باز بهتر است بگویم زندگی عاشقانه "چیستا"...عاشقانه ای که خیلی ها را اینروزها درگیر خودش کرد...در زمانه ای که عاشقی کردن و عاشق ماندن مدتهاست از دل آدمیانش بال گشوده پستچی چیستا "های" گرمی است بر دستان یخ زده ای که سالهاست گرمای عاشقی را فراموش کرده اند..."پستچی" را که خواندم لحظه لحظه تمرینات نمایش جلوی چشمانم رژه رفت...بارها گفته ام کار با چیستا سختی و لذت خاص خودش را دارد...بانویی خلاق و جسور که "درام" را در لحظه می آفریند و هیچگاه فرصت تکراری بودن اثر را به تو نمیدهد چرا که سرشار از خلاقیت و نوآوری است...از اردیبهشت 94 ماهها است که میگذرد و "فقط به خاطرمن" هم مثل بقیه کارها خاطره شد...اما حالا به شهودی تازه در این اثر رسیدم...حالا که مرور میکنم دیالوگهایم را...."اگه بگم دوستت دارم؟؟"..."هرشب از پنجره می بینمت"..."اول تو بگو" و تاکید چیستا بر عاشقانه بیان شدن کلمه "تو"..."من باید برم..."...."همین فردا"...دیالوگهایی شاعرانه که روح و جانم را قلقلک می داد...و حالا میفهمم حرف چیستا را که مدام می گفت: "مسعود عاشقانه تر بگو...در نیومده...باید عاشقی کنی..." شاید تمام این دیالوگها بارها از زبان چیستا و حاج علی برای یکدیگر بیان شده و با هربار گفتن من تمام خاطرات عاشقانه برای چیستای نازنین زنده میشد در اتاق تمرین شماره 24 اداره تئاتر...اما حالا میفهمم عاشقانه گفتن و عاشقی کردن من کجا و چیستا و حاج علی کجا....؟؟؟ حال میفهمم معنای روبان قرمز را بر کیسه زباله زن نمایش "فقط به خاطر من"....حرف زیاد است و نمیخواهم زیاده بگویم...چند شب پیش بعد از ماهها فرصتی شد برای دیدار دوباره بانو چیستا یثربی نازنین...کسی که تا چند وقت پیش به دور از فضای مجازی و تکنولوژی زندگی میکرد و اینروزها و شبها تمام عاشقانه هایش را با دستان توانایش و قلب عاشقش بر روی همان گوشی موبایلش تایپ میکند تا ما هم شریک عاشقانه هایش شویم...باورم نمیشد...فکر میکردم کسی را استخدام کرده که برایش نوشته هایش را تایپ میکند...اما وقتی گوشی موبایلش را نشانم داد با آن صفحه تاچ معیوبش واقعا دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...در این روزگاری که اینهمه برای هم بی تفاوت شده ایم بانویی عاشقانه و تنها به حرمت طرفداران و مردم سرزمینش بدون هیچ اجر و مزدی اینچنین قلمش را روانه فضای مجازی کرده است...درود بر شرفت و هزار آفرین بر همتت که با وجود تمام گزندها و نیشها و تهمتها و...همچنان عاشقی می کنی و ثابت کرده ای که..."هنوزم میشه عاشق شد هنوزم حال من خوبه...ببین دنیا پر از رنگه هنوزم "عشق" محبوبه
ارادتمند: "مسعود خواجه وند"
#نمایش
#بازیگر_نمایش
#فقط_به_خاطر_من
#اجرا :
#فروردین 94
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی
#بازیگران:
#مسعود_خواجه_وند
#مارال_مختاری
#الهه_ابوطالبی
#دستیار_کارگردان:
#مسعود_توحید_لو
#عکس:
#مهرداد_مسیحا
#سالن_چهارسو
#تاتر_شهر
#یادداشت_بازیگر
#مسعود_خواجه_وند
#درباره_کارگردانش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
باید با چیستا یثربی نازنین بود تا بتوان او را شناخت....نه با نوشته هایش...نه با کارهایش...و نه با عاشقانه هایش شناخت چیستا کار ناقص و عبثی است...بازیگرش بودم...آن هم در آخرین کارش –"فقط به خاطر من"- ...افتخاری بود و سعادتی حضور در کار بانویی که سالها نوشته هایش را خوانده بودم...چند ماه تمرین و شاید بهتر است بگویم "زندگی"...و نهایت اجرایی غریب و ناتمام...حرف از "فقط به خاطر من" نیست...روی سخنم داستان اینروزهای "پستچی" است و باز بهتر است بگویم زندگی عاشقانه "چیستا"...عاشقانه ای که خیلی ها را اینروزها درگیر خودش کرد...در زمانه ای که عاشقی کردن و عاشق ماندن مدتهاست از دل آدمیانش بال گشوده پستچی چیستا "های" گرمی است بر دستان یخ زده ای که سالهاست گرمای عاشقی را فراموش کرده اند..."پستچی" را که خواندم لحظه لحظه تمرینات نمایش جلوی چشمانم رژه رفت...بارها گفته ام کار با چیستا سختی و لذت خاص خودش را دارد...بانویی خلاق و جسور که "درام" را در لحظه می آفریند و هیچگاه فرصت تکراری بودن اثر را به تو نمیدهد چرا که سرشار از خلاقیت و نوآوری است...از اردیبهشت 94 ماهها است که میگذرد و "فقط به خاطرمن" هم مثل بقیه کارها خاطره شد...اما حالا به شهودی تازه در این اثر رسیدم...حالا که مرور میکنم دیالوگهایم را...."اگه بگم دوستت دارم؟؟"..."هرشب از پنجره می بینمت"..."اول تو بگو" و تاکید چیستا بر عاشقانه بیان شدن کلمه "تو"..."من باید برم..."...."همین فردا"...دیالوگهایی شاعرانه که روح و جانم را قلقلک می داد...و حالا میفهمم حرف چیستا را که مدام می گفت: "مسعود عاشقانه تر بگو...در نیومده...باید عاشقی کنی..." شاید تمام این دیالوگها بارها از زبان چیستا و حاج علی برای یکدیگر بیان شده و با هربار گفتن من تمام خاطرات عاشقانه برای چیستای نازنین زنده میشد در اتاق تمرین شماره 24 اداره تئاتر...اما حالا میفهمم عاشقانه گفتن و عاشقی کردن من کجا و چیستا و حاج علی کجا....؟؟؟ حال میفهمم معنای روبان قرمز را بر کیسه زباله زن نمایش "فقط به خاطر من"....حرف زیاد است و نمیخواهم زیاده بگویم...چند شب پیش بعد از ماهها فرصتی شد برای دیدار دوباره بانو چیستا یثربی نازنین...کسی که تا چند وقت پیش به دور از فضای مجازی و تکنولوژی زندگی میکرد و اینروزها و شبها تمام عاشقانه هایش را با دستان توانایش و قلب عاشقش بر روی همان گوشی موبایلش تایپ میکند تا ما هم شریک عاشقانه هایش شویم...باورم نمیشد...فکر میکردم کسی را استخدام کرده که برایش نوشته هایش را تایپ میکند...اما وقتی گوشی موبایلش را نشانم داد با آن صفحه تاچ معیوبش واقعا دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...در این روزگاری که اینهمه برای هم بی تفاوت شده ایم بانویی عاشقانه و تنها به حرمت طرفداران و مردم سرزمینش بدون هیچ اجر و مزدی اینچنین قلمش را روانه فضای مجازی کرده است...درود بر شرفت و هزار آفرین بر همتت که با وجود تمام گزندها و نیشها و تهمتها و...همچنان عاشقی می کنی و ثابت کرده ای که..."هنوزم میشه عاشق شد هنوزم حال من خوبه...ببین دنیا پر از رنگه هنوزم "عشق" محبوبه
ارادتمند: "مسعود خواجه وند"
#نمایش
#بازیگر_نمایش
#فقط_به_خاطر_من
#اجرا :
#فروردین 94
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی
#بازیگران:
#مسعود_خواجه_وند
#مارال_مختاری
#الهه_ابوطالبی
#دستیار_کارگردان:
#مسعود_توحید_لو
#عکس:
#مهرداد_مسیحا
#سالن_چهارسو
#تاتر_شهر
#یادداشت_بازیگر
#مسعود_خواجه_وند
#درباره_کارگردانش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
بخشی از موریک زنده ی نمایش
#فقط به خاطر من
با صدای خوب
#الهه_ابو_طالبی
در نقش دختر زن نویسنده
#چیستایثربی
wws.theaterfestival.ir
تا دوازده شب وقت برای رای دادن هست.دوازده نتایج اعلام میشود
#چیستایثربی
#فقط_به_خاطر_من
#فقط به خاطر من
با صدای خوب
#الهه_ابو_طالبی
در نقش دختر زن نویسنده
#چیستایثربی
wws.theaterfestival.ir
تا دوازده شب وقت برای رای دادن هست.دوازده نتایج اعلام میشود
#چیستایثربی
#فقط_به_خاطر_من
بار پنجم است که این ترانه
#نانسی_سیناترا به نام
#بنگ_بنگ از کانال
#چیستایثربی پخش میشود...
چیستایثربی وقتی این کانال را در زمان نیمه های
#پاورقی_پستچی افتتاح کرد و بدون هیچ تبلیغ و تبادلی خیلی زود به 180 کا رسید ؛ کانال را با همین ترانه افتتاح کرد و سپس بارها به درخواست دوستان ؛ دوباره آن رامنتشر کرد !
اکنون هم به #درخواست دوستان ؛
#باز_پخش مجدد شده است. این ترانه ؛ موسیقی فیلم
#بیل را بکش
است...که
#چیستایثربی؛
#موسیقی_نمایش آخرش کرد...
و در بروشور هم ؛ اشاره شده است...
#نمایش
#فقط_بخاطر_من
و یکی از بازیگران ؛
خانم #الهه ابو طالبی با صدای خوب خود ؛ این ترانه را #زنده روی صحنه ؛ اجرا میکرد ؛ و باز از این لحاظ ؛ چیستایثربی ؛
#سنت_شکنی کرده بود !
ترانه ای به این دشواری ؛ بدون موسیقی! و تنها به یاری توان گلوی بازیگری ؛ که اولین بار تجربه ی صحنه داشت و خواننده هم نبود !...و انصافا بخوبی هم از عهده ی خواست کارگردانش برآمد ؛ و مردم ؛ بسیار از این قسمت نمایش استقبال کردند....
در اجرای #فجر و #عمومی ؛ شما نبودید و ندیدید.فجر 93
چیستایثربی اصلا #اینستاگرام نداشت!
او از دنیای مجازی #بیزار بود ؛ نود کتاب داشت و سی اجرا و آن همه فیلمنامه و سریال...اما #فیس_بوک نداشت !
این کار درهمان #فجر93 از دید مردم ومنتقدان ؛ #بالاترین_آرای_مردمی را کسب کرد!همان موقع و همان جا...شما نبودید ! که رای داده باشید !
تاتر مثل زندگی است
دیگر تکرار نمیشود !
مثل قصه هایی که چیستایثربی ؛ برای #شما مینوشت و کانالهای سارق و بی حرمت و یا پیجهای هتاک و فحاش ؛ چنان آزارش دادند که.... او فقط یک پیج رسمی اینستاگرام داشت .همین با تعدادی علاقه مند به آثارش....که آن پیج هم دخترش برایش ساخته بود...
او حتی هنوز یک ریال بابت #پستچی که جزء #پرفروشترینهاست ؛ نگرفته است.... که اگر بگیرد ؛ حق مولف است....اما هنوز نگرفته است.او دنبال پول نبود و #شهرت هم ؛ از نوجوانی داشت...او دنبال ارتباط مستقیم و زنده و پر طپش با مخاطبانش بود.....
اما گاهی #تهوع ژان پل سارتری ؛ حتی به آدمهای خلاقی چون چیستایثربی هم حاکم میشود!
تهوع از تشنج آفرینی ؛ دورویی ؛ اکانت سازی ؛ اهانت؛ تهمت ؛ #دروغ ؛ برهم زدن روابط خانوادگی....و تمام تلاشها برای ننوشتن او....!
و خداوند ما #بصیر است....
گمانم اگر چیزی را ؛ دوست داریم ؛ هرگز در برابر آسیبش نباید خاموش بمانیم...دست کم ابراز میکردیم....
@chista_yasrebi
#نانسی_سیناترا به نام
#بنگ_بنگ از کانال
#چیستایثربی پخش میشود...
چیستایثربی وقتی این کانال را در زمان نیمه های
#پاورقی_پستچی افتتاح کرد و بدون هیچ تبلیغ و تبادلی خیلی زود به 180 کا رسید ؛ کانال را با همین ترانه افتتاح کرد و سپس بارها به درخواست دوستان ؛ دوباره آن رامنتشر کرد !
اکنون هم به #درخواست دوستان ؛
#باز_پخش مجدد شده است. این ترانه ؛ موسیقی فیلم
#بیل را بکش
است...که
#چیستایثربی؛
#موسیقی_نمایش آخرش کرد...
و در بروشور هم ؛ اشاره شده است...
#نمایش
#فقط_بخاطر_من
و یکی از بازیگران ؛
خانم #الهه ابو طالبی با صدای خوب خود ؛ این ترانه را #زنده روی صحنه ؛ اجرا میکرد ؛ و باز از این لحاظ ؛ چیستایثربی ؛
#سنت_شکنی کرده بود !
ترانه ای به این دشواری ؛ بدون موسیقی! و تنها به یاری توان گلوی بازیگری ؛ که اولین بار تجربه ی صحنه داشت و خواننده هم نبود !...و انصافا بخوبی هم از عهده ی خواست کارگردانش برآمد ؛ و مردم ؛ بسیار از این قسمت نمایش استقبال کردند....
در اجرای #فجر و #عمومی ؛ شما نبودید و ندیدید.فجر 93
چیستایثربی اصلا #اینستاگرام نداشت!
او از دنیای مجازی #بیزار بود ؛ نود کتاب داشت و سی اجرا و آن همه فیلمنامه و سریال...اما #فیس_بوک نداشت !
این کار درهمان #فجر93 از دید مردم ومنتقدان ؛ #بالاترین_آرای_مردمی را کسب کرد!همان موقع و همان جا...شما نبودید ! که رای داده باشید !
تاتر مثل زندگی است
دیگر تکرار نمیشود !
مثل قصه هایی که چیستایثربی ؛ برای #شما مینوشت و کانالهای سارق و بی حرمت و یا پیجهای هتاک و فحاش ؛ چنان آزارش دادند که.... او فقط یک پیج رسمی اینستاگرام داشت .همین با تعدادی علاقه مند به آثارش....که آن پیج هم دخترش برایش ساخته بود...
او حتی هنوز یک ریال بابت #پستچی که جزء #پرفروشترینهاست ؛ نگرفته است.... که اگر بگیرد ؛ حق مولف است....اما هنوز نگرفته است.او دنبال پول نبود و #شهرت هم ؛ از نوجوانی داشت...او دنبال ارتباط مستقیم و زنده و پر طپش با مخاطبانش بود.....
اما گاهی #تهوع ژان پل سارتری ؛ حتی به آدمهای خلاقی چون چیستایثربی هم حاکم میشود!
تهوع از تشنج آفرینی ؛ دورویی ؛ اکانت سازی ؛ اهانت؛ تهمت ؛ #دروغ ؛ برهم زدن روابط خانوادگی....و تمام تلاشها برای ننوشتن او....!
و خداوند ما #بصیر است....
گمانم اگر چیزی را ؛ دوست داریم ؛ هرگز در برابر آسیبش نباید خاموش بمانیم...دست کم ابراز میکردیم....
@chista_yasrebi
Chista Yasrebi:
#الهه_گان_انتقام
در
#اساطیر_یونان_باستان
خون اورانوس زمانی که کرونوس اختهاش کرد، به روی گایا (زمین) ریخت و ائومنیدس به وجود آمدند.
ایومنیدس ؛ سه تن بودند،
آلکتو، مگایرا و تیسوفه.
آنها #مجرمین و مخصوصاً
#قاتلان را #تعقیب و #مجازات میکردند. الهههای انتقام به شکل موجوداتی وحشتناک، نه به طور کامل #زنانه با ویژگیهای از قبیل نفسی سوزان، بالهایی به شکل خفاش، سری که مارها بر روی آن حلقه بسته بودند و خونی آغشته به سم از چشمانشان سرازیر میشد، توصیف میشوند. یونانیان از سر ترس یا شوخی آنها را ائومنیدس (به معنی مهربانان) مینامیدند. در اساطیر روم با #دیرای مطابقت دارد.
#الهههای_انتقام که به یونانی؛
#مهربانان
نامیده میشوند، در اساطیر یونانی
#ایزدبانوان_انتقام بودند.
#اسطوره
#افسانه
#انتقام
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#الهه_گان_انتقام
در
#اساطیر_یونان_باستان
خون اورانوس زمانی که کرونوس اختهاش کرد، به روی گایا (زمین) ریخت و ائومنیدس به وجود آمدند.
ایومنیدس ؛ سه تن بودند،
آلکتو، مگایرا و تیسوفه.
آنها #مجرمین و مخصوصاً
#قاتلان را #تعقیب و #مجازات میکردند. الهههای انتقام به شکل موجوداتی وحشتناک، نه به طور کامل #زنانه با ویژگیهای از قبیل نفسی سوزان، بالهایی به شکل خفاش، سری که مارها بر روی آن حلقه بسته بودند و خونی آغشته به سم از چشمانشان سرازیر میشد، توصیف میشوند. یونانیان از سر ترس یا شوخی آنها را ائومنیدس (به معنی مهربانان) مینامیدند. در اساطیر روم با #دیرای مطابقت دارد.
#الهههای_انتقام که به یونانی؛
#مهربانان
نامیده میشوند، در اساطیر یونانی
#ایزدبانوان_انتقام بودند.
#اسطوره
#افسانه
#انتقام
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
Forwarded from چیستایثربی_صورتی
#کامو #نویسنده_فرانسوی میگوید :
نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمیتواند خود را در خدمت آنهایی بگذارد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت آنهایی باشد که از تاریخ آسیب میبینند [و رنج میبرند].
در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بینصیب میماند و حتی ارتشهای استبداد با میلیونها سرباز خود نمیتوانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آنها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر میبیند، کفایت میکند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.
هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.
برای ایفای چنین وظیفهای هیچکدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال میتواند قلب جامعه زندهای را که حق را به او میدهد تسخیر کند.
فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.
یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.
از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.
ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمیشناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی
وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران
#روزنامه_نگاران_زندانی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمیتواند خود را در خدمت آنهایی بگذارد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت آنهایی باشد که از تاریخ آسیب میبینند [و رنج میبرند].
در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بینصیب میماند و حتی ارتشهای استبداد با میلیونها سرباز خود نمیتوانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آنها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر میبیند، کفایت میکند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.
هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.
برای ایفای چنین وظیفهای هیچکدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال میتواند قلب جامعه زندهای را که حق را به او میدهد تسخیر کند.
فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.
یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.
از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.
ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمیشناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی
وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران
#روزنامه_نگاران_زندانی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
Instagram
Instagram