@chista_yasrebi #او_یکزن
امروز.....به سمت سه قسمت آخر...
اینستاگرام رسمی
#چیستایثربی
نقدو بحث درباره داستان و حذفیات
چهارشنبه_دهم شهریور_شهرکتاب #بوستان_پونک_شش_عصر همراه با #امضای کتب چیستایثربی
امروز.....به سمت سه قسمت آخر...
اینستاگرام رسمی
#چیستایثربی
نقدو بحث درباره داستان و حذفیات
چهارشنبه_دهم شهریور_شهرکتاب #بوستان_پونک_شش_عصر همراه با #امضای کتب چیستایثربی
دوستان جلسه ی گپ و گفت و جشن امضا و خرید کتاب در شهر کتاب #بوستان روز دهم ؛ ربطی به قسمتهای باقیمانده ی داستان #او_یکزن ندارد!
....گفتم اگر کسی ؛ پرسش خاصی درباره ی قصه داشته باشد ؛ جواب میدهم ؛ جلسه ی دیدار با نویسنده و جشن امضا ؛ چه ربطی به انتهای
#او_یکزن دارد؟ مگر توضیحات کلی که معمولا در اینگونه جلسات میدهم و قطعا علاقه مندانی که می آیند ؛ بهره مند میشوند و یا سوالهای خود را میپپرسند....این جلسه ؛ ربط مستقیمی به پایان قصه ندارد....از روند قصه گویی ام در این داستان ممکن است صحبت کنم؛ چون داستان ساختارمند مشکلی بود....از اول گفته بودم ؛ که بعد از پایان داستان ؛ چنین جلسه ای میگذارم ! ...
حالا اگر یک عده نمیتوانند بیایند ؛ چیزی از متن قصه را که از دست نمیدهند....
#شان_حرفه ای صفحه را رعایت کنیم لطفا!!!
....این گونه جلسات معمولا برای علاقه مندان خاص است....نه همه !....
اما امضا و خرید کتاب هم داریم....
#چیستایثربی
....گفتم اگر کسی ؛ پرسش خاصی درباره ی قصه داشته باشد ؛ جواب میدهم ؛ جلسه ی دیدار با نویسنده و جشن امضا ؛ چه ربطی به انتهای
#او_یکزن دارد؟ مگر توضیحات کلی که معمولا در اینگونه جلسات میدهم و قطعا علاقه مندانی که می آیند ؛ بهره مند میشوند و یا سوالهای خود را میپپرسند....این جلسه ؛ ربط مستقیمی به پایان قصه ندارد....از روند قصه گویی ام در این داستان ممکن است صحبت کنم؛ چون داستان ساختارمند مشکلی بود....از اول گفته بودم ؛ که بعد از پایان داستان ؛ چنین جلسه ای میگذارم ! ...
حالا اگر یک عده نمیتوانند بیایند ؛ چیزی از متن قصه را که از دست نمیدهند....
#شان_حرفه ای صفحه را رعایت کنیم لطفا!!!
....این گونه جلسات معمولا برای علاقه مندان خاص است....نه همه !....
اما امضا و خرید کتاب هم داریم....
#چیستایثربی
و قرار ملاقات حضوری ما با دوستانی که خواهش کرده اند مرا حضوری ببینند
#تهران
#بوستان_لاله_ بلوار کشاورز
#باغ_ژاپنی
کنار حوض
#پنج_عصر_همین_جمعه
#چیستایثربی
میبینمتان
#تهران
#بوستان_لاله_ بلوار کشاورز
#باغ_ژاپنی
کنار حوض
#پنج_عصر_همین_جمعه
#چیستایثربی
میبینمتان
من ؛ سیاوش و آتش....
یه چیزی خیلی برای ما خنده دار شده....جشنواره ی تاتر فجر با کلی نمایش طنز داره از دیروز برگزار میشه....
فکر میکردم امسال به احترام این ماجرا ؛ یا برگزار نمیشه یا یکروز عقبش میندازن.....اما اشتباه فکر میکردم. باید مسولان خودمو میشناختم. بهشون پیشنهاد دادم در تجلیل از آتش نشانان ؛ نمایش کوتاهی با دو تن از دانشجویان خوبم آماده کرده ا م که حاضریم
#رایگان و بی چشمداشت مالی ؛ حتی در لابی سالن اصلی تاتر شهر اجرا کنیم ؛ نه تنها پولی نمیخواهیم...بلکه حاضریم عواید فروش آن به مالباختگان برسد.
....گفتم کنار خنده های جشنواره ی تاتر فجر ؛ این کار ؛ کمترین کاریه که میتونیم احتراممونو به این دلیران از دست رفته نشون بدیم....
□□■■□□□■■■■■■
داستان به نوعی برگرفته از
#داستان_سیاوش و گذشتن وی از وسط آتش بود.
منتهی مدرن و به روز شده.. .درباره ی قهرمانان جامعه ی مدرن...... و به مسایل امروز جامعه ی خودمان ؛ اشاره میکرد که هر جوان آتش نشانی ؛ میتواند #سیاوشی باشد....
تنها کاری بود که از دستم برای این عزیزان سلحشور بر می آمد...اول جواب ندادند ؛ بعد گفتند مذاکره کنیم....جواب میدهیم...
بعد گفتند : متن را اول بفرستید بخوانیم....مذاکره کنیم....!!!!!
آقایان بمب اتم که نیست ! نمایش است ! مرا هم که میشناسید و قبول دارید.... بارها داورتان بوده ام و اکنون هم داور دو جشنواره ی تاترم.....این همه مراحل اداری.... چرا؟!
فجر تمام میشود و ما ادای دین نکرده ایم!...
جواب دادم : آقایان ! اکنون وقت خواندن متن و ممیزی دیگر نیست!.... جشنواره تمام میشود ! ... من که پولی نمیخواهم و زمانه به شما اثبات کرده که متن ضعیف هم نمینویسم !
شما روز اول جشنواره ؛ یعنی جمعه ؛ چند کار طنز خیابانی و صحنه ای روی صحنه بردید ؛
آنقدر به کارگردان و نویسنده ی روانشناس خود اعتماد ندارید که میداند چگونه دل زخمی مردمانش را در جریان
#تراما یا صدمات روحی ناشی از
#بحران ؛ التیام بخشد؟
فقط
#باز_بینی کنید و اگر راضی نبودید ؛ بگویید
#نه !
باز جواب ندادند....
شاتها را دارم .....
جواب ندادن یعنی :
#نه ! نمیخواهیم !....
چون تو جزء گروه ما نیستی...اگر کسی از گروه خودشان پیشنهاد داده بود ؛ با سر میپدیرفتند ؛ چون من ؛ مثل
#پروین_اعتصامی در نمایشم اهل
#جنجال نیستم ؛ اهل هیچ
#ایسمی نیستم.
#سیاستمدار نیستم.
انسان مدارم....
نام نمایش بود :
#من_سیاوش_و_آتش...
متاسقانه شما را از دیدن آن محروم کردند و خانواده ی قربانیان را از کمی التیام کوچک....چون به قول ارسطو ؛ وقتی فاجعه و مصیبت ؛ خارج از حد تحمل است ؛ مگر با زبان هنر بتوان کمی به مردم ؛ آرامش بخشید...
کاری که
#فردوسی در نقل داستان
#رستم_و_سهراب کرد...
خب آقایان نمیخواهند !....
همان تاترهای منتخب قبلی و گاهی خنده دارشان را میخواهند ؛ غافل از اینکه اتفاق جدیدی افتاده است...در چند قدمی تاتر شهر ؛ دو خیابان آنطرفتر ؛ مصیبتی رخ داده است !...
شمع سیاه روشن کردن ؛ دل سوخته ی مردمان را التیام نمیبخشد...رسالت هنرمند ؛ کار مهم تری را میطلبد...ممکن است بنای بعدی که طعمه ی حریق شود ؛ خود
#تاترشهر باشد! ... باز هم چنین بیصدا و بیتفاوت ؟!!! تنها شمع مشکی؟!!!!
با زبان هنر ؛ حرفها باید زد ....
اگر #شهرداری از ما حمایت کند و مسولیت اجرا رابپذیرد ؛ در فضای باز مثل
#پارک_لاله که مکان فضای باز اجرای تاتر دارد و کنار #آتش نشانیست یا
#بوستان_گفتگو اجرایش میکنیم !
#رایگان!
بلیت ؛ متعلق به خود شهرداری که به خانواده ی قربانیان هدیه کند...
اگر ذره ای برای شهرداری هم #مهم باشد....
وای بر ما که فقط ادعا......
کمی
#مسول باشیم !.....اکنون وقت خنده و شادمانی و زیبایی شناسی صرف در سالنها نیست !
#فجر امسال ؛ متفاوت است ؛ چون اتفاق بدی افتاده است....
آقایان گرام تاتر کشور !
#احترام_بگذاریم....
بااحترام
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
یه چیزی خیلی برای ما خنده دار شده....جشنواره ی تاتر فجر با کلی نمایش طنز داره از دیروز برگزار میشه....
فکر میکردم امسال به احترام این ماجرا ؛ یا برگزار نمیشه یا یکروز عقبش میندازن.....اما اشتباه فکر میکردم. باید مسولان خودمو میشناختم. بهشون پیشنهاد دادم در تجلیل از آتش نشانان ؛ نمایش کوتاهی با دو تن از دانشجویان خوبم آماده کرده ا م که حاضریم
#رایگان و بی چشمداشت مالی ؛ حتی در لابی سالن اصلی تاتر شهر اجرا کنیم ؛ نه تنها پولی نمیخواهیم...بلکه حاضریم عواید فروش آن به مالباختگان برسد.
....گفتم کنار خنده های جشنواره ی تاتر فجر ؛ این کار ؛ کمترین کاریه که میتونیم احتراممونو به این دلیران از دست رفته نشون بدیم....
□□■■□□□■■■■■■
داستان به نوعی برگرفته از
#داستان_سیاوش و گذشتن وی از وسط آتش بود.
منتهی مدرن و به روز شده.. .درباره ی قهرمانان جامعه ی مدرن...... و به مسایل امروز جامعه ی خودمان ؛ اشاره میکرد که هر جوان آتش نشانی ؛ میتواند #سیاوشی باشد....
تنها کاری بود که از دستم برای این عزیزان سلحشور بر می آمد...اول جواب ندادند ؛ بعد گفتند مذاکره کنیم....جواب میدهیم...
بعد گفتند : متن را اول بفرستید بخوانیم....مذاکره کنیم....!!!!!
آقایان بمب اتم که نیست ! نمایش است ! مرا هم که میشناسید و قبول دارید.... بارها داورتان بوده ام و اکنون هم داور دو جشنواره ی تاترم.....این همه مراحل اداری.... چرا؟!
فجر تمام میشود و ما ادای دین نکرده ایم!...
جواب دادم : آقایان ! اکنون وقت خواندن متن و ممیزی دیگر نیست!.... جشنواره تمام میشود ! ... من که پولی نمیخواهم و زمانه به شما اثبات کرده که متن ضعیف هم نمینویسم !
شما روز اول جشنواره ؛ یعنی جمعه ؛ چند کار طنز خیابانی و صحنه ای روی صحنه بردید ؛
آنقدر به کارگردان و نویسنده ی روانشناس خود اعتماد ندارید که میداند چگونه دل زخمی مردمانش را در جریان
#تراما یا صدمات روحی ناشی از
#بحران ؛ التیام بخشد؟
فقط
#باز_بینی کنید و اگر راضی نبودید ؛ بگویید
#نه !
باز جواب ندادند....
شاتها را دارم .....
جواب ندادن یعنی :
#نه ! نمیخواهیم !....
چون تو جزء گروه ما نیستی...اگر کسی از گروه خودشان پیشنهاد داده بود ؛ با سر میپدیرفتند ؛ چون من ؛ مثل
#پروین_اعتصامی در نمایشم اهل
#جنجال نیستم ؛ اهل هیچ
#ایسمی نیستم.
#سیاستمدار نیستم.
انسان مدارم....
نام نمایش بود :
#من_سیاوش_و_آتش...
متاسقانه شما را از دیدن آن محروم کردند و خانواده ی قربانیان را از کمی التیام کوچک....چون به قول ارسطو ؛ وقتی فاجعه و مصیبت ؛ خارج از حد تحمل است ؛ مگر با زبان هنر بتوان کمی به مردم ؛ آرامش بخشید...
کاری که
#فردوسی در نقل داستان
#رستم_و_سهراب کرد...
خب آقایان نمیخواهند !....
همان تاترهای منتخب قبلی و گاهی خنده دارشان را میخواهند ؛ غافل از اینکه اتفاق جدیدی افتاده است...در چند قدمی تاتر شهر ؛ دو خیابان آنطرفتر ؛ مصیبتی رخ داده است !...
شمع سیاه روشن کردن ؛ دل سوخته ی مردمان را التیام نمیبخشد...رسالت هنرمند ؛ کار مهم تری را میطلبد...ممکن است بنای بعدی که طعمه ی حریق شود ؛ خود
#تاترشهر باشد! ... باز هم چنین بیصدا و بیتفاوت ؟!!! تنها شمع مشکی؟!!!!
با زبان هنر ؛ حرفها باید زد ....
اگر #شهرداری از ما حمایت کند و مسولیت اجرا رابپذیرد ؛ در فضای باز مثل
#پارک_لاله که مکان فضای باز اجرای تاتر دارد و کنار #آتش نشانیست یا
#بوستان_گفتگو اجرایش میکنیم !
#رایگان!
بلیت ؛ متعلق به خود شهرداری که به خانواده ی قربانیان هدیه کند...
اگر ذره ای برای شهرداری هم #مهم باشد....
وای بر ما که فقط ادعا......
کمی
#مسول باشیم !.....اکنون وقت خنده و شادمانی و زیبایی شناسی صرف در سالنها نیست !
#فجر امسال ؛ متفاوت است ؛ چون اتفاق بدی افتاده است....
آقایان گرام تاتر کشور !
#احترام_بگذاریم....
بااحترام
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند...
من و آقای مصطفی جعفر پناه عزیز ؛ از دوستان بامعرفت هردو پیج ؛ و اهل شعر و ادبیات
#شهر_کتاب
#جشن_امضا
#بوستان
سال گذشته
#چیستایثربی
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند...
من و آقای مصطفی جعفر پناه عزیز ؛ از دوستان بامعرفت هردو پیج ؛ و اهل شعر و ادبیات
#شهر_کتاب
#جشن_امضا
#بوستان
سال گذشته
#چیستایثربی
#ایین_رونمایی_کتاب_صوتی
#پستچی
با صدای نقش خوانان حرفه ای
#یکشنبه
#سوم_اردیبهشت_نودوشش
#بوستان_قیطریه
فرهنگسرای ملل
#نشر_قطره
شرکت
#نوین_کتاب_گویا
#پنج_عصر
ملاقات ما
و تنها عشق است که میماند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#پستچی
با صدای نقش خوانان حرفه ای
#یکشنبه
#سوم_اردیبهشت_نودوشش
#بوستان_قیطریه
فرهنگسرای ملل
#نشر_قطره
شرکت
#نوین_کتاب_گویا
#پنج_عصر
ملاقات ما
و تنها عشق است که میماند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
#ایین_رونمایی_کتاب_صوتی
#پستچی
با صدای نقش خوانان حرفه ای
#یکشنبه
#سوم_اردیبهشت_نودوشش
#بوستان_قیطریه
فرهنگسرای ملل
#نشر_قطره
شرکت
#نوین_کتاب_گویا
#پنج_عصر
ملاقات ما
و تنها عشق است که میماند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#پستچی
با صدای نقش خوانان حرفه ای
#یکشنبه
#سوم_اردیبهشت_نودوشش
#بوستان_قیطریه
فرهنگسرای ملل
#نشر_قطره
شرکت
#نوین_کتاب_گویا
#پنج_عصر
ملاقات ما
و تنها عشق است که میماند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi