چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
ـ کدام مشکلات خانم یثربی؟!

ـ نداشتن تفکر بارور. دنبال یک زندگی «باری به هر جهت رفتن». زنان جامعه ما با رسیدن به یک درک و شعور باید بتوانند تعیین کننده باشند. باید بتوانند سرنوشت خانواده و جامعه شان را رقم بزنند. الگوهای ما کم نیستند. به صحنه آوردن زندگی بزرگ زنان عالم می تواند برای بسیاری از گم کرده راهها، راهگشا باشد. از تئاتر باید به عنوان وسیله رشد انسانها استفاده کرد. تئاتر باید وسیله تعالی انسانها قرار بگیرد.

بخشی از مصاحبه
#روزنامه
#همشهری
با
#چیستایثربی
#فجر_گذشته
#زنان_و_تفکر_بارور

@chista_yasrebi
روز پایان نامه ی
#دکترای من در
#کانادا ؛ استاد جعفر والی و لعیا زنگنه ی عزیز هم ؛ جزو مهمانان من بودند ....موضوع پایان نامه در
#ایران ؛
آن سالها عجیب بود.کسی زیاد به گوشش نخورده بود !

#تاتر_درمانی برای جامعه سازی بهتر

وقتی نوبت سوالهای استادی از کشور انگلستان رسید ؛ خیلی مرا اذیت کرد....خودم را آماده کرده بودم... او هرگز با من خوب نبود و نمیدانم چرا.....چند سال بعد از جریان برجهای دوقلو بود و احتمالا او ؛ من و اسلام را با
#بن_لادن یکی میدانست!!!
...
سوال او از یادم نمیرود....

حلا مگر شمادر کشورتان ؛
#تاتر دارید که تاتر درمانی داشته باشید ؟

خیلی رنجیدم. اما سعی کردم بر خودم مسلط شوم.تا بتوانم به انگلیسی پاسخ دهم....نگاهم به استاد والی افتاد و قدرت گرفتم ...یاد این حرفش افتادم که میگفت ؛ همه ی این سالها ؛ برای اجاره ی یک سالن پنجاه نفره در کانادا و اجرای نمایش ؛ چه مصایبی را تحمل کرده است ! و چه سختیهایی کشیده است !....طوری که هزار بار خواسته است به ایران بازگردد ؛ و برمی گردد....

به استاد انگلیسی که نام کوچکش ؛ آقای "پیتر" را فقط به یاد دارم ، گفتم : استاد ؛ تاتر در همه ی کشورهای دنیا ؛ هنر جوانی است.معلوم است که در کشور ما ؛ هنوز به اندازه ی شعر و قصه جای خود را پیدا نکرده است و جذابیتهای سینمای ما راهم ؛ برای شما ندارد.... و مطمینم هیچ تاتری از کشور من ؛ حتی همینجا در کانادا ندیده اید !

اما برای کشوری که
#مولانا یا به قول شما ؛ رومی اش را میدزدند و ملیتش را به کشور ترکیه نسبت میدهند ! و خلیج فارسش را در روز روشن ؛ میدزدند و خلیج عربی نام میگذارند!! و گوته ی آلمانی میگوید : من هر چه دارم از
#حافظ دارم و به خاطر حافظ ؛ فارسی یاد میگیرد و هنوز سیمرغ عطار در هر دانشگاه تاتری جهان ؛ یک نفره و گروهی اجرا میشود و جزو دروس کلاسیک تاتر بسیاری از کشورهاست.... و یکی از بهترین متون دراماتیک جهان قلمداد میشود!...وقتی
#بوعلی_سینا ی ما قانون و شفا را مینویسد که هنوز جز کتابهای درسی علمی و پزشکی شماست.....و وقتی مردم من ؛ هر بار که از بیگانگان زمین خوردند ؛ یاد گرفتند ؛ قوی تر و سلحشورانه تر از قبل ؛ بلند شوند ؛ و حتی ملت غالب را به شکل خود درآورند ؛ طوری که حتی جنگجویی ؛ چون چنگیز خان مغول را به شعر گفتن ؛ ترغیب کنند!!...قطعا در تاتر هم پیشرفت میکنند....ملت من ممکن است کاری را دیر شروع کند ؛ ولی یک ویژگی دارد....زود
#خسته_نمیشود....

از
#آخوند زاده تا
#بیضایی و
#رادی
و
#ساعدی
و معاصران_تاتر_امروز ؛
خستگی ناپذیری ما ؛ برای رسیدن به شکل یک تاتر
#ملی و در عین حال
#جهان_شمول
ثابت شده است....
افت و خیزهایی ؛ همیشه به فراخور زمان بوده....ولی مهم ؛ خسته نشدن است و بس....
.

ما ایرانیان به راحتی خسته نمیشویم !!!!

پیتر و استادان دیگر؛ چند لحظه ؛ سکوت کردند...اولین بار بود لهجه ی بد انگلیسی من ؛ خوب شده بود و همه ی حرفهای مرا فهمیده بودند....من همیشه ؛ در شرایط فشار ؛ سرسخت تر میشوم و مصمم تر عمل میکنم !

سخنان من در این مورد ؛ در دو روزنامه ی وقت کانادا و آلمان به چاپ رسید...

پایان نامه ام را به همه ی دست اندر کاران تاتر ایران از جمله میرزاده عشقی و استاد جعفر والی در سالن تقدیم کردم....یادم است لعیا زنگنه عزیز ؛ ایستاده برای من دست میزد...و دانشجویان آنقدر تشویقم کردند که بالاخره با نمره ی عالی ؛ کارم را تمام کردم و دکترا را گرفتم....آن هم با استرس شدیدی که در روز دفاع ؛ از نبودن دخترم در کنارم داشتم....آخرین سفر به دلیل فشار تز دکترا ؛ او را نبرده بودم...در صورتی که در سفرهای قبلی ؛ عکسهای زیادی ؛ کنار آبشار نیاگارا ؛ با استاد والی عزیز دارد.

بعد از مراسم ؛ استاد؛ به من تبریک گفت و گفت تو به ایران برمیگردی! من هم همینطور.ما مال اینجا نیستیم...نبودیم! برگشتیم...حالا خدا میداند مال کجا هستیم ؟!...در این جهان بزرگ خدا و عمر کوتاه !

وقتی نشر معتبر
#قطره ؛ بخشی از پایان نامه ی مفصل مرا تحت عنوان
#تاتر_زندگی
پیشدرآمدی بر
#تاتر_درمانی چاپ کرد....خیلی زود با استقبال دانشجویان و اساتید ایرانی مواجه شد و به چاپ بعدی رسید.امیدوارم روزی نسخه ی کامل آن نیز منتشر شود.هر چند یک نسخه ی چهارصد صفحه ای ؛ مجال میخواهد خواندنش ، معاصر سازی اش ؛ چاپش و حتی تلاشی مجدد برای ویرایشش.اما شاید ارزشش را داشته باشد.

بله استاد والی عریز ؛ استاد مسلم صحنه تاتر...." ما آدم آنجا نبودیم "!..

من به شنیدن صدای اذان از گلدسته های مسجد محلم طوری عادت دارم که غروبهای کانادا ؛ دلم میخواست بمیرم..."جمعه ها از عشق میمیرند "یادتان می آید نام.قصه ی من که
#همشهری_داستان اینجا هم چاپ کرد ؟

ما مال آنجا نبودیم.برگشتیم....دخترم میپرسد : پس مال کجا هستی؟ سکوت میکنم....فقط خدا میداند...فقط⬇️
@Chista_Yasrebi


#جنگجویان_کوهستان
و
#لیان_شامپو

منبع:#همشهری


افسانه‌ای که نشان می‌داد عده‌ای از افراد با ویژگی‌های منحصر‌به‌ فرد، در #لیان‌شامپو دور هم جمع می‌شوند تا علیه حکومت بجنگند .... پخش دوباره آن از شبکه
#تماشا ؛ بهانه خوبی است تا سراغ این سریال برویم.


جنگجویان کوهستان درست 40 سال قبل ساخته شد (1973 میلادی / 1352 شمسی)، یک مینی سریال که تلویزیون ان‌اچ‌کی ژاپن در 2 فصل 13 قسمتی آن را ساخت. نام اصلی سریال لبه آب - Water Margin است و براساس یکی از چهار شاهکار ادبیات کلاسیک چین سر و شکل گرفته. چهار شاهکاری که یکی از آنها را به صورت عروسی به نام «افسانه سه برادر» در برنامه کودک همان سال‌ها هم دیدیم.
به‌نظر می‌رسید ژاپنی‌ها تلاش می‌کردند تا با فرآیند سریال‌سازی، روابطشان را با چین کمونیست بهتر شود. بازیگران و عوامل
#ژاپنی به
#چین رفتند تا تجربه ساخت این سریال، اولین تجربه حضور در یک گروه فیلم‌برداری خارجی غیرکمونیستی در چین باشد. البته رمان «لبه‌آب» آنقدر برای چینی‌ها مهم بود که سال قبلش در هنگ‌کنگ، فیلمی به همین نام ساخته بودند و 15 سال بعد هم مجدداً سریالی به همین نام را این بار در 45 قسمت جلوی دوربین بردند که البته معروفیت جهانی هیچ‌کدامشان به پای سریالی که ما این شب‌ها می‌بینیم، نرسید.

#چیستایثربی
#جنگجویان_کوهستان
#لینچان
#لیان_شامپو
مربوط به
#داستان_پاورقی
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_شانزدهم
هم اکنون پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی

Yasrebi_chistaاینستاگرام رسمی من




https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
از مصاحبه این هفته
#همشهری_جوان با چیستایثربی
در مورد موسیقی که این روزها گوش میدهد

#چیستایثربی

@chista_yasrebi
از مصاحبه ی این شماره
#همشهری_جوان با چیستایثربی
در مورد
#حامد_همایون و موسیقی که گوش میدهد

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
مطلب امروز من در مجله
#همشهری_جوان.شماره 606

درباره ی مولوی خوانی و
#محسن_چاوشی

#چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
ادامه ی مطلب من
در مورد
#مولوی_خوانی و
#محسن_چاوشی
در مجله
#همشهری_جوان امروز.شماره 606
بخش 2

#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
یادداشت من درباره آخرین فیلم
#تهمینه_میلانی
در
#همشهری_جوان این هفته
شماره ۶۲۳

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebii
#حمید_هیراد

ترانه :
نیمه_جانم


تقدیم به طرفدار مستر
#هیراد
#دنا


بااحترام

#چیستایثربی

پنج شنبه ی همین هفته ، درباره ی
#حمید_هیراد ،مطلب مرا در #همشهری_جوان بخوانید.مرسی

بااحترام
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
بله
گاهی شوخیه!



گاهی عزیزت ،شوخی شوخی میره....

گاهی همه چیز از یک شوخی ،شروع میشه !

من اگه این شعرو گفته بودم ، اینجوری شروع میکردم :

شوخیه مگه #بذارم بری نمونی....


گاهی یک دقیقه رفتن ،یعنی همیشه رفتن .


مطلب مرا در باره ی

#حمید_هیراد و این ترانه در مجله #همشهری_جوان ابن هفته ، روز پنج شنبه از دکه ها بخرید و بخوانید.البته خلاصه شده ....مفصل تر مطلبم جای دیگری چاپ میشود.



#همشهری_جوان_هفت_دی
مطلب من درباره ی
حمید #هیراد

سپاس

انسان ،جدی ترین حرفهایش را گاهی ، در قالب شوخی بیان میکند....


#چیستایثربی

@chista_yasrebi
از
#گفتگو ی نشریه
#همشهری_جوان
هفته پیش
با
#چیستایثربی
قسمت 1
@chista_yasrebi
از
#گفتگو ی نشریه
#همشهری_جوان
هفته پیش
با
#چیستایثربی
قسمت 2
@chista_yasrebi
از
#گفتگو ی نشریه
#همشهری_جوان
هفته پیش
با
#چیستایثربی
قسمت 3
@chista_yasrebi
از
#گفتگو ی نشریه
#همشهری_جوان
هفته پیش
با
#چیستایثربی
قسمت 4
@chista_yasrebi
از
#گفتگو ی نشریه
#همشهری_جوان
هفته پیش
با
#چیستایثربی
قسمت 5
@chista_yasrebi
قصه ی عیدانه مرا هم در این نشریه بخوانید 👆👆👆👆👆

#همشهری_داستان
#داستان
#متروی_شب_عید
از
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

@chista_yasrebi