Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
بار دیگر
شهری که دوست میدارم
#اهواز
#بزودی
برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام ، با تلفن روی پوسترتماس بگیرید.
همایشی سخت و نفسگیر،که تکرار نخواهد شد !
هر آنچه از نزدیک ، باید به شما بگویم
#چیستایثربی
شهری که دوست میدارم
#اهواز
#بزودی
برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام ، با تلفن روی پوسترتماس بگیرید.
همایشی سخت و نفسگیر،که تکرار نخواهد شد !
هر آنچه از نزدیک ، باید به شما بگویم
#چیستایثربی
بار دیگر باشما در شهر نگارش #نمایش
.
#زنان_مهتابی_مرد_آفتابی
چگونه #عاشق میشویم ، #ازدواج میکنیم و بعد #مشکلاتی پیش می آید که نمیتوانیم در برابر آنها ایستادگی کنیم و به راه حل برسیم؟
این همایش ، معمولا سه سال یکبار، با تغییر بافت جامعه ، به شکل کاربردی برگزار میشود و آسبیهای عشقهای و لزوم آگاهی بر رعایت اصول زندگی مشترک ،
از طریق
#تاتر_درمانی ، با مخاطبان همایش ، کار میشود.
مشابه این کارگاه را چند سال پیش در #کیوتو_ژاپن برگزارکردم.
#اهواز
سیزدهم آذر میبینمتان...انشالله .
با #تلفن روی پوستر ؛ برای ثبت نام #همایش متفاوتمان ، لطفا تماس بگیرید
09383002747
تلفن برای اطلاعات همایش و ثبت نام
دوستان خوزستانی ، فضا محدود است ، در صورت تمایل ، زودتر اقدام فرمایید.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
.
#زنان_مهتابی_مرد_آفتابی
چگونه #عاشق میشویم ، #ازدواج میکنیم و بعد #مشکلاتی پیش می آید که نمیتوانیم در برابر آنها ایستادگی کنیم و به راه حل برسیم؟
این همایش ، معمولا سه سال یکبار، با تغییر بافت جامعه ، به شکل کاربردی برگزار میشود و آسبیهای عشقهای و لزوم آگاهی بر رعایت اصول زندگی مشترک ،
از طریق
#تاتر_درمانی ، با مخاطبان همایش ، کار میشود.
مشابه این کارگاه را چند سال پیش در #کیوتو_ژاپن برگزارکردم.
#اهواز
سیزدهم آذر میبینمتان...انشالله .
با #تلفن روی پوستر ؛ برای ثبت نام #همایش متفاوتمان ، لطفا تماس بگیرید
09383002747
تلفن برای اطلاعات همایش و ثبت نام
دوستان خوزستانی ، فضا محدود است ، در صورت تمایل ، زودتر اقدام فرمایید.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
دیداری استثنایی درهمایش عشق و ازدواج
#اهواز
13-15 آذرماه
لحظه ها فقط یکباراتفاق میافتند.هیچ چیز قابل تکرار نیست.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
09383002747
دیدار در #اهواز
#اهواز
13-15 آذرماه
لحظه ها فقط یکباراتفاق میافتند.هیچ چیز قابل تکرار نیست.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
09383002747
دیدار در #اهواز
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
وای چقدر لوسین یه عده از شما !
دو تا پست زیاد میذارم لفت میدید!برید بابا
منم بااسب رفتم شهر رویاها!
دیدار در
#اهواز
سیزده تا پانردهم آذر
اول باید گمانم ثبت نام کنید.تلفنش پست قبل هست.
#چیستایثربی
دو تا پست زیاد میذارم لفت میدید!برید بابا
منم بااسب رفتم شهر رویاها!
دیدار در
#اهواز
سیزده تا پانردهم آذر
اول باید گمانم ثبت نام کنید.تلفنش پست قبل هست.
#چیستایثربی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
🙋🙋🙋🙋🙋
دوستان عزیز
من نه تنها فعلا ایرانم ، که تا زمانی که دلم نخواهد خارج نمیروم !
و فعلا ایران کارهایی دارم که دلم نمیخواهد بروم....
تعهدات کاری زیادی دارم.
من #ایران میمانم....
ایرانی برای ایرانی مینویسد...
همایش
#اهواز من ، و تمام کلاسها و تاترهایم دربخش
#خصوصی ، همچنان پا برجاست...
من مدام خارج میروم و برمیگردم....
باید هر بار توضیح دهم که #خارج_ماندنی_نیستم ؟
فکر میکنم برایتان سوء تفاهم شده!
آدمی مثل من خارج هم بخواهد برود، دست کم دو سال طول میکشد تا اول به تعهدات قول داده اش ، درایران عمل کند...
بنده در کمال صحت و سلامت عقل اعلام میکنم نه تنها
#ایران هستم و همایش
#اهواز پا برجاست ، که فقط اجراهایم را خارج میبرم ، یا برای سمینار و سخنرانی میروم .
کاری که معمولا ، بیشتر همکاران من انجام میدهند.
یعنی بعد از ایران ، فیلمها و نمایشهایشان را خارج میبرند....وگرنه من سالهاست که امکان زندگی در آنجا را دارم ؛ خودم فعلا نخواستم. پترسال دوباری داوری خارج دعوت شدم.
دعوتنامه ها را دوستان دیده اند.
به دلایل مشکلات شخصی نرفتم ! و فعلا هم قصدش را ندارم !
ممنونم که مرا
#ایرانیان عزیز در
#ایران و همه جای
#جهان باور دارند....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
دوستان عزیز
من نه تنها فعلا ایرانم ، که تا زمانی که دلم نخواهد خارج نمیروم !
و فعلا ایران کارهایی دارم که دلم نمیخواهد بروم....
تعهدات کاری زیادی دارم.
من #ایران میمانم....
ایرانی برای ایرانی مینویسد...
همایش
#اهواز من ، و تمام کلاسها و تاترهایم دربخش
#خصوصی ، همچنان پا برجاست...
من مدام خارج میروم و برمیگردم....
باید هر بار توضیح دهم که #خارج_ماندنی_نیستم ؟
فکر میکنم برایتان سوء تفاهم شده!
آدمی مثل من خارج هم بخواهد برود، دست کم دو سال طول میکشد تا اول به تعهدات قول داده اش ، درایران عمل کند...
بنده در کمال صحت و سلامت عقل اعلام میکنم نه تنها
#ایران هستم و همایش
#اهواز پا برجاست ، که فقط اجراهایم را خارج میبرم ، یا برای سمینار و سخنرانی میروم .
کاری که معمولا ، بیشتر همکاران من انجام میدهند.
یعنی بعد از ایران ، فیلمها و نمایشهایشان را خارج میبرند....وگرنه من سالهاست که امکان زندگی در آنجا را دارم ؛ خودم فعلا نخواستم. پترسال دوباری داوری خارج دعوت شدم.
دعوتنامه ها را دوستان دیده اند.
به دلایل مشکلات شخصی نرفتم ! و فعلا هم قصدش را ندارم !
ممنونم که مرا
#ایرانیان عزیز در
#ایران و همه جای
#جهان باور دارند....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
از صفحه ی دیگران
همایش روانشناختی عشق و ازدواج در
#اهواز
وقت زیادی نمانده است
اگر.سوالی داشتید به پیج مربوطه که اسمش در عکس افتاده ، مراجعه فرمایید.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
همایش روانشناختی عشق و ازدواج در
#اهواز
وقت زیادی نمانده است
اگر.سوالی داشتید به پیج مربوطه که اسمش در عکس افتاده ، مراجعه فرمایید.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
و رسیدن...
در میان بارها ، فقط ساک قرمزه ،
مال منه
#اهواز
#آذر_نودوشش
من همیشه وقتی میرسم که اتاقهای بزرگ خالی ،بی تو خمیازه میکشند....
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
در میان بارها ، فقط ساک قرمزه ،
مال منه
#اهواز
#آذر_نودوشش
من همیشه وقتی میرسم که اتاقهای بزرگ خالی ،بی تو خمیازه میکشند....
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
من و عشق جان
از یاران همیشگی پیج و کانال....
#قبل_شروع_همایش
#اهواز
#سیزدهم_آذر_نودوشش
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
از یاران همیشگی پیج و کانال....
#قبل_شروع_همایش
#اهواز
#سیزدهم_آذر_نودوشش
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
بالاله بختیاری عزیز و دوست دیگرمان، سولماز جان
#اهواز
#همایش_روانشناختی
#سیزدهم_آذر
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
#اهواز
#همایش_روانشناختی
#سیزدهم_آذر
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
بهترین اتفاق
کشف تو در دیار ناممکن بود،
دیاری که گفتند آخر جهان است،
اما چشمان تو ، همه چیز را از نو شروع کرد،
حتی مرا..
با #مریم_بیگدلی عزیز
#اهواز
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
کشف تو در دیار ناممکن بود،
دیاری که گفتند آخر جهان است،
اما چشمان تو ، همه چیز را از نو شروع کرد،
حتی مرا..
با #مریم_بیگدلی عزیز
#اهواز
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
این پست به طور #اختصاصی تقدیم میشود به #سه_دوست_خاص که در #اهواز دارم :
مریم بیگدلی
منصوره نورالدین و
لاله بختیاری عزیز
#سه_عشق
تقدیم با دل
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
مریم بیگدلی
منصوره نورالدین و
لاله بختیاری عزیز
#سه_عشق
تقدیم با دل
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
تمام زندگی من ، در میان پلیمرها گذشت.
مولکولهای بزرگی که از به هم پیوستن واحدهای کوچک تکرار شونده (مونومر) ، ساخته شده اند.
و نمیدانستم...
من هیچ چیز درباره پلیمرها نمیدانستم ! جز همین تعریف یک خطی که در شیمی دبیرستان ، رشته ی علوم تجربی خوانده بودم.
تا دیشب ، که دخترم امتحان مواد داشت ، دیدم دارد درباره ی مواد میخواند و شکست مولکولی و مرگ مواد!
بلند درس میخواند:
سطح صیقلی، آسیب پذیرتر است و سطح منحنی یا گرد ، مقاومتر!
گریه ام گرفت!
پدرم همه ی عمرش مواد
(عتیقه جات)برای ما جمع کردکه البته خوشبختانه، به من، چیزی نرسید!
ساعاتی که میتوانست ، با خانواده اش،خوش باشد،سفر برود ، فیلم ببیند،داشت در عتیقه فروشیها،
#مواد جمع میکرد،
که نوعی جاودانگی رابرای ما به ارمغان بگذارد! و من هم همین کار را ، با دخترم کرده بودم.
#مواد جمع کرده بودم !
از همه نوع! پارچه ، سنگ ، پلاستیک....
چیزهایی که دخترم بیزار بود.
میگفتم :بعداز مرگم مال توست،
اما او ، فرار میکرد و حتی هدیه های مرا نمیگرفت !
داد زدم: نیایش ، مگه پلیمر، به این راحتی میمیره؟! مواد که نمیمیرن ، مامیمیریم !
اونا ازچیزی به چیز دیگه ، تبدیل میشن ولی جوهره شون هست!
خندید وگفت :عمر بعضیاشون ، سه ساله.بعضیهام پنج سال یا...
معلومه که موادم میمیرن!
گفتم:نگو!....
من پارچه هایی رو از نوزادیت برات جمع کردم! و خیلی جیزای دیگه که دوست داشتم ....
کلی لباس !
گفت : یعنی الان بیست ساله شونه؟ پس مردن ! فاتحه !
ای وای!...
همه ی عمر ، درد من ، این بود که به جای جمع کردن خاطرات ، پلیمرهایی جمع کنم که فناپذیرند و میمیرند!
و اکنون ما ، بین جمعی مرده ، زندگی میکنیم؟!
زندگی در میان اموات؟
این بود چیزی که میخواستم برای دخترم ، یادگار بگذارم ؟!
اینگونه فرصت محدود عمرم را،برایش هدردادم؟ اجناس من ، جواهر و عتیقه نبودند!
پس عمرشان کوتاه بود،
و حتما، در گنجه های صد بار قول شده ، مرده و پوسیده بودند!
آنقدر از آن خانه ترسیدم که میخواستم همان لحظه ، فرار کنم !
دخترم گفت: بگذار درسم رابخوانم !
اینا چیه میگی؟!
گفتم:من به مرگ مواد ، فکر نکرده بودم!
بگو، عمرشونو ، چطوری طولانیتر کنم؟
گفت: ممکنه از تو ، بیشتر عمر کنن ، ولی به هر حال ، میمیرن.
حفره ها،شکست،ترک خوردن و آغاز ویرانی...
نه!
من خاطراتی برای آن دنیا میخواستم ، نه تاریکی گور و موادی درحال فساد ، برای دخترم که جایش را تنگ کرده بودند!
یاد سفر اخیرم به
#اهواز افتادم....
از تمام لحظه ها، شبی که #مریم و #منصوره ی عزیز ، مرا به رستورانی در کنار کارون ، دعوت کردند ، خاطره ای درخشان ، ستاره وار ، در ذهنم ، سوسو میزد ،
و صبحی که با
#لاله ی عزیز ، در خیابان امام گذراندم .... و
#نجمه ی عزیز که علاوه بر محبت و گرما ، قلمهای پدر مرحوم ، بزرگوار و عزیزش را به من هدیه کرد !....
گنجی ارزشمند و پر از عشق ...
و خیلی ها که نمیتوانم همه را نام ببرم...
مثل دستبندهای پر از روح
#خانم_بتی_عزیز، که با عشق و روح خودش ، هنرمندانه ، ساخته شده بودند.
و با شکستن آینه ی کمد ما ، ناگهان ناپدید شدند !
اما عشق نهان در آنها ، و وقتی که برای من گذاشته بود ، هنوز در جان من ، شیرین است ، هر چند خود دستبندها ، دیگر نبودند !
با آینه رفتند...
آینه ای که از بس به آن جنس آویزان کرده بودم ، شکست ! ...
دیگر جنگ من ، برای فتح پلیمر ، تمام شد!
شاید آدمها ، فقط یکبار ، هم را ببینند ،
اما یک عمر خاطره و شادی ، جمع میکنند،که هیچ مرگ و فسادی درآن راه ندارد! هیچ نوع مرگی ! هیچ
جانوری ، هیچ گونه نابودی ! و این یعنی:
#جاودانگی !
از پیج اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی
@chista_yasrebi
مولکولهای بزرگی که از به هم پیوستن واحدهای کوچک تکرار شونده (مونومر) ، ساخته شده اند.
و نمیدانستم...
من هیچ چیز درباره پلیمرها نمیدانستم ! جز همین تعریف یک خطی که در شیمی دبیرستان ، رشته ی علوم تجربی خوانده بودم.
تا دیشب ، که دخترم امتحان مواد داشت ، دیدم دارد درباره ی مواد میخواند و شکست مولکولی و مرگ مواد!
بلند درس میخواند:
سطح صیقلی، آسیب پذیرتر است و سطح منحنی یا گرد ، مقاومتر!
گریه ام گرفت!
پدرم همه ی عمرش مواد
(عتیقه جات)برای ما جمع کردکه البته خوشبختانه، به من، چیزی نرسید!
ساعاتی که میتوانست ، با خانواده اش،خوش باشد،سفر برود ، فیلم ببیند،داشت در عتیقه فروشیها،
#مواد جمع میکرد،
که نوعی جاودانگی رابرای ما به ارمغان بگذارد! و من هم همین کار را ، با دخترم کرده بودم.
#مواد جمع کرده بودم !
از همه نوع! پارچه ، سنگ ، پلاستیک....
چیزهایی که دخترم بیزار بود.
میگفتم :بعداز مرگم مال توست،
اما او ، فرار میکرد و حتی هدیه های مرا نمیگرفت !
داد زدم: نیایش ، مگه پلیمر، به این راحتی میمیره؟! مواد که نمیمیرن ، مامیمیریم !
اونا ازچیزی به چیز دیگه ، تبدیل میشن ولی جوهره شون هست!
خندید وگفت :عمر بعضیاشون ، سه ساله.بعضیهام پنج سال یا...
معلومه که موادم میمیرن!
گفتم:نگو!....
من پارچه هایی رو از نوزادیت برات جمع کردم! و خیلی جیزای دیگه که دوست داشتم ....
کلی لباس !
گفت : یعنی الان بیست ساله شونه؟ پس مردن ! فاتحه !
ای وای!...
همه ی عمر ، درد من ، این بود که به جای جمع کردن خاطرات ، پلیمرهایی جمع کنم که فناپذیرند و میمیرند!
و اکنون ما ، بین جمعی مرده ، زندگی میکنیم؟!
زندگی در میان اموات؟
این بود چیزی که میخواستم برای دخترم ، یادگار بگذارم ؟!
اینگونه فرصت محدود عمرم را،برایش هدردادم؟ اجناس من ، جواهر و عتیقه نبودند!
پس عمرشان کوتاه بود،
و حتما، در گنجه های صد بار قول شده ، مرده و پوسیده بودند!
آنقدر از آن خانه ترسیدم که میخواستم همان لحظه ، فرار کنم !
دخترم گفت: بگذار درسم رابخوانم !
اینا چیه میگی؟!
گفتم:من به مرگ مواد ، فکر نکرده بودم!
بگو، عمرشونو ، چطوری طولانیتر کنم؟
گفت: ممکنه از تو ، بیشتر عمر کنن ، ولی به هر حال ، میمیرن.
حفره ها،شکست،ترک خوردن و آغاز ویرانی...
نه!
من خاطراتی برای آن دنیا میخواستم ، نه تاریکی گور و موادی درحال فساد ، برای دخترم که جایش را تنگ کرده بودند!
یاد سفر اخیرم به
#اهواز افتادم....
از تمام لحظه ها، شبی که #مریم و #منصوره ی عزیز ، مرا به رستورانی در کنار کارون ، دعوت کردند ، خاطره ای درخشان ، ستاره وار ، در ذهنم ، سوسو میزد ،
و صبحی که با
#لاله ی عزیز ، در خیابان امام گذراندم .... و
#نجمه ی عزیز که علاوه بر محبت و گرما ، قلمهای پدر مرحوم ، بزرگوار و عزیزش را به من هدیه کرد !....
گنجی ارزشمند و پر از عشق ...
و خیلی ها که نمیتوانم همه را نام ببرم...
مثل دستبندهای پر از روح
#خانم_بتی_عزیز، که با عشق و روح خودش ، هنرمندانه ، ساخته شده بودند.
و با شکستن آینه ی کمد ما ، ناگهان ناپدید شدند !
اما عشق نهان در آنها ، و وقتی که برای من گذاشته بود ، هنوز در جان من ، شیرین است ، هر چند خود دستبندها ، دیگر نبودند !
با آینه رفتند...
آینه ای که از بس به آن جنس آویزان کرده بودم ، شکست ! ...
دیگر جنگ من ، برای فتح پلیمر ، تمام شد!
شاید آدمها ، فقط یکبار ، هم را ببینند ،
اما یک عمر خاطره و شادی ، جمع میکنند،که هیچ مرگ و فسادی درآن راه ندارد! هیچ نوع مرگی ! هیچ
جانوری ، هیچ گونه نابودی ! و این یعنی:
#جاودانگی !
از پیج اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی
@chista_yasrebi
با بانو بتی نارنین و هنرمند...
و زیور الات دستسازش که هر چند ناپدید شدند ، اماعشقشان در قلب من هست
#اهواز
#بانیان_جلسه
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
و زیور الات دستسازش که هر چند ناپدید شدند ، اماعشقشان در قلب من هست
#اهواز
#بانیان_جلسه
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
با مریم گل (دوربین در دست ) و منصوره ی نارنین....
دو دوستی که تا ابد در قلبم ، جای دارند و لحظاتی فرانوش نشدنی با آنها در شهر عشق
#اهواز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
دو دوستی که تا ابد در قلبم ، جای دارند و لحظاتی فرانوش نشدنی با آنها در شهر عشق
#اهواز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
من و عشق جان
از یاران همیشگی پیج و کانال....
#قبل_شروع_همایش
#اهواز
#سیزدهم_آذر_نودوشش
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
از یاران همیشگی پیج و کانال....
#قبل_شروع_همایش
#اهواز
#سیزدهم_آذر_نودوشش
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original