چیستایثربی کانال رسمی
6.38K subscribers
6.06K photos
1.3K videos
57 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
بسیاری از ما شاغلیم و برای بقا و رشد حرفه ای خود تلاش می کنیم و به قطع یقین تاکتیک هایی داریم که به هیچ عنوان حاضر به فاش کردن آن نیستیم همه ما در هر شغلی از این تجربه،بی بهره نماندیم .جراح در روش جراحی، مهندس در روش محاسبات،آزمایشگر در روش های آزمون،کارگر نظافت چی در روش های تمیزکاری .‌‌‌..قلق هایی داریم و #ترفندهایی بلدیم که منحصر بفرد باشیم وهمه معترفیم که اگر جان و مالمان برود ،روشهای کاری مان را لو نخواهیم داد که ضامن #بقای_حرفه_ی ماست
اما غرض، میخواهم کسی را به شما معرفی کنم که نه تنها هیچ سرّ و رمزی را مخفی نکرده که حتی ماحصل کار و حرفه سخت و نفس گیر هنری را دو دستی تقدیم عوام الناس کرده و نتیجه اش شده
دزدیده شدن زحماتش و #تحمل_توهین_های #شبانه_روزی و دم بر نیاوردن !!!


...آن هم نه از مردمان اهل و نامی روزگار ،که از گروهی #جوانک بی سروپای #قرتی_مسلک که تا قبل #کسب_درآمد از راه دزدی ،پول توجیبی اش را از پدرجان می گرفته !!!
حالا که مملکت #بی_حساب و_کتاب است و هنرمند و مظلوم و متین ،بادی به غبغب انداخته و درنهایت رشادت ،#گردن_کلفت شده ست!


همه ما این فرد را خوب می شناسیم ،دکتر #چیستایثربی علی رغم تمام سوابق درخشان هنری واستادمنشی ء که خاص خودشان است ،به جهت تمایل به #فرهنگ_سازی و بالا بردن حجم مطالعات امثال ما....حاصل تمام زحماتش (نه یک ترفند و دو سه راه و روش) بلکه ماحصل هر آنچه در تمام عمر برای کسبش دود چراغ خورده ،در طبق اخلاص در یک فضای کاملا آزاد و فرهنگی بدون ذره ای چشم داشت مالی،در اختیار مان گذارده تا بلکه رشد کنیم
اما ما چه کردیم؟


آیا در برابر #هتاکان و #فحاشان #دزد واکنشی نشان دادیم ؟
آیا قدر زحمتاش را دانستیم و احترام لازم ،به جا آوردیم ؟
امروز خانم دکتر یثربی به جرم #داستان_نویسی_رایگان برای من و شما مورد انواع #هجمه ها ست وما چه می کنیم ؟
تنها و تنها می پرسیم....پس
#ادامه_قصه چه شد؟
بیایید فالوور های جوانمردتری باشیم
بیایید استاد عزیز را
#تنها نگذاریم
بیایید کمی منصف شویم فقط کمی!

#عالیا_اسفندیاری

@chista_yasrebi
انگشت سوممه...
دقیقا انگشت سوم دست چپ.اول باد کرد،بعد سیاه شد.
نصف شب از خواب پریدم.
دیدم ساعت دو و خرده اییه،بعد از نصفه شب.
خیس عرق بودم ،درد کشنده ی انگشتم بیدارم کرده بود.
بعد چشمم افتاد به کاناپه.
اونجا نبود!
اُورکت سربازیت.بخشیده بودیش به من...
همیشه رو‌ پشتی کاناپه بود.
هر وقت نگاهش میکردم؛ فکر میکردم خودت اونجا نشستی.
اما‌کو؟ نیست!
مطمئنم هفته قبل دیده بودمش.قبل ازعمل.
بعدش رو یادم‌نیست.
انقدر همه چیز ناگهانی شد که حتی روز عمل ؛ کاپشنمو پیدا نمیکردم.حواسم به اورکت نبود‌!
الان که‌ از خواب پریدم؛ دیدم نیست! زیر؛ رو ؛اطراف همه جارو باانگشتی که از درد تیر میکشه،گشتم. مجبور شدم چراغ رو روشن کنم.
با ترس و لرز که کسی از خواب نپره. نبود.نیست!
زیر کاناپه ؛ روی کاناپه؛ اطرافش...
اورکت سربازی به اون بزرگی که ۲۵ ساله اونجاست.
خدایا کسی خونه ی مااخیرا نیامده.اصلا هیچوقت کسی تو اون اتاق نمیاد.کت کجاست؟
صدای سُم اسب شنیدم و بعد شیهه ی اسب.
امکان نداشت توهم باشه.من صدای شیهه ی رو از کودکی خوب میشناسم.
پدرم توی باغ‌کرج ،اسب داشت.
بعد یک کلاغ،غار غار کرد.
انگار ترسیده بود.مطمئنم اسب رو دیده بود یا حسش کرده بود.
‌اسب یورتمه رفت و دورشد.
دیگه صداشو نمیشنیدم.
اورکتت نبود! انگشتم درد میکرد.
بیشتر نمیتونستم بگردم.
سر و صدا میشد.دخترم از خواب میپرید.
با‌مسکن خوابیده بود.تو چرا از خونه ی ما رفتی یه دفعه؟!
من به اون اُورکت دل خوش کرده بودم.
اون اسب چی بود؟ مال کی بود؟
از کجا آمده بود که از زیر پنجره ی ما ردشد؟
من ندیدمش!
صدای سُمشو شنیدم و شیهه ی بلندشو!چطور هیچ همسایه ای چراغش روشن نشد که نگاه کنه؟
میخواستم پیام بدم بت که‌اُور کتت کجاست؟
گفتم حتما خوابی‌‌‌‌‌.عصبانی میشی.
راستی الان کجا خوابیدی؟
حس میکنم هر جا که هستی، نور ماه روی صورتت افتاده.موهات رنگ نور ماه شده.
میگم شایدتو اصلا از قصه ها آمدی...از قصه های مادرم، مادر بزرگم.
آخه نمیشه که یه آدم،انقدر تو ذهن آدم باشه!تو از ذهن من بیرون نمیری،حتی حالا که کتت نیست!شی مقدس این خونه.همه میدونستن که نباید بهش نگاه چپ کنن.دارم میلرزم.تاصبح صبر میکنم.صبح میدونم‌خبری تو راهه.گم‌شدن کت،یورتمه و شیهه ی اسب.کاش واقعا مال قصه ها باشی‌عزیزم.اون وقت هیچ وقت برات نگران نمیشم.چون قهرمان قصه،هیچوقت نمیمیره!
ببین!یه نشونه بهم بده که حالت خوبه‌‌‌‌‌‌‌‌.میخوام اون کت رو،دوباره روی مبل ببینم.من از لرز داره خوابم میره.صبح بهم خبر خوب بده!
بازم بشین روی این کاناپه کهنه.
دروغ گفتم که دوستت ندارم!
زندگی منی...
صبح؛ تویی!
#چیستا_یثربی
#شبانه
https://www.instagram.com/p/CYf_Ty3Kfw9/?utm_medium=share_sheet