چیستایثربی کانال رسمی
6.62K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃


ترجمه ترانه

#لارا_فابین

زندگی من با تو




در رو ببند و پالتو ات را آن جا بگذار
کنارم بشین
چیزی که می خوام به تو بگم
فقط یک بار اون رو میگم
و فقط به تو میگم

کاش می تونستم توفان های وجودم رو فروکش کنم

آتش درونم رو می دیدم که چطور تمام وجودم رو فرا می گیره

اگر همه ی اینا رو می دونستم این عشق غیر ممکن می شد

من زندگیم رو با تو تقسیم کردم مثل خونی که در رگ ها باید جاری باشه
و نزدیک تو موندم

باورم کن

وقتی تکه های وجودم از هم جدا میشن
تو ازم حمایت کن

نیمه ی گمشده منی
پادشاه منی

خیلی دوست دارم

دستت رو به من بده
لطفاً اون رو ازم دریغ نکن

نیرویی که ما رو به هم وصل می کنه فرازمینیه
ارگانیک، معدنی، کارمایی
هر چی که هست غیر قابل توصیفه
اون چه که من رو به تو وصل می کنه
از جایی فراتر از این دنیا میاد
کاش میشد که باورش نداشت
اما حیف
که اون چه که در بیابان دیده میشه فقط سرابه
و من کاش همه اینارو می دونستم
قول هایی که با عشق به واقعیت نرسیدن

من زندگیم رو با تو تقسیم کردم مثل خونی که در رگ ها باید جاری باشه
و نزدیک تو موندم

باورم کن

وقتی تکه های وجودم از هم جدا میشن
تو ازم حمایت کن

نیمه گمشده منی
پادشاه منی

دفعه ی بعد
شاید هزار سال دیگه
می دونم
که تو هم زندگیت رو با من تقسیم می کنی
و جایی میریم که قلبمون میگه
تو کنارم می مونی
و من از تو
آرزوهات، شادی هات و رنج هات محافظت می کنم
تو زندگیت رو با من تقسیم می کنی
همون جایی میریم که قلبمون میگه
و تو کنارم میمونی

باورم کن
من از تو
از آرزوهات، شادی هات و رنج هات محافظت می کنم

نیمه گمشده منی
پادشاه منی

خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
خیلی
خیلی زیاد دوست دارم
خیلی زیاد دوست دارم

#لارا_فابین
ترجمه
#مهسا_آقاجری

ترجمه ی ترانه ی
زندگی من با تو


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی


https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
هميشه منتظرت هستم
بي آن كه در ركود نشستن باشم
هميشه منتظرت هستم
چونان كه من
هميشه در راهم
هميشه در حركت هستم
شعر :طاهره صفارزاده

چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_شصتم
#چیستایثربی

چيزي از درخت محكم تر نيست.
با اين حال درخت ها هم گاهی می افتند.
اين را ناخود آگاهم می گفت.

زنگ خطری در درونم به صدا در آمده بود....
آن تلفن، آن تلفنی كه به محسن شد ، مثل صدای جغد شوم بود...

اينكه خبر دادند حال حامد بد شده و در بيمارستان است!

چند دقيقه ی بعد آنجا بوديم .

ربطی به كتك كاری ساده ی آن ها ، نداشت ،

ظاهرا بخشی از سلول های مغز ، دچار آسيب موقت شده بود.

بعد از رفتن ما ، به داخل خانه شان رفته و ناگهان ، همه چیز را تار ديده بود !

مريم همان موقع از بیرون ، رسيده بود و گفته بود :

چرا روی زمين خم شدی ؟!
حامد گفته بود : نمی بينم ! همه چيز رو تار
می بينم !

اينكه همه چيز را تار می ديد ، نشان می داد كه مشكل جدی و مربوط به سیستم اعصاب است.

من واقعا چيزی از ماجرای كما به ياد نمی آوردم ! ولی حاضر بودم بميرم ، اما به آن دورانم ، بازنگردم ...

اينكه بين مرگ و زندگی دست و پا بزنی...

اينكه معلق باشی و کابوس هایت به یادت نیاید !

من يادم نمی آمد ؛ ولی مریم ، این مدت ، بارها به من گفت : حامد در كما با تو حرف میزده ! توی خواباش، راجع بهش حرف میزنه... توی بیداری یادش نیست ...ولی معلومه تو کما که بودی ، صدای همو میشنیدین !

چنين چيزی نمي تواند از نظر علمی رخ دهد !

من مي دانستم كه آدم می تواند در كما خواب ها يا كابوس هايی ببيند ، ولی اينكه كسی وارد خواب كس ديگری شود ، فقط توهم است.

مگر ممكن است كه واقعا اين اتفاق بيفتد ؟....

بیشتر شبیه داستان های علمی تخیلی است !

ممكن است من صدای حامد را در حال کما شنيده باشم ، اما در واقع این صداها ، توهمات ذهن خودم بوده....

اما چرا صدای حامد و نه صدای کس دیگر ؟ این را دکترها با کنجکاوی از مریم میپرسیدند ! و پاسخی نبود !

حامد در " آی سی یو" بود و همه منتظر بودند تا جواب آزمايش ها بيايد .

بيشتر از همه ، مريم ، بی قرار بود ، اما خودش را کنترل میکرد. ظاهرش آرام بود ، به نقطه ای در دوردست خیره شده بود .


مينا و فريد هم آمدند ، دو نفری كه من بعد از به هوش آمدنم ، خیلی كم ديده بودم !

حسی به آن ها نداشتم ؛ چون هر بار كه
می ديدمشان ، طوری رفتار می كردند كه انگار آدمی از عالم مرگ برگشته را ،
نگاه می كردند !


من هم به آن ها ، توجه خاصی نداشتم .
خاطره ای از آنها یادم نمی آمد.اتفاقا خوشحال بودم كه بامن کاری ندارند و تمام تمركزشان روی حامد است !


محسن به من گفت : اگه بافت مغز آسيب ديده باشه ، احتمال برگشت اون بيماری ويروسی هست !

گفتم : يعنی احتمال فلج مجدد ؟
گفت : نمیدونم... شايد بدتر ، شاید هم نه به اون شدت !... دکترا خودشون ، هنوز از روند درمان عجیب حامد گیجن ، چه برسه این تاری چشم بیدلیل...

گفتم : اين چه ويروسيه ؟

گفت : من درست نمیدونم ، هیچکس نمیدونه...

میگن از تور والیبال آفریقا که اومد ، مریض شد ، بعد خوب شد و حالا دوباره بیماری به یه شکل دیگه ، برگشته !

گفتم : بايد زودتر ازدواج می كردن ! بیخود ، معطل کردن.
مگه نگفتی از بچه گی عاشق هم بودن ؟


گفت : آره ...ولی ازدواج میکردن که چی ؟

الان می فهمم چرا حامد ، اسم مريمو ، وارد شناسنامه ش نكرد !

از آينده ش مطمئن نبود!

و نمی خواست مريم ، همه ی عمرش رو ،
با یه موجود گیاهی سر کنه ، يا حتی یه وقت ، نام زن بيوه رو یدک بكشه !

گفتم : ای كاش زودتر از اينجا برم بيرون ...

هوای بيمارستان ، حالمو بد می كنه ! هزار تا حس بد که هیچکدومو یادم نمیاد ، گلومو فشار میده...

گفت : من می تونم ببرمت ، ولی تو هیچ حسی نداری ؟!

گفتم : به چی ؟

گفت : خب معلومه ....مریم !

وقتی تو توی کما بودی ، خیلی شبا می شست کنارت ...
تا صبح ، در گوشت ، یواش با تو حرف می زد.

انقدر یواش که ما، هیچی نمیشنیدیم.....

اون موقع ، حامد، هنوز از اون خواب عجیب ، بیرون نیامده بود... ولی مریم برای تو ، وقت میذاشت....

می گفت : درد دل زنونه ست...
می گفت : برای خوب شدن بیمار ، لازمه . لازمه که بهش امید بدیم ، باهاش حرف بزنیم....

گفتم : خب چرا مریم ؟!....

چی می گفت ؟!

اصلا مگه عشق خودش ، حامد ، تو خونه شون ، مریض نبود ؟ چرا بالای سر من می شست ؟

چرا زودتر اینو نگفتی ؟

چرا هیچکس نگفت ؟! ....

حس خوبی به این نجواهای درگوشی زنانه ، نداشتم !

یک جای کار ، به نظرم می لنگید....



#خواب_گل_سرخ
#قسمت_شصتم
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chistaa_2

#چیستایثربی_کانال_رسمی

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند #گابریل_گارسیا_مارکز

#چیستایثربی_کانال_رسمی
و کانال نزدیکترها
@chista_1
Forwarded from چیستا_وان
یک زن ، دوبار میمیرد .
یک بار وقتی ، عاشق میشود ؛
یک بار وقتی ، عشقش را اعتراف میکند ...

#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی و
#چیستا_وان
@chista_1
کانال دوستان نزدیکتر
Forwarded from دفتر_خاطرات_چیستایثربی_نویسنده
یه جورایی البته اعصابم خرده.
چون تو این قسمت باید چیزی رو درباره ی یکی از شخصیتها بگم که دوست نداشتم لو بره.کاریش نمیشه کرد.....


نویسندگی ، مثل تجسس مدام تو زندگی دیگرانه.

کاش میشد هزار تا #پستچی بنویسم ، اما یه قصه درباره ی زندگی دیگران ننویسم...

گرچه خودمم این دردها رو تجربه کردم...کاریش واقعا نمیشه کرد.


#دفتر_خاطرات_چیستایثربی
@chisttta
💚💙💚💚💚💚💚💚💚💚💚

زندگی راه خودش را میرود
از #پیج_دوم_اینستاگرام
#چیستا_یثربی

باتشکر از دوست عزیزم ، فرح ، که این ویدیو را برایم فرستاد!



جوانتر که بودم ، موسیقی اش را گوش میکردم ؛ یاد خوشحالی و امیدواری آن روزها افتادم !

همیشه ایام عزاداری محرم ،دلم میگیره...


من نمیدونم قیمه ی حسینی چیه !... جز یه دوست عزیزم که معمولا ، هر سال برای ما هم یه نذری میاره ، و شاید خوشش نیاد اسمشو اینجابگم ؛ بقیه فکر میکنن من دراکولام لابد !...

من #نذری میخوام بخورم!


اصلا به خونه ی مانزدیک نمیشن !...

به همسایه بالایی و پایینی، نذری میدن ، بعد میدون میرن... انگار جن دنبالشون کرده !

لابد میترسن من یه دفعه از پشت ، #خفتشون_کنم! 😩😁😳😳😳😳😳



خب ما سید حسینی هستیم...
از جدم امسال چیزهایی هم میخوام.


اولش ، شفای مادرم ، دخترم ، و خودم...

دوم ، از ما که گذشت، یه مرد درستی مثل جوونی علی ، تو زندگی دخترم پیدا شه ...وقت تلف کن نباشه!

جوونمرد باشه ، پای حرفش وایسه ! کاری نکنه آدم ، دل ببنده ، بعد بره !

سوم ، خودمم از این خونه برم، اگه نرم، میمیرم...خاطرات کودکی تا حالا، گلومو فشار میده اینجا!




چهارم...#نگفتنیه !


من هنوز نمردم بابا !...منم آدمم ! دل دارم، عمرم، نباید الکی الکی تموم شه! خیلی بیخود گذشت...

پنجم : شما سلامت باشین ، منو دعا کنید...این روزها خیلی بداخلاقم !...

پریروز یکی از فالورای محترممو ، تو بانک دیدم ؛ خودشو معرفی کرد ، خجالت کشیدم...

موهام مثل جنگلیا... ابروهامو ، از بعد از سفر ....
#رشت ، به دلیلی نذر کردم، برندارم...و برنمیدارم !..


طفلکی فالورای گل رشتی من ! چه خاطره ای شد ....انگار برق به تنم وصل کردن !

خیلی بهم اهانت شده...
توسط اون دو تا جوجه !! نمیگذرم بخدا ! نه این دنیا ؛ نه اون دنیا....من همه چیزو میگذرم به جز بی حرمتی !



با شلوار توی خونه ؛ میام تو خیابون !

دخترم فقط سرشو به تاسف تکون میده و نگرانه !

میگم عاشق شدم ، چیکار کنم؟
میگه: کی؟
میگم: عالیجناب عزراییل !

بازم سرشو به تاسف تکون میده!
اما همکارام تاسف نمیخورن...یکی از اساتید گفت: متن جدیدی که نوشتی شاهکاره !...

#چای_سیاه

یه صدایی در درونم میگه :
این قصه میندازتت زندان!


میگم جهنم !...
اونجا دست کم ، به آدم ، یه غذای مجانی میدن...شاید غذای حسینی هم بدن!.. .

یه بار، یه کارگردان سریال که داشتم براش یه سریال مینوشتم ، اومد دم خونه مون ، قسمت جدید سریالشو بگیره ،
گفت :

وای....خونه تون چقدر شبیه قبره!....

بیچاره بچه ت! تاریکی از اینجا میباره ! پسر خودش ، چهار سال از دختر من بزرگتر بود...

گفت : بچه های من نمیدونی ! هر دوتاشون ، چه اتاقهای دلبازی دارن...تازه به اسم هر کدومشون یه خونه زدم...

دلم شکست !
به اون مدام کار سفارش میدادن و میدن.به من نه...حتما از ما بهترونه !

گفتم : ما یه عمر ، به تو قبر خوابیدن ، عادت داریم آقا !

نمیدونم ترسید، به خودش گرفت ، چی شد ؟در رفت !
دیگه سریالاشو به من سفارش نداد ، بقیه ی پولمم نداد!

الانم هست، داره سریال میسازه ، پول خوب در میاره و به ریش این خونه و من میخنده !

یادمه محرم بود ،
یکی داشت تو خیابون میخوند :

آخه آقامه ؛ دوسش دارم.... .
آقا جان ؛ منم به شیوه ی یه سادات بیخواب تنهای نویسنده ، دوستت دارم...
غذاتو بخورم!



شرلی بسی/خواننده ی کلیپ

پیج اینستاگرام #دوم من


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی


https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
قسمت ۶۱
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون در پیج رسمی اینستاگرام من منتشر شد .


پس از ادیت ، در کانال خواهد آمد
ممنون از صبوری شما ...

#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی
به هر رو چه خوب که چیستا خانم یثربی زن زمانه خودش بود و زیر بار ننوشتن نرفت. اگرچه ظاهر ماجرا اینه که از خودگذشتگی نکرده ولی به نظر من از خودگذشتگی کرده.... اگر نمی کرد این عشق تبدیل به زندانی می شد که حسرت و خشم زندانبانش می شد. شجاعت قابل احترامیه. کار هر کس نیست.
وبلاگ شفق توکلی
نگاهی به پدیده ی
#پستچی


#چیستایثربی_کانال_رسمی
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_شصت_و_یکم
#چیستایثربی

به طرف مریم دویدم...
گفتم : باید باهات حرف بزنم. الان !

گفت : الان نمی تونم ! چرا داد می زنی ؟
گفتم : دلم میخواد داد بزنم !
به کسی ربطی نداره ، زندگی خودمه. تاوانشو خودم میدم !

مریم گفت : ساکت... اینجا بیمارستانه !
داد زدم : مگه گفتم گورستانه ؟
تو موقع کما تا صبح با من حرف می زدی !
چی می گفتی ؟

گفت : هیچی ؛ وا !... درددل...

گفتم : مثل چی ؟

یک پرستار ، رد شد. مریم را که دید مکث کرد ؛ انگار لحظه ای شک کرد ! بعد بغلش کرد و گفت :

مریم جون خودتی ؟! چقدر عوض شدی خوشگم!...
مریم گفت : مرسی ،ولی ... معلوم بود که میخواست به نوعی از آغوش او بگریزد .

با چادر ندیده بودمت ! شک کردم ، آخه تو مطب دکتر علوی چادر نداشتی !
اینطرفا ؟

مریم معذب بود.
گفت : مریض داریم دیگه !

گفت : خدا بد نده !
چند سال میگذره؟ از وقتی پیش آقای دکتر کار می کردی ، دیگه ندیدمت.

جلوتر رفتم ، گفتم :
معذرت میخوام.....مریم ، شما پیش دکتری کار می کردی ؟

پرستار گفت : بله ! بهترین دستیار و منشی دکتر علوی بود. وقتی رفت ، دکتر مطبشو بست!

مریم گفت : یه مدت کوتاه بود ، بعد دیگه شوهرم اجازه نداد ، چون حامله شدم.

گفتم : دکتر علوی ، دکتر چی بود ؟

پرستار گفت : عزیزم شما آشنای مریم جونی ؟!

گفتم : همسایه ایم ، خودش ، اما لطف داره میگه مثل خواهرمه ! بالای سرم بود، وقتی مریض بودم !


پرستار گفت : پس چطور بهش نگفتی مریم ؟
دکتر علوی ، بهترین روانپزشک ایران بود ، الان کاناداست.

همه کار بلد بود. از درمان بیماری های روحی ، تا هیپنتوتیزم و ترک اعتیاد و...خلاصه همه چی....

مریم ، منشی و دستیارش بود. درواقع ، مریم خانم ، همه کاره ی اون مطب بود.

محسن جلو آمد و آهسته گفت :

حامد میخواد شما رو ببینه مریم خانم.
الان حالش بهتره. دکتر اجازه داده ، ولی گفته کوتاه !

پرستار گفت : وای ؛ این حامد خان مردانی ؛ قهرمان والیبال ، مریض شمان ؟!


ایول ! یه مرد واقعی ! چه موجود نازنینیه !

من تازه به این بیمارستان منتقل شدم ، شنیده بودم آقای مردانی مریض شدن ، ولی خدا رو شکر ، مثل اینکه خیلی بهترن !

مریم داشت به سمت آی سیو میرفت ...
زن پرستار ، هنوز داشت حرف میزد ، کسی به حرفهایش ، گوش نمیداد .

به مریم گفتم : صبرکن ! نرو...

اول سوالای منو جواب بده.
تو هیپنتوتیزم بلدی ؟
گفت : نه !

پرستار گفت : اختیار داری !
از خود دکتر ، معروف تر شده بود !

مردم بیشتر ، برای مریم خوشگله میامدن ، تا دکتر !

اون موقع لباسای چسبون خوشگلی
می پوشیدی ، یادمه بوی عطرای گرونت ، تا هفت محل می رفت عزیزم !

مریم گفت : شوهر سابقم ، اینجوری دوست داشت.مانتوها رو ، اون می خرید !

پرستار گفت : عجب ! همیشه مونده بودم شوهرت چطوری می ذاره اونجوری بیای بیرون ؟

با اون همه آرایش و مانتوهای تنگ و ساپورتای رنگ رنگی ؟

مونده بودم دکتر علوی خوش تیپ ، چطوری دووم میاره تو رو اونجوری ، کنارش می بینه ؟

الان دیدمت ، شک کردم !
حالا برو ، آقا حامد ، کارت داره !

توی خوشگلو کار نداشته باشن ، کیو کار داشته باشن ؟!

گفتم : وایسا مریم !

دم گوش من چی می گفتی ؟
چرا پیش حامد نبودی ؟ چرا میامدی بیمارستان ؟

گفت : ولم کن !
همه ی ما اشتباهاتی کردیم که باید تقاصشو پس بدیم !

گفتم : اشتباه تو ، به خودت مربوطه ، من چه اشتباهی کردم ؟

گفت : تو با محسن بازی کردی !
گفتم : چی ؟

گفت : ته دلت حامدو دوست داشتی ، می دیدیش سرخ میشدی !

من زنم ، می فهمم !

اما به خاطر اینکه دلش ، پیش من بود ، محسنو بازیچه قرار دادی ! این گناه نیست ؟

منم کاری نکردم ، فقط یه نذر کردم و انجامش دادم !

هم برای تو ، و هم حامد ! من ایثار کردم !...


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_شصت_و_یکم
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chistaa_2

#چیستایثربی_کانال_رسمی

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQو
#چیستایثربی_کانال_رسمی

چه جمله ی درستی است...آدم را محتاج میکنند که به زانو درآید
کلیپ زیبای "متصل" شعر : مولانا خواننده : محسن چاووشی
https://www.aparat.com/v/OsX6g
آیا #پاییز فصل افسردگیست؟

یک متخصص طب سنتی در همدان گفت: در طب سنتی اعتقاد بر این است که همه موجودات اعم از انسان، حیوانات، گیاهان و آنچه در طبیعت وجود دارد، دارای مزاج هستند، به این ترتیب طبیعی است هر مسأله‌ای چون آب و هوا، رفتارها، لباس‌ها و طبیعت می‌تواند مزاج انسان را تحت تأثیر قرار دهد.

دکتر مامک هاشمی‌حبیب‌آبادی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: با توجه به اینکه در فصل پاییز قرار داریم بهتر است بدانیم این فصل دارای مزاج سرد و خشک بوده و برای افراد با مزاج گرم و تر، مناسب‌تر بوده و برای افراد با مزاج یا سوءمزاج سرد و خشک، مناسب نیست و می‌تواند موجب تشدید علائم و بروز برخی بیماری‌ها به‌ویژه بیماری‌های سرد و خشک شود.

هاشمی‌حبیب‌آبادی با اشاره به اینکه برخی افراد به طبع دارای سوءمزاج سرد و خشک هستند و در همه فصول دچار اختلالات جسمانی و رفتاری می‌شوند، افزود: افرادی که از لحاظ روانی و جسمانی سالم و دارای مزاج سرد و خشک هستند خطری تهدید نمی‌کند اما با توجه به اینکه مزاج آنها با این فصل مشابه است، مستعد مواجهه با یک‌سری مشکلات و ناخوشنودی‌های سطحی در این فصل هستند.

وی خاطرنشان کرد: فصل پاییز اغلب در افراد با مزاج سرد و خشک باعث تشدید خشکی پوست، اگزما، خشک شدن مخاط بینی یا دهان، خونریزی‌های بینی و یا آلرژی‌های تنفسی از جمله عطسه، سرفه و مشکلات تنفسی می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان عنوان کرد: از بُعد روانشناسی بعضی افراد با تغییر فصل دچار اختلالات خلقی می‌شوند به همین علت شنیده می‌شود افرادی در فصل پاییز احساس ناخوشنودی می کنند اما در واقع افرادی که دارای افسردگی هستند بیماری‌شان در این فصل تشدید می‌شود.

وی با تأکید بر اینکه تابش کم نورخورشید باعث ظهور افسردگی در افراد می‌شود، اظهار کرد: با توجه به اینکه در فصل پاییز تابش نور آفتاب نسبت به تابستان کمتر است بنابراین احتمال بروز افسردگی در بیماران با مزاج سرد و خشک افزایش می‌یابد.


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
#چیستایثربی
نمایشنامه‌نویس، کارگردان، مدرس دانشگاه، منتقد، مترجم، ناشر‎ ‎
تحصیلات : لیسانس تئاتر الزهرا(تئاتر درمانی و رشد اسطوره در زندگی)‏فوق لیسانس،دانشگاه الزهرا( تئاتر درمانی و تاثیر آن بر آموزش کودکان عقب مانده ذهنی)‌‎ ‎دکترای روانشناسی، دانشگاه الزهرا- تورنتو کانادا؛ 1383(تئاتر درمانی و تاثیر آن در جامعه)‌‎ ‎لیسانس زبان انگلیسی دانشگاه آزاد-همرمان با تحصیل-؛ 1369 ‏فارغ التحصیل زبان آلمانی انستیتوسیمین؛ 1368‏فارغ التحصیل روزنامه نگاری توسعه (زنان و کودکان) توسط وزارت ارشاد اسلامی با همکاری ‏یونیسف و دانشگاه علامه طباطبایی؛ 1374‏
اجراها :
نمایش
نویسندگی:‏
‏"نمایش‌های رادیویی"؛ 1368 تا کنون‏
‏"دادگاه جادویی" (چیستا یثربی) تهران، فضای باز تئاترشهر؛1370‏
‏"رعدو برق" محراب؛ 1372‌‎
‏"دخترک شب طولانی" (سیما تیرانداز) تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1375 ـ تهران، ‏انتشارات جهاد دانشگاهی؛ 1378‌‎
‏"شعبده و طلسم" (شهره سلطانی) تهران، تئاترشهر، تالارشماره2؛ 1375‏
‏"تونل وحشت “ به کارگردانی”رحمت امینی“،تهران، تئاترشهر،شماره2 ، 1375‏
‏"پشت شب" (سهیل سخن‌پژوه) تهران، تئاترشهر،شماره 2؛ 1376‌‎
‏"جریز زنی از سپیده دمان" (منیژه دلدارگلچین) تهران، تئاترشهر، تالارسایه؛ 1377‌‎
‏"هتل عروس" (سیما تیرانداز) تهران، تئاترشهر، تالار شماره2؛ 1379 ـ انتشارات نامیرا؛ 1380‏
‏"شعبده و طلسم" انتشارات نامیرا؛ 1379‌‎
‏"محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه" تهران، تئاترشهر، تالار سایه، ‏نامیرا؛ 1380‏
‏42 نمایشنامه چاپ شده؛ 1374 تا کنون(انتشارات افق، نمایشی، نیستان، قطره، پاسارگاد، ‏نامیرا)‏
‏"برخورد نزدیک از نوع آخر" (سیما تیرانداز) تهران، تئاترشهر،تالار قشقایی؛1381 ـ انتشارات ‏قطره؛1383‏
‏"چشمهایش می‌خندد" انتشارات قطره؛ 1384‏
‏"یک شب دیگر هم بمان سیلویا" انتشارات قطره؛ 1386‏
‏"زنان مهتابی، مرد آفتابی" (کورش زارعی) تهران، تئاترشهر،تالار سایه؛ 1382 ـ 1387 انتشارات ‏نامیرا؛ 1381 ‏
‏"بادها برای که می‌وزند"(امیر بدر طالعی) رشت؛ 1387 ـ انتشارات نامیرا؛ 1383 ‏
‏"جنایت و مکافات" انتشارات نامیرا؛ 1388‌‎
‏"دوستت دارم با صدای آهسته" (زهرا صبری) تهران، تئاترشهر،تالار سایه؛ 1381 ـ انتشارات ‏نیستان؛ 1382‌‎
‏"یک شب کوچک" (سیما تیرانداز) تهران، تئاترشهر،تالار سایه؛ 1382‏
‏"یلدا" (حسین پارسایی) تهران، تئاترشهر،تالار سایه؛ 1382‌‎
‏"رابعه" (حسین سحرخیز) تهران، تالار وحدت؛1382 ـ انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ ‌‏1388‌‎
‏"عروسک فرانسوی" (ندا هنگامی) تهران، تئاترشهر،تالار شماره 2؛1382‏
‏"دو مرغ آخر عشق" (مهدی شفیعی) تهران، تئاترشهر، تالار نو؛1382‌‎
‏"زنی که تابستان گذشته رسید" (سیما تیرانداز) تهران، خانه هنرمندان، جشنواره تئاتر سنتی؛ ‌‏1383ـ تهران، تئاترشهر،تالار قشقایی؛ 1383ـ انتشارات قطره؛ 1387‌‎
‏"پرنده‌ باز باغ مادربزرگ" (شهره سلطانی) تهران، حوزه هنری؛ 1383 ـ انتشارات نامیرا؛ 1388‏
‏"نقل زنان سنگی" (شیوا بلوریان) تهران، تئاترشهر، تالار نو ـ انتشارات نیستان؛ 1381‏
‏"زنان ایرانی" حرکات موزون برگرفته از اشعار مولانا، انجمن ایرانیان، اتریش؛ 1387‏
‏"آخرین پری کوچک دریایی" انتشارات قطره؛ 1386‏
‏"دو مرد و یک نیمکت" نیستان؛ 1382‏
‏"راحیل" تهران، جهاد دانشگاهی؛ 1379‏
‏"پروردگار صبح" انتشارات سوره؛ 1385‏
"گاردن پارتی در برف"؛ نویسنده چیستا یثربی؛ جشنواره تئاتر بانوان و اجرای عموم؛ 1388
"یک شب دیگر هم به ماسیل بیا"؛ نویسنده چیستا یثربی؛ کارگردان علی صالحی؛ تبریز؛1389
نویسنده، کارگردان:‏
‏"فردا بهار است شاید" تهران، تالار محراب؛1369‏
‏"جمعه دم غروب" تهران، تئاتر شهر، تالار چهارسو؛ 1373‏
‏"سرخ سوزان" تهران،تئاتر شهر، تالار چهارسو، جشنواره فجرـ تالار مولوی؛ 1384ـ انتشارات ‏نمایشی؛ 1376‏
‏"پهلوان ریزه" تهران، تئاترشهر، سالن شماره 2؛ 1375‏
‏"یک شب دیگر هم بمان سیلویا" تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1384- جشنواره فجر؛1383‏
‏"عاشقانه تا هشت بشمار" (احمد خلیلی) بروجرد؛ 1385‌‎
‏"جنایت و مکافات" تهران، فرهنگسرای نیاوران؛ 1385‏
‏"حیاط خلوت" تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1385‏
‏"بانو و مرد مرده" تهران، فرهنگسرای نیاوران، سالن کوثر؛ 1386‏
‏"صحرا" شبکه 5؛ 1386‏
‏"از خواب تا مهتاب" دانشگاه البرز؛ 1388‏
‏"از بس بهار در چشم تو بود" تهران، خانه هنرمندان، (سه شب اجرا)؛ 1383‏
‏"زن در ایران"؛ 1375‏
"کارناوال با لباس خانه"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ اجرای عموم سالن قشقایی؛ آبان و آذر 1387
"عاشقانه تا هشت بشمار" نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ اجرای عموم_و مدیران و فرهیختگان؛ حوزه هنری مهر، تابستان 1388
"پری خوانی عشق و سنگ"؛ نویسنده و کارگردانی چیستا یثربی؛ جشنواره بین المللی تئاتر فجر، بخش چشم انداز؛ 1388
"اتاق تاریک"؛ رضا میرزاده عشقی؛ نویسنده و کارگردان:چیستایثربی⬇️⬇️
یثربی؛ جشنواره بین المللی تئاتر فجر بخش چشم انداز؛ 1389
"پری خوانی عشق و سنگ"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ اجرای عموم؛ خرداد1389
"بادها برای که می وزند"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ اجرای عموم، سالن قشقایی؛ 1390
"چنگیزخان"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ جشنواره بین المللی تئاتر فجر بخش چشم انداز – مهمان؛ 1390
نمایشنامه خوانی
نویسنده، کارگردان:‏
‏”از بس بهار در چشم تو بود “،تهران، خانه هنرمندان ، 1383‏
‏"از لرد بایرون خواستگاری می‌کنم" تهران، خانه هنرمندان؛ 1387‏
‏"آیا تو تا به حال عاشق بوده‌ای روژانو؟" تهران، حوزه هنری، جشنواره دفاع مقدس؛ 1387‏
‏"زنی برای همیشه" تهران، حوزه هنری، تماشاخانه مهر؛ 1384 ـ تهران، فرهنگسرای نیاوران؛ ‌‏1387‏
‏"با خود و مردم ده" تهران، فرهنگسرای نیاوران؛ 1386‏
"عروسی در مریخ"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ خانه هنرمندان؛ 1389
"روژانو – 15 سال بعد"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ 1389
تله فیلم
نویسنده:‏
‏"ماه از روی سکو" (آرش معیریان) شبکه 1؛ 1387‏
‏"پریشانی" (علی توکل نیا) شکبه 4؛ 1387‏
فیلمنامه :
"پری دریایی"؛ کارگردان گلاب آدینه
"جمعه ها از عشق می میرند"
" 4سریال طنز تلویزیونی"‏
نویسنده: ‏
‏"دعوت" (حاتمی کیا)؛ 1376‏
‏"پیشنهاد 50 میلیون تومانی" (صباغ زاده)؛ 1382‏
مشاوره فیلمنامه (5)مورد
تلویزیون
نویسنده:‏
‏"فردا دیر است" (حسن فتحی)؛ 1375‏
‏(سونیا یوریامین)؛ 1374‏
‏"ضیافت" (حسین فرخی)؛ 1377‏
‏"دخترانه"؛ 1383‏
کارگردان:‏
‏"مسابقه پرانتز باز"؛ 1386‏
نمایشهای کوتاه برنامه خانواده و خانه ماه؛ 1380 تا کنون‏
تله فیلم ‏
‏11 تله فیلم پخش شد‏
‏3 تله فیلم آماده پخش‏
نویسنده:‏
‏"صدف فیلم"؛ 1384 تا کنون‏
‏"یکتا فیلم"؛ 1384 تا کنون‏
‏"نوین فیلم"؛ 1384 تا کنون‏
تله تئاتر
نویسنده: ‏
‏"زنی از کوچه پشتی" (علی توکل نیا) شبکه 3؛ 1387‏
‏"آیا تو تا به حال عاشق بوده‌ای روژانا" (مهدی مکاری) شبکه 4؛ 1388‏
‏"چشمهایش می‌خندد" (امیر آزادان) شبکه 4؛ 1388‏
‏"گاردن پارتی در برف" (علی عظیمی نیا) شبکه5؛ 1388‏
‏"بهار، قبل و بعد" (شاهد احمدلو) شبکه 1؛ 1388‏
‏"ماه از روی سکو"(آرش معیریان) شبکه1؛1387‏
‏"پریشانی"(علی توکل نیا) شبکه 4؛1387‏
نویسنده، کارگردان:‏
‏"لیدی مکبث" مجتمع آموزشی فرزانگان، دانشگاه الزهرا؛ 1373‏
‏"مهیمان سرزمین خواب" (چیستا یثربی و آرش سهرابی) تهران، تئاترشهر، سالن شماره 2؛ ‌‏1375ـ تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی؛ 1379‌‎
‏"صحرا" شبکه5؛1386‏


جوایز‎
دریافت نویسندگی اول برای نمایش"سرخ سوزان" جشنواره فجر؛ 1374‌‎
دریافت نویسندگی اول برای نمایش "شعبده و طلسم" جشنواره تئاتر بانوان؛ 1374- جشنواره ‏فجر؛1375‌‎
دریافت اول نمایشنامه‌نویسی "هتل عروس" جشنواره تئاتر بانوان؛ 1374‏
دریافت اول کارگردانی "سرخ سوزان" جشنواره دانشجویی ـ جشنواره فجر؛ 1374‏
‏دریافت اول نویسندگی "شعبده طلسم" جشنواره فجر؛ 1375‌‎
دریافت اول نمایشنامه‌نویسی برای نمایشنامه”شعبده و طلسم“،از جشنواره فجر؛ 1375‏
دریافت اول مطبوعات "نقد تئاتر" (برای نقدهای تئاترهای چیستا یثربی)؛ 1375‏
دریافت بهترین جایزه جشنواره کوثر برای بهترین منتقد تئاتر کشور؛1378‏
دریافت اول نویسندگی "برخورد نزدیک از نوع آخر"؛ 1380‏
دریافت اول نویسندگی "زنان مهتابی مرد آفتابی"؛ 1381‌‎
دریافت اول نمایشنامه‌نویسی برای نمایشنامه‌های”برخورد نزدیک از نوع آخر“ و”زنان مهتابی، ‏مرد آفتابی“، از جشنواره فجر؛ 1382‌‎
دریافت جایزه ادبی پروین اعتصامی برای نمایشنامه”زنان مهتابی و مرد آفتابی“؛ 1383‏
دریافت بهترین نمایشنامه نویسی زن "زنان مهتابی مردان آفتابی"، "چشم‌هایش می‌خندد"؛ ‌‏1383‏
دریافت بهترین نمایشنامه نویسی بعد از انقلاب توسط شورای شهرتهران؛ 1384‏
دریافت بهترین نمایشنامه نویسی توسط سازمان گفتگوی تمدن‌ها؛ 1384‏
دریافت بهترین نمایشنامه "آخرین پری کوچک دریایی" خوزستان، 2 سالانه نمایشی ایران؛ ‌‏1385‏
دریافت اول نمایشنامه نویسی "زنان مهتابی مردان آفتابی" پروین اعتصامی برای زنان بعد از ‏انقلاب؛1385‏
دریافت جوایزی دیگر برای داوری‌ها، سمینارها و سخنرانی‌ در داخل و خارج از کشور‏
جایزه برای فیلمنامه "ماه از روی سکو"؛ نویسنده چیستا یثربی؛ کارگردان آرش معیریان
جایزه برای فیلمنامه "زنی از کوچه پشتی"؛ نویسنده چیستا یثربی؛ کارگردان علی توکل نیا
جایزه برای فیلمنامه "بادها برای که می وزند" از طرف بنیاد دفاع و حمایت از حقوق کودکان
جایزه انجمن روانشناسان برای "بادها برای که می وزند"
3 جایزه در بخش بازیگری، موسیقی، تنظیم و طراحی برای "پری خوانی عشق و سنگ"؛ نویسنده و کارگردان چیستا یثربی؛ 1390
جایزه نقش اول مرد برای "گاردن پارتی در برف"؛ نویسنده چیستا یثربی
فعالیتها:‏
سیر داستان نویسی و آغاز نمایشنامه در زنان ایرانی، آمریکا؛ 1372‏
ناشر نشر "نامیرا"؛ 1376‏
صاحب بیش از 60 تالیف در ضمینه تالیف و ترجمه🔽
🔽