چیستایثربی کانال رسمی
6.46K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
بسم الله
#نامه_مدیر_سایت_گیسوم_به_چیستایثربی


سلام به خانم یثربی

من جوانی هستم 32 ساله البته دیگه خیلی هم جوان نیستم. الان دوتا فرزند دارم.

فالور نیستم اما داستانهایتان را دنبال می کنم.

نوشته های شما را دنبال می کنم. البته بیشتر از تلگرام نه از اینستا گرام.

داستان پستچی را البته من موقعی خواندم که تمام شده بود و زیاد زحمت نکشیدم و به یک قورت همه اش را خواندم اما داستان شیدا و صوفی را فکر کنم 16 قسمت اول را یکجا خواندم و بقیه را دنبالتان آمدم.

من هم مثل شما مسلمانم.

مسلمانیتان را از حرفها و داستانهایتان متوجه شدم. کسی که به محرم و نامحرمی اعتقاد دارد مسلمان است. یا شما در حرفهایتان گفتید که گلشیفته را دیدم با حجاب اسلامی کامل ... .

به نظرم دین ما اسلام، عشق پرورترین دینه. همین حجابش باعث شده که اون حالت نیاز و خواسته بین زن و مرد به وجود بیاد و مرد بره دنبال زن. توصیه هاش هم عشق پروره البته اگه درست بهش عمل کنیم.

داستان ازدواج من

درمورد همین حجاب اگه نبود نمی گم عشق از بین می رفت اما به نظرم خیلی جاها کمرنگ می شد. من همسر زیبایی دارم. (البته فکر کنم همه همفکرای من فکر میکنند همسرشان زیباترین زن دنیاست) اونو خدا به من داد. می خوام داستان ازدواجمو براتون تعریف کنم.

24ساله بودم که یه حسی گفت که باید ازدواج کنم. من در خانواده ای مذهبی در محله ای مذهبی در نزدیک حرم امام رضا بزرگ شدم. اینقدر منزمان به حرم نزدیک است که همیشه پیاده می ریم حرم.

دانشگاه غیرانتفاعی درس می خواندم، آنجا پر بود از دخترهای جور و واجور که خیلیهایشان مشهدی نبودند. خداروشکر با هیچ کدامشان هیچ نوع رابطه ای نداشتم حتی در حد سلام!!! با اینکه شاید دوسه سال همکلاس بودیم.

چون شما راحتید با مخاطبانتان من هم اجازه می خواهم راحت صحبت کنم. بالاخره فشار جنسی هم بود، برای منی که هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشتم و تقیدات مذهبی ام هم اجازه نمی داد. واقعا تنهایی سخت بود.

بالاخره تصمیمم را گرفتم به یکی از دوستانم که پدرش با یکی از علما (مرحوم آیت الله زنجانی) رابطه داشت گفتم استخاره بگیرد. البته موضوع را نگفتم، پاسخ استخاره را پدرش روی کاغذی نوشته بود که هنوز دارمش از رو برایتان تایپ می کنم:

"انجام این کار خوب است. خداوند به شما کمک می کند و اسباب کار را برایتان فراهم می کند و باعث گره گشایی از مشکلاتتان می شود انشاء الله ترس به خود راه ندهید و به خدا توکل کنید"

خدا بیامرزتشان واقعا استخاره هایشان دقیق بود.

من همان شب رفتم خانه مامانم جلوی تلویزیون دراز کشیده بود منم کنارش دراز کشیدم و به آرومی گفتم: "مامان من استخاره کردم" یکدفعه رو به من کرد و چشمانش برقی زد و گفت : "خوب" گفتم: "برایم خاستگاری بروید" (من سه تا خواهر دارم که اتفاقا هرسه تاشون خونه بودن) یک دفعه رو کرد به اونا و گفت: "خاک تو سرتون اینقدر نرفتین برای داداشتون خاستگاری که خودش اومد گفت!"

****

چندجایی خاستگاری رفتند و وقتی به فرد را به هر دلیل نمی پسندیدند اصلا به من هم نمی گفتند. خلاصه یه روز که برگشتند قرار جلسه دوم رو با حضور من گذاشتن که به اصطلاح منم برم ببینم!

یادش بخیر اون روزها خیلی به خدا نزدیک شده بودم. نماز شب می خوندم، صبح ها می رفتم نماز جماعت پیش امام رضا راز و نیاز می کردم و ... .

تا اون روز هیچ دختری غیر خواهرام ندیده بودم چطوری باید میرفتم و صحبت می کردم! اصلا چی باید می گفتم. گفتم خدایا من واقعا نمی دونم چی باید بگم و چکار کنم. حتی سلیقۀ خودم رو هم درست نمی دونستم که واقعا از چی خوشم می آد از چی خوشم نمی آد! گفتم خدایا من نمی دونم و همه چیو به تو می سپارم. با خودم عهد کردم که حتی بهش نگاه هم نکنم.

تا بعد از عقد حتی صورتش رو هم ندیده بودم. همه چیو به خدا سپردم و بعد از عقد که دیدمش واقعا هوش از سرم پرید. خیلی زیبا بود و هست.

الان که 8 سال از زندگی مشترکمون می گذره روز به روز بیشتر عاشقش می شم. البته همشو مدیون اعتقاداتم و اسلام خوبمون هستم. شاید اگه منم مثل بقیه بودم و با خانم های دیگه راحت بودم اینقدر عاشقش نمی موندم. اسلامم به من می گه فقط تو می تونی با این دختر کیف کنی و بخندی با بقیه اجازه نداری، فقط می تونی به این دختر با لذت نگاه کنی به بقیه نباید اینجوری نگاه کنی و ... .

اسلام و عشق

به نظرم اگه هممون به دستورات اسلاممون عمل کنیم عاشقانه ترین کشور دنیارو خواهیم داشت.

عکسهای خودتان را نگذارید

می خوام مث خودتون راحت بگم. به نظرم نیاز نیست اینهمه از خودتون عکس بگذارید. برای من هنرتون و نوشته هاتون مهمه تا عکستون. من هیچ حسی جز حس خواهرانه ندارم به شما اما همان اسلامم اجازه نداده به عکس شما نگاه کنم. او از خانم ها خواسته خودشان را بپوشانند به جز گردی صورت و دستها تا مچ از ما هم خواسته که خ