💚💙💚💚💚💚💚💚💚💚💚
زندگی راه خودش را میرود
از #پیج_دوم_اینستاگرام
#چیستا_یثربی
باتشکر از دوست عزیزم ، فرح ، که این ویدیو را برایم فرستاد!
جوانتر که بودم ، موسیقی اش را گوش میکردم ؛ یاد خوشحالی و امیدواری آن روزها افتادم !
همیشه ایام عزاداری محرم ،دلم میگیره...
من نمیدونم قیمه ی حسینی چیه !... جز یه دوست عزیزم که معمولا ، هر سال برای ما هم یه نذری میاره ، و شاید خوشش نیاد اسمشو اینجابگم ؛ بقیه فکر میکنن من دراکولام لابد !...
من #نذری میخوام بخورم!
اصلا به خونه ی مانزدیک نمیشن !...
به همسایه بالایی و پایینی، نذری میدن ، بعد میدون میرن... انگار جن دنبالشون کرده !
لابد میترسن من یه دفعه از پشت ، #خفتشون_کنم! 😩😁😳😳😳😳😳
خب ما سید حسینی هستیم...
از جدم امسال چیزهایی هم میخوام.
اولش ، شفای مادرم ، دخترم ، و خودم...
دوم ، از ما که گذشت، یه مرد درستی مثل جوونی علی ، تو زندگی دخترم پیدا شه ...وقت تلف کن نباشه!
جوونمرد باشه ، پای حرفش وایسه ! کاری نکنه آدم ، دل ببنده ، بعد بره !
سوم ، خودمم از این خونه برم، اگه نرم، میمیرم...خاطرات کودکی تا حالا، گلومو فشار میده اینجا!
چهارم...#نگفتنیه !
من هنوز نمردم بابا !...منم آدمم ! دل دارم، عمرم، نباید الکی الکی تموم شه! خیلی بیخود گذشت...
پنجم : شما سلامت باشین ، منو دعا کنید...این روزها خیلی بداخلاقم !...
پریروز یکی از فالورای محترممو ، تو بانک دیدم ؛ خودشو معرفی کرد ، خجالت کشیدم...
موهام مثل جنگلیا... ابروهامو ، از بعد از سفر ....
#رشت ، به دلیلی نذر کردم، برندارم...و برنمیدارم !..
طفلکی فالورای گل رشتی من ! چه خاطره ای شد ....انگار برق به تنم وصل کردن !
خیلی بهم اهانت شده...
توسط اون دو تا جوجه !! نمیگذرم بخدا ! نه این دنیا ؛ نه اون دنیا....من همه چیزو میگذرم به جز بی حرمتی !
با شلوار توی خونه ؛ میام تو خیابون !
دخترم فقط سرشو به تاسف تکون میده و نگرانه !
میگم عاشق شدم ، چیکار کنم؟
میگه: کی؟
میگم: عالیجناب عزراییل !
بازم سرشو به تاسف تکون میده!
اما همکارام تاسف نمیخورن...یکی از اساتید گفت: متن جدیدی که نوشتی شاهکاره !...
#چای_سیاه
یه صدایی در درونم میگه :
این قصه میندازتت زندان!
میگم جهنم !...
اونجا دست کم ، به آدم ، یه غذای مجانی میدن...شاید غذای حسینی هم بدن!.. .
یه بار، یه کارگردان سریال که داشتم براش یه سریال مینوشتم ، اومد دم خونه مون ، قسمت جدید سریالشو بگیره ،
گفت :
وای....خونه تون چقدر شبیه قبره!....
بیچاره بچه ت! تاریکی از اینجا میباره ! پسر خودش ، چهار سال از دختر من بزرگتر بود...
گفت : بچه های من نمیدونی ! هر دوتاشون ، چه اتاقهای دلبازی دارن...تازه به اسم هر کدومشون یه خونه زدم...
دلم شکست !
به اون مدام کار سفارش میدادن و میدن.به من نه...حتما از ما بهترونه !
گفتم : ما یه عمر ، به تو قبر خوابیدن ، عادت داریم آقا !
نمیدونم ترسید، به خودش گرفت ، چی شد ؟در رفت !
دیگه سریالاشو به من سفارش نداد ، بقیه ی پولمم نداد!
الانم هست، داره سریال میسازه ، پول خوب در میاره و به ریش این خونه و من میخنده !
یادمه محرم بود ،
یکی داشت تو خیابون میخوند :
آخه آقامه ؛ دوسش دارم.... .
آقا جان ؛ منم به شیوه ی یه سادات بیخواب تنهای نویسنده ، دوستت دارم...
غذاتو بخورم!
شرلی بسی/خواننده ی کلیپ
پیج اینستاگرام #دوم من
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
زندگی راه خودش را میرود
از #پیج_دوم_اینستاگرام
#چیستا_یثربی
باتشکر از دوست عزیزم ، فرح ، که این ویدیو را برایم فرستاد!
جوانتر که بودم ، موسیقی اش را گوش میکردم ؛ یاد خوشحالی و امیدواری آن روزها افتادم !
همیشه ایام عزاداری محرم ،دلم میگیره...
من نمیدونم قیمه ی حسینی چیه !... جز یه دوست عزیزم که معمولا ، هر سال برای ما هم یه نذری میاره ، و شاید خوشش نیاد اسمشو اینجابگم ؛ بقیه فکر میکنن من دراکولام لابد !...
من #نذری میخوام بخورم!
اصلا به خونه ی مانزدیک نمیشن !...
به همسایه بالایی و پایینی، نذری میدن ، بعد میدون میرن... انگار جن دنبالشون کرده !
لابد میترسن من یه دفعه از پشت ، #خفتشون_کنم! 😩😁😳😳😳😳😳
خب ما سید حسینی هستیم...
از جدم امسال چیزهایی هم میخوام.
اولش ، شفای مادرم ، دخترم ، و خودم...
دوم ، از ما که گذشت، یه مرد درستی مثل جوونی علی ، تو زندگی دخترم پیدا شه ...وقت تلف کن نباشه!
جوونمرد باشه ، پای حرفش وایسه ! کاری نکنه آدم ، دل ببنده ، بعد بره !
سوم ، خودمم از این خونه برم، اگه نرم، میمیرم...خاطرات کودکی تا حالا، گلومو فشار میده اینجا!
چهارم...#نگفتنیه !
من هنوز نمردم بابا !...منم آدمم ! دل دارم، عمرم، نباید الکی الکی تموم شه! خیلی بیخود گذشت...
پنجم : شما سلامت باشین ، منو دعا کنید...این روزها خیلی بداخلاقم !...
پریروز یکی از فالورای محترممو ، تو بانک دیدم ؛ خودشو معرفی کرد ، خجالت کشیدم...
موهام مثل جنگلیا... ابروهامو ، از بعد از سفر ....
#رشت ، به دلیلی نذر کردم، برندارم...و برنمیدارم !..
طفلکی فالورای گل رشتی من ! چه خاطره ای شد ....انگار برق به تنم وصل کردن !
خیلی بهم اهانت شده...
توسط اون دو تا جوجه !! نمیگذرم بخدا ! نه این دنیا ؛ نه اون دنیا....من همه چیزو میگذرم به جز بی حرمتی !
با شلوار توی خونه ؛ میام تو خیابون !
دخترم فقط سرشو به تاسف تکون میده و نگرانه !
میگم عاشق شدم ، چیکار کنم؟
میگه: کی؟
میگم: عالیجناب عزراییل !
بازم سرشو به تاسف تکون میده!
اما همکارام تاسف نمیخورن...یکی از اساتید گفت: متن جدیدی که نوشتی شاهکاره !...
#چای_سیاه
یه صدایی در درونم میگه :
این قصه میندازتت زندان!
میگم جهنم !...
اونجا دست کم ، به آدم ، یه غذای مجانی میدن...شاید غذای حسینی هم بدن!.. .
یه بار، یه کارگردان سریال که داشتم براش یه سریال مینوشتم ، اومد دم خونه مون ، قسمت جدید سریالشو بگیره ،
گفت :
وای....خونه تون چقدر شبیه قبره!....
بیچاره بچه ت! تاریکی از اینجا میباره ! پسر خودش ، چهار سال از دختر من بزرگتر بود...
گفت : بچه های من نمیدونی ! هر دوتاشون ، چه اتاقهای دلبازی دارن...تازه به اسم هر کدومشون یه خونه زدم...
دلم شکست !
به اون مدام کار سفارش میدادن و میدن.به من نه...حتما از ما بهترونه !
گفتم : ما یه عمر ، به تو قبر خوابیدن ، عادت داریم آقا !
نمیدونم ترسید، به خودش گرفت ، چی شد ؟در رفت !
دیگه سریالاشو به من سفارش نداد ، بقیه ی پولمم نداد!
الانم هست، داره سریال میسازه ، پول خوب در میاره و به ریش این خونه و من میخنده !
یادمه محرم بود ،
یکی داشت تو خیابون میخوند :
آخه آقامه ؛ دوسش دارم.... .
آقا جان ؛ منم به شیوه ی یه سادات بیخواب تنهای نویسنده ، دوستت دارم...
غذاتو بخورم!
شرلی بسی/خواننده ی کلیپ
پیج اینستاگرام #دوم من
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2