Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تولدت مبارکآقای رییس جمهور
خوانش
#مرلین_مونرو برای
رییس جمهور
#کندی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
خوانش
#مرلین_مونرو برای
رییس جمهور
#کندی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن.
#عالیجناب
#حافظ
خوشحالم که هرگز این دولت و بانیانش ، حتی نتوانستند نام کوچک مرا ، درست تلفظ کنند!
چه برسد به اینکه مرا ببینند!....
همان مردم ، ما را بس ...
و سوگند به #قلم و آنچه با آن مینویسند!
ما برای نمره دهنده های شما نمینویسم!
برای مردم و دلمان مینویسیم .
و همیشه ، همه جا مهجوریم ...
شکر !
این بی نیازی از شما ، عین ثروت است!
#چیستا_یثربی
خطاب به
نهاد کتابخانه های عمومی کشور در طرح
#چهل_قلم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن.
#عالیجناب
#حافظ
خوشحالم که هرگز این دولت و بانیانش ، حتی نتوانستند نام کوچک مرا ، درست تلفظ کنند!
چه برسد به اینکه مرا ببینند!....
همان مردم ، ما را بس ...
و سوگند به #قلم و آنچه با آن مینویسند!
ما برای نمره دهنده های شما نمینویسم!
برای مردم و دلمان مینویسیم .
و همیشه ، همه جا مهجوریم ...
شکر !
این بی نیازی از شما ، عین ثروت است!
#چیستا_یثربی
خطاب به
نهاد کتابخانه های عمومی کشور در طرح
#چهل_قلم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
١
بعد از دو سال و نيم ارتباطي كه هيچ حرفي از عشق و ازدواج نبود يه كاره زنگ زد كه بپرسه "پستچي رو خوندي؟"
من خوش خيال فكر كردم يادداشتهايي كه ايام مأموريتش فرستاده بودم رو ديده،
گفتم: "آرهههههه چقدر حس بر انگيز بوووود يه صفحه از غصه دق ميكردم كتابو زمين ميذاشتم همه رو نفرين ميكردم با همه شخصيت ها دعوا ميكردم دو صفحه بعدش مشكل انقدر ساده حل ميشد دوباره از خوشي كتابو زمين ميذاشتم كه لذتش رو حس كنم..."
گفت: "بالاخره اين در گذشته اتفاق افتاده در آينده هم براي آدمهاي ديگه تكرار ميشه"
اصلاً حرفشو نفهميدم😶
گفت: "ميدونستي اين داستان واقعيه؟"
مطمئن بودم كتابو نخونده، يعني اهلش نيست. اما اصلاً از كجا درباره ش ميدونه؟ وقتي ديد منظورشو نميفهمم گفت: "نويسنده ش اسمش چيه سخته"
"چيستا يثربي"
"خب با نصر تي وي يه مصاحبه داره. الان ساعت چنده؟ شش و ده دقيقه. هفت و ده دقيقه زنگ ميزنم بايد ديده باشي. خداحافظ" و قطع كرد. هميشه همين جور تحكم آميز امر مي كرد. نه كه من قند تو دلم آب نشه و از اين همه حس قدرتش ضعف نكنم، ولي خب! حكم محبت چي؟
سرخوش كه اووووو يك ساعت وقت دارم حالا مگه مصاحبه چقدر باشه، سرچ كردم تا زودتر ببينم و به بقيه كارها برسم.
پنجاه و دو دقيقه بود. حسين اسدي هم دانشگاهي قديميم داشت با چيستا يثربي مصاحبه ميكرد و من تازه اونجا با نويسنده و قصه هاي زندگي شخصيش آشنا شدم. يواش يواش معني حرفهاي شازده رو فهميدم. پستچي يه جورايي زندگي نامه بود... قبلاً اتفاق افتاده... بعداً هم براي آدمهاي ديگه تكرار ميشه... پستچي يه رمان عاشقانه بود... اما واقعي بود😰
.
.
سر ساعت زنگ زد. كاري كه قبلاً هرگز نكرده بود! قبلاً ميگفت ده دقيقه ديگه خودم بهت زنگ ميزنم اما من تا سه و چهار صبح هم هر يك ربع از خواب ميپريدم ببينم بالاخره زنگ زده يا نه... .
پرسيد "مصاحبه رو ديدي؟ كامل؟ خب چي فهميدي؟"
.
#قاف
https://www.instagram.com/p/BshkmvuHWXz/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=w56z4x8s1dv8
بعد از دو سال و نيم ارتباطي كه هيچ حرفي از عشق و ازدواج نبود يه كاره زنگ زد كه بپرسه "پستچي رو خوندي؟"
من خوش خيال فكر كردم يادداشتهايي كه ايام مأموريتش فرستاده بودم رو ديده،
گفتم: "آرهههههه چقدر حس بر انگيز بوووود يه صفحه از غصه دق ميكردم كتابو زمين ميذاشتم همه رو نفرين ميكردم با همه شخصيت ها دعوا ميكردم دو صفحه بعدش مشكل انقدر ساده حل ميشد دوباره از خوشي كتابو زمين ميذاشتم كه لذتش رو حس كنم..."
گفت: "بالاخره اين در گذشته اتفاق افتاده در آينده هم براي آدمهاي ديگه تكرار ميشه"
اصلاً حرفشو نفهميدم😶
گفت: "ميدونستي اين داستان واقعيه؟"
مطمئن بودم كتابو نخونده، يعني اهلش نيست. اما اصلاً از كجا درباره ش ميدونه؟ وقتي ديد منظورشو نميفهمم گفت: "نويسنده ش اسمش چيه سخته"
"چيستا يثربي"
"خب با نصر تي وي يه مصاحبه داره. الان ساعت چنده؟ شش و ده دقيقه. هفت و ده دقيقه زنگ ميزنم بايد ديده باشي. خداحافظ" و قطع كرد. هميشه همين جور تحكم آميز امر مي كرد. نه كه من قند تو دلم آب نشه و از اين همه حس قدرتش ضعف نكنم، ولي خب! حكم محبت چي؟
سرخوش كه اووووو يك ساعت وقت دارم حالا مگه مصاحبه چقدر باشه، سرچ كردم تا زودتر ببينم و به بقيه كارها برسم.
پنجاه و دو دقيقه بود. حسين اسدي هم دانشگاهي قديميم داشت با چيستا يثربي مصاحبه ميكرد و من تازه اونجا با نويسنده و قصه هاي زندگي شخصيش آشنا شدم. يواش يواش معني حرفهاي شازده رو فهميدم. پستچي يه جورايي زندگي نامه بود... قبلاً اتفاق افتاده... بعداً هم براي آدمهاي ديگه تكرار ميشه... پستچي يه رمان عاشقانه بود... اما واقعي بود😰
.
.
سر ساعت زنگ زد. كاري كه قبلاً هرگز نكرده بود! قبلاً ميگفت ده دقيقه ديگه خودم بهت زنگ ميزنم اما من تا سه و چهار صبح هم هر يك ربع از خواب ميپريدم ببينم بالاخره زنگ زده يا نه... .
پرسيد "مصاحبه رو ديدي؟ كامل؟ خب چي فهميدي؟"
.
#قاف
https://www.instagram.com/p/BshkmvuHWXz/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=w56z4x8s1dv8
Instagram
@cherike_gol
١ بعد از دو سال و نيم ارتباطي كه هيچ حرفي از عشق و ازدواج نبود يه كاره زنگ زد كه بپرسه " #پستچی رو خوندي؟" من خوش خيال فكر كردم يادداشتهايي كه ايام مأموريتش فرستاده بودم رو ديده، گفتم: "آرهههههه چقدر حس بر انگيز بوووود يه صفحه از غصه دق ميكردم كتابو زمين…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
❤#چت_بازی
یک چت کوتاه
#نمایشی
بین دو دوست
آیدا و محسن
محسن_سلام آیداجانم.... چطوری😙
آیدا_خوبم😳 محسن جان ...جانم؟🤩
محسن_ خواستم بگم قرار شبم بهمخورد ، اگه خواستی غروب بیام عقبت ، بریم بیرون . 😍😗
نه ای وای! دیر گفتی! 😨. 🙈
گفتی امشب درگیری😩🤐 ، منم قرار گذاشتم! ...😭
محسن_قرار گذاشتی ؟😟🧐🤨😡
آیدا_ آره ...اتفاقا با همونی که قرارت باش بهم خورد !😂🤣🤥
مریمه اسمش، نه؟!.... 😜میخوایم زنونه باهم بریم کافیشاپ ، بعدم سینما ...👋👋😂👋👋👋👋👋👋
انشالله دفعه ی بعد با تو 😍...
فعلا ...🤗👋👋👋👋👋
بای...🤛
محسن😡😡😡😡😡🤮
👆👆👆
#مکالمه_تلگرامی_کوتاه
#چت_بازی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
یک چت کوتاه
#نمایشی
بین دو دوست
آیدا و محسن
محسن_سلام آیداجانم.... چطوری😙
آیدا_خوبم😳 محسن جان ...جانم؟🤩
محسن_ خواستم بگم قرار شبم بهمخورد ، اگه خواستی غروب بیام عقبت ، بریم بیرون . 😍😗
نه ای وای! دیر گفتی! 😨. 🙈
گفتی امشب درگیری😩🤐 ، منم قرار گذاشتم! ...😭
محسن_قرار گذاشتی ؟😟🧐🤨😡
آیدا_ آره ...اتفاقا با همونی که قرارت باش بهم خورد !😂🤣🤥
مریمه اسمش، نه؟!.... 😜میخوایم زنونه باهم بریم کافیشاپ ، بعدم سینما ...👋👋😂👋👋👋👋👋👋
انشالله دفعه ی بعد با تو 😍...
فعلا ...🤗👋👋👋👋👋
بای...🤛
محسن😡😡😡😡😡🤮
👆👆👆
#مکالمه_تلگرامی_کوتاه
#چت_بازی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی، آسان است رفتن
مثل کوچ یک پرنده
اگر فقط من و تو باشیم
Sometimes it's easy to go
Like a bird's journey
If
only you and me be together
#چیستایثربی
#چیستا_وان
@chista_1
مثل کوچ یک پرنده
اگر فقط من و تو باشیم
Sometimes it's easy to go
Like a bird's journey
If
only you and me be together
#چیستایثربی
#چیستا_وان
@chista_1
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
یک زن
مگر
چقدر قدرت دارد
که در بزند
و کَسی
در را
برایش باز نکند ؟
یک در
مگر
چقدر قدرت دارد
که بسته بماند
وقتی
زنی عاشق
در می زند ؟
شعر از :
چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#جشنواره
#بابل
#جشنواره ادب و فرهنگ و هنر
#بابل
شهر باستانی عراق
#مهرجان_بابل
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#babel
#festivalofart
#poetry
#poet
#poems
#Babylonfestival
#babylon_festival
https://www.instagram.com/p/BvhhLPcnpTa/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=llyqwv86rgsy
مگر
چقدر قدرت دارد
که در بزند
و کَسی
در را
برایش باز نکند ؟
یک در
مگر
چقدر قدرت دارد
که بسته بماند
وقتی
زنی عاشق
در می زند ؟
شعر از :
چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#جشنواره
#بابل
#جشنواره ادب و فرهنگ و هنر
#بابل
شهر باستانی عراق
#مهرجان_بابل
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#babel
#festivalofart
#poetry
#poet
#poems
#Babylonfestival
#babylon_festival
https://www.instagram.com/p/BvhhLPcnpTa/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=llyqwv86rgsy
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
این کوچولوی عزیز ، دقیقا و مو به مو، چیزایی را میخواد که منم میخوام!😶 بخصوص آخری!
انگار چیستای کودک درونم ،جای اون حرف میزد....
.
تا قسمتمن و این کوچولو ،چی باشه!
خدا کریمه !
امیدوارم !
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#باز نشر
یخچال و جارو برقیم که سوخته ..خونه آدم حسابی که ندارم.. خونه ی فرسوده ی پدریه... بدون پی و ساختمان محکم ، بدون راه آب....و سقف حمام!
با همسایه ی ... چهار پنج سال اومده به اینجا .... و ساختمانی در حال ریزش.... مسولین فرهنگ کشور هم ، که عین خیالشون نیست... گهمثلا چرا یکی از #تاتر حذف شده ؟یکی که عمرشو و همه جوانیشو برای تاتر هنرمندانه و اصیل اینگشور گذاشته ، چرا حالا بهش،
#سالن_تاتر و
#اجرا نمیدن؟حتی
#داوری هاشو ،بیرحمانه، حذف میکنن؟ .
شاید مسولین بالاتر هنر کشور ندونن.... ولی اون مدیری که یک هنرمند رو ، به خاطر سلایق و ...
#شخصی حذف میکنه، قطعا در هردو جهان ، بی پاسخ نمیمونه!
و هیچکس ندونه
#خدا که میدونه!
مدیر محترم
#مرکز_هنرهای_نمایشی کشور!
#من_اعتراض_دارم همین!
و قطعا ، بخشش شما آسون نیست...
#حق_الناس را رعایت نکردن ، به آسونی ، بخشیده نمیشه!
#اعتراض .
این حق من نیست!
پس از سالها کار شرافتمندانه ، در عرصه ی هنر و ادب این مملکت!
حق هیچ انسانی نیست!
. . . .
.
سقفاش هم ، هر لحظه به مدد لطف همسایه ، داره رومون میریزه...
و آوار میشه!
راستی منعاشق گرما و محبتِ توی آشپزخانه ام!💙
.
.
چه خوبه، یه زن و یه مرد هم تو خونه باشه!
😅 مثل پدر مادر...
دقیقا آرزوی من !🙏 .
تا اطلاع ثانوی
به نشانه اعتراض ، #سکوت میکنم
تا #مسولین ، جواب مرا بدهند
در خیابان، اجرای #نمایش میگذارم
.
#مجوز هم ،
لازم نیست !
.
.
.
این جهان، #صحنه من است
و این صحنه، خانه من است.
هردو جمله از نمایش من :
" مرگ با گل مریم "
جمله ی دومش، اسمِ یک کتاب هم ، درباره استاد
#سمندریان شده!.... .
.
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#writer
#playwright
.
@chista_yasrebi.2
.
https://www.instagram.com/p/BvxHskAAzCB/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=k0y4s9c0e071
انگار چیستای کودک درونم ،جای اون حرف میزد....
.
تا قسمتمن و این کوچولو ،چی باشه!
خدا کریمه !
امیدوارم !
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#باز نشر
یخچال و جارو برقیم که سوخته ..خونه آدم حسابی که ندارم.. خونه ی فرسوده ی پدریه... بدون پی و ساختمان محکم ، بدون راه آب....و سقف حمام!
با همسایه ی ... چهار پنج سال اومده به اینجا .... و ساختمانی در حال ریزش.... مسولین فرهنگ کشور هم ، که عین خیالشون نیست... گهمثلا چرا یکی از #تاتر حذف شده ؟یکی که عمرشو و همه جوانیشو برای تاتر هنرمندانه و اصیل اینگشور گذاشته ، چرا حالا بهش،
#سالن_تاتر و
#اجرا نمیدن؟حتی
#داوری هاشو ،بیرحمانه، حذف میکنن؟ .
شاید مسولین بالاتر هنر کشور ندونن.... ولی اون مدیری که یک هنرمند رو ، به خاطر سلایق و ...
#شخصی حذف میکنه، قطعا در هردو جهان ، بی پاسخ نمیمونه!
و هیچکس ندونه
#خدا که میدونه!
مدیر محترم
#مرکز_هنرهای_نمایشی کشور!
#من_اعتراض_دارم همین!
و قطعا ، بخشش شما آسون نیست...
#حق_الناس را رعایت نکردن ، به آسونی ، بخشیده نمیشه!
#اعتراض .
این حق من نیست!
پس از سالها کار شرافتمندانه ، در عرصه ی هنر و ادب این مملکت!
حق هیچ انسانی نیست!
. . . .
.
سقفاش هم ، هر لحظه به مدد لطف همسایه ، داره رومون میریزه...
و آوار میشه!
راستی منعاشق گرما و محبتِ توی آشپزخانه ام!💙
.
.
چه خوبه، یه زن و یه مرد هم تو خونه باشه!
😅 مثل پدر مادر...
دقیقا آرزوی من !🙏 .
تا اطلاع ثانوی
به نشانه اعتراض ، #سکوت میکنم
تا #مسولین ، جواب مرا بدهند
در خیابان، اجرای #نمایش میگذارم
.
#مجوز هم ،
لازم نیست !
.
.
.
این جهان، #صحنه من است
و این صحنه، خانه من است.
هردو جمله از نمایش من :
" مرگ با گل مریم "
جمله ی دومش، اسمِ یک کتاب هم ، درباره استاد
#سمندریان شده!.... .
.
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#writer
#playwright
.
@chista_yasrebi.2
.
https://www.instagram.com/p/BvxHskAAzCB/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=k0y4s9c0e071
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Audio
Leonard Cohen - A Thousand Kisses Deep
#لیونارد_کوهن
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#لیونارد_کوهن
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
سلام
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....
یک اینستاگرامر دلخور :
1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...
خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!...
من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...
خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏
من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...
در عوالم خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...🙁
نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.
دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !
مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه...
بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن....
مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!
بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!
از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!
من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...
با اون بانو که بشدت درکش میکنم....
یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام ...🧐
من رمان نویسم...
چون مجبورم....
چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !
نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم... مخلصشم بد جور!
اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده ....
حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ، رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات ....
من زیاد عاشق میشم ...
اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂
شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐
من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷
ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡
من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ، در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...
تنهای تنهام....
فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه...
یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐
فکر میکنم آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!
دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...
بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!
من عاشق حماسه ام !
از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم...😆
#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....
بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم....
من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .....
اینا رو گفتم که بگم :
هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....
من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،
من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....
من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...
این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...
میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....
اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....
یک اینستاگرامر دلخور :
1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...
خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!...
من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...
خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏
من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...
در عوالم خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...🙁
نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.
دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !
مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه...
بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن....
مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!
بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!
از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!
من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...
با اون بانو که بشدت درکش میکنم....
یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام ...🧐
من رمان نویسم...
چون مجبورم....
چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !
نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم... مخلصشم بد جور!
اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده ....
حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ، رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات ....
من زیاد عاشق میشم ...
اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂
شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐
من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷
ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡
من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ، در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...
تنهای تنهام....
فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه...
یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐
فکر میکنم آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!
دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...
بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!
من عاشق حماسه ام !
از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم...😆
#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....
بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم....
من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .....
اینا رو گفتم که بگم :
هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....
من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،
من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....
من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...
این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...
میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....
اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
احمق کسی است ؛
که با چمدانش میان جاده بایستد ؛
و بعد بگوید :
گرفتار راهزن شدم !
خوبیهایت را پنهان کن !
تو خوبتر از آنی که بین این مردم باشی ؛
مثل پاییز
که سرکش است و مغرور .....
و دور
و دور....
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
که با چمدانش میان جاده بایستد ؛
و بعد بگوید :
گرفتار راهزن شدم !
خوبیهایت را پنهان کن !
تو خوبتر از آنی که بین این مردم باشی ؛
مثل پاییز
که سرکش است و مغرور .....
و دور
و دور....
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#پستچی
جلددوم
اشتراک گذاری این داستان در کانالها ،گروهها و اینستاگرام ممنوع است
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
جلددوم
اشتراک گذاری این داستان در کانالها ،گروهها و اینستاگرام ممنوع است
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi