باران میبارد
بیا در کوچه ها بدویم
خیس از سخاوت ابرها
با هم از این شهر بگریزیم
دستهایم را بگیر
در نجابت چشمانم فردا را ترسیم کن
بدویم تا قله های سبز وارستگی
تا شکوه لمس ثانیه ها
عاشقی کنیم بیقرار و تب دار
بدویم با هم تا ابتدای غزل
تا انتهای قصه
آنجا که کلاغان سرود عشق میخوانند
و یونجه زارها سبزینه ی شوریدگی را بارور میکنند
بیا با من
دستهایم را بگیر
تا بگریزیم از این شهر
تا مرز دیوانگیهایی از جنس شعر
وز آن پس
بسیاری عاشقان در پی رد پای ما
خواهند گریخت
از زوال فانوسها و دشتها
از دروغها و تنهاییها
با من بیا
باران تمام شهر را در آغوش گرفته
#ترنم
@chekamehsabz🍀
بیا در کوچه ها بدویم
خیس از سخاوت ابرها
با هم از این شهر بگریزیم
دستهایم را بگیر
در نجابت چشمانم فردا را ترسیم کن
بدویم تا قله های سبز وارستگی
تا شکوه لمس ثانیه ها
عاشقی کنیم بیقرار و تب دار
بدویم با هم تا ابتدای غزل
تا انتهای قصه
آنجا که کلاغان سرود عشق میخوانند
و یونجه زارها سبزینه ی شوریدگی را بارور میکنند
بیا با من
دستهایم را بگیر
تا بگریزیم از این شهر
تا مرز دیوانگیهایی از جنس شعر
وز آن پس
بسیاری عاشقان در پی رد پای ما
خواهند گریخت
از زوال فانوسها و دشتها
از دروغها و تنهاییها
با من بیا
باران تمام شهر را در آغوش گرفته
#ترنم
@chekamehsabz🍀
"نقطه , سرِ خط...."
مثل یک محکوم به ابد
تازه واردها را خوشامد می گویم
دردشان را می فهمم
می دانم چندی بعد
به زندانی بودن خو می گیرند و
چندی بعدتر
می روند
و من
سلول کوچکم را باز
آب و جارو می کنم و
تکه سهمم از دنیارا
می آرایم دلربایانه
با شمعدانی سرخی که
از دربچه ی چهارخانه سقف
نور می مکد....
بهار را با احتیاط در میان دستانم
بو می کنم و
ماهی قرمز را در حصار تنگ
می بوسم
چه تلخ است زندان در زندان....
آسمان
بارانش را به تساوی تقسیم نمی کند و
من هنوز می اندیشم
باید نان به تساوی تقسیم شود....
و بر عشق
آن فریبنده واژه ای
که هرگز از آن من نبود
می گریم و
سهمم از بودن را
برق می اندازم
و در آن می نگرم
بر آژنگهای چهره ام
می خندم
و
به رهایی می اندیشم.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مثل یک محکوم به ابد
تازه واردها را خوشامد می گویم
دردشان را می فهمم
می دانم چندی بعد
به زندانی بودن خو می گیرند و
چندی بعدتر
می روند
و من
سلول کوچکم را باز
آب و جارو می کنم و
تکه سهمم از دنیارا
می آرایم دلربایانه
با شمعدانی سرخی که
از دربچه ی چهارخانه سقف
نور می مکد....
بهار را با احتیاط در میان دستانم
بو می کنم و
ماهی قرمز را در حصار تنگ
می بوسم
چه تلخ است زندان در زندان....
آسمان
بارانش را به تساوی تقسیم نمی کند و
من هنوز می اندیشم
باید نان به تساوی تقسیم شود....
و بر عشق
آن فریبنده واژه ای
که هرگز از آن من نبود
می گریم و
سهمم از بودن را
برق می اندازم
و در آن می نگرم
بر آژنگهای چهره ام
می خندم
و
به رهایی می اندیشم.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
بشکنم این قلم خسته و انده زده را
بار دیگر گره از کار دلم بگشایم
سرو باید که ننالد ز هجوم بهمن
چو پرستو به بهاران و چمن باز آیم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بار دیگر گره از کار دلم بگشایم
سرو باید که ننالد ز هجوم بهمن
چو پرستو به بهاران و چمن باز آیم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بر تارک سپیدم
سبزینه ای نهان است
از سالهای نزیسته ام !
من اندوهم را
چون تلخی قهوه ام
به یک نفس سرمی کشم!
و با نگاهی حزن آلود
به گذر عمر
به سان آتشفشانی لبریز
گدازه می بارم....
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
سبزینه ای نهان است
از سالهای نزیسته ام !
من اندوهم را
چون تلخی قهوه ام
به یک نفس سرمی کشم!
و با نگاهی حزن آلود
به گذر عمر
به سان آتشفشانی لبریز
گدازه می بارم....
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
آغوشت
فراموشی ی
تنهایی ست.
بستری برای رویاها
و خوابی ست
مه آلود و
بی بازگشت.
#امیربابک_یحیی_پور
@chekamehsabz🍀
فراموشی ی
تنهایی ست.
بستری برای رویاها
و خوابی ست
مه آلود و
بی بازگشت.
#امیربابک_یحیی_پور
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
این شبهای خیس زمستانی
کوچه های باران خورده ی تنهایی
دستهای سرد من
رد پای رفتنت روی سپیدی برفها
موسیقی صدایت جا مانده در یاد من
مینوشم زهر نبودنت را
تمام این شبهای درد
شبیه شراب نوشیده از دستهایت
بیا و مرا ببر به مستی آغوشت
مرا به نام صدا بزن
من گنجشک باران خورده ام
گمشده در حیرتی غریب
ذوب شده ام در خیال گرمِ داشتنت
که به آواز بخوانم
دوستت دارم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
کوچه های باران خورده ی تنهایی
دستهای سرد من
رد پای رفتنت روی سپیدی برفها
موسیقی صدایت جا مانده در یاد من
مینوشم زهر نبودنت را
تمام این شبهای درد
شبیه شراب نوشیده از دستهایت
بیا و مرا ببر به مستی آغوشت
مرا به نام صدا بزن
من گنجشک باران خورده ام
گمشده در حیرتی غریب
ذوب شده ام در خیال گرمِ داشتنت
که به آواز بخوانم
دوستت دارم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
تو تصویر دل منی
در انعکاس دانه های باران
اوفتاده بر آخرین گل سرخ...
و
بی سبب
سبب نفس کشیدن،
دمادم!
آه!
بر شانه هایت
نداشتنم
سنگینی نمی کند؟؟!!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در انعکاس دانه های باران
اوفتاده بر آخرین گل سرخ...
و
بی سبب
سبب نفس کشیدن،
دمادم!
آه!
بر شانه هایت
نداشتنم
سنگینی نمی کند؟؟!!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
شاعرانِ گمنام شعرهای خوب
شاعرانِ بی کتاب و جایزه ادبی
شاعرانِ کارگر و کارمند و بیکار
شاعرانِ درگیر با صاحبخانه
شاعرانِ بیرنگ و پنهان
شاعرانِ تنها
شاعرانِ درد
شاعرانِ شوق
شاعرانِ اشک
شاعرانِ بی دل و بی پول
شاعرانِ عشق....
و شعر
این جاویدِ گریه های موزون
خنده های بی وزن
تنها پناهگاه بی در و پیکر
بازماندگان جنگهای نابرابر روزمرگی
.....
آه
گاهی
تنها گاهی
معنای زندگی را استشمام میکنم
از میان کلمات و بوی کاغذ
وقتی خون قلم می جوشد و
چکه می کند جوهر بر سپیدیِ دفتر......
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
شاعرانِ بی کتاب و جایزه ادبی
شاعرانِ کارگر و کارمند و بیکار
شاعرانِ درگیر با صاحبخانه
شاعرانِ بیرنگ و پنهان
شاعرانِ تنها
شاعرانِ درد
شاعرانِ شوق
شاعرانِ اشک
شاعرانِ بی دل و بی پول
شاعرانِ عشق....
و شعر
این جاویدِ گریه های موزون
خنده های بی وزن
تنها پناهگاه بی در و پیکر
بازماندگان جنگهای نابرابر روزمرگی
.....
آه
گاهی
تنها گاهی
معنای زندگی را استشمام میکنم
از میان کلمات و بوی کاغذ
وقتی خون قلم می جوشد و
چکه می کند جوهر بر سپیدیِ دفتر......
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
گلدانی از شعر بردم
خانه نبودی
پیرزن همسایه میگفت:
پیش پای شما رفت
از من کبریت میجست
رفتم،
باغ در آتش میسوخت !
بازگشتم،
گلدان پشت در شعله ور بود
رفتم،
باغ ، نبود !!
بازگشتم،
خانه ، نبود!!
نشستم ...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
خانه نبودی
پیرزن همسایه میگفت:
پیش پای شما رفت
از من کبریت میجست
رفتم،
باغ در آتش میسوخت !
بازگشتم،
گلدان پشت در شعله ور بود
رفتم،
باغ ، نبود !!
بازگشتم،
خانه ، نبود!!
نشستم ...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
سفر می کنم
از نگاه سرد چشمانت
به اشک گرم چشمانم
تو می مانی و
لخته می شوی
من می روم و
می مانم
Je voyage
de ton froid regard
à ma chaude larme...
Tu te restes et
Tu te coagules...
Mais moi, je m'en vais et
je me reste...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
از نگاه سرد چشمانت
به اشک گرم چشمانم
تو می مانی و
لخته می شوی
من می روم و
می مانم
Je voyage
de ton froid regard
à ma chaude larme...
Tu te restes et
Tu te coagules...
Mais moi, je m'en vais et
je me reste...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
هر سپیده مرگ پیش از ما
پیش از گنجشکها و گلهای باغچه
بیدار میشود
همینجاست
پشت تمام پنجره های غبارگرفته ی این سرزمین
روزها خاکستری و سرد
شبها نمدار گریه های آدمها
بوی رنج
طعم لزج خون
در دهان زخمی خیابانها
سفیر جنگ با چهره ا ی کریه
ناقوسها را بصدا در می آورد
کاش میشد سفر کرد
شبیه پرستوهای عاشق
کوچ کرد و رفت
تا بینهایت رهایی
برای رسیدن به رسولان عشق
#ترنم
@chekamehsabz🍀
پیش از گنجشکها و گلهای باغچه
بیدار میشود
همینجاست
پشت تمام پنجره های غبارگرفته ی این سرزمین
روزها خاکستری و سرد
شبها نمدار گریه های آدمها
بوی رنج
طعم لزج خون
در دهان زخمی خیابانها
سفیر جنگ با چهره ا ی کریه
ناقوسها را بصدا در می آورد
کاش میشد سفر کرد
شبیه پرستوهای عاشق
کوچ کرد و رفت
تا بینهایت رهایی
برای رسیدن به رسولان عشق
#ترنم
@chekamehsabz🍀
مرگ خنده دار ترین شوخی این چله ی بی پایان است
بمب، لالایی مادرهاست
من نه از جنگ می ترسم و نه سایه ی مرگ
من پر شده از وحشت صلحم،
مبادا
نتوانم بی لالایی مرگ
خواب شیرین دم صبحم را به خراشی از وحشت خون وصله کنم.
مرگ، طعم ملسی دارد در سیطره ی خوابم
مثل نارنج
یا که نه !
ملس است همچو انار.
هرچه هست این مرگ، همدم هر لحظه ام است
مرگ را گر ببرد مرگ
چه کنم؟ چه کنیم ما که عمری همدمش بودیم و همراه تنش؟
#شهرزاد_مقدادی
@chekamehsabz🍀
بمب، لالایی مادرهاست
من نه از جنگ می ترسم و نه سایه ی مرگ
من پر شده از وحشت صلحم،
مبادا
نتوانم بی لالایی مرگ
خواب شیرین دم صبحم را به خراشی از وحشت خون وصله کنم.
مرگ، طعم ملسی دارد در سیطره ی خوابم
مثل نارنج
یا که نه !
ملس است همچو انار.
هرچه هست این مرگ، همدم هر لحظه ام است
مرگ را گر ببرد مرگ
چه کنم؟ چه کنیم ما که عمری همدمش بودیم و همراه تنش؟
#شهرزاد_مقدادی
@chekamehsabz🍀
Iran
Salar Aghili
ايران🖤
ایران فدای اشکُ خندهی تو
دل پرو تپندهی تو
فدای حسرتُ امیدت
رهایی رمندهی تو، رهایی رمندهی تو...
ایران اگر دل تو را شکستند تو را به بند کینه بستند
چه عاشقانه بینشانی که پای درد تو نشستند
که پای درد تو نشستند....
#سالارعقیلی
@chekamehsabz🍀
ایران فدای اشکُ خندهی تو
دل پرو تپندهی تو
فدای حسرتُ امیدت
رهایی رمندهی تو، رهایی رمندهی تو...
ایران اگر دل تو را شکستند تو را به بند کینه بستند
چه عاشقانه بینشانی که پای درد تو نشستند
که پای درد تو نشستند....
#سالارعقیلی
@chekamehsabz🍀
#نوشته_یک_نقاش
.
احتمالا میان اینهمه سر و صدای چند روز اخیر و از خلال شبح جنگ همهمان کمابیش فریادهای دادخواهی دوستداران حیوانات در حمایت (رسانهای) از زبان بستههای سوخته در آتش استرالیا و از سویی هم نهادها و بنیادهای هنری را در دفاع از میراث فرهنگی و تاریخی ایران دیدهایم، بماند که کمکی هم از سر افتخار و عرقمان سرکیف آمدهایم.
جنس این دلشورهها حقا که جهان اولی است، اما مهمتر از آن با کلاس و فرهنگی بودنش است و البته مربوط به طبقات فاخر جامعه.
در کشاکش دلسوزی برای کوالاها و کانگوروها ، کاشیها و اجرها و سنگهای ارزشمند، بد نیست عینک منتقدانه خاکگرفتهمان را برداریم و از خود بپرسیم، این دلسوزیهای فخرفروشانه، این دوستداران محیط زیست و طبیعت و تحسینکنندگان والامنش هنر، چرا به کشتهشدن هزاران کودک و سرباز عراقی و افغانی، کرد و سوری و ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمیدهند؟
چرا بزرگترین و ثروتمندترین بنیادهای هنری و فرهنگی (چه برسد به اندک مجلات و نشریات تخصصی هنر ایران!) ککشان برای منطقهای که هر آن در کمین جنگ و بدبختی است به گزش نمیافتد؟
چرا چیزی نمیگویند، مستندی در این باره زیرنویس نمیکنند، آخر دست کم چرا سراغ هنرمندان حقیقتا سیاسی نمیروند!
آه بله، من تنها یک هنرمندم، هنرمندی غیرسیاسی. هنرمندی با دستان پاک و روحیهای لطیف و دوست داشتنی.
راستش را بخواهید برایم کوچکترین اهمیتی ندارد اگر تمام میراث هنری و فرهنگی ایران و تمام جهان با خاک یکسان شود. اعتراف میکنم ناراحتی برای کوالاها را بیشتر مهم میدانم. تنها چیزی که به آن فکر میکنم جان است، جانهای بیارزش جهان سومی، دوستان سربازم، جان عزیز آدمهای نه چندان ارزشمند و نه چندان هنرمند و نه چندان که باید مهم.
این روزها تلنگری بود برای فهمیدن اینکه انگار نگرانی برای آدمها دیگر مد روز و فاخر و والامنشانه که هیچ، هنری و فرهنگی هم نیست.
#آناهیتا_د
@chekamehsabz🍀
.
احتمالا میان اینهمه سر و صدای چند روز اخیر و از خلال شبح جنگ همهمان کمابیش فریادهای دادخواهی دوستداران حیوانات در حمایت (رسانهای) از زبان بستههای سوخته در آتش استرالیا و از سویی هم نهادها و بنیادهای هنری را در دفاع از میراث فرهنگی و تاریخی ایران دیدهایم، بماند که کمکی هم از سر افتخار و عرقمان سرکیف آمدهایم.
جنس این دلشورهها حقا که جهان اولی است، اما مهمتر از آن با کلاس و فرهنگی بودنش است و البته مربوط به طبقات فاخر جامعه.
در کشاکش دلسوزی برای کوالاها و کانگوروها ، کاشیها و اجرها و سنگهای ارزشمند، بد نیست عینک منتقدانه خاکگرفتهمان را برداریم و از خود بپرسیم، این دلسوزیهای فخرفروشانه، این دوستداران محیط زیست و طبیعت و تحسینکنندگان والامنش هنر، چرا به کشتهشدن هزاران کودک و سرباز عراقی و افغانی، کرد و سوری و ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمیدهند؟
چرا بزرگترین و ثروتمندترین بنیادهای هنری و فرهنگی (چه برسد به اندک مجلات و نشریات تخصصی هنر ایران!) ککشان برای منطقهای که هر آن در کمین جنگ و بدبختی است به گزش نمیافتد؟
چرا چیزی نمیگویند، مستندی در این باره زیرنویس نمیکنند، آخر دست کم چرا سراغ هنرمندان حقیقتا سیاسی نمیروند!
آه بله، من تنها یک هنرمندم، هنرمندی غیرسیاسی. هنرمندی با دستان پاک و روحیهای لطیف و دوست داشتنی.
راستش را بخواهید برایم کوچکترین اهمیتی ندارد اگر تمام میراث هنری و فرهنگی ایران و تمام جهان با خاک یکسان شود. اعتراف میکنم ناراحتی برای کوالاها را بیشتر مهم میدانم. تنها چیزی که به آن فکر میکنم جان است، جانهای بیارزش جهان سومی، دوستان سربازم، جان عزیز آدمهای نه چندان ارزشمند و نه چندان هنرمند و نه چندان که باید مهم.
این روزها تلنگری بود برای فهمیدن اینکه انگار نگرانی برای آدمها دیگر مد روز و فاخر و والامنشانه که هیچ، هنری و فرهنگی هم نیست.
#آناهیتا_د
@chekamehsabz🍀
از بغض قرن های رنج
زمین و زمانمان ترک خورده است
جایی آتش شعله می کشد
جای دگر خون
و تکه ای
جنازه و دشنام
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
زمین و زمانمان ترک خورده است
جایی آتش شعله می کشد
جای دگر خون
و تکه ای
جنازه و دشنام
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
خفقانی از فریاد
در سرزمین خاکستری
برای صلح
برای جنگهای نا فرجام
مردمان ِ عصبی و بهم پیچیده
برای قلب های شکسته
برای. خونهای دیده نشده
برای جان های بی جان
برای مرگ های خاموش و یواشکی
قرار است خدا کاری کند
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
در سرزمین خاکستری
برای صلح
برای جنگهای نا فرجام
مردمان ِ عصبی و بهم پیچیده
برای قلب های شکسته
برای. خونهای دیده نشده
برای جان های بی جان
برای مرگ های خاموش و یواشکی
قرار است خدا کاری کند
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
پوزخند می زند
استخوانهایم!
به روزگاری که
به هزار حیلت
دستهای تو را از من دزدیدن,
نتوانست.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
استخوانهایم!
به روزگاری که
به هزار حیلت
دستهای تو را از من دزدیدن,
نتوانست.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
آغشته به عشق میشوم
و در زمهریر چشمانت.
میپیچم
مرا به ماه میدوزی
من تو را به ستاره ها
میخواهم با چشمکی
مرا روشن ز نور کنی
به شوق آغوشت
در بقچه لالاییت بپیچی
و شبها زیر نور ماه زیر سرت بگذاری
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
و در زمهریر چشمانت.
میپیچم
مرا به ماه میدوزی
من تو را به ستاره ها
میخواهم با چشمکی
مرا روشن ز نور کنی
به شوق آغوشت
در بقچه لالاییت بپیچی
و شبها زیر نور ماه زیر سرت بگذاری
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀