خش خش
صداي برگ ها نيست
من مي فهمم
من مي دانم
صداي خنده هاي
زيباي خيال من از توست
از جنس عاشقانه ها
كه هر پاييز
دل مي برد از يك شهر
شاعر مي سازد
و عاشق مي كُشد
شما رو به جان پاييز قسم
روي برگ ها قدم نزنيد
چرا كه
تمام ثانيه هايي كه دلتنگت مي شوم
چند برگ زرد هم مي افتد بر زمين
خش خش مي كنند
اما
تا اشكم را سرازير نكنند
پاييزم را پاييز نمي كنند.
#پرواز_يك_ديوانه
@chekamehsabz🍀
صداي برگ ها نيست
من مي فهمم
من مي دانم
صداي خنده هاي
زيباي خيال من از توست
از جنس عاشقانه ها
كه هر پاييز
دل مي برد از يك شهر
شاعر مي سازد
و عاشق مي كُشد
شما رو به جان پاييز قسم
روي برگ ها قدم نزنيد
چرا كه
تمام ثانيه هايي كه دلتنگت مي شوم
چند برگ زرد هم مي افتد بر زمين
خش خش مي كنند
اما
تا اشكم را سرازير نكنند
پاييزم را پاييز نمي كنند.
#پرواز_يك_ديوانه
@chekamehsabz🍀
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم، دیروزها بهترند ...
#احمد_محمود
@chekamehsabz🍀
#احمد_محمود
@chekamehsabz🍀
حال من خوب است!
چرا که دستانم در انتظار....
چشمانم در انتظار....
لبخندم در انتظار....
هیچ دستی ، نگاهی ، کلامی
نیست!
حال من خوب است!
خیلی خوب!....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چرا که دستانم در انتظار....
چشمانم در انتظار....
لبخندم در انتظار....
هیچ دستی ، نگاهی ، کلامی
نیست!
حال من خوب است!
خیلی خوب!....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
غرور من...
که به ملک سخن
خدایی کرد
دریغ در طلب آشنایی با تو
"وفا و عشق" تو را
چون گدا
گدایی کرد
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
که به ملک سخن
خدایی کرد
دریغ در طلب آشنایی با تو
"وفا و عشق" تو را
چون گدا
گدایی کرد
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
#شبانه_سبز
"زير پوست شهر"
پاييز فصل خوبي ست
براي يك عمر مجنون شدن
همه چیز در ازایِ
لحظات و نگاه ها
بوسه و آغوش ها
وقتی باران ببارد
در شبنم ها خفته است
وقتی آفتاب با دست های طلائی اش
ابرها را کنار بزند
در دانه هایِ تسبیح خفته است
در مروارید ها
در یاقوت های انار
در هر قندیلی که می درخشد
مانند فـوّاره هاي بلند
صبح ها با سلامِ برگ ها
خورشيد از پشت ابرها طلوع مي كند
از صداي ناب خش خش زير پا
پرندگان بيهوش مي شوند
از اين همه زیبایی نارنجي و زرد ها
از شکوفه های رنگیِ روی درختان
از تمام حروفي كه به سراغ مان مي آيد
تك و تنها مجنون مي شويم
حالا که کلاهِ من پاره شده
بیا یک بار با این مترسکِ پیر
در این مزرعه ی گندم برقص
شاید سجده ی گندمها به سمتِ مشرق
خدا را بیدار کُند
و او دستِ بزرگش را
به گونه های من بِکِشد.
#پرواز_يك_ديوانه
@chekamehsabz🍀
"زير پوست شهر"
پاييز فصل خوبي ست
براي يك عمر مجنون شدن
همه چیز در ازایِ
لحظات و نگاه ها
بوسه و آغوش ها
وقتی باران ببارد
در شبنم ها خفته است
وقتی آفتاب با دست های طلائی اش
ابرها را کنار بزند
در دانه هایِ تسبیح خفته است
در مروارید ها
در یاقوت های انار
در هر قندیلی که می درخشد
مانند فـوّاره هاي بلند
صبح ها با سلامِ برگ ها
خورشيد از پشت ابرها طلوع مي كند
از صداي ناب خش خش زير پا
پرندگان بيهوش مي شوند
از اين همه زیبایی نارنجي و زرد ها
از شکوفه های رنگیِ روی درختان
از تمام حروفي كه به سراغ مان مي آيد
تك و تنها مجنون مي شويم
حالا که کلاهِ من پاره شده
بیا یک بار با این مترسکِ پیر
در این مزرعه ی گندم برقص
شاید سجده ی گندمها به سمتِ مشرق
خدا را بیدار کُند
و او دستِ بزرگش را
به گونه های من بِکِشد.
#پرواز_يك_ديوانه
@chekamehsabz🍀
چقدر باران ببارد!؟
چقدر درختان بشکوفند!؟
چقدر پرندگان بخوانند!؟
گوسفندان شیر دهند!؟
باد برقصد!؟
گرگ بنالد!؟
شب فرو افتد!؟
روز برآید!؟
سرو بخندد!؟
ماه بتابد!؟
سنگ بلغزد!؟
رود بخروشد!؟
...
چقدر!؟
تا تو بدانی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چقدر درختان بشکوفند!؟
چقدر پرندگان بخوانند!؟
گوسفندان شیر دهند!؟
باد برقصد!؟
گرگ بنالد!؟
شب فرو افتد!؟
روز برآید!؟
سرو بخندد!؟
ماه بتابد!؟
سنگ بلغزد!؟
رود بخروشد!؟
...
چقدر!؟
تا تو بدانی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
"تـــــــو "
تا قلم در دست لرزانم میگیرم
مینویسد نام تــو را ....
حکمت این نام چیست خدا میداند ...
تو
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
تا قلم در دست لرزانم میگیرم
مینویسد نام تــو را ....
حکمت این نام چیست خدا میداند ...
تو
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
از بازی زمانه جانم به لب رسیده
آزادیم مبارک،وقت سفر رسیده
شرط جنون و عقل است بر دار عشق مردن
لطفا بایست دنیا،وقت وداع رسیده...
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
آزادیم مبارک،وقت سفر رسیده
شرط جنون و عقل است بر دار عشق مردن
لطفا بایست دنیا،وقت وداع رسیده...
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
شبانگاه بود
هوا سرد سرد بود
ماه زیبا بیدار بود اما تنها بود
سکوتی حکم فرما بود
تنها سنگ صبورم
صدای گرم دلنشین تـــــو بود .
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
هوا سرد سرد بود
ماه زیبا بیدار بود اما تنها بود
سکوتی حکم فرما بود
تنها سنگ صبورم
صدای گرم دلنشین تـــــو بود .
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
در این بساط بی کسی
در عشقهای بی خیال
خیالهای پر ز عشق
دمی خوش از یکی شدن
هزار لحظه بی همی!
هنوز طعم ناب تو
صدای با صلابتت
نگاه بی مثال تو....
اشارتی مگر کند
لبم به خنده وا کند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در عشقهای بی خیال
خیالهای پر ز عشق
دمی خوش از یکی شدن
هزار لحظه بی همی!
هنوز طعم ناب تو
صدای با صلابتت
نگاه بی مثال تو....
اشارتی مگر کند
لبم به خنده وا کند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
می خواهم
ترانه ای عاشقانه بخوانم!
ترانه ای که مطلع آن
تا انتها تکرار شود.
می خواهم
داستانی عاشقانه بنویسم!
داستانی که فصل آشنایی اش
در فصلهای بعدی تکرار شود.
دوست دارم طراوت اول باران را!
سپیدی اول برف را!
سبزی اول بهار را!
سلام را
در دو سوی کلام!
و لبخند را
در دو سوی دیدار!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ترانه ای عاشقانه بخوانم!
ترانه ای که مطلع آن
تا انتها تکرار شود.
می خواهم
داستانی عاشقانه بنویسم!
داستانی که فصل آشنایی اش
در فصلهای بعدی تکرار شود.
دوست دارم طراوت اول باران را!
سپیدی اول برف را!
سبزی اول بهار را!
سلام را
در دو سوی کلام!
و لبخند را
در دو سوی دیدار!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
«دلتنگی»
در دشت و کوه پراکنده است
نفس پر غبارم
آتشی افتاد
بر دل پر آه ام
سودای تو در سر دارم ...
*
آسمان غربت ام هرچند تار است
و خاموش و کدر
همچون غروب
اما ...
پرنده ی عاشق
هرگز اهلی نخواهد شد
و به کنجی تاریک
تن در نخواهد داد ...
من به تمنای آزادی پرواز میکنم و
راه زندگی تازه ای را می جویم
پرنده ای عاشقم
شهر به شهر در پروازم
تا به سرزمین همیشه بهار برسم...
برگردان: #محمد_مرادی
ویرایش: #شاهین_سلحشور
@chekamehsabz🍀
در دشت و کوه پراکنده است
نفس پر غبارم
آتشی افتاد
بر دل پر آه ام
سودای تو در سر دارم ...
*
آسمان غربت ام هرچند تار است
و خاموش و کدر
همچون غروب
اما ...
پرنده ی عاشق
هرگز اهلی نخواهد شد
و به کنجی تاریک
تن در نخواهد داد ...
من به تمنای آزادی پرواز میکنم و
راه زندگی تازه ای را می جویم
پرنده ای عاشقم
شهر به شهر در پروازم
تا به سرزمین همیشه بهار برسم...
برگردان: #محمد_مرادی
ویرایش: #شاهین_سلحشور
@chekamehsabz🍀