#عکسواره
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من همانیم که در تابستان یخ زد
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من آن ماهم..
همان ماهی ک پشت پرده میماند؛
میمیرد...
نفسهاییست در آخر؛
تقلاییست بی یاور ؛
دلم ..هر لحظه میگیرد!
مرا وقت فریب هرم دستانت؛
نور بی بدیل برق چشمانت؛
خدا از یاد برد انگار...
مرا در لذت افیون آغوشت
رهایم کرد...رها هربار!
تو بذر عشق در این خاک ناباور،
تو دستان خدا در وهم ایمانم،
چه بد شد کوه پشتم از تو خالی شد
اما من...
وفادار تمام خاطراتم با تو میمانم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
همان ماهی ک پشت پرده میماند؛
میمیرد...
نفسهاییست در آخر؛
تقلاییست بی یاور ؛
دلم ..هر لحظه میگیرد!
مرا وقت فریب هرم دستانت؛
نور بی بدیل برق چشمانت؛
خدا از یاد برد انگار...
مرا در لذت افیون آغوشت
رهایم کرد...رها هربار!
تو بذر عشق در این خاک ناباور،
تو دستان خدا در وهم ایمانم،
چه بد شد کوه پشتم از تو خالی شد
اما من...
وفادار تمام خاطراتم با تو میمانم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
باران مراشست
چه کسی میگوید که باران گناهم را میشوید؟
همچون دشتی تهی از
حتی یک عابر،
باران بارید و گل و لجن خاطرم را
بر هم زد...
بغض در گلو،
اشک در تله بی حسی ام اسیر...
باران بارید و
تو باز نیامدی!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
چه کسی میگوید که باران گناهم را میشوید؟
همچون دشتی تهی از
حتی یک عابر،
باران بارید و گل و لجن خاطرم را
بر هم زد...
بغض در گلو،
اشک در تله بی حسی ام اسیر...
باران بارید و
تو باز نیامدی!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
و مرا برای گریز از او
راهی جز او نبود؛
همه جاده ها به او ختم میشدند
ومن نیز اتاق آینه؛
وی در من اسیر!
او انعکاس فریاد من
در دره های انزوا!
وفادار سرانگشتان او
بهار خفته زیر پوسته زمستان تنم...
وبگو در این دنیای لخت ناآشنابامهر،
اگر جامه عشقش بر تن من نیست
چگونه هنوز زنده ام؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
راهی جز او نبود؛
همه جاده ها به او ختم میشدند
ومن نیز اتاق آینه؛
وی در من اسیر!
او انعکاس فریاد من
در دره های انزوا!
وفادار سرانگشتان او
بهار خفته زیر پوسته زمستان تنم...
وبگو در این دنیای لخت ناآشنابامهر،
اگر جامه عشقش بر تن من نیست
چگونه هنوز زنده ام؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من تنها بودم ...
در میان هلهله های شادی
که نمیدانستم از برای چیست و
خندیدم ...
و در هجوم غمهایی
که از آن من نبودند گریستم.
و
دربین تمام آنها که دوستم داشتند
و دوستم نبودند
و آنها که دوستم بودند و دوستم نداشتند
من
همچنان تنها بودم.
وحتی
در گیرو دار شادی چشمان کودکی یتیم
و نفس راحت موقت یک زن
که باعثش بودم نیز تنها بودم
ودر تمامی خطاهاو تکرارشان،
در پیچک محصور کننده دلتنگیهایم،
عاشقی هایم و
رنجهایم تنها بودم ...
و در روایت اینهمه تنهایی نیز
تنهایم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در میان هلهله های شادی
که نمیدانستم از برای چیست و
خندیدم ...
و در هجوم غمهایی
که از آن من نبودند گریستم.
و
دربین تمام آنها که دوستم داشتند
و دوستم نبودند
و آنها که دوستم بودند و دوستم نداشتند
من
همچنان تنها بودم.
وحتی
در گیرو دار شادی چشمان کودکی یتیم
و نفس راحت موقت یک زن
که باعثش بودم نیز تنها بودم
ودر تمامی خطاهاو تکرارشان،
در پیچک محصور کننده دلتنگیهایم،
عاشقی هایم و
رنجهایم تنها بودم ...
و در روایت اینهمه تنهایی نیز
تنهایم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سرد بود و چکاوک جا مانده از کوچ،
امازمستان که بد نبود ؛
بد دل نبود
زمستان فقط خودش بود...
وتو خوب میدانستی که
بهار
زاییده عشقبازی زمستان بود با زمین...
مرا که درقعر چشمانت پرتاب شده ام
لای گرمای مردمک نگاهت بپیچ
تا بهاری در روح زمستان زده ام ظهور کند
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
سرد بود و چکاوک جا مانده از کوچ،
امازمستان که بد نبود ؛
بد دل نبود
زمستان فقط خودش بود...
وتو خوب میدانستی که
بهار
زاییده عشقبازی زمستان بود با زمین...
مرا که درقعر چشمانت پرتاب شده ام
لای گرمای مردمک نگاهت بپیچ
تا بهاری در روح زمستان زده ام ظهور کند
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
تلخی روزگار را
که نان بیات هرشب است،
در عسل چشمانت میزنم و صبح میشود
تو میخندی و باران مینوازد
بیشتر دوست خواهمت داشت آنگاه که
در حریم آغوشت
حرمت تنهاییم را نگه میداری
و من به تنهایی حریف
جنگ نفس گیر
تن به تن توام
درپستی و بلندیهای قامت افسانه ای ات
که گویی در داستانهای قدیمی آمده است...
کار دل است
اما
گویی که ظفرم
در این تسلیم است.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
که نان بیات هرشب است،
در عسل چشمانت میزنم و صبح میشود
تو میخندی و باران مینوازد
بیشتر دوست خواهمت داشت آنگاه که
در حریم آغوشت
حرمت تنهاییم را نگه میداری
و من به تنهایی حریف
جنگ نفس گیر
تن به تن توام
درپستی و بلندیهای قامت افسانه ای ات
که گویی در داستانهای قدیمی آمده است...
کار دل است
اما
گویی که ظفرم
در این تسلیم است.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من نمیدانم اسم این مرض چیست؟
اما
جای حفره ای که
از نبودنت بر قلبم ایجاد شده درد میکند
و هربار باد سردی
که از آن عبور میکند
تمام جانم را میلرزاند...
من بشدت دلتنگ توام!
همچون مادری دلتنگ فرزندش...
همانند عاشقی
که معشوقش در کوران جنگ،
به خط مقدم رفته است
مثال قویی
که جفتش را شکار کرده اند و
حالا
آنقدر در تیررس شکارچیان
پرواز خواهد کرد تا که شکار شود...
مثل خودم...
مثل خودم که بیمار گونه دلتنگ توام
اما چاره ای جز ندیدنت ندارم!
من نمیدانم اسم این مرض چیست...؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
اما
جای حفره ای که
از نبودنت بر قلبم ایجاد شده درد میکند
و هربار باد سردی
که از آن عبور میکند
تمام جانم را میلرزاند...
من بشدت دلتنگ توام!
همچون مادری دلتنگ فرزندش...
همانند عاشقی
که معشوقش در کوران جنگ،
به خط مقدم رفته است
مثال قویی
که جفتش را شکار کرده اند و
حالا
آنقدر در تیررس شکارچیان
پرواز خواهد کرد تا که شکار شود...
مثل خودم...
مثل خودم که بیمار گونه دلتنگ توام
اما چاره ای جز ندیدنت ندارم!
من نمیدانم اسم این مرض چیست...؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
از پس قله های مه گرفته غرورت میخندی
ومن
زندگی را آسانتر میگیرم.
در پس شب چشمان تو،
ک مرا
یارای خیره شدن در آن نیست
ستاره هایی نوظهور سوسو میزنند
و در قلبم،
آن پرنده قفس به اختیار،
میل پریدن دارد!
از کدامین عصر کهن
گریخته ای
ک من شیفته آنم؟!
عطر تنت،
عطر خاک باران خورده در بهار؛
لب وا کن که دلم هوای شنیدن
شعرهای نوستالژیک را دارد!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ومن
زندگی را آسانتر میگیرم.
در پس شب چشمان تو،
ک مرا
یارای خیره شدن در آن نیست
ستاره هایی نوظهور سوسو میزنند
و در قلبم،
آن پرنده قفس به اختیار،
میل پریدن دارد!
از کدامین عصر کهن
گریخته ای
ک من شیفته آنم؟!
عطر تنت،
عطر خاک باران خورده در بهار؛
لب وا کن که دلم هوای شنیدن
شعرهای نوستالژیک را دارد!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
نه غبار دود اندود خاورمیانه،
نه گرانی نان که دستپخت فراماسونرهاست،
نه شال روی سرم
که همچون ماری بر اختیارم تنیده،
نه اخبار جنگ،
مرا نمیترساند
که من سالهاست در جنگ سرد واژه ها
بانیام قلمی از جنس خشم و جوهر
و زره ای ازصبر،
در انتظار قصاص اهرینم!
بخند خوب من!
انگورها را در کوزه کن که
ما روزی پیک های شرابمان را درکنار ساحلی که هنوز تمامش به یغما نرفته
خواهیم نوشید ...
حتی اگر مرده باشیم
روحهامان
در رقص رهایی
هم آغوش هم خواهد بود!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
نه گرانی نان که دستپخت فراماسونرهاست،
نه شال روی سرم
که همچون ماری بر اختیارم تنیده،
نه اخبار جنگ،
مرا نمیترساند
که من سالهاست در جنگ سرد واژه ها
بانیام قلمی از جنس خشم و جوهر
و زره ای ازصبر،
در انتظار قصاص اهرینم!
بخند خوب من!
انگورها را در کوزه کن که
ما روزی پیک های شرابمان را درکنار ساحلی که هنوز تمامش به یغما نرفته
خواهیم نوشید ...
حتی اگر مرده باشیم
روحهامان
در رقص رهایی
هم آغوش هم خواهد بود!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
از درگاه آن خانه متروکی
که انگار،
همچون دانه های خشخاش
در افغانستان
هرگز نابود نخواهد شد؛
مردی را میبینم
که جوانی ژنده اش را،
بر ترک دوچرخه اش نشانده
و هنوز باور ندارد
که بنده ی افیون است.
نئشگی هایش را
لابلای عطر فرانسوی معروفش میپیچد
و با
کلاه ایتالیایی نخ نمایش
که برسر زمان گذاشته،
هنوز میخواهد بگوید
که هستم،
با تمام شوقی
که دیگر به زور مورفین است
و
هم آغوش تمام آرزوهای بفنا رفته...
گوشه پایان نامه تحصیلیش
با خط خوش
همچون خود شکسته اش می نویسد:
هنوز آرزویی دارم
در سالهایی که حتی آواز را بر دار کردند!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
که انگار،
همچون دانه های خشخاش
در افغانستان
هرگز نابود نخواهد شد؛
مردی را میبینم
که جوانی ژنده اش را،
بر ترک دوچرخه اش نشانده
و هنوز باور ندارد
که بنده ی افیون است.
نئشگی هایش را
لابلای عطر فرانسوی معروفش میپیچد
و با
کلاه ایتالیایی نخ نمایش
که برسر زمان گذاشته،
هنوز میخواهد بگوید
که هستم،
با تمام شوقی
که دیگر به زور مورفین است
و
هم آغوش تمام آرزوهای بفنا رفته...
گوشه پایان نامه تحصیلیش
با خط خوش
همچون خود شکسته اش می نویسد:
هنوز آرزویی دارم
در سالهایی که حتی آواز را بر دار کردند!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
و گویی عشق در تناسخی دوباره
مرا یافته است،
در روزهایی که روح گمشده ام را،
در آغوش بی کینه خودم یافتم.
پشت پلک چشمهای بادامی تو،
خود را به رویایت سپرده ام...
شاید که این آخرین دژاوو باشد
که تکرارآن تماشای خودم است
در نی نی چشمان عاشق تو؛
در گرگ و میش کوهستان،
بیا و بگو
که روی تاریک تقدیر را شسته ای
لابلای سوسن چلچراغ هایی
که گواه عاشقیمان بودند!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
مرا یافته است،
در روزهایی که روح گمشده ام را،
در آغوش بی کینه خودم یافتم.
پشت پلک چشمهای بادامی تو،
خود را به رویایت سپرده ام...
شاید که این آخرین دژاوو باشد
که تکرارآن تماشای خودم است
در نی نی چشمان عاشق تو؛
در گرگ و میش کوهستان،
بیا و بگو
که روی تاریک تقدیر را شسته ای
لابلای سوسن چلچراغ هایی
که گواه عاشقیمان بودند!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
و وسعت زین اسبت وطنم،
و شجاعتت
افسانه ای که دنیا
سخت به شنیدنش محتاج است.
ای که بین دو شانه عریض تو،
تفرجگاه من است با رویای ستاره گان!
کدامین دوره زندگانی ام
بمن ادای عشق کرده ای که
از نامردمی ترین حوادث دنیا،
به امن آغوش تو باز گشته ام؟!
ترا میشناسم باانکه ندیده ام.
به تو ایمان دارم
پیش از آنکه
با رسولان نهفته در چشمانت
دیدار کرده باشم.
اقتدا کن به پیچ و تاب تن بیقرارمن!
وضو کن به عطر موهایم!
بیا کافر هرباوری جز عشق باشیم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
و شجاعتت
افسانه ای که دنیا
سخت به شنیدنش محتاج است.
ای که بین دو شانه عریض تو،
تفرجگاه من است با رویای ستاره گان!
کدامین دوره زندگانی ام
بمن ادای عشق کرده ای که
از نامردمی ترین حوادث دنیا،
به امن آغوش تو باز گشته ام؟!
ترا میشناسم باانکه ندیده ام.
به تو ایمان دارم
پیش از آنکه
با رسولان نهفته در چشمانت
دیدار کرده باشم.
اقتدا کن به پیچ و تاب تن بیقرارمن!
وضو کن به عطر موهایم!
بیا کافر هرباوری جز عشق باشیم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
دستت را در دستم بگذار
تا به جبران هزاران سالیانی
که معصیتهایمان به گردن تو بود
نقشه ای برای خدای روان پریش بکشیم...
یا تو میگذری،
یا من اورا
به جرم عدالتی که سالها امیدش را داد،
به دوئلی خونین خواهم خواند!
انگورها
هزاران سال است که در خمرهی فریبند
و مستی تنها کلید شک...
شب بلند است و
افسانه ها بسیار!
هشیارم کن به خطا
در هزاران راه نرفته...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
دستت را در دستم بگذار
تا به جبران هزاران سالیانی
که معصیتهایمان به گردن تو بود
نقشه ای برای خدای روان پریش بکشیم...
یا تو میگذری،
یا من اورا
به جرم عدالتی که سالها امیدش را داد،
به دوئلی خونین خواهم خواند!
انگورها
هزاران سال است که در خمرهی فریبند
و مستی تنها کلید شک...
شب بلند است و
افسانه ها بسیار!
هشیارم کن به خطا
در هزاران راه نرفته...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
این روزها که تلخم و دیوار میکشم
دستی به سر و روی این اوار میکشی ؟
تا ازعفونت این خنجر جامانده درباورم نمرده ام
تو چشمه ای روی بوم این تن تبدار میکشی؟
در این سرای غریب،
عشق آشنای ما نشد
تو جور این مریض ازپا فتاده،
کجدار میکشی؟
رحمی که دلتنگی
جان مرا گرفته است...
چه نقشه ای برای دلم
با قهوه قاجار میکشی؟
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
دستی به سر و روی این اوار میکشی ؟
تا ازعفونت این خنجر جامانده درباورم نمرده ام
تو چشمه ای روی بوم این تن تبدار میکشی؟
در این سرای غریب،
عشق آشنای ما نشد
تو جور این مریض ازپا فتاده،
کجدار میکشی؟
رحمی که دلتنگی
جان مرا گرفته است...
چه نقشه ای برای دلم
با قهوه قاجار میکشی؟
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀