روی تار و پود ریسمان پوسیده ی امید
میخزم
آرام ،شبیه کرم ابریشم جا مانده از پروانه شدن
و زمین برایم بهتی از خاموشی جغدی روی ویرانه ی زمین است
شاید شبی سرد در آغوش رویا زاده شدم
و رویاها .....
گاه باد همراه رویا تن های خسته را با خود میبرد
هیچکس نمیداند
بادی سرد مرا تا فراسوی سقوط برده است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
میخزم
آرام ،شبیه کرم ابریشم جا مانده از پروانه شدن
و زمین برایم بهتی از خاموشی جغدی روی ویرانه ی زمین است
شاید شبی سرد در آغوش رویا زاده شدم
و رویاها .....
گاه باد همراه رویا تن های خسته را با خود میبرد
هیچکس نمیداند
بادی سرد مرا تا فراسوی سقوط برده است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
بوسه های من از جنس باران
لطیف عین بال پروانه
مثل حس کشیدن حریری سپید روی صندلی چوبی خاطره ها
شبیه لمس باران در اولین روز دیدار
و دویدن برای رسیدن به اتوبوسی که مرا بتو میرساند
بوسه هایی که در خیال
پشت همین میز کوچکی که برایت مینویسم هر روز
جان میگیرند ،گرم میشوند
و با غروب خورشید پژمرده از روی لبانم کوچ میکنند
بوسه های من از جنس سفرهای خیس پاییزیست
و من همچنان از دور میبوسمت از این زمستان تا به آن بهار
#ترنم
@chekamehsabz🍀
لطیف عین بال پروانه
مثل حس کشیدن حریری سپید روی صندلی چوبی خاطره ها
شبیه لمس باران در اولین روز دیدار
و دویدن برای رسیدن به اتوبوسی که مرا بتو میرساند
بوسه هایی که در خیال
پشت همین میز کوچکی که برایت مینویسم هر روز
جان میگیرند ،گرم میشوند
و با غروب خورشید پژمرده از روی لبانم کوچ میکنند
بوسه های من از جنس سفرهای خیس پاییزیست
و من همچنان از دور میبوسمت از این زمستان تا به آن بهار
#ترنم
@chekamehsabz🍀
زمستان است
در عبور سرد آدمها از تمام گذرگاه های برفی
شب مامن جغدهای ویرانه نشین است
و خیابان به وسعت تمام خط کشیهای سفید
رد پاهای سیاه اندوه را روی تن خود پنهان میکند
#ترنم
@chekamehsabz🍀
در عبور سرد آدمها از تمام گذرگاه های برفی
شب مامن جغدهای ویرانه نشین است
و خیابان به وسعت تمام خط کشیهای سفید
رد پاهای سیاه اندوه را روی تن خود پنهان میکند
#ترنم
@chekamehsabz🍀
من از فاجعه ای تازه بر میگردم
لبریز هراس
تو بیتاب باران و بابونه
و من بیقرار کوچ پرستوها
تو مست خنده و رقص
و من ملتهب زخمهای دوران
تو ترانه سر میدهی
و من مرثیه میخوانم برای آبانی
که باران روزها از خیابانها خون میشست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
لبریز هراس
تو بیتاب باران و بابونه
و من بیقرار کوچ پرستوها
تو مست خنده و رقص
و من ملتهب زخمهای دوران
تو ترانه سر میدهی
و من مرثیه میخوانم برای آبانی
که باران روزها از خیابانها خون میشست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
ذرات شب از روی شانه هایم سر میخورند
و دستهایم سرگرم ضد عفونی اتاقم
شبیه کارگران مشغول کار
پلهای چوبی رابطه سست
و کاغذهای مچاله ی عاشقی
درون سطل زباله
من از شب پر میشوم
و به خواب ستاره ها سر میزنم
صبح فردا شاید
با خورشید آشتی کنم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
و دستهایم سرگرم ضد عفونی اتاقم
شبیه کارگران مشغول کار
پلهای چوبی رابطه سست
و کاغذهای مچاله ی عاشقی
درون سطل زباله
من از شب پر میشوم
و به خواب ستاره ها سر میزنم
صبح فردا شاید
با خورشید آشتی کنم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
گیسوانت جنگل وحشی عشق
دستانت ساقه های بیقرار وصال
و چشمانت روشن از نور ماه
وقت رفتن توست
کسی آرام گفت : چمدان مادر کجاست
..........
هیچکس نمیداند
دختری که زیر نور ماه شاعر شد
در همان خانه ی قدیمی
از یاد دنیا رفت
زمستان است اینجا
پشت پنجره باران غم میبارد
#ترنم
@chekamehsabz🍀
دستانت ساقه های بیقرار وصال
و چشمانت روشن از نور ماه
وقت رفتن توست
کسی آرام گفت : چمدان مادر کجاست
..........
هیچکس نمیداند
دختری که زیر نور ماه شاعر شد
در همان خانه ی قدیمی
از یاد دنیا رفت
زمستان است اینجا
پشت پنجره باران غم میبارد
#ترنم
@chekamehsabz🍀
امروز پنج شنبه است
پنجم اسفند
فرمولی ثابت را تکرار کن
خوب است که هنوز نفس میکشم
و زمستان به آخرین کلاغ آواره
بهار را امید میدهد
اسفند ماه است
و من کلون هر دری را که میزنم دیوار است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
پنجم اسفند
فرمولی ثابت را تکرار کن
خوب است که هنوز نفس میکشم
و زمستان به آخرین کلاغ آواره
بهار را امید میدهد
اسفند ماه است
و من کلون هر دری را که میزنم دیوار است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
شبیه سیگاری خاموش
نامت به تکرار روی لبهایم مینشیند
و چشمانم در انتظار آخرین شلیک
از تفنگ تک تیر انداز سپاه دشمن
مدام به گریه مینشیند
شهر بدون دستهای تو امن نیست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
نامت به تکرار روی لبهایم مینشیند
و چشمانم در انتظار آخرین شلیک
از تفنگ تک تیر انداز سپاه دشمن
مدام به گریه مینشیند
شهر بدون دستهای تو امن نیست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
از شاخه های سخت٫ نکبت آویزان میشود
صدایی که از قعر دوزخ بگوش میرسد
در ریشه ی تمام درختان کهنسال زمین
وحشتی نرم درون خاک میلغزد
کرم های خاکی موذی در اندیشه ی طناب رخنه میکنند
و نخ های در هم تنیده در فرسایشی نامریی
سقوط را بی صدا در باور کفش های گل آلود آرام و خاموش مینشانند
سیب سرخی از ارتفاعی پست فرو می افتد
اما هیچ دستی سرخی عصیان را لمس نمیکند
#ترنم
@chekamehsabz🍀
از شاخه های سخت٫ نکبت آویزان میشود
صدایی که از قعر دوزخ بگوش میرسد
در ریشه ی تمام درختان کهنسال زمین
وحشتی نرم درون خاک میلغزد
کرم های خاکی موذی در اندیشه ی طناب رخنه میکنند
و نخ های در هم تنیده در فرسایشی نامریی
سقوط را بی صدا در باور کفش های گل آلود آرام و خاموش مینشانند
سیب سرخی از ارتفاعی پست فرو می افتد
اما هیچ دستی سرخی عصیان را لمس نمیکند
#ترنم
@chekamehsabz🍀