Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
یک لحظه مرا به عشق خواندی رفتی
یک عمر بر این جاده نگه دوخته ام
کس با دلِ سرکشم دگر یار نشد
آن سرو منم, کز غم تو سوخته ام
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
یک عمر بر این جاده نگه دوخته ام
کس با دلِ سرکشم دگر یار نشد
آن سرو منم, کز غم تو سوخته ام
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
تصویرت را دارم
و
گاهی صدایت را..
اما خودمانیم
دیگر خودی برایت مانده است هنوز؟
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
و
گاهی صدایت را..
اما خودمانیم
دیگر خودی برایت مانده است هنوز؟
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
"سپردن"
بـہ چشمانش نگریستم
ساده گفتم ڪه دوستش دارم
باورم ڪرد وبا دستان گرمش
مرا بــہ دستان خدا سپرد ....
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
بـہ چشمانش نگریستم
ساده گفتم ڪه دوستش دارم
باورم ڪرد وبا دستان گرمش
مرا بــہ دستان خدا سپرد ....
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
سکوت میکنم
تا شعر،
از من
به سلامت عبور کند.
از وقتی که رفته ای،
سقف واژه هایم
کوتاه شده
به حسرت
به تنهایی.
دیگر شاعر نیستم.
#مازیارمجد
@chekamehsabz🍀
تا شعر،
از من
به سلامت عبور کند.
از وقتی که رفته ای،
سقف واژه هایم
کوتاه شده
به حسرت
به تنهایی.
دیگر شاعر نیستم.
#مازیارمجد
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
غرورم را
نمی خواهم
این همیشه نادان و نالان را
دلم را
آزاد و رها می خواهم
با فنجانی چای در دستش و
دو حبه قند
که کامش شیرین شیرین باشد.
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
نمی خواهم
این همیشه نادان و نالان را
دلم را
آزاد و رها می خواهم
با فنجانی چای در دستش و
دو حبه قند
که کامش شیرین شیرین باشد.
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
تو در آغوش شب خفته ای
و
شب در آغوش من
بیدار است!
شب را دوست می دارم
از پس گذشته های مه آلود...
که عشق همچون کودکی
میان بازوان گره خورده ات
به خواب می رفت
و رویا
در آسمان خواب
رنگ طلایی اش را
به طلیعه ی خورشید فردا پیوند می زد...
شب را دوست می دارم
که در انقطاع بیداری و خواب
تو را از میان خاطرات دورم
می ربایم و " بی تو بودن" را
دمی از یاد می برم...
دلیارم!
در بستر چشمان من
بخواب.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
و
شب در آغوش من
بیدار است!
شب را دوست می دارم
از پس گذشته های مه آلود...
که عشق همچون کودکی
میان بازوان گره خورده ات
به خواب می رفت
و رویا
در آسمان خواب
رنگ طلایی اش را
به طلیعه ی خورشید فردا پیوند می زد...
شب را دوست می دارم
که در انقطاع بیداری و خواب
تو را از میان خاطرات دورم
می ربایم و " بی تو بودن" را
دمی از یاد می برم...
دلیارم!
در بستر چشمان من
بخواب.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (M Chekamehsabz)
روح خسته ام را
بدرود می گویم
و می خندم
تهی !
و به مزایده می گذارم
کتابهایم را
افکارم را
اشکهایم را
و بر تن بی اندیشه ام
لباس سرخ می پوشانم
و تعویذ ها بر خویش می آویزم
و
آیینه تاب نمی آورد
از این سطوت!
....
و سکوت
مردابی ست
که نیلوفران جهل می رویاند
سیاه سیاه...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بدرود می گویم
و می خندم
تهی !
و به مزایده می گذارم
کتابهایم را
افکارم را
اشکهایم را
و بر تن بی اندیشه ام
لباس سرخ می پوشانم
و تعویذ ها بر خویش می آویزم
و
آیینه تاب نمی آورد
از این سطوت!
....
و سکوت
مردابی ست
که نیلوفران جهل می رویاند
سیاه سیاه...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در من ،
زنی پنهان شده
در جدال با منِ همیشه سردرگم
هرطلوع
شعر می نوشد
وبادامنی پراز لاله های وحشی
سُرمیخورد ،روی خط زمان
دست در دست خیال
قدم میزند در جهان های موازی
از درخت جاوید حیات
شکوفه می بوید
تا هزار،هزار شکوفه شود
بر گذرگاه رنج.....
وهر غروب
بوسه می چیند از
دستان نوازشگر پدر
و من
هنوز،
در کویری ازچراهای بی پایان،
سرگردانم.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
زنی پنهان شده
در جدال با منِ همیشه سردرگم
هرطلوع
شعر می نوشد
وبادامنی پراز لاله های وحشی
سُرمیخورد ،روی خط زمان
دست در دست خیال
قدم میزند در جهان های موازی
از درخت جاوید حیات
شکوفه می بوید
تا هزار،هزار شکوفه شود
بر گذرگاه رنج.....
وهر غروب
بوسه می چیند از
دستان نوازشگر پدر
و من
هنوز،
در کویری ازچراهای بی پایان،
سرگردانم.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#شعر_مشترک
وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...
#فرزاد_سنایی
*
و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....
#مرجانه_جعفریان
*
و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه
#فاطمه_هاشمی
*
آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش
#فیروزه
*
بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...
#مهتاب_خاکپور
*
من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !
#بلال_اصغری
*
لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...
#فرزاد_سنایی
*
و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....
#مرجانه_جعفریان
*
و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه
#فاطمه_هاشمی
*
آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش
#فیروزه
*
بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...
#مهتاب_خاکپور
*
من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !
#بلال_اصغری
*
لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا باهم
رنگین کمانی بسازیم
تو شعاع آفتابت را
بر فراز تپهها بتابان
ابر و بارانش با من...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
رنگین کمانی بسازیم
تو شعاع آفتابت را
بر فراز تپهها بتابان
ابر و بارانش با من...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
در من زنی متولد میشود
هر روز
که در زایش زمزمههایش
طنین و آوای روشنایی
به همراه دارد
نمیشناسیاش؟!!!
فریاد نمیشود در گوش زمان
اما در دست نسیم
قاصدکیست
که از لحظههایت عبور میکند
شبنمی
که ریز ریز مینشیند
بر گلبرگهای قلبت
و آتش وجودت
این هجوم اندوه سوزانت را
که فوران کرده در ثانیهها
آرام آرام از دنیایت
میزداید
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
هر روز
که در زایش زمزمههایش
طنین و آوای روشنایی
به همراه دارد
نمیشناسیاش؟!!!
فریاد نمیشود در گوش زمان
اما در دست نسیم
قاصدکیست
که از لحظههایت عبور میکند
شبنمی
که ریز ریز مینشیند
بر گلبرگهای قلبت
و آتش وجودت
این هجوم اندوه سوزانت را
که فوران کرده در ثانیهها
آرام آرام از دنیایت
میزداید
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
روی لبهایت حروف نامم را هجی میکنی
وَ من، چه دارم که در صدایت بریزم؟
جز مشتی کلمه!
چند سطر دلواپسی!
یا ترانهای اندوه بار!
هربار به این آشیانه میرسی
هر بار مرا صدا میزنی
چندین چکاوک در گلویت
آواز خونین سر میدهند؟
میخواهم از خودم بیرون بزنم
از این جهان تنگ و تاریک
از لایههای درهم تنیدهی اندوه
باید
بر دشت سرخ لالههایی بِدوم
که از خون جگر رنگ گرفتهاند
میخواهم
قهوه نوش نگاه تو باشم!
آرام صدایت کنم
و نامت را بر بال شاپرکها
مشق عشق بنویسم
تا در حریر بالهایشان نوازش شوی
و حصر پیلهی دلتنگیام را بگشایی
نام تو را
بر شاخههای نارنج، شکوفه بکشم
تا
غرق در بهاری با طراوت و معطر بمانی
نام تو را روی دامن سپید قاصدکها
فوت کنم
تا پر شور
هزاران خبر عاشقانه را
روی پنجرههای بی قرار عشاق مخابره کنند
تو را آبی میکشم، وسیع و زلال
به بوم سپید خیالم
خورشید روشنی که
گندمزار طلائی گیسوانم را، رنگ آفتاب میزنی
که از اشتیاق خوشه خوشه
به هم آغوشی نسیم به رقص میآیند.
دوباره مرا صدایم کن!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
وَ من، چه دارم که در صدایت بریزم؟
جز مشتی کلمه!
چند سطر دلواپسی!
یا ترانهای اندوه بار!
هربار به این آشیانه میرسی
هر بار مرا صدا میزنی
چندین چکاوک در گلویت
آواز خونین سر میدهند؟
میخواهم از خودم بیرون بزنم
از این جهان تنگ و تاریک
از لایههای درهم تنیدهی اندوه
باید
بر دشت سرخ لالههایی بِدوم
که از خون جگر رنگ گرفتهاند
میخواهم
قهوه نوش نگاه تو باشم!
آرام صدایت کنم
و نامت را بر بال شاپرکها
مشق عشق بنویسم
تا در حریر بالهایشان نوازش شوی
و حصر پیلهی دلتنگیام را بگشایی
نام تو را
بر شاخههای نارنج، شکوفه بکشم
تا
غرق در بهاری با طراوت و معطر بمانی
نام تو را روی دامن سپید قاصدکها
فوت کنم
تا پر شور
هزاران خبر عاشقانه را
روی پنجرههای بی قرار عشاق مخابره کنند
تو را آبی میکشم، وسیع و زلال
به بوم سپید خیالم
خورشید روشنی که
گندمزار طلائی گیسوانم را، رنگ آفتاب میزنی
که از اشتیاق خوشه خوشه
به هم آغوشی نسیم به رقص میآیند.
دوباره مرا صدایم کن!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
فرقی ندارد کجا اتفاق بیفتد
خیابان باشد،
بیمارستان،
خانه،
یا اینکه سرعت زیاد یک راننده باعثش شده باشد...
فرقی ندارد دیگر ما چه ساعتی قرار است دور یک میز جمع شویم!
وقتی با رفتنت دیگر جمع حساب نمیشویم...
#مهتاب_خاکپور
@chekamehsabz🍀
خیابان باشد،
بیمارستان،
خانه،
یا اینکه سرعت زیاد یک راننده باعثش شده باشد...
فرقی ندارد دیگر ما چه ساعتی قرار است دور یک میز جمع شویم!
وقتی با رفتنت دیگر جمع حساب نمیشویم...
#مهتاب_خاکپور
@chekamehsabz🍀
و نه آفتاب سر باز ایستادن خواهد داشت و نه باران و نه این بلا غروب را از ما خواهد سِتاند و نه آسمان روی از ما خواهد گرداند، که یگانه خواهد ماند زندگی؛ که زاده خواهد شد هر روز از میان مرگ، عشق و امید.
پن: هرچند غروب پشت این پنجره الان خیلی چیزارو کم داره، بسیار چیزها و یک تن...❤️💚
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
پن: هرچند غروب پشت این پنجره الان خیلی چیزارو کم داره، بسیار چیزها و یک تن...❤️💚
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
کتابخانه ام را
به آتش می کشم!
تمام هر آنچه
آموختم
رودخانه ای شد
که تو را با خود برد...
و اینک
دستانم خالی ست!
آه از منِ گریزان از خلق
که
در کتاب سرنوشتش
هیچ نشانه ای
از تو نیست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
به آتش می کشم!
تمام هر آنچه
آموختم
رودخانه ای شد
که تو را با خود برد...
و اینک
دستانم خالی ست!
آه از منِ گریزان از خلق
که
در کتاب سرنوشتش
هیچ نشانه ای
از تو نیست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
Audio
🎶🎶
🎤 #یک_تکه_دکلمه
#از_خودم_برای_خودت
🎶🎶🎶
نکند رو بگیری از من تو! ، نکند بی خیالی اصلاَ تو!
نکند شاد نیستی بانو! ، تو بگو در چه حالی اصلاً تو؟
این منم من منِ توام منِ تو!، جامه ای کهنه ام که بر تن تو...
به خدا نیست وقت رفتن تو! ، تو که کم سن و سالی اصلاَ تو!
آخرین دلبر جهان آیا؟ ، زنی از آن سوی زمان آیا؟
رقص در خون عاشقان آیا؟، در کدامین خیالی اصلاً تو؟
روح یک مرد در تن یک زن، رفته یا روح توست در این تن؟
به خدا با تمام هستی من، در کمال وصالی اصلاَ تو
اگر از خود جدا شوم به خدا، نشوم از تو هیچ وقت جدا
بین من با جهان من تنها-، نقطه ی اتصالی اصلاَ تو!
ای همه آفتاب زندگی ام، تو بمان در کتاب زندگی ام
فرض کن در حساب زندگی ام، آخرین احتمالی اصلاَ تو!
فال می گیری و نمی دانی...، نقش اسم مرا نمی خوانی...
ته فنجان من تو می مانی، آخرِ هر چه فالی اصلاَ تو...
شعر از : #محمد_سعید_میرزائی
خوانش از : #حمید_آسترکی
@chekamehsabz🍀
🎤 #یک_تکه_دکلمه
#از_خودم_برای_خودت
🎶🎶🎶
نکند رو بگیری از من تو! ، نکند بی خیالی اصلاَ تو!
نکند شاد نیستی بانو! ، تو بگو در چه حالی اصلاً تو؟
این منم من منِ توام منِ تو!، جامه ای کهنه ام که بر تن تو...
به خدا نیست وقت رفتن تو! ، تو که کم سن و سالی اصلاَ تو!
آخرین دلبر جهان آیا؟ ، زنی از آن سوی زمان آیا؟
رقص در خون عاشقان آیا؟، در کدامین خیالی اصلاً تو؟
روح یک مرد در تن یک زن، رفته یا روح توست در این تن؟
به خدا با تمام هستی من، در کمال وصالی اصلاَ تو
اگر از خود جدا شوم به خدا، نشوم از تو هیچ وقت جدا
بین من با جهان من تنها-، نقطه ی اتصالی اصلاَ تو!
ای همه آفتاب زندگی ام، تو بمان در کتاب زندگی ام
فرض کن در حساب زندگی ام، آخرین احتمالی اصلاَ تو!
فال می گیری و نمی دانی...، نقش اسم مرا نمی خوانی...
ته فنجان من تو می مانی، آخرِ هر چه فالی اصلاَ تو...
شعر از : #محمد_سعید_میرزائی
خوانش از : #حمید_آسترکی
@chekamehsabz🍀