این روزها در شهر چشمان آمیخته به شک می بینی و گوش های آغشته به مرگ و دهانت بسته است.
این روزها دست دوستی را نمی توانی به محبت بفشاری و به مهر در آغوش بگیری که انگار مرگ را در بغل گرفته ای.
این روزها هزاران کشته زمینی و هوایی به سرزمین نسیان و فراموشی رفته است و پوزخند کریه سایه ها بر این فراموشی زجرت می دهد.
این روزها خسرو آواز ایران هم نفس مصنوعی می کشد و بیهوده دل خوش این نفسیم.
این روزها حال شهر خوب نیست و انگار با بهار هزاران فرسنگ راه داریم...
این روزها....
#فرزادسنایی
#اسفند۹۸
@chekamehsabz🍀
این روزها دست دوستی را نمی توانی به محبت بفشاری و به مهر در آغوش بگیری که انگار مرگ را در بغل گرفته ای.
این روزها هزاران کشته زمینی و هوایی به سرزمین نسیان و فراموشی رفته است و پوزخند کریه سایه ها بر این فراموشی زجرت می دهد.
این روزها خسرو آواز ایران هم نفس مصنوعی می کشد و بیهوده دل خوش این نفسیم.
این روزها حال شهر خوب نیست و انگار با بهار هزاران فرسنگ راه داریم...
این روزها....
#فرزادسنایی
#اسفند۹۸
@chekamehsabz🍀
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟
چهره ها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@chekamehsabz🍀
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟
چهره ها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
واژه واژه
می باری از شعرم
چون باران نرم اسفند ماه!
و زمین !
بار و برش را
وامدار ترانه نگاه توست...
سکوتم !
هم آوایی عشق و درد است!
و
شعله ور میکند اشتیاق را
چون دمیدن هوا در آتش....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
می باری از شعرم
چون باران نرم اسفند ماه!
و زمین !
بار و برش را
وامدار ترانه نگاه توست...
سکوتم !
هم آوایی عشق و درد است!
و
شعله ور میکند اشتیاق را
چون دمیدن هوا در آتش....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
میخندد سکوت گورهای دسته جمعی
آنگاه که وجودم را شوق بهار میرقصاند
آن نهالی که برای بدن جاندار بی ریشه اش اشک میریزد
چشمان خشمگین خون زده ام را عاشقانه دوست دارد
فریادهای مرا لمس میکند
زیرا میداند
ارواح تمام درختان را من خدا هستم
و فرمان میدهم به باران و اسفند که بیل را پرستش کنند .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
آنگاه که وجودم را شوق بهار میرقصاند
آن نهالی که برای بدن جاندار بی ریشه اش اشک میریزد
چشمان خشمگین خون زده ام را عاشقانه دوست دارد
فریادهای مرا لمس میکند
زیرا میداند
ارواح تمام درختان را من خدا هستم
و فرمان میدهم به باران و اسفند که بیل را پرستش کنند .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
بوی باران است
عطر تو!
حسی غریبانه
که
حلاوت بعدازظهر اسفند را
به اندوهی گنگ
بدل می کند
و هجمه ی بودنهای تمام شده را
چون آبشاری یخ زده
بر دهان می کوبد
تا که سکوت
خاصیت لبهای به بوسه ننشسته
باشد
آه!
عطر تو....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
عطر تو!
حسی غریبانه
که
حلاوت بعدازظهر اسفند را
به اندوهی گنگ
بدل می کند
و هجمه ی بودنهای تمام شده را
چون آبشاری یخ زده
بر دهان می کوبد
تا که سکوت
خاصیت لبهای به بوسه ننشسته
باشد
آه!
عطر تو....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
پیراهن سپید من روی بند رخت
دلهره هایم در آغوش اسفند
بارانی که بی مهابا میبارد
کوچه ها با پنجره هایی خیس
چشمانی خیره به شب
و
بهاری که در راه است
تمام قصه همین است
عبور از سردی زمستان
تا لمس شکوفه ها و بنفشه ها
#ترنم
@chekamehsabz🍀
دلهره هایم در آغوش اسفند
بارانی که بی مهابا میبارد
کوچه ها با پنجره هایی خیس
چشمانی خیره به شب
و
بهاری که در راه است
تمام قصه همین است
عبور از سردی زمستان
تا لمس شکوفه ها و بنفشه ها
#ترنم
@chekamehsabz🍀
خیال می کردم
پایان زمستان
بهار می رسد
و باران اسفند
نوید آن است
اما
ناگهان من باریدم
و صدای باران مرثیه ی تنهایی ام شد
#فاطمه_هاشمی
@chekamehsabz🍀
پایان زمستان
بهار می رسد
و باران اسفند
نوید آن است
اما
ناگهان من باریدم
و صدای باران مرثیه ی تنهایی ام شد
#فاطمه_هاشمی
@chekamehsabz🍀
به عطر نفسهای اسفند دلخوشم
به رسیدن فصل نو
هنوز دیر نیست
من منتظرم
من به خوابم ماهی قرمزی را دیده ام
و چشم به راه لاله سرخی نشستهام
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
به رسیدن فصل نو
هنوز دیر نیست
من منتظرم
من به خوابم ماهی قرمزی را دیده ام
و چشم به راه لاله سرخی نشستهام
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
غزلخوانان
می روم !
که ماندن, گاه
همچون خمره ی شراب فراموش شده
گورستانِ مستی ست...!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
می روم !
که ماندن, گاه
همچون خمره ی شراب فراموش شده
گورستانِ مستی ست...!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
از خاطره دستانت
به آغوشت میروم
همچون راهب گرسنهای
که بین خدا و نان
آواره شده ..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
به آغوشت میروم
همچون راهب گرسنهای
که بین خدا و نان
آواره شده ..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
امید در یک قدمی است،
گام بردارید،
و یکی هم ویلچر مرا تا بهار ببرد!
دستانم را قلم کرده ام...
#فرزادسنایی
#اسفند۹۸
#بهاریه
@chekamehsabz🍀
گام بردارید،
و یکی هم ویلچر مرا تا بهار ببرد!
دستانم را قلم کرده ام...
#فرزادسنایی
#اسفند۹۸
#بهاریه
@chekamehsabz🍀
کجایی؟
این ردپاهای غمگین
برف و گِل
آمیخته به هم
کج و معوج و بی پناه
این ردپاهای بی قرار
خاموش
این تابلوی برفی
نقش بر آسفالت!
از آن توست؟...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
این ردپاهای غمگین
برف و گِل
آمیخته به هم
کج و معوج و بی پناه
این ردپاهای بی قرار
خاموش
این تابلوی برفی
نقش بر آسفالت!
از آن توست؟...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
نور روی سقف راه میرود
تختخواب من انگار شناور در آب
و چشمانم خیره در بهت آدمها
من اسیر حجمی غریب از هراسم
در سرزمین شعر و غزل
جایی دورتر از زمان
سکوتی مرا میخواند
به سمت هزاران فریاد
که از حنجره هایی زخمی
پوست پیر زمین را میشکافد
عقربه های ساعت در مدار رنج میچرخند
و درختها مهجور باران های اسیدی آرام میگریند
#ترنم
@chekamehsabz🍀
تختخواب من انگار شناور در آب
و چشمانم خیره در بهت آدمها
من اسیر حجمی غریب از هراسم
در سرزمین شعر و غزل
جایی دورتر از زمان
سکوتی مرا میخواند
به سمت هزاران فریاد
که از حنجره هایی زخمی
پوست پیر زمین را میشکافد
عقربه های ساعت در مدار رنج میچرخند
و درختها مهجور باران های اسیدی آرام میگریند
#ترنم
@chekamehsabz🍀
در وهم و خیال بود
پشت مه
آنسوی پریدن پلک های خسته ام
در خیابان خیس
زیر باران ایستاده بود
آدمی که روی شانه هایش شعر و غزل بود
#ترنم
@chekamehsabz🍀
پشت مه
آنسوی پریدن پلک های خسته ام
در خیابان خیس
زیر باران ایستاده بود
آدمی که روی شانه هایش شعر و غزل بود
#ترنم
@chekamehsabz🍀
آشفته ام چو بارانی که پیکر لطیفش را
باد شلاق میزند و
سیل می شود
آشفته ام
چو دریایی که بی دلیل
بر سر ساحل خود فریاد می زند
آشفته ام
همچو مادری که کودکش را ربوده اند
در سینه های نابارورم
شیر
رگ می کند
درد می کشد
اشک می شود...
آشفته ام
چو رودخانه ای که
سیل می شود
ویرانه می کند
آشفته ام و هر شب
در تنم
روحی سیاه خویشتن را
بر دار می کشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
باد شلاق میزند و
سیل می شود
آشفته ام
چو دریایی که بی دلیل
بر سر ساحل خود فریاد می زند
آشفته ام
همچو مادری که کودکش را ربوده اند
در سینه های نابارورم
شیر
رگ می کند
درد می کشد
اشک می شود...
آشفته ام
چو رودخانه ای که
سیل می شود
ویرانه می کند
آشفته ام و هر شب
در تنم
روحی سیاه خویشتن را
بر دار می کشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
حافظه ام را
در آب
می شویم
بر آتش
می افکنم و
به خاک می سپارم
...
حال
لوح وجودم خالی ست
تنها
دو گوی سیاه براق
میان آن
می درخشد
.....
و من !
بر شانه های باد
می آرامم
این بار....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در آب
می شویم
بر آتش
می افکنم و
به خاک می سپارم
...
حال
لوح وجودم خالی ست
تنها
دو گوی سیاه براق
میان آن
می درخشد
.....
و من !
بر شانه های باد
می آرامم
این بار....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای تلاطم وحشی
امواج
مرا به خود میخواند
غریبانه و چشم انتظار...
به امید ''کدام موج'' مرا
به این تختهپاره رها کردهای؟
چشم دوختهام
به آن سوی باورها
به سرابی که تو را تداعی میکند!
نگاهم به دور دستهاست
که
دستت مرا
ازاین تخته پاره جدا میکند؟!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
امواج
مرا به خود میخواند
غریبانه و چشم انتظار...
به امید ''کدام موج'' مرا
به این تختهپاره رها کردهای؟
چشم دوختهام
به آن سوی باورها
به سرابی که تو را تداعی میکند!
نگاهم به دور دستهاست
که
دستت مرا
ازاین تخته پاره جدا میکند؟!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀