🎼 آهنگ زیبای "نگارم..."
با صدای #حجت_اشرف‌زاده


@chekamehsabz🍀

سرود زیبا و جاودانه ی " ای ایران ای مرز پرگوهر"
#غلامحسین_بنان

❤یلداتان مبارک و پر مهر❤️


@chekamehsabz🍀

🎼 آهنگ "دنیای من رو نقاشی کن..."
کاری از گروه #دال


@chekamehsabz🍀

🎼 آهنگ "دنیای من رو نقاشی کن..."
کاری از گروه #دال


@chekamehsabz🍀

عشق!
نوکِ قلمم
می ماسد...
و شبِ غلیظ!
به دستانم می چسبد
چون کودکی نابینا و ترک شده،،،
و من !
از ترس می نویسم
از خیابان
از آغوشهای جعلی
و
از عصرهای زمستان می نویسم
که عقیمند و خسته
و در التهاب هیچ شبی
دلزدگیشان نمی کاهد!
از عصرهای تنهایی و خون
عصرهای فریاد و سکوت
از عصرهایی که خمیازه می کشند
و
کش می آیند و
آرام نمی گیرند
در شامگاه....
شاید تقدیر
چیز دیگری بنویسد!
شاید...‌


#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

آی...!کجایی؟
دریا هم به ساحل رسید،
و من...
هنوز...
در امتداد خودم قدم میزنم.
#آنی
#فرزادسنایی


@chekamehsabz🍀

میان کدام جشن به هلهله بنشینیم
که سال‌هاست
دلسوخته و دهان دوخته
به ساز عزا رقصیده‌ایم
کجاست آن دریچه
که از روزن کبودش
به ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگریم.....

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀

زمستان
کوچه
بادی سرد
دستهایی گرم
بوسه هایی عاشقانه
خاطره ای نقش زده در جان
دوستت دارم های پر شده از بوی الکل
خنده هایی دلفریب
مستی و راستی
...
گفت دوستت دارم
در روزهای خاکستری رنگی
که عاشقی جرم است
میان کوچه ای بن بست
زمستان ،دی ماه هزار سال پیش
از تاریخ بیرون آمده بودم
تصویرم شبیه تمام زنانِ انتظار
برای دوست داشته شدن
نام همه ی ما حواست
رانده شده به جرم شکستن سکوت
و لمس میوه ی ممنوعه
زمستان
کوچه ی بن بست
دی ماه هزارو سیصد و نود و هشت

#ترنم


@chekamehsabz🍀

بر دفتر خیابان نوشتند و رفتند
فریاد فردا را...
در تورق خاطرات خیابان،
"نقطه سر خط" را
تو قلم باش...

#فرزادسنایی



@chekamehsabz🍀

کسی با من سخن نگفت
در سکوتم حرفها زدم
در بطلان باوری پوچ
عریانی مرا بنگر
میان واژه هایم
رگهای آبی تنم میخزند
از پوست بیرون میزنند
درمسیری عجیب جاری میشوند
در خود میپیچم اینک از درد
کدامین فلسفه معنای مرا به تفسیر نشست ؟؟
کدامین خدا مرا از بطن زنی بیرون آورد که خود مطرود پردیس بود؟!!
درد چنگ میزند بر جانم
کدام مرد مرا عاشق بود
در شهری دود اندود که باکرگی را قداست نام نهاده بود
من از حوا تا مریم
من از زهدان درد با پیکری خون آلود
با نفسهایی آغشته به هراسِ زیستن
از مادر زاده شدم
روی زمینی پر از بوی باروت و مرگ
کسی با من سخن نگفت
در رستاخیزی به وسعت خاموشی مردمان
....
در خود میپیچم
روی سیم های خاردار جهالت
سنگسارم میکنند
نه آدمها
که اندیشه های سیاه جامانده در ذهن
من از پرتاب سنگ نمیمیرم
که از یورش تفکرات پوسیده
در خود آرام آرام جان میکنم

#ترنم


@chekamehsabz🍀

دری که دیر زمانی است بسته است
دری که نیست دگر در
که امتداد دیوار است
کسی بر آن نمی‌کوبد
بر آن امید نمی‌بندد
و نیم نگاهی نیز حتی
بر آن نمی‌اندازد

#محسن_خدمتگزار


@chekamehsabz🍀

ابر دور است!
تو رنگ‌ می بازی
در آغوش آسمان
و دلبرانه
شکل می بندی
بر بال باد
...
ابرها قصه ی مرا
می بارند
از نقش دستان تو!
تا که زمین
عشق برویاند
دیگر بار
در بهار!
...


#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

☕️


تمام شب را نوشیده ام
درون فنجان قهوه ای که فال تو را نشان میداد
تمام طول شب را در امتداد اندوه گریسته ام
در حجم غریبی از یورش واژه ها
شعری ساخته ام شبیه چشمانت
که روزی بر من تابید
و
شبی در من غروب کرد
تمام شب را نوشیده ام
درون فنجان قهوه ام


#ترنم


@chekamehsabz🍀

خوابم می آید
و هیچ رستاخیزی
توان برانگیزاندنم را
ندارد...
و من
دنیایم را
در خواب له می کنم
و تفاله اش را
زندگی می کنم
بی هیچ طعمی..‌.


#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

مرا عزیز نداشتی و عزیز داشتمت اما
برو که دوست نداشتی و دوست داشتمت اما

هزار جهد بکردم که یار تو باشم و دلدار
تو یار نبودی و گرفتار بودمت اما

نشست خون به دیده و سپید شد گیسوی
به جاده ای که نیامدی چشم دوختمت اما

بسان بهار بوییدمت درون جسمم و جانم
بسان خریف پرپر شدی و ندیدمت اما

کنون ستاره می نشانم به جای خالی تو
سکوت می کنی و به دل شنیدمت اما



شعر و خوانش : #مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀

#کورتاژ یک #رباعی
مرا #بیهوش کن، امشب به یک کورتاژ محتاجم
#جنین #ناقص شعرم گمانم #سقط فرموده

رباعی های ناکوکم لگد کم میزند امشب
#غزل #تب کرده در من، #مثنوی خوابیده #آسوده

به #فقر #واژه در شعرم چه حاجت بود بر #درمان
که همچون #روسپی مغزم پر از افکار #آلوده

الا یا ایها الساقی مرا کم کن #شراب امشب
که از #رخوت پرم با این تن و اندام فرسوده

جنابش گفت با من مشکل از سهم شرابت نیست
تو جامت گشته #هرجایی ، و تا بوده همین بوده

#ایحامیم #اندیشه_های_خطخطی


@chekamehsabz🍀

می چکاند
ناودان پیر
خونابه های جوان را....
طعنه می زند
چشمانم
به ابرهای پر باران...
بغض!
می چکد از کلامم...
یادهایت را
بو می کنم و
سرخگون است گونه هایم
از تب تو....
دیشب!
ستاره ای مرد
و ستاره ای زاده شد...
و هر صبح!
حماسه ای دیگر است
تا که به کتاب هستی
ورقی نو
پیشکش کنی.....

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

دستهای زخمی مان
گلدانها را
آب می دادند
و گلها
از درد مشترکمان
قد می کشیدند
و هنگام شکفتن
ناله می کردند
و امیدمان
در آغوش خاک
رنگ می باخت
...
اکنون
باغبانانی هستیم
سرگشته
در پی امید
لابه لای سبزینه ی برگها...

#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀

"وقتی که بچه بودم...."
اثری زیبا با صدای ماندگار : #فرهادمهراد


@chekamehsabz🍀

باد از سمت تو می‌وزید
پر هیاهو و دستپاچه
تصورم مشکوک بود از عشق


در خیال متروک خود خزیدم
میخواهم از سرمای سرد زمستان دور بمانم
دلم بارانی میخواهد
برای شستن نگاه غم زده
برای پاک کردن تصویر منجمدت

میخواهم نگاهم از تیرگی ها شسته شود
و برای آغاز فصل جدید
رنگی از سبز نم زده ی

جنگلی تازه
برویانم


#مهناز_رضازاده


@chekamehsabz🍀

حسی مرا مسحور میکند
به خلسه ام میبرد
در تمام شبهای سرد زمستانی
کسی انگار
آنسوی پنجره نگاهم میکند
میترسم از اوهام این جهان خاکستری
دستی درون کتابهایم خط میکشد
امروز در جستجوی خودم
سر کشیدم به هر سوی
از بام بلندی پریدم
سقوط بود یا که صعود
رسیدم به کویری خشک
و دیدم
من یک سرابم ، دستهایم آغشته به جوهری آبی
روی شیشه های مکدر خیال خش می انداخت
در خلسه ام امشب یا که بیدارم
کسی صدایم زد
حرفهایم در حیرت باران میان کوچه انعکاس روزهایی پاییزی بود
....
باد سردی میوزد
پنجره را میگشایم
در آغوش شب رها میشوم
با لباسی از جنس حریرگونه ی رویا

#ترنم

@chekamehsabz🍀