🌈🍀چکامه سبز🤍💚
218 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
مردی که ویران از فراق ات بود، من بودم!
از هر جهت در اشتیاقت بود، من بودم!

هروقت سردت شد همان مردی که سیگارش-
در حکم گرمای اجاقت بود، من بودم!

در خلوتت گویی تو را هر لحظه می پایید!
روحی که دائم در اتاقت بود، من بودم!

طاقت می آرم رفتنت را! چونکه مردی که
عمری فقط در حال طاقت بود، من بودم!

در زندگی از هر رفیقی، نارفیقی دید؛ -
با این همه اهل رفاقت بود، من بودم!

مردی که هر کاری که از دستش برآمد، کرد؛
شاید به چشمت بی لیاقت بود، من بودم!


#اصغر_عظیمی_مهر



@chekamehsabz🍀
و آسمان
مزرعه ی ابرها است
که در معاشقه ی باد
بذر باران
می رویاند....
و
خاک
به انتظار است
با دستها زیر چانه و
نگاهِ تشنه
...

انگار
هر پاییز
یاد دستهای مهربانت را می زاید باز
چون رویای بخار گرفته ی ابرگون
زیر بالش من!
مشتاق
گرم
معتمد....


#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
بگذار ببارند اشکهایم
که من حیرانِ تمام مرزهای بسته ام
بگذار گمشده بمانم
در سرزمین شعرها و غزلها
بخوان مرا میان تک بیتهای شاعری عاشق
نگاه کن مرا در خیالت ایستاده ام
کمی دور کمی نزدیک
نمیدانی اما بارها عبور کرده ام
از کوچه ای که میرسد به خانه ات
...
بگذاریم کوچ کنند پرندگان عاشق
به آنانکه
هوای تازه میخواهند برای تنفسی عمیق
بگذاریم اشکهایمان ببارند
گرچه دوریم
گرچه غریب
بگذاریم مجنون لیلا را ببوسد
کنار همان چشمه که سبویش شکست
.....
لیلایی که پشت به دنیا میزند منم
بگذار در حوالی تو
شبیه آوازه خوانی دوره گرد
ترانه بخوانم
بگذار بمانم در شهری که تورا در خود دارد


#ترنم

@chekamehsabz🍀
Forwarded from عکس نگار
دنیایم
پر از لبخند می شود
وقتی که می گویی: جانم!
کاش تنها!
من بودم و تو بودی و جاده...
می رفتیم تا ابد
و خاطره می شدیم
در حافظه ی باد و ابر
و باران......
و آنگاه عشق می باریدیم
بر مردمان خسته و غمگین
و بی لبخند...

#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀
Gole Ghermez [Nex1Music.IR]
Farzad Farokh
چشمان مستت منو دیوانه کرد این دل عاشق شد منو ویرانه کرد
آغوش گرمت بوی عطرت با قلب خستم دل به بستم
نم نم باران یه دل آرام این قلب من با تو میشود آرام
موهاتو وا کن منو صدا کن این ترس دوریتو از من جدا کن
نم نم باران یه دل آرام این قلب من با تو میشود آرام
موهاتو وا کن منو صدا کن این ترس دوریتو از من جدا کن

دست مرا تو بگیر و به من قول بده دیوانه و مجنون توام به همه پز بده
من تورو خواهم هر طور به هر حالتی به من عاشق سرمست گل قرمز بده
نم نم باران یه دل آرام این قلب من با تو میشود آرام
موهاتو وا کن منو صدا کن این ترس دوریتو از من جدا کن
نم نم باران یه دل آرام این قلب من با تو میشود آرام
موهاتو وا کن منو صدا کن این ترس دوریتو از من جدا کن



#فرزادفرخ

@chekamehsabz🍀
Channel name was changed to «🍁🍀چکامه سبز»
ترانه ی "اره عاشقتم..."
با صدای : #سعید_شهروز


@chekamehsabz🍀
Are Asheghetam
Saeid Shahrouz
ترانه ی "اره عاشقتم..."
با صدای : #سعید_شهروز


@chekamehsabz🍀
نگاه میکنم و هیچ نمیبینم
به وسعت یک جهان دورم
دور از تمام آیینه هایی
که تصویرم را انعکاس میدادند
گوش میکنم
نمیشنوم هیچ صدایی نیست
در جهانِ من هیچ یعنی نبودن
هستم اما نیستم
در فضایی که نفس کشیدن یعنی زنده بودن
زنده ایم اما زندگی در ما جاری نیست
شهر در انتظار پاییز
تمام برگهای سبز را رنگین کرده
اینجا هنوز تابستان است
شهریور درون کوچه ها قدم میزند
آفتاب میسوزاند تن را
اما سرمایی جانکاه میکشد دلها را
پرنده ها را
تابستان در دستهای اندوه عمیق آدمها جان میکند
...
نگاه میکنم
هیچ نمیبینم
گوش میکنم
هیچ صدایی نمیشنوم
پاییز یعنی سگوت آدمها
کوچ پرستوها
اینجا تابستان است
ساعت به وقت انتظار
تیک تاک...تیک تاک


#ترنم

@chekamehsabz🍀
Audio
‍ .
آمدم...!
با پاهایی خسته و
دستانی یخزده...

کوره راههای مخوف و
دلزده‌ی شک را پیمودم،
تا به شاهراههای یقین و
آسودگی بپیوندم...!
...
عشق در خرمن وجودم
آتش زد و
شوق در رگهایم
دمید
و
بر تارک کوه
دمی آرام گرفتم
و
در انتظار آنچه که نبود
موی سپید کردم...

و آنگاه!
دانستم
مقصد،
افسانه ای بیش نیست!
زندگی،
مسیر است...


شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش : #محمدرضا_م



@chekamehsabz🍀
موسیقی خوب بشنویم
Mikis Theodorakis _ Paola
"میکیس تئودوراکیس" آهنگساز بزرگی که برخی از او به عنوان مشهورترین آهنگساز یونانی یاد می کنند. صاحب اثر زیبا و جاودانه ی"پائولا" از فیلم حکومت نظامی


@chekamehsabz🍀
دیر رسیده ام
شب یورش برده به شهر
پیامبری که نشسته در جان من دیگر نیست
دفتر کوچک من مسحور آیه هایست که مادرم شبیه الهه ای زیبا
در جان من ریخت
دیر رسیده ام
در غربت کوچه ای باران خورده
بدون هیچکس
روی پیچک دیوار همسایه
طناب داری میلرزد
پنجره ای گشوده میشود
صدای شلیک
سینه ام غرق خون
دژخیمان رفته اند
دخترکان آبی پوش سوخته اند در آتشی بدون دود
و
نان درون تنوری بدون آتش سیاه میشود
دیر رسیده ام
شب یورش برده به شهر
لبهایم زمزمه میکنند
آزادی و عدالت
...
کسی خندید با دهانی لزج و زشت

تمام شهر بوی جسد میداد
همه ی ما دیر رسیدیم



#ترنم

@chekamehsabz🍀
خونه ی قدیمی ما یه اتاق کوچیک داشت با یه پنجره که به سمت یه کوچه ی قشنگ باز میشد ، داخل اتاق یه کمد کوچولو بود ، رختخوابها و فرش های اضافی لوله شده اونجا بود و انگار برای من دنج ترین جای دنیا ، روزای قشنگی بود ، همون کمد کوچولو و قهوه ای رنگ عین صندوقچه ی اسرار من و خواهرم بود پر از کتاب و دفتر شعر که با یه عالمه عشق تزئینش کرده بودیم .... حالا بعد سالها که ما بزرگ شدیم و اون خونه فروخته و از نو ساخته شده نمیدونم چه حسی وقتی پاییز میشه میرم و تو کوچه ای که پنجره ی اتاق کوچیک رو روی دیوارش داشت راه میرم بعدش بر میگردم خونه ،کلید میندازم و درو باز میکنم ،لباسامو عوض میکنم با حوصله یه چای دم میکنم و توی فنجون یه غنچه ی گل محمدی میندازم ،میرم تو اتاقم بیخیال دنیا لم میدم روی بالشتکهای صورتی رنگ ولو شده رو زمین ، هنوزم بچه ام انگار غرق رویامیشم ؛ میخوام کتاب بنویسم از اتاق کوچیکه ی خونه ای که هنوزم دوسش دارم و پاییز ها صدام میزنه ،اینجام تو یه خونه کنار یه خیابون شلوغ با یه بلوار بزرگ و سرسبز ؛؛روبروی پنجره ی اتاقم وسط بلوار یه نیمکت قدیمی هست که پاییز پر میشه از برگهای رنگارنگ اما خشک شده ؛ اما باور کن خودمو جا گذاشتم تو همون خونه و همون کوچه ،همون اتاق کوچیکی که اولین نامه ی عاشقانه ی لای کتاب علوم رو خوندم ،من اونجا موندم با همون احساس ،با یه کتاب میون دستام از فروغ "تولدی دیگر" بزرگ که شدم قد کشیدم اما هنوز همون دخترک پر از شورم که حس میکرد تافته ی جدا بافته اس ....
چای سرد شده دوباره ،از جا بلند میشم موهامو میبافم وقتی چای رو خوردم باید از تو کمد قدیمی اون روزها که هنوزم دارمش دفتر خاطراتمو در بیارم ؛ اینبار میخوام از کوچه ای بنویسم که دیوارهای آجری رنگش با پنجره های بارون خورده مهربون بودن و پاییزهاش بوی بهار میدادن.

#ترنم

@chekamehsabz🍀
کجای این فصل گمم کرده‌ای؟
که زردی خزان
از چهره‌ام پاک نشد
دستهایم؛
دستهایم که استعاره‌ی سبزی بودند
در سینه‌ی کشتزار،
خوشه‌های طلایی را
به خورشید می‌بخشید
تا گیسوی آفتاب را درو کند،
اینچنین ناتوان شدند

قلبم دهلیزی تنگ و تاریک
رگ‌هایم کویر بسته و خشکیده
بر زمین افتاده‌ام
جنازه‌ای که
بادها بر پیکرش نماز خواندند
و ماه شب‌ها بر مزارش زاری کرد.

مرا از این کفن چروک بیرون بکش
گلوی خونینم را ببوس!
از این خواب هزاران ساله
بیدارم کن...

#روژان_ب

به یاد رفیق و برادرم آرمان عزیز😔🙏🏼

@chekamehsabz🍀
از همه چیز جنگ ساخته‌ای
پارو بر سنگ می‌کوبی
و سنگ را بر لبخند
نه آب را می‌فهمی
نه موج بی‌قراری را
نه بوسه ای می‌خواهی
نه سکوت دریاچه را
لااقل روی سنگفرشهای دوستی
قدم زنان سیبی بخور
تا در سردخانه‌ات نترشیده ...

#افشین_د


@chekamehsabz🍀
به خاطر آنچه هستم
خجالت می کشم!
به خاطر آنچه نیستم
خجالت می کشم!
بر گرده ام
تاریخِ نانوشته
یله داده
و من
بر هر چه
هست و نیست
لعنت می فرستم...
اینک!
لِه شده ام
زیر غبار سنگین سالها!
و
از منِ ترسانِ شرمزده
خجالت می کشم!
و بر هر آنچه
مرا از من گرفت
لعنت می فرستم....


#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀
#پاییزانه

آهای !
لحظه های مرا پس بده
همانگونه که بود
سرخوش
سر مست
عاشق
گویی که انگار زمان سیاهی نگاهش
ایستاده است

لحظه های مرا پس بده
همانگونه که بود
نه با این عقربه های کج و معوج سرگردان
به وقت ساعت رسمی
که نهایتش چند خمیازه ی بیهوده است
تا ساعت تکرار صبح

#مریم_ک


@chekamehsabz🍀
#پاییزانه

با ساعت ِ من
شهر پُر از خوابِ خزان است
من در گوشه ی تنهایی خود خواب
از خشکی بــاغ و نفس خاطره پیداست
که ما
مظهر پاییزی دردیم چو مرداب

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
#پاییزانه

ای ساعت کِش دار
امشب به سرت هوای آزار که داری؟
ما خواب نشینان
مگر حوصله داریم؟

میل از دل مان رفت
رنگ رخ مان زرد
با ثانیه ها قهر


ما چون خود اشکیم
از داغ شکستیم
بی سایه نشستیم
امشب به سرت هوای آزار که داری؟

#فیروزه


@chekamehsabz🍀
#پاییزانه

عصر قشنگ پاییزی بود ،رفته بودم واسه قدم زدن زیر نمِ بارون ، از کنار یه دستفروش عبور میکردم چشمم افتاد به انارهایی که با حوصله چیده بود روی پارچه ی گلدار ،دلم پر کشید بشینم کنارش و همونطور که انار میخورم شاعری کنم ،یک دقیقه کنار بساط قشنگش ایستادم ، نگام کرد و با جدیت یک فروشنده ی موفق گفت : خریدار نیستی برو مشتری از دست ندم ، لبخندی زدم و گفتم چه انارهای خوشگلی ، سری تکان داد و گفت : معلومه اهل شعر و شاعری هستی ؛ خندیدم ،آه کشید و گفت : شعرهای زیادی از حفظ بلدم اما شعر نون و آب نمیشه ،کرایه خونه و نون تو سفره نمیشه بعدش یه آه بلند کشید و با صدای محزونی خوند"‌ کاش این مردم مثل دانه های انار دلشان پیدا بود" دلم گرفت سرمو تکون دادم و راه افتادم ، راست میگفت ،مختصر و کوتاه از فقر گفت ، از اینکه معضل اختلاف طبقاتی قادره خیلی از استعدادها رو نابود کنه ، آدمها تو فصل پاییز یه جور دیگه میشن ، یه جورِ تازه ، انگار خود واقعیشون میشن و تمام حرفهایی که در فصلهای دیگه تلنبارِ دلشون بود به زبون میارن .
بارون تند تر شده و پیاده رو خیس ،همونطور که سعی میکردم برگهای نارنجی رنگ ریخته روی زمین رو لگد نکنم به حرفهای کوتاه اما عمیق مرد دستفروش فکر میکردم.


#ترنم


@chekamehsabz🍀