عبور کرده صبح از بطن این شب شوم
باران اسید میبارد روی جمجمه های مردم شهر
فانوسم دهید راه بیابم
از بطن حادثه ها
عبور کرده صبح از هجای تمام واژه های درد
این است که روشن است چراغ شعر
فانوسم دهید
تا بیابم مسیر بیداری را
تا ببینم رسید گان به سپیده ی رهایی
با کدامین جسارت
به جغدان شوم آوا یورش بردند
....
فانوسم دهید
مسیر سبزی یافته ام برای عبور از شب

#ترنم

@chekamehsabz🍀

Once I was a fly sittin' on your bedroom wall
Once I was a dust you were sweepin' off the floor
Once I was a tear slowly rollin' down your cheek
Once I was a wind singin' songs just for your ears
Now there's nothing left to say and the world has turned to grey
Something breakin' deep inside, there's no chance to save the day

We were shoutin' loud 'bout the world around all night
We were both like one and flyin' high in the light
We were underage, drunk with love and full of rage
All the days were bright, troubles out of sight and away

Now there's nothing left to say and the world has turned to grey
Something breakin' deep inside, there's no chance to save the day

Now I understand that was nothin' but a dream!
And the days that pass they are never what they seem
Now I'm off the rails and you seem so full of pain
Each and every night as I find you go astray
Now there's nothing left to say and the world has turned to grey
Something breakin' deep inside, there's no chance to save the day


یه زمانی مگسی روی دیوار اتاقت بودم
یه زمانی غباری کف اتاقت بودم
که جاروش کردی
یه زمانی اشکی روی گونه‌ت بودم
که آرام می‌غلتید
یه زمانی نسیمی بودم
که فقط برای گوش‌های تو آوازشو می‌وزید

دیگه چی مونده برای گفتن، دنیا به خاک نشسته
و یه چیزی توی قلبم می‌شکنه و برای درآمدن از این سیاه‌روزی شانسی ندارم

تمام شب از هر دری، بلند بلند حرف می‌زدیم
دوتامون انگار یه نفر بودیم توی اوج و درخشش بودیم
جوان بودیم و مست عشق و پر شور
تمام روز می‌درخشیدیم و کدورت‌ها به چشم نمیومد و دور بودن

دیگه چی مونده برای گفتن، جهان به خاک نشسته
یه چیزی توی قلبم می‌شکنه،برای درآمدن از این سیاه‌روزی شانسی ندارم

حالا فهمیدم که اونا چیزی نبود جز یه خواب
و روزایی که گذشتن هرگز چیزی که بنظر می‌اومد نبودن
حالا من گمراه شدم و تو هم انگار پر از دردی
تک تک اون شبایی که پیدات می‌کردم، محو شدند

دیگه چی مونده برای گفتن، جهان به خاک نشسته
یه چیزی توی قلبم می‌شکنه، برای درآمدن از این سیاه‌روزی شانسی ندارم


برگردان: #مانی_مظاهری

@chekamehsabz🍀

ارسالی از :
#افشین_د


@chekamehsabz🍀

بیا که بی تو بجان آمدم ز تنهایی
نماند صبر و مرا بیش ازین شکیبایی (عشاق و فرود به شور)

بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات
بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی (فرود شور)
#عراقی
#همایون_مثنوی

@chekamehsabz🍀

تا امروز هرگز نتوانسته‌ام جواب این سوال مادرم را بدهم!
او روزهای آخر عمرش از من پرسید:
"اگر دیگر چیزی به یاد نیاورم، می‌توانم بگویم که در این دنیا حضور دارم؟"

سوالش همیشه با من ماند...
کاش امروز اینجا بود و به او می‌گفتم:
مهم نیست تو چیزی به خاطر داشته باشی!
اگر کسی،
حتی یــک نــفر،
نام تو را به یاد داشته باشد
و آن را با #عشق تکرار کند،
یعنی تو در این دنیا حضور داری.

#سالی_هپ_ورت
#عشق_هرگز_فراموش_نمی‌کند

@chekamehsabz🍀

واژه‌ها برای رسیدن به سرزمین التیام

چه زخمها که نخورد
چه خون دلی که نکشید
برای جرعه ای آرامش نیاز به مسکنی ست
از جنس سادگی.
لطافت
نوازش
باید برای دردهای دوباره
به چشمه سار وجود سری زد
و با سنگهای سیقلی

برای آنسوی. رویاها
سنگری از عشق ساخت
باید این بار

با زخمها مهربان تر باشیم

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀

ای شب‌
به پاس صحبتِ دیرین خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داری‌ام
با او بگو
چه می‌کِشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند،
بشتابد به یاری‌ام

#فریدون_مشیری

@chekamehsabz🍀

گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا باهم بنالیم از سر درد

عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد

#هوشنگ_ابتهاج
خواننده: #زویا_ثابت

@chekamehsabz🍀

به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را :
آنچه گفتند و سرودند...
تو آنی !!
خود تو جان جهانی !
گر نهانی و عیانی!
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی...
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی...
همه اسرار نهانی!

#مولانا

@chekamehsabz🍀

من پنجره
تو باران
ببار بر تن شیشه ای من
بشوی غبار تمام تابستانهای نبودنت را
چند قدم مانده به پاییز
من پنجره....
تو باران....

#ترنم

@chekamehsabz🍀

به آفتاب تمام راه ها قسم
و به بن بست تاریک دوری
آنجا که
هرچه می روی و می آیی
نمی یابی اش
و دلتنگ تر از قبل
بدون خودت به خانه باز میگردی.!
به غزل های قدیمی
به سپیدهای نو...
و به تمام شاعران غمگین قسم
که با تو...
تنها باتو، زندگی را دوست دارم
و بیشتر از زندگی تو را...!!!

#خانوم_گل

@chekamehsabz🍀

دستهایم را به آسمان سپردم
انگشتانم روییدند
گندم شدند...
کبوتری از میانشان پر کشید
و روی شانه‌های آدم نشست
بکارت پلک‌هایم
آبستن اندوه شد
چشم‌هایم باریدند
اشک‌هایم سیب شدند...
آنگاه عشق را
به غربت زمین کشاندند..

خوشه‌ها
رها
میان پریشانیِ آه
سیب‌ها نارس
افتاده
زیر پایِ گناه

شک کرده‌ام
دردی که میان سینه‌ام گـــرم می‌تپد
دلتنگِ کیست؟
اوست؟
یا که خداست...؟

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀

لبریز میشوم از سخاوت باران
از قصیده ها
از مهربانی باوری که بیدارم کرد
بیا و در من قدم بزن
پر شده ام از علامت سوالهایی غریب!!!!
تو از کدام قله ،کدام جاده می آیی
که هر چه میدوم نمیرسم
بیا و در تجلی عشق از بکارت کوه هایی بخوان
که هنوز فتح نشده اند
من بیقرار پروازم تا آسمانی که خدایان در آن خانه دارند
.....
لبریز یک دیوان واژه ام
تا بسرایم از هستی
بیا و در من قدم بزن
اینجا حوالی کوچ پرستوها
کسی هست که راهی شده
اویی که در من ساکن است
لبریز سخاوت باران
بدون چتر عبور میکنم از جاده هایی که مرا بتو میرسانند


#ترنم

@chekamehsabz🍀

با شبی که در چشمهایت در گذر است
مرا به خوابی دیگر گونه بیداری بخش

چرا که من حقیقت هستی را
در حضور تو جسته‌ام
و در کنار تو صبحی است
که رنج شبان را
از یاد می‌برد
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازم
تا پریشانی دوشینم
از یاد برده شود...

#شمس_لنگرودی

@chekamehsabz🍀

خوب نیستم
شبیه شاخه ی شکسته ی درخت
شبیه پرستویی از کوچ جا مانده
مثل بارانیِ آویزان روی میخی کهنه که از یاد رفته است
خوب نیستم
در من انگار کودکی غمگین انتظار دوستی قهر کرده را دارد
اینجا دلها را با نخ تنهایی بند زده اند به کوچه ی رفتنها
اینجا صداها دورند ،خیلی دور
آدمها می آیند ،عبور میکنند
بدون اینکه ببینند
در پیاده روهای حزن آلود
میان بطن تمام واژه های سوخته
سلام میکنند
آی فلانی حال تو خوب است؟؟!!!
من؟؟
خوبم شاید چون هنوز هم پاییز را دوست دارم
میگذرم
مثل هر سپیده ، مثل تمام مردم شهرم
....
امروز بیست و پنجم شهریور است
شش سپیده،شش شامگاه و هزار شعر مانده به سلامِ پاییز
حالِ من؟؟؟!!"
راستش
خوب نیستم
آی فلانی تو چطور است احوالت؟؟!!

#‌ترنم

@chekamehsabz🍀

در این قفس سخت و استخوانی
پرنده ی کوچکی زندانیست
هر روز تکه های شعری را
کنار هم میگذارد
و از هر تپش
آوازی نو سر می دهد تا عشق
به رگ هایم جریان داشته باشد

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀

بگذار این درد همیشه با من بماند
درد سکوت و دوست داشتن
درد نداشتن
درد یخ زده در سایه نشستن و به خورشید چشم دوختن
درد مادر بودن
و نبودن
بگذار این درد با من بماند
آنچنان که حتی
پس از مرگم
تمام ذره های خاکم فریاد برکشند
اینجا
مادری خوابیده
که هرگز نزاییده بود
و به بزرگ ترین عصیان جهان
عاشق کودکی بود
که حتی
اجازه نداشت
مادر صدایش کند
بگذار این درد با من بماند
بگذار این درد با من بمیرد
اما زنهار
مبادا لحظه ای در این خیال باشی
که عشق به کودکی را که نزاییده ام
از قلب من بگیری
تو می توانی درد تمام جهان را بر سرم آوار کنی
اما
نمی توانی
او را از قلبم بگیری
حتی اگر مادر بودن برای کودکی که نزاییدم
ممنوع ترین قانون جهان مردانه ی تو باشد

#مریم_ک


@chekamehsabz🍀

مبادم که باشم بدون تو هرگز
عزیز دل انگیز!

مبادم که گردم به غیر تو لبریز
ز هر چیز, هر چیز!

مبادم که بینم به جز صورت تو
بهار و چه پاییز!

مبادم که خوانم جز افسانه ی تو
دگر قصه ای نیز!

مبادم که نوشم جز از چشم تو می
ز هر جام سر ریز!

مبادم که پوشم جز عشقت ردایی
به دنیا و ستخیز!


#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀

ممنوع ترین شکل واژه است
سرودن برای تو
و من
با هر چرخش قلم
صدها هزار واژه ی عاشقانه را
سر می برم به درد
رویای شیرین غزل های ناسروده ام!
بگذار بگذرم
از شوخی شگفت جهانی که
تو را
از دور دست آرزوهای نداشته ام
چون جلوه ای عمیق
بر قلب و روح من آوار می کند
بگذار بگذرم
این قلب خسته را دگر
تاب و توانی
برای زخم تازه نیست
رویای تو حتی
آنقدر ممنوع است
که من
هر شب
خیال خواب دیدنت را هم
در آستانه ی تمنا
در خویش می کشم


#مریم_ک


@chekamehsabz🍀

حرفهاش که تموم شد وقتی یه کم آروم شد و گفت : مرسی که شنیدی ،لبخندی زدم و یه قهوه براش ریختم و گفتم نوش جونت...
یه وقتها گوش کردن به حرف آدمها به ما فرصت میده تا درون خودمون رو واکاوی کنیم ،به چالش بکشیم افکار خودمون رو ؛ مثلا از خودمون بپرسیم اگه خودم تو این شرایط قرارمیگرفتم چه عکس العملی از خودم بروز میدادم ؛ شنیدن صدای آدمها یه جور شنیدن صدای درون خودمونه ،همه ی ما از یک پیکر و بدنه هستیم ، یه جورایی شبیه همدیگه فقط دردها ، واژه ها ، طرز توصیف و بیانمون متفاوت هست ؛ مادر بزرگم همیشه پای درد دل همسایه ها مینشست ،اعتقادش این بود که گوش کردن به درددل آدمهایی که بهت اعتماد میکنن یه جورایی شبیه خداوند شدنه ، یه گوشه بشینی و با نگاه مهربون بگی: بگو عزیزم من آماده ی شنیدن هستم....
پر حوصله بودن عین یه نقاشی قشنگ روی دیواره که هیچکس هرگز ازش خسته نمیشه.
پر حوصله ،صبور و مهربون بودن ضعف نیست بلکه قدرته
قدرتمند باشیم.

#ترنم

@chekamehsabz🍀

این روزها هم می گذرد
و از راه می رسد
روزی که من می مانم و خروار خروار کاغذ باطله ای که
برای تو
و برای دل تنگم سروده شده
و رد پای عشقی که
پا به پایش موی سپید خواهم کرد!!
آن زمان
نه تنها تو
که هیچ عابری از حیاط خلوت خیالم گذر نخواهد کرد
جز...
دغدغه های خاطره های یک زندگی پُر از عشق و....
خالی از تو...!!!

#خانوم_گل


@chekamehsabz🍀