🌈🍀چکامه سبز🤍💚
226 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
اشکهایش
برکت نداشت
غزال در بند!
و قربانی عشق است
آنکه نام را به ننگ
هبه کرد
و خونش
جاده ی نبودن معشوق را
آراست
سرخ و بیتاب!
چون اولین کنایه های فلق...!


شعر از : #مرجانه_جعفریان
خوانش از : #محمدرضا_م

@chekamehsabz🍀
نه حوریش را میخواهم
نه جوی شرابش
فقط برای رسیدن به او
بهشت را میخواهم

میترسم ....
میترسم از روزی که
بهشت هم
دروغی بیش نباشد

در آن دنیا هم به او نرسم
چه کنم....

#م_ق_ز

@chekamehsabz🍀
باشد کە ما بسانِ لالەهایی
از خاکِ نفرت و گلولەهای سرد
عشق را برویانیم
قسم بە کلاه سربازان
عشقِ تو جهان را بە کودکی هایش باز می گرداند
آنجا کە همە چیز آوازی بود جاودانە
لبخندی بود فرشتەوار
عشق تو
عروجی ست بر بامِ این سیاستِ کشندە
عروجی ست بر بلندی های مرگ
من با دست هایت
من با بودن تو
دست هایت را محکم خواهم گرفت و
بە سوی زندگی پرواز میکنم
عشق ،
جنگ را نمی پذیرد
جنگ را فراموش کردە است


امید روزهای خوب را تو وعده داده بودی


#سارا_شرفی


@chekamehsabz🍀
عاشقانه هامان
از تن خاک
از میان عاشقانه هایی که
هرگز سروده نشد
در خواهش لبهامان
و گرمیِ
دستهامان
تکرار می شود...
روزی!
در آن دور دستها
قایق کوچک مان
پهلو می گیرد
در ابدیت!
تنها
یادگارِ بودنمان
"عشق" است
که میان ما و مردمان تکثیر می شود و
رقص کنان می چرخد و
زندگی می بخشد
تا همیشه...


#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀
دیگرگونه ها !
آدمها را
به اوج می کشاند
و شادمانگی !
فرزند نوپای ناهمگونی ست
...
امروز
فردای دیروز نیست
و خورشید !
هر روز
زمینی نو می زاید !
روشن تر
افزون تر
آگاه تر
.....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
شب اعتراف میکند

مبادا رفته باشی #مقدس ترین لذت

و خورشیدی که خواب مانده

و جغدی که پاسبانی میدهد

#سارا_شرفی


@chekamehsabz🍀
پریشان مکن
موهایم را باد

بگذار بماند
جای انگشتانش،

بگذار بماند
عطر گونه هایش
بر صورتم

بگذار بماند
جای پایش بر ماسه ها

تو بمان ای باد..
تو بمان...

شاید اکنون
بر بستر ساحل
نسیمی دیگر
با تو هم آغوش شود..

آن که باید برود
منم...


#روژان_سایه‌ها


@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
"عشق"💕

اولش با یک سلام، یک خنده توام می شود
بعد آن حرف و کلام و شعر در هم می شود

از مصیبتها و از خوش باوریها، صد حدیث
از همه دلواپسی ها، قصه ها جم می شود

روزها می آید و هم می رود از پشت هم
لحظه های داستان ما فراهم می شود

گاه در قلبت کمی احساس گرما می کنی
گاه از دلتنگی اش صبر دلت کم می شود

بعد یک چندی به خود می آیی و حس می کنی
زخمهایت را فقط با اوست مرهم می شود

عشق با اسب سفید سرکشش سر می رسد
گرد و خاکی می کند، پشت خرد خم می شود

زین سپس عشق است بازی می دهد کل ترا
در نگاهت این جهان یاس و سپرغم می شود

لحظه های "باهمی" خوب و دل انگیز است و شاد
لحظه های "بی همی" با غصه همدم می شود

در کنارش مفلسی معنا ندارد هیچوقت
رو گشاده، دل گشاده، دست ،حاتم می شود

مثل شعر ناب سعدی بی وجود حضرتش
خاک بر سر جاه و عالم غرق ماتم می شود

عشق در آغوش تو بی دغدغه خوابیده است
آنکه غوغای درونت را دمادم می شود.

شعر و خوانش از :

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
هر آنكه مي آيد
در جهان متولد مي شود
و هرآنكه مي رود در ما!
زايش يك بار اتفاق مي افتد
در امتداد بودنها!

#علی_عسگری


@chekamehsabz🍀
وقتی تمام زنان تبعیدی
سرهایشان را تراشیدند
چهار کارگر با جاروهایی از شاخه های درخت
جارو کردند
و موها را یکجا تل انبار کردند

پشت شیشه شفاف
موهای سیخ شده ی
آنان که در اتاق گاز خفه شدند
هنوز سنجاق سر و شانه های کوچک
مانده بود در موهای بریده

موهایی تا کنون رها نشده در نور
در نسیم نیاشفته
نه دستی لمس اش کرده نه لبی
نه بارانی

در صندوق های بزرگ
ابری از موهای خشک ِ
آن ها که خفه شدند
بافه ای موی ِ بسته
دم خوکی به روبانی
گویی کودکی بازیگوش
آن را از مدرسه آورده است.

#تادئوش_روژویچ


@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
زن

آمد به سمت من ،

یک قدم مانده به لبهایم

می چکید از لبهایش

رژ قرمز خونی ،

گوشه ای از پارک

زیر درخت سرو

و میان هیاهوی روزنامه چی دوره گرد، فلسفه می خواندم

نیچه و شلاق و زن

حوای سیب خورده هم ،

همچو رعدی آمد و رفت

از ذهنم

رفتم ام از آن پارک، سالهاست

جا مانده فلسفه ام، اما

حوای سیب خورده هم

و رژ قرمز خونی

--------

هفت، هشت، یا که ده سال بعد

یا کمی بیشتر،

یا زمانی که نمی دانم در تقویم ها هست، نیست

گذرم باز خورد،

می خورد ...

به همان پارک

و سراغی از فلسفه ام،

حوا،

و رژ قرمز خونی

--------

آمد به سمت من ،

یک قدم مانده به لبهایم

می چکید از لبهایش

سیب،

فلسفه،

و ...

"رز" قرمز خونی !

#فرزادسنایی ....1394

خوانش : #محمدرضا_م

@chekamehsabz🍀
تصویر گنگ و دورت
از میان گامهای موسیقی
آرام 
آرام
بیرون می آید
گویی شبحی ، به نرمی
جان می گیرد
گوشت می رویاند
گرم می شود و
لبخند می زند
... 
آه !
مادربزرگ راست می گفت
سرانجام دوباره زاده شدی
از میان رقص موزون نت ها
...

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
مقصود تو این بود
که دیوانه شوم
حال دیوانه شدم
دگر چه خواهی؟

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
عصر جمعه ست و من چه خوشحالم
زنده ام, قهوه می نوشم و سرِ حالم

گرچه دور است و بی وفا یارم
خنده اش دلبرانه, هست در فالم


#مرجانه_جعفریان




@chekamehsabz🍀
کم کم !
نگاه جادوئیت را ,
کلام خوش آهنگت را ,
پر گویی های کودکانه ات را ,
مهربانی مسیح وارت را ,
اشتیاق معصومانه ات را....
در مرداب ساکن و ساکت روزمرگی
لابه لای های چَغزواره های زندگی
فراموش می کنم...!

#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀
Stationary Traveller
Camel
گروه camel آغاز فعالیت 1972
سبک پرگرسیو راک

توضیحات موزیک
Stationary Traveler

مسافر بی حرکت



قطعه Stationary Traveler از گروه انگلیسیCamel است که در سال ۱۹۸۴ منتشر گردید. گروه Camel از پیشگامان سبک پراگرسیو راک به شمار می‌آیند که آثار ارزشمندشان در طی ۴ دهه فعالیت موسیقیایی، میراثی گران بها به یادگار گذاشته است.و جوایز مهم زیادی بدست آورده است

موسیقی که در دوران آلمان شرقی و غربی و در نکوهش فراق قومیتی ساخته شد و مضامینش در بر گیرنده مفاهیمی از پناهندگی است. فهمی که نه با کلام بلکه با در هم تنیدگی هارمونی ها در مقیاسی مدرن و کلاسیک است. ترکیب گیتار الکتریک و گیتار کلاسیک و فلوت به همراه پیانو ترکیبی جادویی را خلق کرده است که پس از قریب به ۳۵ سال قطعه Stationary Traveler را در زمره به یادماندنی ترین های موسیقی راک جای می‌دهد.

Stationary Traveler موزیکی برای فتح است. فتح خود. گذر از درون و اندیشیدن. بی کلامی پر حرف برای جهانی پر هیاهو، نسخه ای دهان بسته برای تکلم تجویز می‌کند

#آوا_نوشت

ارسالی از : #افشین_د

@chekamehsabz🍀
#آوا_نوشت

بنشین
آرام باش
خالی شو
به افق نگاه کن
همان کوه است
همان آسمان
درست است که از همان پنجره نگاه نمیکنی
سالها گذشته است
سالها گذشته ای
اما کوه همان کوه است
و آسمان همان آسمان
همان که از کودکی در آینه چشمانت نقش می‌بست
اکنون....
بازگرد
بازگرد
به همان سادگی ها
با همان رهایی...
تو رها بودی از ابتدا
بیش از این اسیر خویش مباش..
بازگرد...

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
#آوا_نوشت

دیدمش چشم به راه دگری
زل زده بازبه،سوسوی چراغ

باز بنشسته دوزانوو غمین
چشم بر در،به فراسوی نیاز


انتظار از شب مهتابی فردا دارد
انتظار از نفس گرم و دل انگیز بهار

لحظه ای سر در گم
لحظه ای بی امید
لحظه ها میگذرد

تا که آن یار سفر کرده
به صد ناز، به جان باز اید

تا برد باد، غبار اندوه
تا بشوید باران
غم تنهایی او

و در این حیرانی
ناگهان میبینم
عکس معشوق به قاب
وای
روبان سیاه...
وای
روبان سیاه...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
#آوا_نوشت

احساسات عاشقانه‌ام
از قلبم گریخته
جنگل سبز ذهنم
کابوس‌های دنیای خاکستری
خواستنت را
که تپش‌هایم را تند می‌کرد
به خلسه‌ای سرد کشانده
و فرار
نقش پاهائیست
که ایستادگی را
بارها
کنار نماندن‌هایت
به تکرار تجربه کرده

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
#آوا_نوشت

رقص پاییز
میان تب سوزه های تابستان
از کافه ی قدیمی
کلیدهای پیانو
خودشان را به یاد آن انگشتهای باریک می نوازند
رقص پاییز
پاهای تابستان را می شوید به آبی خنک
و
روح مرد مرده در آخرین خیابان
فلوت می نوازد
رقص پاییز
درختان را
در میانه تابستان
به تیغ فریادی عبث
عقیم می کند
و جنازه های شکسته ی برگها
به دنبال
ردپای مرد مرده
می رقصند
از آخرین پیچ خیابان خالی
صدای فلوت می آید

#مریم_ک

@chekamehsabz🍀
#آوا_نوشت

سکوت
صدا قاصر
از درد بی امان

جنگ خونریزی و وحشت
سلاخی زیر تیغ عقاید

قدرت
زیر پای چکمه پوش سیاه

خشاب پر از نفرت
ماشه ها قاصد خشونت

خان لوله ها تاریک
به سمت پیشانی مظلوم

سرنیزه می چکد خون
گاه پیر و گاه جوان
گاه کودک آغشته از گناه انسان

رسم غریبی ست ...


#حسین_ابراهیم_نژاد

@chekamehsabz🍀