#پرولتاریا
#پرولتاریا (پرولِتاریا) (تلفظ /ˌproʊlɪˈtɛəri. ət/ از واژهٔ لاتین proletarius، به معنای #فرزندمند، از Proles به معنای #فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در سدهٔ دوم میلادی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی میکنند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان #سوسیالیست مانند #سیسموندی، #کابه، #لویی_بلان و #پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام #لورنتز_فن_اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
#مارکس درکتاب #مانیفست_کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.»
پرولتاریا طبقهای است از جامعه که هزینۀ زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی #کار خودود بدست میآورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط میباشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» بهشمار میرود اما سهمی از « #ارزش» و « #سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با #بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیهگاه عمدهٔ آن دهقانان بیزمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاریای صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
از دیدگاه #مارکسیسم، پرولتاریا و #بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
@chekamehsabz🍀
#پرولتاریا (پرولِتاریا) (تلفظ /ˌproʊlɪˈtɛəri. ət/ از واژهٔ لاتین proletarius، به معنای #فرزندمند، از Proles به معنای #فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در سدهٔ دوم میلادی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی میکنند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان #سوسیالیست مانند #سیسموندی، #کابه، #لویی_بلان و #پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام #لورنتز_فن_اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
#مارکس درکتاب #مانیفست_کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.»
پرولتاریا طبقهای است از جامعه که هزینۀ زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی #کار خودود بدست میآورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط میباشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» بهشمار میرود اما سهمی از « #ارزش» و « #سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با #بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیهگاه عمدهٔ آن دهقانان بیزمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاریای صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
از دیدگاه #مارکسیسم، پرولتاریا و #بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
دیشب!
در خم کوچه ای تاریک،
خلوت و غبار گرفته،
ابلیس را دیدم...
سیگاری در دست
ردایی چروک
آشفته موی و تلخ...
نگاهی سرخ و کدر
چون ته مانده ی آتش...
با زهرخندی غمین
گفت:"بنویس!
من نیز فریب خوردم
آه!
من نیز فریب خوردم..."
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در خم کوچه ای تاریک،
خلوت و غبار گرفته،
ابلیس را دیدم...
سیگاری در دست
ردایی چروک
آشفته موی و تلخ...
نگاهی سرخ و کدر
چون ته مانده ی آتش...
با زهرخندی غمین
گفت:"بنویس!
من نیز فریب خوردم
آه!
من نیز فریب خوردم..."
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
تو کِه هستی که مرا بی تو دل و حوصله نیست؟!
کارِ عشق است که ویرانم و از کس گله نیست...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
کارِ عشق است که ویرانم و از کس گله نیست...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
نگرانم ! ولی چه باید کرد، عشق دلواپسی نمی فهمد
درد من ، خط ِ میخی است عزیز، درد من را کسی نمی فهمد !
بغض کردن میان خندیدن، تکیه دادن به کوه ِ نامرئی
خسته ام از ضوابط عُــرفی، خسته ام از روابط شــرعی
هیچ کس ، هیچ کس نمی داند، به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی کند دیگر ــ اینکه با تو چه نسبتی دارم ــ
تف به هرچه اصــول ، هرچه فـُـروع، تف به هرچه ثواب ، هرچه گـــُـناه
توی تاریک خانه ی دنیا، عقل جن ّ است و عشق بسم الله !!
« چشم هایت نگاه خیسم را مثل ِ برق سه فاز میگیرد »
تو برایم جرقه ای وقتی، خانه را بوی گاز می گیرد !
زیر آتش فشان ِ جنگ تو، یخ ِ هر چیز آب خواهد شد
مثل یک سرزمین ِ بی سرباز، همه چیزم خراب خواهد شد ...
تو مرا زجر می دهی عشقم، مازوخیسمی که دوستش دارم
من به اشغال تو درآمده ام ــ صهیونیسمی که دوستش دارم ! ــ
#یاسر_قنبرلو
@chekamehsabz🍀
درد من ، خط ِ میخی است عزیز، درد من را کسی نمی فهمد !
بغض کردن میان خندیدن، تکیه دادن به کوه ِ نامرئی
خسته ام از ضوابط عُــرفی، خسته ام از روابط شــرعی
هیچ کس ، هیچ کس نمی داند، به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی کند دیگر ــ اینکه با تو چه نسبتی دارم ــ
تف به هرچه اصــول ، هرچه فـُـروع، تف به هرچه ثواب ، هرچه گـــُـناه
توی تاریک خانه ی دنیا، عقل جن ّ است و عشق بسم الله !!
« چشم هایت نگاه خیسم را مثل ِ برق سه فاز میگیرد »
تو برایم جرقه ای وقتی، خانه را بوی گاز می گیرد !
زیر آتش فشان ِ جنگ تو، یخ ِ هر چیز آب خواهد شد
مثل یک سرزمین ِ بی سرباز، همه چیزم خراب خواهد شد ...
تو مرا زجر می دهی عشقم، مازوخیسمی که دوستش دارم
من به اشغال تو درآمده ام ــ صهیونیسمی که دوستش دارم ! ــ
#یاسر_قنبرلو
@chekamehsabz🍀
من و این همه تنهایی
چرا؟
به کدامین گناه نکرده !!!
سرنوشت برای من
چه تقدیری نوشته؟
و خدا داند.
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
چرا؟
به کدامین گناه نکرده !!!
سرنوشت برای من
چه تقدیری نوشته؟
و خدا داند.
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
#یک_فنجان_چای
زیر باران با قدمهای سریع راه می روم ,باد چتر آبی ام را با خود می کشاند,محکم چترم را نگه می دارم
از خیابان عبور می کنم و منتظر تاکسی می شوم, خانمی آنسوتر برای گرفتن تاکسی ایستاده مثل من!
چادرش خیس خیس است, به او می گویم بیا زیر چتر من.
دوتایی خودمان را زیر چتر جا می دهیم..
می گوید : چقدر معطل تاکسی شدیم , دیرم شده , باید زودتر به خانه برسم , دیر کنم می ترسم شوهرم ناراحت شود..
در تاکسی بسته نمی شود ,راننده می گوید :محکم بکش, در را محکم می کشم و بسته می شود
راننده می گوید: دیگه حسابی درب و داغون شده, می خوام بفروشمش یه نوشو بخرم ولی می ترسم بفروشم یهو گرون بشه و پولم به خریدش نرسه...
درمانگاه شلوغ است , توی نوبت نشسته ام کنار خانومی که رنگش پریده می گوید: باید مقداری دارو دپو کنم می ترسم با این اوضاع دیگر وارد نشود...
از درمانگاه بیرون می آیم باران بند آمده و باد طنازانه به سر و صورتم می خورد و رخوت خوبی در وجودم می دود... توی پیاده رو راه می افتم باد شدید می شود و شال آبی ام را از روی سرم بلند می کند و به اهتزار درمی آورد, سریع شالم را جمع و.جور می کنم می ترسم کسی چیزی بگوید و بعداز ظهر بارانی ام را خراب کند... توی فروشگاه خریدهای مختصرم را می برم پای صندوق و پشت سر آقایی میانه سال و مرتب توی نوبت می ایستم. خانمی که پای صندوق است , مبلغ خریدهای آقای میانه سال را می گوید, آقا با تعجب می گوید : چقدر زیاد شد!!!! و بعد نیمی از خریدهایش را برمی گرداند و با لبخندی محجوب می گوید: می ترسم تا آخر ماه نرسونم این چندرغاز رو....
پیاده با خریدهای اندکم توی پیاده روی باران خورده به طرف خانه می روم, یاد کلیپی می افتم که همین چند روز پیش دیدم , یک عده آدم در لباس و هیبت قاتلها, توی یک مجتمع خرید ریخته بودند و مردم را می ترساندند....
می ترسیم جنگ شود
می ترسیم زلزله شود
می ترسیم نان نداشته باشیم
می ترسیم شغلمان را از دست بدهیم
می ترسیم توی هوای آلوده خفه شویم
می ترسیم از عزیزانمان دور شویم
می ترسیم....
می ترسیم و زندگی می کنیم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
زیر باران با قدمهای سریع راه می روم ,باد چتر آبی ام را با خود می کشاند,محکم چترم را نگه می دارم
از خیابان عبور می کنم و منتظر تاکسی می شوم, خانمی آنسوتر برای گرفتن تاکسی ایستاده مثل من!
چادرش خیس خیس است, به او می گویم بیا زیر چتر من.
دوتایی خودمان را زیر چتر جا می دهیم..
می گوید : چقدر معطل تاکسی شدیم , دیرم شده , باید زودتر به خانه برسم , دیر کنم می ترسم شوهرم ناراحت شود..
در تاکسی بسته نمی شود ,راننده می گوید :محکم بکش, در را محکم می کشم و بسته می شود
راننده می گوید: دیگه حسابی درب و داغون شده, می خوام بفروشمش یه نوشو بخرم ولی می ترسم بفروشم یهو گرون بشه و پولم به خریدش نرسه...
درمانگاه شلوغ است , توی نوبت نشسته ام کنار خانومی که رنگش پریده می گوید: باید مقداری دارو دپو کنم می ترسم با این اوضاع دیگر وارد نشود...
از درمانگاه بیرون می آیم باران بند آمده و باد طنازانه به سر و صورتم می خورد و رخوت خوبی در وجودم می دود... توی پیاده رو راه می افتم باد شدید می شود و شال آبی ام را از روی سرم بلند می کند و به اهتزار درمی آورد, سریع شالم را جمع و.جور می کنم می ترسم کسی چیزی بگوید و بعداز ظهر بارانی ام را خراب کند... توی فروشگاه خریدهای مختصرم را می برم پای صندوق و پشت سر آقایی میانه سال و مرتب توی نوبت می ایستم. خانمی که پای صندوق است , مبلغ خریدهای آقای میانه سال را می گوید, آقا با تعجب می گوید : چقدر زیاد شد!!!! و بعد نیمی از خریدهایش را برمی گرداند و با لبخندی محجوب می گوید: می ترسم تا آخر ماه نرسونم این چندرغاز رو....
پیاده با خریدهای اندکم توی پیاده روی باران خورده به طرف خانه می روم, یاد کلیپی می افتم که همین چند روز پیش دیدم , یک عده آدم در لباس و هیبت قاتلها, توی یک مجتمع خرید ریخته بودند و مردم را می ترساندند....
می ترسیم جنگ شود
می ترسیم زلزله شود
می ترسیم نان نداشته باشیم
می ترسیم شغلمان را از دست بدهیم
می ترسیم توی هوای آلوده خفه شویم
می ترسیم از عزیزانمان دور شویم
می ترسیم....
می ترسیم و زندگی می کنیم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چقدر دلگیر است
سایه ی کمرنگت
وقتی که دیگر رفته ای !
و آسمانِ دلزده
رنگ خاکستریِ بیمارش را
به رخ می کشد !
تا که اندک امید آفتاب را
بمیراند
...
در سلول شیشه ایم
چندک زده ام
در قعر تحیر !
تا که اندوه را از ریه های زخمی ام
باز بدمم به تمامی !
و احساس را بنشانم در خانه ی دل
و باران اینبار !
غمها را
بشوید و ببرد ....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سایه ی کمرنگت
وقتی که دیگر رفته ای !
و آسمانِ دلزده
رنگ خاکستریِ بیمارش را
به رخ می کشد !
تا که اندک امید آفتاب را
بمیراند
...
در سلول شیشه ایم
چندک زده ام
در قعر تحیر !
تا که اندوه را از ریه های زخمی ام
باز بدمم به تمامی !
و احساس را بنشانم در خانه ی دل
و باران اینبار !
غمها را
بشوید و ببرد ....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
گاه گاهی
از نظر ها غائب میشوم
به دوردست ها میروم
منتظر میمانم
نامه ای ،پیغامی برسد
اینگونه میفهمم
چه کسی بدون من نمیتواند
بماند ،نفس بکشد
شلوغ که باشد
او را نمیبینم ، نمیفهمم
چه زیبا گفته است
"زندگی، فهم نفهمیدن هاست"
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
از نظر ها غائب میشوم
به دوردست ها میروم
منتظر میمانم
نامه ای ،پیغامی برسد
اینگونه میفهمم
چه کسی بدون من نمیتواند
بماند ،نفس بکشد
شلوغ که باشد
او را نمیبینم ، نمیفهمم
چه زیبا گفته است
"زندگی، فهم نفهمیدن هاست"
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
با باران آمدی
سبز و زنده و بخشایشگر
و از دستهایت
رودخانه ای جاری شد
به سخاوت عشق!
...
ویرانم اینک و
قحطی زده ی تموز!
و لبان تشنه ام را
نای
تلاوت دعای باران
نیست....
چشم به راه ابرهای آبستن
می مانم و
می دانم
که
می آیی باز
در باران....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سبز و زنده و بخشایشگر
و از دستهایت
رودخانه ای جاری شد
به سخاوت عشق!
...
ویرانم اینک و
قحطی زده ی تموز!
و لبان تشنه ام را
نای
تلاوت دعای باران
نیست....
چشم به راه ابرهای آبستن
می مانم و
می دانم
که
می آیی باز
در باران....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
فرو نمی ریزد
این عمارت خاطرات کهنه
تنها به بویی تند
نم می کشد
کپک می زند
و صدای موش های موذی ای که هرشب
در حفره هایش
جنازه ی خوش طعم دروغ هایت را می جوند
مرا
از خواب می پراند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
این عمارت خاطرات کهنه
تنها به بویی تند
نم می کشد
کپک می زند
و صدای موش های موذی ای که هرشب
در حفره هایش
جنازه ی خوش طعم دروغ هایت را می جوند
مرا
از خواب می پراند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
بر چهره کدام صورتک را می پسندی؟
مرد عروسک پسند رویایم
اندوهگین و آرام
با فنجانی در دست
تا بانوی دریایی شعرت شوم؟
یا
احمق و سر خوش
با ماتیکی سرخ بر لب
تا گرمای شبهای بسترت؟
آه نه
شاید هم ...
آه
راستی اصلا تا به حال به چهره ی زنانی
برایشان سروده ای نگاه کرده ای؟
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
مرد عروسک پسند رویایم
اندوهگین و آرام
با فنجانی در دست
تا بانوی دریایی شعرت شوم؟
یا
احمق و سر خوش
با ماتیکی سرخ بر لب
تا گرمای شبهای بسترت؟
آه نه
شاید هم ...
آه
راستی اصلا تا به حال به چهره ی زنانی
برایشان سروده ای نگاه کرده ای؟
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
قرن ما
عصر مرگ هاست:
مرگ واقعیت
«ژان بودریار»
مرگ ایدئولوژی
«ژان فرانسوا لیوتار»
مرگ تاریخ
«کوژوا»
مرگ هنر
«آرتور دانتو»
مرگ قهرمان
«آدام اسمیت»
مرگ تئوری
«هانس بلتینگ»
مرگ مولف
«رولان بارت»
مرگ سرنوشت
«ژان پل سارتر»
مرگ انسان
«میشل فوکو»
مرگ خدا
«فردریش نیچه»
آهای مردم!
دیگر چیزی برای کشتن نمانده
جز خودتان...
#یوسف_یزدانی
@chekamehsabz🍀
عصر مرگ هاست:
مرگ واقعیت
«ژان بودریار»
مرگ ایدئولوژی
«ژان فرانسوا لیوتار»
مرگ تاریخ
«کوژوا»
مرگ هنر
«آرتور دانتو»
مرگ قهرمان
«آدام اسمیت»
مرگ تئوری
«هانس بلتینگ»
مرگ مولف
«رولان بارت»
مرگ سرنوشت
«ژان پل سارتر»
مرگ انسان
«میشل فوکو»
مرگ خدا
«فردریش نیچه»
آهای مردم!
دیگر چیزی برای کشتن نمانده
جز خودتان...
#یوسف_یزدانی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
درهم می ریزد
هوای توفانی خرداد مرا
می ترواد از سبوی خاطراتم
می خرامد در سطور شعرم
در بالهای شکسته ام
در پرهای خونینم
در دستهای خالی ام
...
خرداد در ما جاری ست
همواره...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
هوای توفانی خرداد مرا
می ترواد از سبوی خاطراتم
می خرامد در سطور شعرم
در بالهای شکسته ام
در پرهای خونینم
در دستهای خالی ام
...
خرداد در ما جاری ست
همواره...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
#یاد_دوست
تو نباشی که دگر در دل من غوغا نیست
بی دو چشم سیه ات هیچ دلی شیدا نیست
تو نباشی من و این خنده ی ناشاد و حزین
در به در, چرخ زنان, عشق ولی پیدا نیست
شعر از :
#مرجانه_جعفریان
خوانش از :
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
تو نباشی که دگر در دل من غوغا نیست
بی دو چشم سیه ات هیچ دلی شیدا نیست
تو نباشی من و این خنده ی ناشاد و حزین
در به در, چرخ زنان, عشق ولی پیدا نیست
شعر از :
#مرجانه_جعفریان
خوانش از :
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
با تو بسیار جنگیدهام
شعرهایم بوی باروت میدهد
تکهای از دوست داشتنم را
همیشه به اسارت بردهای
خودم را میان بغضهایم سر بریدهام
بیا صلح کنیم
پرچم آتشبس را میبینی؟
کنار هزار خاطرهی زخمی
بالا گرفتهام...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
شعرهایم بوی باروت میدهد
تکهای از دوست داشتنم را
همیشه به اسارت بردهای
خودم را میان بغضهایم سر بریدهام
بیا صلح کنیم
پرچم آتشبس را میبینی؟
کنار هزار خاطرهی زخمی
بالا گرفتهام...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀