Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
زمین نفس کشیده
سبز و صبور
اما
در گلوی من
گلوله ای مانده
سرد و سپید
از بغض زمستانی کهن ترین یخچال های سبلان انگار
به لبخندی می گذرم
از سپیدی شکوفه ها
سرد و صبور
من
آخرین ذخیره ی دردناک بغض های زمستانی زمینم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
سبز و صبور
اما
در گلوی من
گلوله ای مانده
سرد و سپید
از بغض زمستانی کهن ترین یخچال های سبلان انگار
به لبخندی می گذرم
از سپیدی شکوفه ها
سرد و صبور
من
آخرین ذخیره ی دردناک بغض های زمستانی زمینم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
مرگ زنیست با چشمهای آبی
هرشب
از سینهام بالا میآید
به گلویم خیره میشود
منتظر فرصتیست
تا نفسم را بگیرد...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
هرشب
از سینهام بالا میآید
به گلویم خیره میشود
منتظر فرصتیست
تا نفسم را بگیرد...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
#بهاریه
سبزترین دروغ سال است
بهار است...
بهار است...
بهار است...
#فرزادسنایی
********
چه بنویسم !
از بهار !؟
هم اکنون
واقعا هم اکنون
صدای گنجشک از پشت پنجره
دهانم را بست
او بهار را میگوید...
میشنوید؟
کلمات بیهوده اند..
بهار را بنوش..
تو هم
دهانم را با لبهایت ببند..
#افشین_د
*********
نا کوک ترین ساز زمان است
بی بارترین فصل حیات است
دردناک ترین دروغ سال است
بهار است
بهار است
#ترنم
*******
تازه ترین قصه ی مادر بزرگ
تلخ ترین وحشت این روزهاست
بوی بهار است و یا بوی جنگ
هر دو به میزان دروغ شماست...
#یوسف_یزدانی
*****
بهار امسال
زخمیِ زمستانی بود
پر از بغض
پر از اشک
پر از شک
و بیشمار گریسه های دردناک...
و آنگاه
بارید و بارید و بارید....
#مرجانه_جعفریان
**********
بهار تابوت به دست می رقصد
هلهله به پا کرده است
گویا از حجله بیرون جسته
روی دامنش ردّی از رابطه است
گول نزد زمستان ، بهار را
هر چه بود رو کرد
خط کشید و نشانش کرد
این فصل پر از دانش
از رفتن نسرود
ماند و ماند و
خواهد ماند ...
جا نمانیم و بهار باشیم
تابوت به دست غم ها چال کنیم
#تپوری
****
بهار دروغ نیست
ننه سرما نویدش را میدهد
همون پیرزن برفی و پنبهای !
بهار را باور کن !
بوی عطر گلهای همیشه بهار
را نفس بکش !
گاهی دروغ را ته ذهنمان می چپانند...
#مهناز_رضازاده
*****
تبر را به من بده!
این چه دردیست که با خود دارد
بهارمان آبستن مرگ است
از درختان اندوه و درد جوانه میزند
باید که ریشهکن شود..
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
سبزترین دروغ سال است
بهار است...
بهار است...
بهار است...
#فرزادسنایی
********
چه بنویسم !
از بهار !؟
هم اکنون
واقعا هم اکنون
صدای گنجشک از پشت پنجره
دهانم را بست
او بهار را میگوید...
میشنوید؟
کلمات بیهوده اند..
بهار را بنوش..
تو هم
دهانم را با لبهایت ببند..
#افشین_د
*********
نا کوک ترین ساز زمان است
بی بارترین فصل حیات است
دردناک ترین دروغ سال است
بهار است
بهار است
#ترنم
*******
تازه ترین قصه ی مادر بزرگ
تلخ ترین وحشت این روزهاست
بوی بهار است و یا بوی جنگ
هر دو به میزان دروغ شماست...
#یوسف_یزدانی
*****
بهار امسال
زخمیِ زمستانی بود
پر از بغض
پر از اشک
پر از شک
و بیشمار گریسه های دردناک...
و آنگاه
بارید و بارید و بارید....
#مرجانه_جعفریان
**********
بهار تابوت به دست می رقصد
هلهله به پا کرده است
گویا از حجله بیرون جسته
روی دامنش ردّی از رابطه است
گول نزد زمستان ، بهار را
هر چه بود رو کرد
خط کشید و نشانش کرد
این فصل پر از دانش
از رفتن نسرود
ماند و ماند و
خواهد ماند ...
جا نمانیم و بهار باشیم
تابوت به دست غم ها چال کنیم
#تپوری
****
بهار دروغ نیست
ننه سرما نویدش را میدهد
همون پیرزن برفی و پنبهای !
بهار را باور کن !
بوی عطر گلهای همیشه بهار
را نفس بکش !
گاهی دروغ را ته ذهنمان می چپانند...
#مهناز_رضازاده
*****
تبر را به من بده!
این چه دردیست که با خود دارد
بهارمان آبستن مرگ است
از درختان اندوه و درد جوانه میزند
باید که ریشهکن شود..
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
هر روز تو را می بینم
به ناز
در رگهای شهر جاری می شوی
با آن چشمان سبز
که چمنزار هزاران
احمق می شود
برای چریدن
بانوی فریب هایی که پایانش
بوی تند سیگاری ست در فاصله
هم آغوشی در چراگاه های تعفن
تو
هر روز با تکه گوشتی
هم آغوش می شوی و صدای
غژ غژ فنر های تخت را نمی شنوی
همان گونه که صدای
شکستن قلب های آیینه وار زنانی را
که دل به احمق های درحال چرا
در چراگاهت سپرده اند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
هر روز تو را می بینم
به ناز
در رگهای شهر جاری می شوی
با آن چشمان سبز
که چمنزار هزاران
احمق می شود
برای چریدن
بانوی فریب هایی که پایانش
بوی تند سیگاری ست در فاصله
هم آغوشی در چراگاه های تعفن
تو
هر روز با تکه گوشتی
هم آغوش می شوی و صدای
غژ غژ فنر های تخت را نمی شنوی
همان گونه که صدای
شکستن قلب های آیینه وار زنانی را
که دل به احمق های درحال چرا
در چراگاهت سپرده اند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
سالهاست
کفتارها
به جان مردم شهر افتادهاند
آنقدر دریدند که سیر شدند
کنون مگسها دور لاشهها پرسه میزند
و بر لبهایشان بوسه...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
سالهاست
کفتارها
به جان مردم شهر افتادهاند
آنقدر دریدند که سیر شدند
کنون مگسها دور لاشهها پرسه میزند
و بر لبهایشان بوسه...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
آه
تنها خودم میدانم
بازار صورتک هایم
شعارهایم
در داغی ازدحام بغبغوی کبوترانِ ابلهِ نر،گرم است
اما
آنگاه که تنهایی صورتک ها را تراشید
بوسه مگسی نر را هم خواهم مکید
و لاشه گوساله مرداری را هم
به آغوش خواهم کشید
تا
گرمم کند..
بازگرد
اکنون دیگر
خودم هستم
هچون سایه ای صادق
و آشتی با خویشتنِ خویش
بازگرد...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
آه
تنها خودم میدانم
بازار صورتک هایم
شعارهایم
در داغی ازدحام بغبغوی کبوترانِ ابلهِ نر،گرم است
اما
آنگاه که تنهایی صورتک ها را تراشید
بوسه مگسی نر را هم خواهم مکید
و لاشه گوساله مرداری را هم
به آغوش خواهم کشید
تا
گرمم کند..
بازگرد
اکنون دیگر
خودم هستم
هچون سایه ای صادق
و آشتی با خویشتنِ خویش
بازگرد...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
حال چندش آوری دارم
از چرب زبان هایی
همچون مگس های دور شیرینی
که بابت هر کلام و. حرفی .
در این شهر هرت.
تاوان باید پس دهم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
حال چندش آوری دارم
از چرب زبان هایی
همچون مگس های دور شیرینی
که بابت هر کلام و. حرفی .
در این شهر هرت.
تاوان باید پس دهم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
پشت کرده به اجداد
با تاریخی ترک خورده
فکرش از گیاه پر بود
آرزوی از دست رفته اش را به آغوش گرفت
بی دهان بی چشم بی دماغ
زجه های نوزاد کاهو را به سکوت نشست
التماس آخرین مگس هم نتیجه نداشت
جیغ کشید مادر کاهو
اما کسی ندید .
#تپوری
@chekamehsabz🍀
پشت کرده به اجداد
با تاریخی ترک خورده
فکرش از گیاه پر بود
آرزوی از دست رفته اش را به آغوش گرفت
بی دهان بی چشم بی دماغ
زجه های نوزاد کاهو را به سکوت نشست
التماس آخرین مگس هم نتیجه نداشت
جیغ کشید مادر کاهو
اما کسی ندید .
#تپوری
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
روی لبانش مگسی سمج
با صورتی بدون چشم
عروسکی شبیه زن
آرام ، تسلیم و با وقار
ترس تایید نشدن از او ساخته
مترسکی که گوشت میخورد
در مزرعه ای که صاحبش
مردیست بیرحم که با مگسها مهربان تر از زنان است
مترسک نباشیم تا اسیر وز وز هیچ جانوری نشویم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
روی لبانش مگسی سمج
با صورتی بدون چشم
عروسکی شبیه زن
آرام ، تسلیم و با وقار
ترس تایید نشدن از او ساخته
مترسکی که گوشت میخورد
در مزرعه ای که صاحبش
مردیست بیرحم که با مگسها مهربان تر از زنان است
مترسک نباشیم تا اسیر وز وز هیچ جانوری نشویم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
دلم خون است
بی تو
آخرین بارقه های عشق را
به قلب سیاه شب می سپارم و
میان لبخند و اندوه
زندگی را له می کنم
نسیمی نمی وزد
از هیچ پنجره ای
و مگسها
به دریوزگیِ گوشت تن من و تو آمده اند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
دلم خون است
بی تو
آخرین بارقه های عشق را
به قلب سیاه شب می سپارم و
میان لبخند و اندوه
زندگی را له می کنم
نسیمی نمی وزد
از هیچ پنجره ای
و مگسها
به دریوزگیِ گوشت تن من و تو آمده اند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
مغز من مزرعه ای سبز ولی کور و کرم
گرچه اروم نشستم، میشوی بال و پرم؟
دل ندارم، گوشت هایم شده از بهر مگس
وطنم رفت ب یغما،نیست سایه به سرم...
#زهره_جعفری
@chekamehsabz🍀
مغز من مزرعه ای سبز ولی کور و کرم
گرچه اروم نشستم، میشوی بال و پرم؟
دل ندارم، گوشت هایم شده از بهر مگس
وطنم رفت ب یغما،نیست سایه به سرم...
#زهره_جعفری
@chekamehsabz🍀
#آنی_نگاشت
چه باک از
کور بودن
کر بودن
لال بودن
سر سبزت سلامت !!!
تو دیگر تکه گوشتی بی روحی
که خوراک مگسان میشوی.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
چه باک از
کور بودن
کر بودن
لال بودن
سر سبزت سلامت !!!
تو دیگر تکه گوشتی بی روحی
که خوراک مگسان میشوی.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
گاه می اندیشم
هنوز!
هستی و من ناگاه
به ندای تو
به عقب می نگرم....
سیاهچاله ای از سکوت
در هوا....
جای خالی صدایت
پرپر می زند
مثل پرنده ای که
آشیانه اش را
گم کرده....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
هنوز!
هستی و من ناگاه
به ندای تو
به عقب می نگرم....
سیاهچاله ای از سکوت
در هوا....
جای خالی صدایت
پرپر می زند
مثل پرنده ای که
آشیانه اش را
گم کرده....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سیراب شکست خورده ، همتای پدرسوخته
مادر چه کشید بی لرز ،با واژن غم دیده
بابا که نبودش را ، در بود تنش می ریخت
باز به چه فکر میکرد ، جز لذت غرّیده
سنگین شده است مادر ، در خود نفسی حس کرد
این عادت تکرار را ، در آغوش خودش جا کرد
دنیای لطیفی بود ، هر چند نفهمیدم
بر من چه گذشت سالها ، فهمید مرا مادر
فهمید مرا از هر چه که من بودم
از هر چه که دست شستم ، از هر چه که باز ماندم
این مهر خدایی را ، در هیچ ندیدم من
غمگین خودم هستم ، از هیچ نمی ترسم
روزهای بدی بودند ، شبهای بدی هستند
سیراب شکست خورده ، همتای پدر مرده
از غم نویسم من ، این رسم من است شاید
نطفه به سخن آید ، نفرین شوم شاید
#تپوری
@chekamehsabz🍀
مادر چه کشید بی لرز ،با واژن غم دیده
بابا که نبودش را ، در بود تنش می ریخت
باز به چه فکر میکرد ، جز لذت غرّیده
سنگین شده است مادر ، در خود نفسی حس کرد
این عادت تکرار را ، در آغوش خودش جا کرد
دنیای لطیفی بود ، هر چند نفهمیدم
بر من چه گذشت سالها ، فهمید مرا مادر
فهمید مرا از هر چه که من بودم
از هر چه که دست شستم ، از هر چه که باز ماندم
این مهر خدایی را ، در هیچ ندیدم من
غمگین خودم هستم ، از هیچ نمی ترسم
روزهای بدی بودند ، شبهای بدی هستند
سیراب شکست خورده ، همتای پدر مرده
از غم نویسم من ، این رسم من است شاید
نطفه به سخن آید ، نفرین شوم شاید
#تپوری
@chekamehsabz🍀
1
#قصه_شب
#روپوش_آبی_آسمانی
حوریه خانوم تشت بزرگ و قرمز رنگی را روی زمین توی حیاط می گذارد, گنجشکها جیک جیک نرمی می کنند , بدنهایشان خیس از مایعی چرب است و بی حال هستند.
حوریه خانوم به ما می گوید امن یجیب بخوانیم که گنجشکها نمیرند, من و خواهرم دبستانی هستیم و امن یجیب بلد نیستیم, حوریه خانوم با دستپاچگی برای ما دو بار امن یجیب را می خواند و ما غلط و غلوط می خوانیم و گریه می کنیم ....
بعدا می فهمیم که حوریه خانوم اشتباهی لانه ی گنجشکها در دیوار حیاط را سم پاشی کرده و حالا ما دو تا را آورده که دعا بخوانیم که گنجشکها نمیرند چون کودکیم و دلهایمان پاک است و خودش دست به کار شستن پر و بال گنجشکهای درمانده شده است.
آخرهای بهار است و ما امتحان داریم و درس می خوانیم, می رویم امتحان می دهیم برمی گردیم, خیلی خوش می گذرد که فقط یکی دو ساعت توی مدرسه هستیم, هوا خوب است و تعطیلات در پیش .
حوریه خانوم برای قمری های توی حیاطشان یه جور دام درست کرده با سبد و طناب, قمری ها به هوای دانه, به زیر سبد می روند و حوریه خانوم طنابی که یک سرش را به سبد بسته و سر دیگرش را به شاخه ی درخت, ناگهان می برد و سبد که تا الان اریب در هوا معلق بوده,می افتد روی قمری های دست و پا چلفتی.!
بعد حوریه خانوم با دقت دست زیر سبد می برد و قمری ها را بیرون می آورد و یک قطره آب داخل نوکشان می ریزد و با یک حرکت سرشان را می چرخاند و گردن ظریفشان را می شکند سپس با چاقو سر را کامل از بدن قمری جدا می کند...
به چشمهای ترس زده ی ما نگاه می کند و می گوید: خدا این جونورا رو واسه ما آدما خلق کرده, سوپ قمری هم خیلی خوشمزه ست هم خاصیت داره.... و آخر کلماتش مثل نجوایی در فضا محو می شود...
شب خواب می بینم حوریه خانوم خواهرم را دارد گاز می زند و توی رختخوابم می شاشم....
ادامه دارد.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#قصه_شب
#روپوش_آبی_آسمانی
حوریه خانوم تشت بزرگ و قرمز رنگی را روی زمین توی حیاط می گذارد, گنجشکها جیک جیک نرمی می کنند , بدنهایشان خیس از مایعی چرب است و بی حال هستند.
حوریه خانوم به ما می گوید امن یجیب بخوانیم که گنجشکها نمیرند, من و خواهرم دبستانی هستیم و امن یجیب بلد نیستیم, حوریه خانوم با دستپاچگی برای ما دو بار امن یجیب را می خواند و ما غلط و غلوط می خوانیم و گریه می کنیم ....
بعدا می فهمیم که حوریه خانوم اشتباهی لانه ی گنجشکها در دیوار حیاط را سم پاشی کرده و حالا ما دو تا را آورده که دعا بخوانیم که گنجشکها نمیرند چون کودکیم و دلهایمان پاک است و خودش دست به کار شستن پر و بال گنجشکهای درمانده شده است.
آخرهای بهار است و ما امتحان داریم و درس می خوانیم, می رویم امتحان می دهیم برمی گردیم, خیلی خوش می گذرد که فقط یکی دو ساعت توی مدرسه هستیم, هوا خوب است و تعطیلات در پیش .
حوریه خانوم برای قمری های توی حیاطشان یه جور دام درست کرده با سبد و طناب, قمری ها به هوای دانه, به زیر سبد می روند و حوریه خانوم طنابی که یک سرش را به سبد بسته و سر دیگرش را به شاخه ی درخت, ناگهان می برد و سبد که تا الان اریب در هوا معلق بوده,می افتد روی قمری های دست و پا چلفتی.!
بعد حوریه خانوم با دقت دست زیر سبد می برد و قمری ها را بیرون می آورد و یک قطره آب داخل نوکشان می ریزد و با یک حرکت سرشان را می چرخاند و گردن ظریفشان را می شکند سپس با چاقو سر را کامل از بدن قمری جدا می کند...
به چشمهای ترس زده ی ما نگاه می کند و می گوید: خدا این جونورا رو واسه ما آدما خلق کرده, سوپ قمری هم خیلی خوشمزه ست هم خاصیت داره.... و آخر کلماتش مثل نجوایی در فضا محو می شود...
شب خواب می بینم حوریه خانوم خواهرم را دارد گاز می زند و توی رختخوابم می شاشم....
ادامه دارد.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
4_5974528013881050348.MP3
15.5 MB
موزیک پایانی فیلم
after life
که عاشق معشوق تازه مرده اش رو از قبر بیرون میکشه و ......
گروه archive ( آرکایو)
نام آهنگ: "طعم خون"
------------------------------------
I get a taste of blood in my mouth when you're near
زمانی که کنارمی دهانم طعم خون میگیره
A feeling that's too painful to bear
فوران احساسی که داشتنش بیش از حد دردناک و قویه
I get a taste of blood in my mouth when you're near
آنگاه که کنارمی طعم خون در دهانم حس می کنم
A feeling that's too painful to bear
احساس قدرتمندی که تحملش دردناکه
Straight to my head
مستقیم داخل سَرَم
I get a look of fear on my face with you here
آنگاه که کنارمی ترس بر صورتم چنگ میکشه
A feeling that shivers down my skin
حسی که لرزه به تنم میندازه
Try to resist, but it's just not finished with you yet
تلاش میکنم مقاومت کنم ! اما هنوز با تو به پایان راه نرسیده ام
A hold too intense to forget
آغوشی که برای فراموش کردن زیادی قویه.....
ارسالی از : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
after life
که عاشق معشوق تازه مرده اش رو از قبر بیرون میکشه و ......
گروه archive ( آرکایو)
نام آهنگ: "طعم خون"
------------------------------------
I get a taste of blood in my mouth when you're near
زمانی که کنارمی دهانم طعم خون میگیره
A feeling that's too painful to bear
فوران احساسی که داشتنش بیش از حد دردناک و قویه
I get a taste of blood in my mouth when you're near
آنگاه که کنارمی طعم خون در دهانم حس می کنم
A feeling that's too painful to bear
احساس قدرتمندی که تحملش دردناکه
Straight to my head
مستقیم داخل سَرَم
I get a look of fear on my face with you here
آنگاه که کنارمی ترس بر صورتم چنگ میکشه
A feeling that shivers down my skin
حسی که لرزه به تنم میندازه
Try to resist, but it's just not finished with you yet
تلاش میکنم مقاومت کنم ! اما هنوز با تو به پایان راه نرسیده ام
A hold too intense to forget
آغوشی که برای فراموش کردن زیادی قویه.....
ارسالی از : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"غلط ننویسیم..."
#ه
#کسره
سر و کله «ه» به جای «کسره اضافه» در متنهای فارسی از کجا پیدا شد؟
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، این پرسشی است که با طرح آن میتوان توجهها را به سمتش جلب کرد و نسبت به یک اشتباه که در زبان فارسی بسیار فراگیر شده هشدار داد. «نزدیکه دو سه ماه»، «مثله تو»، «مشغوله کار»، «تویه حیاط» و نمونههای اشتباهی از این دست این روزها بسیار زیاد در نوشتارهای فارسی بهخصوص در فضای مجازی به چشم میخورد.
اما درباره اهمیت موضوع همین بس که یکی نوشته بود: «اگه امروز واسه ه و کسره نجنگیم فردا مجبوریم واسه کلمهای مثل است و اثت و عصط بجنگیم».
در کتاب فارسی اول دبستان در درس «غذای لذیذ»، کاربرد کسره را در ترکیبهایی مثل «مادرِ امین»، «پختنِ غذا»، «سرِ سفره» و «خوردنِ آبگوشت» میدیدیم که بعضی از امروزیها لابد آنها را اینطور مینویسند: «مادره امین»، «پختنه غذا»، «سره سفره» و «خوردنه آبگوشت»!
البته علامت تعجب هم لازم ندارد چون خیلی از ما در حال حاضر داریم همین کار را میکنیم. کافی است به متن پیامهایی که برای هم میفرستیم یا چیزهایی که مینویسیم نگاهی بیندازیم. این موضوع آنقدر رواج پیدا کرده و چشم خیلی از ما به دیدنش عادت کرده که ناخودآگاه خودمان هم به آن دچار شدهایم. کافی است اینبار موقع نوشتن و البته بیشتر تایپ کردن وقتی به این نوع ترکیبها رسیدیم از خودمان بپرسیم «کسره اضافه» یا «ه»؛ کدام درست است؟ «ه» علاوه بر اینکه گاهی حرف پایانی یک کلمه است عموما در جاهایی استفاده میشود که شکل محاورهای فعل «است» مدنظرمان باشد؛ مثلا «هوا سرده»، «خوبه یا بد؟»، «راه نزدیکه» و... . «کسره اضافه» هم در ترکیبهای وصفی و اضافی برای ربط دادن دو کلمه به هم استفاده میشود؛ مثلا «نزدیکِ دو سه ماه»، «برای دیدنِ تو»، «دوستِ من»، «هوایِ خوب» و... .
@chekamehsabz🍀
#ه
#کسره
سر و کله «ه» به جای «کسره اضافه» در متنهای فارسی از کجا پیدا شد؟
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، این پرسشی است که با طرح آن میتوان توجهها را به سمتش جلب کرد و نسبت به یک اشتباه که در زبان فارسی بسیار فراگیر شده هشدار داد. «نزدیکه دو سه ماه»، «مثله تو»، «مشغوله کار»، «تویه حیاط» و نمونههای اشتباهی از این دست این روزها بسیار زیاد در نوشتارهای فارسی بهخصوص در فضای مجازی به چشم میخورد.
اما درباره اهمیت موضوع همین بس که یکی نوشته بود: «اگه امروز واسه ه و کسره نجنگیم فردا مجبوریم واسه کلمهای مثل است و اثت و عصط بجنگیم».
در کتاب فارسی اول دبستان در درس «غذای لذیذ»، کاربرد کسره را در ترکیبهایی مثل «مادرِ امین»، «پختنِ غذا»، «سرِ سفره» و «خوردنِ آبگوشت» میدیدیم که بعضی از امروزیها لابد آنها را اینطور مینویسند: «مادره امین»، «پختنه غذا»، «سره سفره» و «خوردنه آبگوشت»!
البته علامت تعجب هم لازم ندارد چون خیلی از ما در حال حاضر داریم همین کار را میکنیم. کافی است به متن پیامهایی که برای هم میفرستیم یا چیزهایی که مینویسیم نگاهی بیندازیم. این موضوع آنقدر رواج پیدا کرده و چشم خیلی از ما به دیدنش عادت کرده که ناخودآگاه خودمان هم به آن دچار شدهایم. کافی است اینبار موقع نوشتن و البته بیشتر تایپ کردن وقتی به این نوع ترکیبها رسیدیم از خودمان بپرسیم «کسره اضافه» یا «ه»؛ کدام درست است؟ «ه» علاوه بر اینکه گاهی حرف پایانی یک کلمه است عموما در جاهایی استفاده میشود که شکل محاورهای فعل «است» مدنظرمان باشد؛ مثلا «هوا سرده»، «خوبه یا بد؟»، «راه نزدیکه» و... . «کسره اضافه» هم در ترکیبهای وصفی و اضافی برای ربط دادن دو کلمه به هم استفاده میشود؛ مثلا «نزدیکِ دو سه ماه»، «برای دیدنِ تو»، «دوستِ من»، «هوایِ خوب» و... .
@chekamehsabz🍀