Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
#راه_نویس
توی ذهنم همیشه داستانهایی داشتم که آخرش خوب تمام می شد, زیبایی زیبا می ماند , زشتی صورتش را می شست و زیبایی جهان را فرامیگرفت, سختی ها آسان و بدیها خوب می شدند
توی ذهنم تو بودی و لبخندهای سپیدت از جنس عشق و رفقایی از جنس. مهر...
دور هم می نشستیم و شعر می خواندیم و گفتگو می کردیم و نان و پنیرمان را می خوردیم به حلاوت
ساده بودیم و مهربان , خیانت نبود , عجز نبود, دروغ و گریه های بی پایان نبود... مرگ جلوی پای ما زانو می زد و عشق به پایمان برمی خاست...
توی ذهنم دستهای همدیگر را رها نمی کردیم و مهربانی های انباشته در وجودمان را می افشاندیم بر مردمان
توی ذهنم کودکانمان و کودکانشان به خیر و خوشی بزرگ می شدند....
من و تو چشم در چشم هم پیر می شدیم و دست در دست هم می مردیم...
توی ذهنم چه چیزهای ساده ای داشتم , ساده و دست نیافتنی اما....
این توفان لعنتی چه بی صدا و بی احساس ذهنمان را , خودمان را به دست حسرت سپرد
چه ساده....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
توی ذهنم همیشه داستانهایی داشتم که آخرش خوب تمام می شد, زیبایی زیبا می ماند , زشتی صورتش را می شست و زیبایی جهان را فرامیگرفت, سختی ها آسان و بدیها خوب می شدند
توی ذهنم تو بودی و لبخندهای سپیدت از جنس عشق و رفقایی از جنس. مهر...
دور هم می نشستیم و شعر می خواندیم و گفتگو می کردیم و نان و پنیرمان را می خوردیم به حلاوت
ساده بودیم و مهربان , خیانت نبود , عجز نبود, دروغ و گریه های بی پایان نبود... مرگ جلوی پای ما زانو می زد و عشق به پایمان برمی خاست...
توی ذهنم دستهای همدیگر را رها نمی کردیم و مهربانی های انباشته در وجودمان را می افشاندیم بر مردمان
توی ذهنم کودکانمان و کودکانشان به خیر و خوشی بزرگ می شدند....
من و تو چشم در چشم هم پیر می شدیم و دست در دست هم می مردیم...
توی ذهنم چه چیزهای ساده ای داشتم , ساده و دست نیافتنی اما....
این توفان لعنتی چه بی صدا و بی احساس ذهنمان را , خودمان را به دست حسرت سپرد
چه ساده....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
زندگی نه رسیدن به مقصد بود
نه طی کردن مسیر
هردو
التماس کودکانه ایست
در آغوش آن لبخند تاریکِ بیانتها
چه نشسته در انتهای مسیر
چه در حال دویدن..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
نه طی کردن مسیر
هردو
التماس کودکانه ایست
در آغوش آن لبخند تاریکِ بیانتها
چه نشسته در انتهای مسیر
چه در حال دویدن..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
با شما آيندگانم!
ای جهانسازان خشنود،
ای برابرهای فردا،
قرن ما قرنی چنين بود :
قرن زندان، قرن ميله،
قرن اعدام حقيقت،
قرن تن دادن به دار و
قرن كشتار شهامت!
قرن استعمار خاك و
قرن استثمار انسان،
قرن تن دادن به دار و
دل بريدن از دياران!
قرن دلالان خون و
قرن همخانه فروشان،
قرن ضحاكان پير و
سلطهی افعی به دوشان!
شعر : ایرج جنتی عطایی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
با شما آيندگانم!
ای جهانسازان خشنود،
ای برابرهای فردا،
قرن ما قرنی چنين بود :
قرن زندان، قرن ميله،
قرن اعدام حقيقت،
قرن تن دادن به دار و
قرن كشتار شهامت!
قرن استعمار خاك و
قرن استثمار انسان،
قرن تن دادن به دار و
دل بريدن از دياران!
قرن دلالان خون و
قرن همخانه فروشان،
قرن ضحاكان پير و
سلطهی افعی به دوشان!
شعر : ایرج جنتی عطایی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
تا نگاهم می کنی من می پرم دیوانه وار
شعله ی عشقت مرا آتش زند پروانه وار
خواستی افسون کنی هجرم دهی زخمم زنی
خود به دام دوستی افتاده ای افسانه وار
جان چراغش را دوباره گرم و روشن می کند
سردی دست و دلت را می برد جانانه وار
کاش یک شب بی هوا یادم به یادت آوری
اشک ریزی در فراقم بی صدا دردانه وار
نیستم آنگاه و اما از ورای آسمان
ابر از چشمان من گریان شود مستانه وار
می روم یاد کسی بر بالهایم بند نیست
لیک تو می خوانیم می خوانیم دیوانه وار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
شعله ی عشقت مرا آتش زند پروانه وار
خواستی افسون کنی هجرم دهی زخمم زنی
خود به دام دوستی افتاده ای افسانه وار
جان چراغش را دوباره گرم و روشن می کند
سردی دست و دلت را می برد جانانه وار
کاش یک شب بی هوا یادم به یادت آوری
اشک ریزی در فراقم بی صدا دردانه وار
نیستم آنگاه و اما از ورای آسمان
ابر از چشمان من گریان شود مستانه وار
می روم یاد کسی بر بالهایم بند نیست
لیک تو می خوانیم می خوانیم دیوانه وار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
صدا_۱۷۰۸۰۲_۳.3gp
853.4 KB
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
به جز آغوش تو که مرهم زخم دلم است
سر سودایی خود را به کجا بگذارم ؟؟!!...
#مرجانه_جعفریان
#شبواره
@chekamehsabz🍀
سر سودایی خود را به کجا بگذارم ؟؟!!...
#مرجانه_جعفریان
#شبواره
@chekamehsabz🍀
باران
تازیانه میزد به نرمی
تن زمان را چون زنی سپید اندام...
ومن درسرانگشتان تو
شهد زنانگی به نسیان دچارم را
نوشیدم...
زمان مست
زمین مست
من ازتو مست تر...
وهشیاری حقیقتی مکشوف بین مستی وراستی؛
عطربجا مانده از تنت
برتنم که عشق را حاشا میکند
ومن ازین هشیاری مست..
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
تازیانه میزد به نرمی
تن زمان را چون زنی سپید اندام...
ومن درسرانگشتان تو
شهد زنانگی به نسیان دچارم را
نوشیدم...
زمان مست
زمین مست
من ازتو مست تر...
وهشیاری حقیقتی مکشوف بین مستی وراستی؛
عطربجا مانده از تنت
برتنم که عشق را حاشا میکند
ومن ازین هشیاری مست..
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
عکسم
در قابی ابلهانه
نگاهم می کند
چه غریبانه!
چقدر غریبم
تمام تنهایی آدمی
با فلسفه ی باسمه ایش
گویی در چشمانم
وسط مردمکانم
جمع شده و گره خورده
-همان که باید مسیر عبور نور باشد-
و مرا به غریبه ترین آدم دنیا
بدل کرده...
عکس به من پوزخند می زند
او که
هنرش نگه داشتن تنها یک لحظه است،
استهزا می کند
مرا که بر دوش می کشم
لحظه های سربی نامرد را!
چاره اش خواهم کرد...!
زنده باد کبریت!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در قابی ابلهانه
نگاهم می کند
چه غریبانه!
چقدر غریبم
تمام تنهایی آدمی
با فلسفه ی باسمه ایش
گویی در چشمانم
وسط مردمکانم
جمع شده و گره خورده
-همان که باید مسیر عبور نور باشد-
و مرا به غریبه ترین آدم دنیا
بدل کرده...
عکس به من پوزخند می زند
او که
هنرش نگه داشتن تنها یک لحظه است،
استهزا می کند
مرا که بر دوش می کشم
لحظه های سربی نامرد را!
چاره اش خواهم کرد...!
زنده باد کبریت!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
"پلک"
در را که باز کرد , شهین خانوم دوید به سمتش و خودش را به پاهایش مالید و خر خر کرد, ثنا خم شد و شهین خانوم را بغل کرد و شکمش را نوازش داد, شهین خانوم.خرخر بیشتری کرد که معنی اش تشکر بود. ثنا در کیفش را باز کرد و یک بسته بیسکوییت گربه از توی آن درأورد.
-ببین شهین خانوم واسه خودم هیچی نمی خرم ولی واسه تو می خرم پس دختر خوبی باش و انقدر به این یه دونه مبل وامونده ی من گند نزن...وسپس خندید و باز شهین خانوم را بغل کرد و بوسید بعد دو تا بیسکوییت گذاشت توی ظرف غذایش وشهین خانوم را گذاشت روی زمین کنار ظرف غذا, گربه با خوشحالی بیسکوییت ها را با چشم بسته خورد و حسابی کیفور شد.
ثنا کمی استراحت کرد و بعد شروع کرد به باز کردن کارتونهای کتابهایش.
تازه یک.هفته بود که به این خانه اسباب کشی کرده بود و هنوز جابه جا نشده بود. بعداز ظهرها که از سر کار برمی گشت کم.کم.کارتونها را باز می کرد و می چید,وقتی خسته می شد دراز می کشید و شهین خانوم هم کنارش خرخر می کرد...
صبح جمعه حسابی شوق و ذوق داشت دو سه تکه اسباب و وسائل جدید خریده بود و قرار بود برایش بیاورند از صبح لباسش را عوض کرد و منتظر زنگ در شد, بالاخره نزدیک ظهر وسائل جدیدش رسیدند , ثنا با خوشحالی پای آیفون گفت لطفن طبقه ی چهارم...
کارگرها که رسیدند در خانه را چهار طاق باز کرد که وسائل را بیاورند تو
یک میز کوچک با صندلی چوبی یک کتابخانه و یک مبل راحتی بزرگ .....
بالاخره همه چیز جا به جا شد و ثنا خسته و خشنود روی مبل راحت و زیبایش دراز کشید. داشت توی ذهنش حساب و کتاب می کرد که چقدر خرجش شده!
توی موبایلش قیمت چیزهایی که خریده بود را با مزد کارگران و کرایه ی وانت جمع زد,اوه چقدر زیاد شده
!
بلند گفت :عیبی نداره عوضش خونه مون مرتب و خوشگل شد مگه نه شهین خانوم!
یکهو از جا پرید, از وقتی که کارگرها آمده بودند دیگر شهین خانوم را ندیده بود
انقدر حواسش به خریدهایش پرت بود که از گربه اش غافل شده بود....
چهار پنج روز بود که باران می آمد ثنا سر کار یا توی خانه مدام پشت پنجره بود. وقتی بیرون از خانه بود زیر طاقی های خانه ها و ماشین های پارک شده را نگاه می کرد و اهسته می گفت: شهین خانوم !و دعا می کرد باران زود بند بیاید
#مرجانه_جعفریان
#شبواره
@chekamehsabz🍀
در را که باز کرد , شهین خانوم دوید به سمتش و خودش را به پاهایش مالید و خر خر کرد, ثنا خم شد و شهین خانوم را بغل کرد و شکمش را نوازش داد, شهین خانوم.خرخر بیشتری کرد که معنی اش تشکر بود. ثنا در کیفش را باز کرد و یک بسته بیسکوییت گربه از توی آن درأورد.
-ببین شهین خانوم واسه خودم هیچی نمی خرم ولی واسه تو می خرم پس دختر خوبی باش و انقدر به این یه دونه مبل وامونده ی من گند نزن...وسپس خندید و باز شهین خانوم را بغل کرد و بوسید بعد دو تا بیسکوییت گذاشت توی ظرف غذایش وشهین خانوم را گذاشت روی زمین کنار ظرف غذا, گربه با خوشحالی بیسکوییت ها را با چشم بسته خورد و حسابی کیفور شد.
ثنا کمی استراحت کرد و بعد شروع کرد به باز کردن کارتونهای کتابهایش.
تازه یک.هفته بود که به این خانه اسباب کشی کرده بود و هنوز جابه جا نشده بود. بعداز ظهرها که از سر کار برمی گشت کم.کم.کارتونها را باز می کرد و می چید,وقتی خسته می شد دراز می کشید و شهین خانوم هم کنارش خرخر می کرد...
صبح جمعه حسابی شوق و ذوق داشت دو سه تکه اسباب و وسائل جدید خریده بود و قرار بود برایش بیاورند از صبح لباسش را عوض کرد و منتظر زنگ در شد, بالاخره نزدیک ظهر وسائل جدیدش رسیدند , ثنا با خوشحالی پای آیفون گفت لطفن طبقه ی چهارم...
کارگرها که رسیدند در خانه را چهار طاق باز کرد که وسائل را بیاورند تو
یک میز کوچک با صندلی چوبی یک کتابخانه و یک مبل راحتی بزرگ .....
بالاخره همه چیز جا به جا شد و ثنا خسته و خشنود روی مبل راحت و زیبایش دراز کشید. داشت توی ذهنش حساب و کتاب می کرد که چقدر خرجش شده!
توی موبایلش قیمت چیزهایی که خریده بود را با مزد کارگران و کرایه ی وانت جمع زد,اوه چقدر زیاد شده
!
بلند گفت :عیبی نداره عوضش خونه مون مرتب و خوشگل شد مگه نه شهین خانوم!
یکهو از جا پرید, از وقتی که کارگرها آمده بودند دیگر شهین خانوم را ندیده بود
انقدر حواسش به خریدهایش پرت بود که از گربه اش غافل شده بود....
چهار پنج روز بود که باران می آمد ثنا سر کار یا توی خانه مدام پشت پنجره بود. وقتی بیرون از خانه بود زیر طاقی های خانه ها و ماشین های پارک شده را نگاه می کرد و اهسته می گفت: شهین خانوم !و دعا می کرد باران زود بند بیاید
#مرجانه_جعفریان
#شبواره
@chekamehsabz🍀
با من بگویید
کدام خدا
در کدامین کتاب
تنها خون را دلیل مادر بودن نوشته
من مادران بسیاری را دیده ام
که دستهایشان را
به خون لحظه ی رها کردن کودکشان
آلوده اند
در شبی تیره
کنار هیاهوی بی عبور عابران
خدایتان را عوض کنید !
چرا که خدای من
زنی را چون مریم
نه به لذت هم آغوشی لحظه ای
که به صدای روشن عشق مادر کرد
خدایتان را عوض کنید
که خدای من
مرا
به لبخند معصوم کودکی مادر کرد
که نزاییده بودمش
و من هنوز
بغض می کنم
از نگاهتان
که مادر بودنم را
در رد پای جنینی در زهدانم جستجو می کنید
خدایتان را عوض کنید
که خدای من
قوانین هستی را
بر کتاب عشق می نویسد
و نه بر رد پای خون در فریاد کوتاه زاییدن
خدایتان را عوض کنید
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
کدام خدا
در کدامین کتاب
تنها خون را دلیل مادر بودن نوشته
من مادران بسیاری را دیده ام
که دستهایشان را
به خون لحظه ی رها کردن کودکشان
آلوده اند
در شبی تیره
کنار هیاهوی بی عبور عابران
خدایتان را عوض کنید !
چرا که خدای من
زنی را چون مریم
نه به لذت هم آغوشی لحظه ای
که به صدای روشن عشق مادر کرد
خدایتان را عوض کنید
که خدای من
مرا
به لبخند معصوم کودکی مادر کرد
که نزاییده بودمش
و من هنوز
بغض می کنم
از نگاهتان
که مادر بودنم را
در رد پای جنینی در زهدانم جستجو می کنید
خدایتان را عوض کنید
که خدای من
قوانین هستی را
بر کتاب عشق می نویسد
و نه بر رد پای خون در فریاد کوتاه زاییدن
خدایتان را عوض کنید
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران— ۹ شهریور ۱۳۸۱،پاریس)معروف به فرهاد؛ خواننده، آهنگساز و نوازندهٔ پاپ راک اهل ایران بود.وی از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی بود که نخستین آلبوم راک اند رول انگلیسی ایران را منتشر کرد....
....
29 دی ماه, زادروز #فرهادمهراد, بی تکرارترینِ موسیقی ایران, گرامی باد💚💚💚
@chekamehsabz🍀
....
29 دی ماه, زادروز #فرهادمهراد, بی تکرارترینِ موسیقی ایران, گرامی باد💚💚💚
@chekamehsabz🍀
@haft_eghlim- نجواها
فرهاد مهراد
"نجوا"
رستنی ها کم نیست
من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
…
گفتنی ها کم نیست
من وتو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم
…
دیدنیها کم نیست
من و تو کم دیدیم
بیسبب از پاییز
جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
…
چیدنی ها کم نیست
من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بیسبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
…
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی بسته واماندیم
…
من و تو کم بودیم
من و تو اما در میدانها
اینک اندازه ما میخوانیم
ما به اندازه ما میبینیم
ما به اندازه ما میچینیم
ما به اندازه ما میگوییم
ما به اندازه ما میروییم
…
من و تو کم نه
که باید شب بیرحم و
گل مریم و
بیداری شبنم باشیم
…
من و تو خم نه
و در هم نه
و کم هم نه
که می باید با هم باشیم
…
من و تو حق داریم
در شب این جنبش
نبض آدم باشیم
….
من و تو حق داریم
که به اندازه ما هم شده
با هم باشیم
ترانه سرا:
#شهریار_قنبری
خواننده:
#فرهاد
@chekamehsabz🍀
رستنی ها کم نیست
من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
…
گفتنی ها کم نیست
من وتو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم
…
دیدنیها کم نیست
من و تو کم دیدیم
بیسبب از پاییز
جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
…
چیدنی ها کم نیست
من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بیسبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
…
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی بسته واماندیم
…
من و تو کم بودیم
من و تو اما در میدانها
اینک اندازه ما میخوانیم
ما به اندازه ما میبینیم
ما به اندازه ما میچینیم
ما به اندازه ما میگوییم
ما به اندازه ما میروییم
…
من و تو کم نه
که باید شب بیرحم و
گل مریم و
بیداری شبنم باشیم
…
من و تو خم نه
و در هم نه
و کم هم نه
که می باید با هم باشیم
…
من و تو حق داریم
در شب این جنبش
نبض آدم باشیم
….
من و تو حق داریم
که به اندازه ما هم شده
با هم باشیم
ترانه سرا:
#شهریار_قنبری
خواننده:
#فرهاد
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"مادر"
آغوشت
گهواره ایست کهنه
که هنوز ،
امن ترین مامن جهان است
و آژنگ های پیشانی ات
دلبرانه ترین نقش آفرینش
که بوسه را معنا می بخشد
و دستانت با رگهای آبی
آه !
دستانت
سجده گاه هزار باره ی من است
و طنین آرام گامهایت،
دل انگیز ترین
موسیقی هستی ست
که شادمانه به رقص
وامی داردم...
ای زیباترین بارش خلقت!
ای زندگی بخش!
بر من ببار
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
آغوشت
گهواره ایست کهنه
که هنوز ،
امن ترین مامن جهان است
و آژنگ های پیشانی ات
دلبرانه ترین نقش آفرینش
که بوسه را معنا می بخشد
و دستانت با رگهای آبی
آه !
دستانت
سجده گاه هزار باره ی من است
و طنین آرام گامهایت،
دل انگیز ترین
موسیقی هستی ست
که شادمانه به رقص
وامی داردم...
ای زیباترین بارش خلقت!
ای زندگی بخش!
بر من ببار
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
حلالت باد
سرگیجه ی من
که در این گرداب
تو را هنوز عاشقانه سماع می کند
حلالم باد
تمام بی رحمی ات
که پاداش عشق من بود
من تنها ایستادم
با تمام قلبم
و تنی که زخم نوازش های تو را داشت
تا حلالت باشد
این خون تازه که هنوز از زخم هایم جاریست
حلالم باد
این سرگیجه ی سماع
در گرداب خودم
حلالت باد
این فتح بی رحمانه
در گذارت
از جنازه ی تکه تکه ی اعتمادم
حلالت باد !
شعر و خوانش از :
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
سرگیجه ی من
که در این گرداب
تو را هنوز عاشقانه سماع می کند
حلالم باد
تمام بی رحمی ات
که پاداش عشق من بود
من تنها ایستادم
با تمام قلبم
و تنی که زخم نوازش های تو را داشت
تا حلالت باشد
این خون تازه که هنوز از زخم هایم جاریست
حلالم باد
این سرگیجه ی سماع
در گرداب خودم
حلالت باد
این فتح بی رحمانه
در گذارت
از جنازه ی تکه تکه ی اعتمادم
حلالت باد !
شعر و خوانش از :
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
هرباربه رنجی تازه
به تیمار زخمی
که مشتم بر شکستن تابوها میزند
دریافتم حوا....
وسوسه ای در کارنبود
توقهرمان آزادی پروانه رهایی بودی!
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
هرباربه رنجی تازه
به تیمار زخمی
که مشتم بر شکستن تابوها میزند
دریافتم حوا....
وسوسه ای در کارنبود
توقهرمان آزادی پروانه رهایی بودی!
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀