Forwarded from عکس نگار
گاه!
در میانه راه خواب
سر می رسی و
زخمهایم
سر باز می کنند...
من با خود
می اندیشم
ای کاش
جغدی
در انتهای پرسه های شبانه اش
هذیانهای روح خسته ام را
و لبخندی را
که هرگز
از آنِ من نبود,
از دردنامه ی این ذهن بیمار
برباید و
برود!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در میانه راه خواب
سر می رسی و
زخمهایم
سر باز می کنند...
من با خود
می اندیشم
ای کاش
جغدی
در انتهای پرسه های شبانه اش
هذیانهای روح خسته ام را
و لبخندی را
که هرگز
از آنِ من نبود,
از دردنامه ی این ذهن بیمار
برباید و
برود!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بخاطر داری،
روزی را که برای اولین بار صدایم زدی؟؟
تو را نمیدانم
اما من،مست و سرخوش بدون بال پرواز کردم.
دردت بجانم جانان من
دیدی چه زود روزهای قشنگ عاشقی گذشت؟
حال ما مانده ایم و خاطراتی که هم زخمند و هم مرهم
هم دردند و هم درمان
بگذریم
گذشته ها گذشت
این روزها هم میگذرد
امّا
هرگز فراموش نمیکنم
روزهای دونفره ای را که
بدون تو
به تنهایی و تلخی گذشت...
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
روزی را که برای اولین بار صدایم زدی؟؟
تو را نمیدانم
اما من،مست و سرخوش بدون بال پرواز کردم.
دردت بجانم جانان من
دیدی چه زود روزهای قشنگ عاشقی گذشت؟
حال ما مانده ایم و خاطراتی که هم زخمند و هم مرهم
هم دردند و هم درمان
بگذریم
گذشته ها گذشت
این روزها هم میگذرد
امّا
هرگز فراموش نمیکنم
روزهای دونفره ای را که
بدون تو
به تنهایی و تلخی گذشت...
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
آخرین طعم زندگیم،
لبان توست
که
عطر گرم سیب داشت و
آخرین تصویر زندگیم،
نگاه توست
که
بی پروا بود و عاشق
...
آه!
عادلانه نیست!
عادلانه نیست!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
لبان توست
که
عطر گرم سیب داشت و
آخرین تصویر زندگیم،
نگاه توست
که
بی پروا بود و عاشق
...
آه!
عادلانه نیست!
عادلانه نیست!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
جبر چشمانت مجابم کرده آغوشت شوم
دکمه پیراهنت نه،بلکه تن پوشت شوم
موج موهای مرا آشفته میخواهی اگر
آبشاری بر فراز قله ی دوشت شوم
#پریسا_کریمی
@chekamehsabz🍀
دکمه پیراهنت نه،بلکه تن پوشت شوم
موج موهای مرا آشفته میخواهی اگر
آبشاری بر فراز قله ی دوشت شوم
#پریسا_کریمی
@chekamehsabz🍀
بشکنم این قلم خسته و انده زده را
بار دیگر گره از کار دلم بگشایم
سرو باید که ننالد ز هجوم بهمن
چو پرستو به بهاران و چمن باز آیم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بار دیگر گره از کار دلم بگشایم
سرو باید که ننالد ز هجوم بهمن
چو پرستو به بهاران و چمن باز آیم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
گیرم که نمودی مسیر و وطنم را
یا بدانم این تکاپو همگی بهر چه بود
خوب که چی ؟ آخر که چی؟
گیرم که جهان با مغز من هولو گرافیک
یا که دنیا ها با پندارِ من همش موازی
خوب که چی؟ آخر که چی؟
گیرم که پس از صد بیلیون سال
یا که ضربدر هرچه گویی باز قبول
گیرم هرچه شد سهم بهشت یا که جهنم
یا به عیش می گذرد یا که به آتش
خوب که چی؟ آخر که چی؟
گیرم با هبوطی پرت شوم ایستگاه اول
زِ مگس تا آدمیزاد باز رَوَم ایستگاه آخر
خوب که چی؟ آخر که چی؟
خودمانیم،منم جای تو باشم ننمایم وطنی
چون که هرکس با منم رک تر بگوید:
خوب که چی؟ آخر که چی؟!
گر بگیرم باشی هم با من یکی
حال بیا با هم بگوییم :
خوب که چی ؟ آخر که چی؟
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
یا بدانم این تکاپو همگی بهر چه بود
خوب که چی ؟ آخر که چی؟
گیرم که جهان با مغز من هولو گرافیک
یا که دنیا ها با پندارِ من همش موازی
خوب که چی؟ آخر که چی؟
گیرم که پس از صد بیلیون سال
یا که ضربدر هرچه گویی باز قبول
گیرم هرچه شد سهم بهشت یا که جهنم
یا به عیش می گذرد یا که به آتش
خوب که چی؟ آخر که چی؟
گیرم با هبوطی پرت شوم ایستگاه اول
زِ مگس تا آدمیزاد باز رَوَم ایستگاه آخر
خوب که چی؟ آخر که چی؟
خودمانیم،منم جای تو باشم ننمایم وطنی
چون که هرکس با منم رک تر بگوید:
خوب که چی؟ آخر که چی؟!
گر بگیرم باشی هم با من یکی
حال بیا با هم بگوییم :
خوب که چی ؟ آخر که چی؟
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
آوار آدمهای صبحگاه
بر ازدحامبی سرانجام قطار
آوار صدای بی پژواک
دستمال و جوراب و انگشتری
حراج پر هیاهوی رژلب
در میان چهره های خسته ی ۶ عصر
زندگی مان
پوچی رفت و آمدی حشره وار است
در سرگیجه ی خالی شیشه ای کدر
کاش
صاعقه ای
پس لرزه ای
بشکند این بغض خاک خورده را
در گلوی شهر
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
بر ازدحامبی سرانجام قطار
آوار صدای بی پژواک
دستمال و جوراب و انگشتری
حراج پر هیاهوی رژلب
در میان چهره های خسته ی ۶ عصر
زندگی مان
پوچی رفت و آمدی حشره وار است
در سرگیجه ی خالی شیشه ای کدر
کاش
صاعقه ای
پس لرزه ای
بشکند این بغض خاک خورده را
در گلوی شهر
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
من ، با نیمه خالی لیوان مستم
تو کنار تابلو های رز
جوشانده ات را بخور ..
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
تو کنار تابلو های رز
جوشانده ات را بخور ..
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
کجایی؟!
که زمستانِ آغوشِ سردت
بهار را از حافظه ی چشمانم
زدود!
و
چنان یخبندانی بهم رساند
که دیگر
گیاهی
نمی روید از دستانم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
که زمستانِ آغوشِ سردت
بهار را از حافظه ی چشمانم
زدود!
و
چنان یخبندانی بهم رساند
که دیگر
گیاهی
نمی روید از دستانم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
عشاق دوان دوان به پرسش,
ناگاه به هر سوی, دویدند!
گرگان همه در تبِ جنونی
مست از میِ خون, می پریدند!
این خانه که هزم رفته, گویی
در ماتم سرو و یاس و عودند!
میدانی سفله بین که امروز,
دستار به سر, عنان بریدند!
نازک بدنانِ گل صفت را,
در دشتِ عدم ,به گِل کشیدند!
انگار بهار گریه می کرد,
در ماتم غنچه که دریدند!
آن روز دو دل درونِ سینه,
در لجه ی عشق و خون تپیدند!
من نیز قلم به پنجه خشکید,
از اینهمه غم که می رسیدند!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ناگاه به هر سوی, دویدند!
گرگان همه در تبِ جنونی
مست از میِ خون, می پریدند!
این خانه که هزم رفته, گویی
در ماتم سرو و یاس و عودند!
میدانی سفله بین که امروز,
دستار به سر, عنان بریدند!
نازک بدنانِ گل صفت را,
در دشتِ عدم ,به گِل کشیدند!
انگار بهار گریه می کرد,
در ماتم غنچه که دریدند!
آن روز دو دل درونِ سینه,
در لجه ی عشق و خون تپیدند!
من نیز قلم به پنجه خشکید,
از اینهمه غم که می رسیدند!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
گفته بودی موهایم را دوست داری
نوشته بودی لابلای سطر سطر نامه هایت
صدای شعر خواندنم را دوست داری
غزلهایم را ترانه کرده بودی
میخواندی مثل یک آواز عاشقانه
گفته بودی دوستت دارم
گفته بودم دوستت دارم
تا که روزی
دفتر شعر عشق ما زیر باران
در لگد مال پای عابران بیخیال
گم شد،،تکه پاره گل آلود
گفته بودی میمانی
گفته بودم میمانم
نه من هستم
نه تو هستی
ترانه ها ،،شعرها ،،بوسه ها
هیچکدام نیستند
و
باران همچنان میبارد
بر پیکره ی ویران عشق ما
#ترنم
@chekamehsabz🍀
نوشته بودی لابلای سطر سطر نامه هایت
صدای شعر خواندنم را دوست داری
غزلهایم را ترانه کرده بودی
میخواندی مثل یک آواز عاشقانه
گفته بودی دوستت دارم
گفته بودم دوستت دارم
تا که روزی
دفتر شعر عشق ما زیر باران
در لگد مال پای عابران بیخیال
گم شد،،تکه پاره گل آلود
گفته بودی میمانی
گفته بودم میمانم
نه من هستم
نه تو هستی
ترانه ها ،،شعرها ،،بوسه ها
هیچکدام نیستند
و
باران همچنان میبارد
بر پیکره ی ویران عشق ما
#ترنم
@chekamehsabz🍀
نفسی عشق که درد دل من سنگین است
ورقی شعر که بیچاره قلم مسکین است
لب من هیچ به سختی و درشتی نگشود
لیک جام دلم از حرف و سخن خونین است
چشم وا کردم و دیدم نگهش را اما
دست او سرد و دلش با دگر و غمگین است
شعله ی عشق دگر در تن و جانم نفروخت
آنکه می گفت لبت چون عسل و شیرین است
مستی ما به شبی و به تبی وابسته است
آه و افسوس که این قصه دگر ننگین است
فصل پاییزِ منو تو چه خزانی شده است
بارش برگ و تگرگ و غزل و...,رنگین است
نغمه ها خواندم و خواندی,همه افسانه شده ست
حال من ماندم و این دل که سراسر کین است
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ورقی شعر که بیچاره قلم مسکین است
لب من هیچ به سختی و درشتی نگشود
لیک جام دلم از حرف و سخن خونین است
چشم وا کردم و دیدم نگهش را اما
دست او سرد و دلش با دگر و غمگین است
شعله ی عشق دگر در تن و جانم نفروخت
آنکه می گفت لبت چون عسل و شیرین است
مستی ما به شبی و به تبی وابسته است
آه و افسوس که این قصه دگر ننگین است
فصل پاییزِ منو تو چه خزانی شده است
بارش برگ و تگرگ و غزل و...,رنگین است
نغمه ها خواندم و خواندی,همه افسانه شده ست
حال من ماندم و این دل که سراسر کین است
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
"از فروغ برای فروغ"
زندگیم غیر از بودن نیست
باور کن!
من از "تبار خونی گلها" چیزی نمیدانم
زمستانی آمد،
من نبودم
و زمستانی رفت،
و باز هم نبودم.
من در میان دو نبودن،
شیفته بودنی چون او بودم
و امروز که نه دیروز است و نه فردا،
باید از "تبار خونی گلها" چیزی دانست
"تبار خونی گلها میدانید" ؟
#فرزاد_سنایی
زمستان 1386
@chekamehsabz🍀
زندگیم غیر از بودن نیست
باور کن!
من از "تبار خونی گلها" چیزی نمیدانم
زمستانی آمد،
من نبودم
و زمستانی رفت،
و باز هم نبودم.
من در میان دو نبودن،
شیفته بودنی چون او بودم
و امروز که نه دیروز است و نه فردا،
باید از "تبار خونی گلها" چیزی دانست
"تبار خونی گلها میدانید" ؟
#فرزاد_سنایی
زمستان 1386
@chekamehsabz🍀
" جاده عشق "
جاده اے براے ماندن کنار هم
راهے ساده براے ابراز عشق
وانتخابے براے من وتو که
ما شویم
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
جاده اے براے ماندن کنار هم
راهے ساده براے ابراز عشق
وانتخابے براے من وتو که
ما شویم
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
او ز من رنجیده است
آن دو چشم نکته بین و نکته گیر
در من آخر نکته ای بد دیده است !
من چه می دانم که او
با چه مقیاسی مرا سنجیده است !
من همان هستم که بودم ، شاید او
چون مرا دیوانه ی خود دیده است
بیوفایی می کند تا بلکه من
دور از دیدار او عاقل شوم !
او نمی داند که من ، دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای
لحظه ای از یاد او غافل شوم !
#فروغ_فرخزاد
@chekamehsabz🍀
آن دو چشم نکته بین و نکته گیر
در من آخر نکته ای بد دیده است !
من چه می دانم که او
با چه مقیاسی مرا سنجیده است !
من همان هستم که بودم ، شاید او
چون مرا دیوانه ی خود دیده است
بیوفایی می کند تا بلکه من
دور از دیدار او عاقل شوم !
او نمی داند که من ، دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای
لحظه ای از یاد او غافل شوم !
#فروغ_فرخزاد
@chekamehsabz🍀
در این عصری،
که فقرِ کودکانِ پاک سیرت را
کنارِ سفره یِ بی نان، نمی فهمند
در این نسلی،
که بذرِ خواستن هایِ نگاهِ مهرَانگیز را
درونِ ذهنِ بیمارش، نمی کارند
در این فصلی، که آبادی و آرامش
به نابودی و فرسایش نمی چَربَد
و بر پندار انسان،
تازیانِ سرنوشت و نامُرادی هاست
در این شهری که جان در بندِ زندانَ است
و آزادی پس از زندان، واهی اَست
و انسانی که عاشق اَست
درونِ عمقِ آئینه، میانِ بطنِ دل گُم اَست
در این فِقدانِ آگاهی و آزادی
که از باور زُدود احساسِ شادابی
تو با افکارِ نامیزان و بی ایمان
به رویِ سنگفرشِ سینه هامان
چشمه هایِ عشقِ جوشان را نخواهی دید
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
که فقرِ کودکانِ پاک سیرت را
کنارِ سفره یِ بی نان، نمی فهمند
در این نسلی،
که بذرِ خواستن هایِ نگاهِ مهرَانگیز را
درونِ ذهنِ بیمارش، نمی کارند
در این فصلی، که آبادی و آرامش
به نابودی و فرسایش نمی چَربَد
و بر پندار انسان،
تازیانِ سرنوشت و نامُرادی هاست
در این شهری که جان در بندِ زندانَ است
و آزادی پس از زندان، واهی اَست
و انسانی که عاشق اَست
درونِ عمقِ آئینه، میانِ بطنِ دل گُم اَست
در این فِقدانِ آگاهی و آزادی
که از باور زُدود احساسِ شادابی
تو با افکارِ نامیزان و بی ایمان
به رویِ سنگفرشِ سینه هامان
چشمه هایِ عشقِ جوشان را نخواهی دید
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
انگار خواب را با "خ" خریت در دفتر مشقهای کلاس روزمرگیهامان نوشتیم،
انگار بیداری را اصلا هیچگاه کسی سرمشقمان نکرده،
انگار نفرین مادربزرگها دارد کارگر می افتد: خواب به خواب بری
چقدر در خواب راه میرویم، رانندگی میکنیم، چقدر حرف میزنیم اما هیچ وقت نمیگوییم خواب میبینیم..
نه دیگر کشتی نوح جا دارد نه قایق سهراب، اصلا باران سر قهر دارد با زمین و واژه ها با من
اراجیف را خواهم بافت خدا کند اندازه تنم شود تا در زمستان سکوت یخزده بپوشم که سخت میترسم از این روزهایم، که در دل بهار و سپس تابستان، زمستان سرد واژه ها را تجربه کنم.
"من قلم دارم پس هستم " این شعاری شده است فقط برایم
فردا که از مراسم خاکسپاریم برگشتم فکری خواهم کرد،آخر مراسم ختمم باید با شکوه باشد مراسمی که در آن فروغ خواهند خواند و بامداد و اندکی از مولوی هم و البته سعدی
خواب به تمام چشمهایم یورش برده است و من خوابم نمی آید چرا که نمیدانم با کدام "خ" باید خواب را نوشت.
ساعتی برای کوک کردن هم ندارم و خروسی برای بیداری، پس شاید خواب به خواب بروم...
راستی اینجا خاکی غریب است پس قایقش کو.....
"گودو نویسی های شبانه من"
#فرزاد_سنایی
@chekamehsabz🍀
انگار بیداری را اصلا هیچگاه کسی سرمشقمان نکرده،
انگار نفرین مادربزرگها دارد کارگر می افتد: خواب به خواب بری
چقدر در خواب راه میرویم، رانندگی میکنیم، چقدر حرف میزنیم اما هیچ وقت نمیگوییم خواب میبینیم..
نه دیگر کشتی نوح جا دارد نه قایق سهراب، اصلا باران سر قهر دارد با زمین و واژه ها با من
اراجیف را خواهم بافت خدا کند اندازه تنم شود تا در زمستان سکوت یخزده بپوشم که سخت میترسم از این روزهایم، که در دل بهار و سپس تابستان، زمستان سرد واژه ها را تجربه کنم.
"من قلم دارم پس هستم " این شعاری شده است فقط برایم
فردا که از مراسم خاکسپاریم برگشتم فکری خواهم کرد،آخر مراسم ختمم باید با شکوه باشد مراسمی که در آن فروغ خواهند خواند و بامداد و اندکی از مولوی هم و البته سعدی
خواب به تمام چشمهایم یورش برده است و من خوابم نمی آید چرا که نمیدانم با کدام "خ" باید خواب را نوشت.
ساعتی برای کوک کردن هم ندارم و خروسی برای بیداری، پس شاید خواب به خواب بروم...
راستی اینجا خاکی غریب است پس قایقش کو.....
"گودو نویسی های شبانه من"
#فرزاد_سنایی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
تمام کودکیمان را
در کیسه ای از حسرت
دور ریختیم...
اینک!
کودکانی کهنسالیم
دلخوش
به ارمغانهایی
که از آنِ ما
نیست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تمام کودکیمان را
در کیسه ای از حسرت
دور ریختیم...
اینک!
کودکانی کهنسالیم
دلخوش
به ارمغانهایی
که از آنِ ما
نیست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀