#عکسواره
در ترجمانِ بریلِ ظلمت،
آسمان آبی است همچنان،
درختان سبز،
و فردا سپید...
نگاهم امّا،
به رنگ خون است
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
در ترجمانِ بریلِ ظلمت،
آسمان آبی است همچنان،
درختان سبز،
و فردا سپید...
نگاهم امّا،
به رنگ خون است
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
چشمانم ،
بر رویاهایم بسته است،
در همان نگاه خونین اما،
آینده روشن است...
#پگاه_سنایی
@chekamehsabz🍀
چشمانم ،
بر رویاهایم بسته است،
در همان نگاه خونین اما،
آینده روشن است...
#پگاه_سنایی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سرخی خون من
غروب روزگار توست
که بر نگاه ما شتک زده
ما خورشید قلابی قدرتت را
با زخمهایمان
بر خاک نشانده ایم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
سرخی خون من
غروب روزگار توست
که بر نگاه ما شتک زده
ما خورشید قلابی قدرتت را
با زخمهایمان
بر خاک نشانده ایم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
در بی قانونی خفاش ها خفته بودیم
چشم دیدن
چشم تر مارا هم نداشتند
در خیزش بر تاریکی
به عزم رقص برخاستیم
به تعزیر آن همه خورشید که درما
می سوخت
پنجه بر چشم ها ساییدند
اما
به شکوه زرد کوه
که در زاینده رود جاریست
خونی که از چشم ما جاری شد
باز باغ را سبز خواهد کرد
#محسن_شریفی
@chekamehsabz🍀
در بی قانونی خفاش ها خفته بودیم
چشم دیدن
چشم تر مارا هم نداشتند
در خیزش بر تاریکی
به عزم رقص برخاستیم
به تعزیر آن همه خورشید که درما
می سوخت
پنجه بر چشم ها ساییدند
اما
به شکوه زرد کوه
که در زاینده رود جاریست
خونی که از چشم ما جاری شد
باز باغ را سبز خواهد کرد
#محسن_شریفی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
باغ گلزار هم باشد
زخم خورده ایم از تیغ روزگار
چشم و دلم خون میخورد و خون میچکد
در این کارزار روزگار
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
باغ گلزار هم باشد
زخم خورده ایم از تیغ روزگار
چشم و دلم خون میخورد و خون میچکد
در این کارزار روزگار
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
میخواست ایمان بیاورد
به قدرت خون و باران
میخواست در نگاه چلچله ها
بهار را به تماشا بنشینید
در هجوم کرکسان
چشمهایش را بخشید به آسمان
به روشنایی مهتاب
با خیال رهایی زمین از سیاهی مطلق
.....
باران بارید
خون بارید
و خیابان برای اندوه دخترک سخت گریست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
میخواست ایمان بیاورد
به قدرت خون و باران
میخواست در نگاه چلچله ها
بهار را به تماشا بنشینید
در هجوم کرکسان
چشمهایش را بخشید به آسمان
به روشنایی مهتاب
با خیال رهایی زمین از سیاهی مطلق
.....
باران بارید
خون بارید
و خیابان برای اندوه دخترک سخت گریست
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
اندوه زیستن
پروانه ها از آستینش بالا می روند
از دامن چین چین خاتون می نویسد
از عشق پادشاه دلتنگ
معشوقه اش را میان تاریخ می بوسد
ریشه ی سکوت،
در چشمهایش جاری ست
سیگارش بوی باروت می دهد و
فندک می اندیشد.
انسان پیچیده ای ست.
لبه ی پرتگاه می رقصد
پونه ها را می چیند
در گورستان،
تمام استخوان های بلعیده را می شناسد
و هنوز شاهد داستان کوتاه زیستن است.
انسان پیچیده ای ست
و چه چیزهای غمگینی
به زیبایی جهان می افزاید.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
اندوه زیستن
پروانه ها از آستینش بالا می روند
از دامن چین چین خاتون می نویسد
از عشق پادشاه دلتنگ
معشوقه اش را میان تاریخ می بوسد
ریشه ی سکوت،
در چشمهایش جاری ست
سیگارش بوی باروت می دهد و
فندک می اندیشد.
انسان پیچیده ای ست.
لبه ی پرتگاه می رقصد
پونه ها را می چیند
در گورستان،
تمام استخوان های بلعیده را می شناسد
و هنوز شاهد داستان کوتاه زیستن است.
انسان پیچیده ای ست
و چه چیزهای غمگینی
به زیبایی جهان می افزاید.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
گرچه خاموشترین
عنصر این قرن منم
تو بگو
با چه سخن با چه زبان
فریادی
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
گرچه خاموشترین
عنصر این قرن منم
تو بگو
با چه سخن با چه زبان
فریادی
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
چرخ می زنم
سرودخوانان
چون قاصدکی رها
در آغوش باد!
با چشمهای تو
هفت رنگ رنگین کمان را
لمس می کنم
و با چشمانم
خاطره هایت را می بارم
خونین...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چرخ می زنم
سرودخوانان
چون قاصدکی رها
در آغوش باد!
با چشمهای تو
هفت رنگ رنگین کمان را
لمس می کنم
و با چشمانم
خاطره هایت را می بارم
خونین...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
انتطار ...انتظار ...انتظار
سر نمیرسی بیگاه؟؟
این آشیانه
اشتیاق تازه شدن دارد
آشیانه ای که بار غمش را
هیچ درختی دیگر، به دوش نمیگیرد.
روی تخم چشمهایم خوابیده ام
در اشیانه ای که هر سال
جغد های تاریکی به بار می آورد
مگر اینبار
خورشید را به طلوع بکشی
لباسهای سیاهم را از تنم درآوری
در آوری
درآیی
و ببینی
در جای دندان های تقویم بر بدنم
سبزه ریخته ام
به امید بهاری که میآوری...!!!!
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
انتطار ...انتظار ...انتظار
سر نمیرسی بیگاه؟؟
این آشیانه
اشتیاق تازه شدن دارد
آشیانه ای که بار غمش را
هیچ درختی دیگر، به دوش نمیگیرد.
روی تخم چشمهایم خوابیده ام
در اشیانه ای که هر سال
جغد های تاریکی به بار می آورد
مگر اینبار
خورشید را به طلوع بکشی
لباسهای سیاهم را از تنم درآوری
در آوری
درآیی
و ببینی
در جای دندان های تقویم بر بدنم
سبزه ریخته ام
به امید بهاری که میآوری...!!!!
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
چاه چشمانت
گلوله را حبس میکند به عمق
راستی
چگونهای در فراق اشک
این چکیدهی حزن
این بدیل خون
چون انگبین شیرین شیرین
چون هجای آزادی خونین،خونین
که میریزد با وقار...
بگو که چشمهها در چشمت خشکیدهاند
بگو از حبس مزهی نور...
بگو از این غشا شکستهی رویا...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
چاه چشمانت
گلوله را حبس میکند به عمق
راستی
چگونهای در فراق اشک
این چکیدهی حزن
این بدیل خون
چون انگبین شیرین شیرین
چون هجای آزادی خونین،خونین
که میریزد با وقار...
بگو که چشمهها در چشمت خشکیدهاند
بگو از حبس مزهی نور...
بگو از این غشا شکستهی رویا...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
عشق یعنی رویش از اعماق ترس
گاه در جنگل, گهی در شوره زار
عشق هم آوا شدن با هستی ست
گاه در آرامش و گه کارزار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
گاه در جنگل, گهی در شوره زار
عشق هم آوا شدن با هستی ست
گاه در آرامش و گه کارزار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
داغ
زمین سرد
فرزندان خود را می بلعد و
استخوانهای تو میان جاده های در هم پیچیده ، لاله می شوند.
چقدر ترس دارم
در دوزخ هم جوانِ مرده را ، مادر نباشد.
می ترسم از فردا
که فکر بلعیدن امروز است.
می ترسم از سهم کم دیدنت
چیزهای ناگفته را، مرگ را مادر شنید...
نعره های این تازیانه بر پوستِ آسمان
ردی ست به پهنای مردن.
می ترسم
از اینگونه خلوت شدن جهان
از تماشای سکوت.
این سو روزنه های دلتنگی
آن سو بوسه های آفتاب
می ترسم از رویاهایی که تو را به غارت می برند.
تو حق داری بدانی
پشت پلکهایم زمستان است.
می ترسم
می ترسم
می ترسم
در دوزخ هم جوانِ مرده را
مادر نباشد.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
زمین سرد
فرزندان خود را می بلعد و
استخوانهای تو میان جاده های در هم پیچیده ، لاله می شوند.
چقدر ترس دارم
در دوزخ هم جوانِ مرده را ، مادر نباشد.
می ترسم از فردا
که فکر بلعیدن امروز است.
می ترسم از سهم کم دیدنت
چیزهای ناگفته را، مرگ را مادر شنید...
نعره های این تازیانه بر پوستِ آسمان
ردی ست به پهنای مردن.
می ترسم
از اینگونه خلوت شدن جهان
از تماشای سکوت.
این سو روزنه های دلتنگی
آن سو بوسه های آفتاب
می ترسم از رویاهایی که تو را به غارت می برند.
تو حق داری بدانی
پشت پلکهایم زمستان است.
می ترسم
می ترسم
می ترسم
در دوزخ هم جوانِ مرده را
مادر نباشد.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
میان ماندن و رفتن
سرگردانی!
عشق اساطیری من!
و خاک,
پیوسته تو را می خواند ...
در چشمهایت,اما
دو پرستوی کوچنده,
دم جنبان,
بی قراری می کنند...
بیا که این قصه
پایانی ندارد!
تنها آرامش این روزگار خاکستری
دستان مشتاق ماست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سرگردانی!
عشق اساطیری من!
و خاک,
پیوسته تو را می خواند ...
در چشمهایت,اما
دو پرستوی کوچنده,
دم جنبان,
بی قراری می کنند...
بیا که این قصه
پایانی ندارد!
تنها آرامش این روزگار خاکستری
دستان مشتاق ماست....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
هیاهوی مترو با بوی مانده ی خستگی مسافران
یا هیاهوی کافه
با بوی مانده ی قهوه و سیگار
فرقی نمی کند
وقتی
درون تو
سیاهچاله ای ست
که هر صدایی را درونش
می کشد
من در بی صدایی خود گم شدم
مثل جنازه ی سنگی ستاره ای که
میلیون ها سال پیش
مرده است
اما هنوز روی زمین
آدمها به روشنی اش دل خوش می کنند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
یا هیاهوی کافه
با بوی مانده ی قهوه و سیگار
فرقی نمی کند
وقتی
درون تو
سیاهچاله ای ست
که هر صدایی را درونش
می کشد
من در بی صدایی خود گم شدم
مثل جنازه ی سنگی ستاره ای که
میلیون ها سال پیش
مرده است
اما هنوز روی زمین
آدمها به روشنی اش دل خوش می کنند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
دوست دارم بنویسم از خود
گاه به گاهی
که چگونه است مردی
چلیپانشین
پسِ پژواکِ جیرجیرک
میشنود
سودایِ سرود خواندنِ مرگش را
صلیب منتظر است.
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
گاه به گاهی
که چگونه است مردی
چلیپانشین
پسِ پژواکِ جیرجیرک
میشنود
سودایِ سرود خواندنِ مرگش را
صلیب منتظر است.
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (مرجانه جعفریان)
و
شاخه ای را مانم
که در نفیر سرما
جوانه هایش را
پنهان می کند
در آغوش کم جانش
تا بهار!
که مرگ ابتدای
روییدن است....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
شاخه ای را مانم
که در نفیر سرما
جوانه هایش را
پنهان می کند
در آغوش کم جانش
تا بهار!
که مرگ ابتدای
روییدن است....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
امیدهای واهی حافظ
به شکر آنکه پرده برافکند روز وصال
کدام وصال!
شبروان خیال
در دود خاکستری سیگار
سرفه می کنند
و در زیر سیگاری کافه می میرند
این دیوان کهنه ی حافظ را
روی میز چوبی کافه
تا به حال
چند دست امیدوار ورق زده اند!
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
مرا استاد حتی الف قامت دوست یاد نداده بود
دل به چه خوش می کنم
به دروغ های دلپذیر شعر
که از احسن اوست اکذب او؟
ثانیه ها در فنجان خالی می خشکند
و صدای موسیقی کافه
به روح خسته ام تجاوز می کند!
فاعلاتن مفاعلن فع لن
کوکب بخت مرا
کدام منجم در کدام دریای بی سرانجام
غرق کرده بود
نه باد شرطه ای درکار است
و نه
دیدار آشنایی
قطره های جوهر خودکار
به تلخ ترین گلایه ها
در دفتر خاطرات دفن می شود
و حافظ
کز می کند در قاب کاغذی دیوانش
سیگاری آتش می زند
و با نگاه خالی اش
به من خیره می شود
زبان خامه ندارد....
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
به شکر آنکه پرده برافکند روز وصال
کدام وصال!
شبروان خیال
در دود خاکستری سیگار
سرفه می کنند
و در زیر سیگاری کافه می میرند
این دیوان کهنه ی حافظ را
روی میز چوبی کافه
تا به حال
چند دست امیدوار ورق زده اند!
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
مرا استاد حتی الف قامت دوست یاد نداده بود
دل به چه خوش می کنم
به دروغ های دلپذیر شعر
که از احسن اوست اکذب او؟
ثانیه ها در فنجان خالی می خشکند
و صدای موسیقی کافه
به روح خسته ام تجاوز می کند!
فاعلاتن مفاعلن فع لن
کوکب بخت مرا
کدام منجم در کدام دریای بی سرانجام
غرق کرده بود
نه باد شرطه ای درکار است
و نه
دیدار آشنایی
قطره های جوهر خودکار
به تلخ ترین گلایه ها
در دفتر خاطرات دفن می شود
و حافظ
کز می کند در قاب کاغذی دیوانش
سیگاری آتش می زند
و با نگاه خالی اش
به من خیره می شود
زبان خامه ندارد....
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
تو
از دل تاریخ دلدادگان
می آیی
از آن کوچه که
چشمها و لبها
به بغضی
می گریند!
و سادگی
ردای آزادگیست
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
از دل تاریخ دلدادگان
می آیی
از آن کوچه که
چشمها و لبها
به بغضی
می گریند!
و سادگی
ردای آزادگیست
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀