🌈🍀چکامه سبز🤍💚
216 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
از زن به زنانی می‌نویسم که صلح  لقمه نانی ست پر چارقد هایشان

آزادی دامنی است گلدار بر قامتشان
عشق رنجیست به وسعت جنگ های ناتمام

نگاهشان  باران مهر است
که لایه های غم را می شوید

برای دریای متلاطم یک روح
برای ساحل آرامش
شن های ریز عشق میشوند

زن حریر ململ بقچه امید است

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀
نمی چکند اشکهایم
شعله می شوند
خون جاری ست
از بلندای دماوند
از دهان به آتش گشوده ی تفتان
از خروش پاک سیروان
از لابه لای ورق های دیوان حافظ
و خورشید هر غروب
بر جنازه ی خونین نوجوانی
شاهرگش را می برد
آه ایرانم
از جای هر گلوله و ترکش قدیمی و تازه
برتنت
چشمه ی خون می جوشد و من
با تو گیسو می برم و فریاد می زنم
و اشک نه
آتش می جهد از چشمانم
شاید تو دوباره
ققنوس وار
جوان زاده شوی

#مریم_ک

@chekamehsabz🍀
گویم وطن....
دیگر چه به جامانده از وطن؟
آری
همان که بر خوان نعمتش
به چپاول خزیده‌اید
آری شما دهان به سینه‌ی شیطان گرفته‌اید
نرهای سربه مهر
با زوزه ی خشاب
هر لحظه هر زمان
تاریک کرده‌اید 
فصل بقاء ما...

هم‌بند من بیا
اینک تو هم بگو
با آن دهان پرشده از خاک وخون بگو

از کوههای خم شده
از لاله‌ها که سر
بر آستان زمین
واژگون شدند

از چارپایه‌ها
که آسان و بی‌درنگ
از زیر پای زندگی ما کشیده شد
از این تب حزین که بیرون نمی‌رود
از شب ،سیاهیِ بی‌انتها بگو


ما منتشر شده از عمق فاجعه
در هر نفس به فکر رهیدن ز دردها
در هر نشانه به خیال امیدها
در ما مجال زندگی از دست رفته است
ما مرگ را به دعا سجده می‌کنیم

ای نیشتر بترس...
این بند،بندِ ما
لبریزتر شده از خشم و رنج ما
با اولین شکاف
در خون سرخ ما
تو غرق می‌شوی
تو غرق می‌شوی...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀

                         
می بوسمت یک روز در میدان آزادی
می بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد
می بوسمت وقتی صدای تیرها خوابید
می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد
 
می بوسمت پای تمام چوبه های دار
وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد
وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست
وقتی که او هم بال و پر در آسمان دارد
 
می بوسمت پشت در سلول ها وقتی
بوی شکنجه از در زندان نمی آید
وقتی که زخمی روی تن هامان نمی خندد
وقتی که از چشمانمان باران نمی آید
 
می بوسمت وقتی پلیس ضد شورش هم
یکرنگ با مردم سرود صلح می خواند
وقتی که نان عده ای اعدام گندم نیست
در مزرعه، گندم سرود صلح می خواند
 
من آرزوهای خودم را با تو می بینم
وقتی کنارم در خیابان راه می آیی
وقتی که شال سبز تو در باد می رقصد
یک روز می بوسم تو را بانوی رویایی
 
آغوش تو بوی بهاری سبز را دارد
تو دختری از جنس باران های خردادی
می بوسمت!می بوسمت!می بوسمت ای عشق
می بوسمت یک روز در میدان آزادی

#امیررضا_وکیلی

@chekamehsabz🍀
به سرجوخه دندان طلای دهان چرک

نیازی نیست

خود فریاد خواهم زد :
آتش...

به مداح تریاکیِ زرزر کنان
نیازی نیست

گور هم نمیخواهم،

گورتان را گم کنید..


#افشین_د


@chekamehsabz🍀
حوصله‌اش را ندارد،
گویی در اعماق خویش
بوگارت را به خاطر او
در کاسابلانکا
جا گذاشته...

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
دیگر
صدایت نمی زنم
سنگین شده
فاصله ها
چون روسری
بر سرم....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
ما امیدوارترین افسردگان جهانیم

#آشغالهای_دوست_داشتنی

@chekamehsabz🍀
رنج می کشم
تنها
و می خندم
در میدان!
باشد که عشاق
دستهای یکدیگر را
پیدا کنند
باز!

...

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
کافه
پر از زندگی بود
پر از
لبخندهای منتظر!
و
دستهای سرد خالیمان
در جستجوی رفاقت!
...

بی چشم‌های درشت قهوه‌ای ات
قهوه کارساز نیست دیگر
و من
نقش می کنم
چشمانت را
بر پنجره های بخار گرفته
....
در کوچه های  فریاد
جایت چقدر خالیست !
...
در سینه ام قلبی
هر تپشش را
خون می گرید
با یادت
و
باران
نغمه های رمزآلودش را
باز هم می بارد
بر جوی تشنه
بعد از ما...

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
Mahi Kenare Rood
Mohsen Chavoshi
ماهی کنار رود
از غصه مرده بود...

#محسن_چاووشی

@chekamehsabz🍀
"رنگین کمان"


صد بار من می خوانمت از نو
هر روز تو تازه تری از پیش
صد بار می گویم خداحافظ
اما سلامت می دهم در خویش

ای آبی خوشرنگ شیرینم
این سبز،بی تو مشکی است یکسر
وین آسمان سرمه ایم را 
چشمان تو بگرفته اش در بر

وقتی که دریا ارغوانی است
هنگام کوچ مهر در کهسار
وقت سلام نقره فام ماه
می خوانمت ای عشق دیگر بار

خورشید لبخندت طلایی رنگ
بر من بتاب ای ارمغان ناب
این قلب سرکش بی قرار تست
این سرخگون وحشی بی تاب

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
از پهنه های پر تپش
بیتاب اما پر کشش
باز آن صدای نازنین
از دور می خواند مرا
باز آن سرود , آن گردباد
از خانه می روبد مرا
در کوچه می راند مرا
هر گوشه می کوبد مرا
این سو و آن سو می برد
مشتاق عطری آشنا
دنبال آن بو می برد
هردم که می افتم ز پا
باز آن نوای آتشین
مغرور می خواند مرا
آن کوهه کوهه موج موج
سر در نشیب رو اوج
با جان می آمیزد مرا
تا عاقبت در ساحلی
فارغ ز خیز و خوابها
خاموش بنشاند مرا
آن بحرِ گویا, بی صدا
پر شور می خواند مرا...


@chekamehsabz🍀
رد طناب
بر گلوی سحرگاه
ضربه
به چهارپایه ی چوبین
و آخرین رعشه های تن
سقوط از دمپایی پلاستیکی واژگون
استخوان گلوی خورشید
شکسته است
و آسمان هر صبح
خون بالا می آورد

#مریم_ک

@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قطعه《یاد آر》
#محمد_معتمدی
شاعر: #علی_اکبر_دهخدا


در روز ۲۲ جمادی الاولی ۱۳۲۶ قمری مرحوم میرزا جهانگیرخان شیرازی رحمه‌الله علیه، یکی از دو مدیر صور اسرافیل، را قزاق‌های محمدعلی شاه دستگیر کرده به باغ شاه بردند و در ۲۴ همان ماه در همان جا او را به طناب خفه کردند. بیست و هفت هشت روز دیگر چند تن از آزادیخواهان و از جمله مرا از ایران تبعید کردند و پس از چند ماه با خرج مرحوم مبرور ابوالحسن خان معاضدالسلطنه پیرنیا بنا شد در ایوردن سوئیس روزنامه صور اسرافیل طبع شود.

در همان اوقات شبی مرحوم میرزا جهانگیرخان را به خواب دیدم در جامه سپید (که عادتاً در تهران در بر داشت) و به من گفت: «چرا نگفتی او جوان افتاد؟» من از این عبارت چنین فهمیدم که می‌گوید: چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟ و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: «یادآر ز شمع مرده، یادآر!» در این حال بیدار شدم و چراغ را روشن کردم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمط ذیل را ساختم، و فردا گفته‌های شب را تصحیح کرده و دو قطعه دیگر بر آن افزودم و در شماره اول صوراسرافیل منطبعه ایوردن سوئیس چاپ شد.

@chekamehsabz🍀
"یاد آر زشمع مرده یادآر"

ای مرغ سحر! چو این شب تار / بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار / محبوبه‌ی نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار / و اهریمن زشت‌خو حصاری
یادآر ز شمع مرده یادآر
ای مونس یوسف اندرین بند / تعبیر عیان چو شد ترا خواب
دل پر ز شعف، لب از شکرخند / محسود عدو، به کام اصحاب
رفتی برِ یار و خویش و پیوند / آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند / در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرّم / ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم / آفاق، نگار خانه‌ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم / تو داده ز کف زمام تمکین
زآن نوگل پیشرس که در غم / ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی فسرده، یاد آر
ای همره تیهِ پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود
وآن شاهد نغز بزم عرفان / بنمود چو وعدِ خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان / هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناهِ قوم نادان / در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جان سپرده ، یاد آر
چون گشت ز نو زمانه آباد / ای کودک دوره‌ی طلائی
وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا ، خدائی
نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد، / گِل بست زبان ژاژخائی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حق ستائی
پیمانه‌ی وصل خورده یاد آر‌

#علی_اکبر_دهخدا

@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (م ج)
"آهای خبردار"

آهای خبردار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
خوابی یا بیدار

تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک

یه نفر داره
جار میزنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه‌ ی من
شده‌ ای آوار

از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من

از گلوی من
دستاتُ بردار

کوچه‌ های شهر
پُرِ ولگرده
دل پُرِ درده
شب پر مَرد و
پُرِ نامرده

آهای خبردار
آهای خبردار
باغ داریم تا باغ
یکی غرق گل
یکی پُرِ خار

مرد داریم تا مرد
یکی سَرِ کار
یکی سَرِ بار
آهای خبردار
یکی سَرِ دار

توی کوچه‌ ها
یه نسیم رفته
پیِ ولگردی
توی باغچه ‌ها
پاییز اومده
پی نامردی

توی آسمون
ماهُ دق میده
ماهُ دق میده
دردِ بی دردی

پاییز اومده
پاییز اومده
پی نامردی
یه نسیم رفته
پی ولگردی

تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک

یه نفر داره
جار میزنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه‌ ی من
شده‌ ای آوار

از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من

از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من

از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من

#همایون_شجریان

@chekamehsabz🍀
Ahay Khabardar
Homayoun Shajarian
مرد داریم تا مرد
یکی سَرِ کار
یکی سَرِ بار
آهای خبردار
یکی سَرِ دار....

#همایون_شجریان

@chekamehsabz🍀
صیاد نان باشی وشکارشوی
در حین مردنت به زندگی دچار شوی
مابین زوزه وحشی هزاران گرگ
باگلویی که بوسیدش آزادی
یک ترانه ازهزار شوی
ما مرده ایم در همخوابی سکوت
ما روسپیان هم آغوش با ننگیم
ببین برادرمان برسردار میرقصد
ما خائنان اجنبی پرست این جنگیم
یکی به جرم شادی، یکی به جرم آزادی کلام
یکی زدرد نان، یکی زتلمبار قسطهای وام
یکی که نه نان داردو نه دندان دارد
بادختر آبستن زندانیش میشود تمام
مانقطه های سر خط این داستانیم
سرفصل این قصه گیسوان ژینا بود
حتی خدا با آنهمه مهربانیش
هم با ما بودو هم با آقا بود
کجایی فروغ؟ آینه نمانده
بگو نجات دهنده در کدامین گور است؟
من در سکوت باشم و باران بزند
هرروز داغ عزیزی....نفس کشیدنم زور است

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
می پندارم!
هرآنچه نیک است
ریشه در "عشق "دارد
و هرآنچه پلید
ریشه در "جهل"
و ما !
یک به یک
رسولانی هستیم
که کتابمان
چگونه اندیشیدن ماست!
و مکتبمان
چگونه زیستن ما!
...

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀