#عکسواره
از تیر نگاه
تا تیر روزگار...
بر پیکر زمین و زمان
خستهام !
من
در مرکز زمین و خود
ایستادهام !
اگر؛
از آسمان تیر ببارد
حتی...
من
در تیررس زمان
نشستهام !
من زادهی تیرم
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
از تیر نگاه
تا تیر روزگار...
بر پیکر زمین و زمان
خستهام !
من
در مرکز زمین و خود
ایستادهام !
اگر؛
از آسمان تیر ببارد
حتی...
من
در تیررس زمان
نشستهام !
من زادهی تیرم
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
از جمجمه کودک میکروسفال
تا فشار توده مغزی سالخورده ای
خمیدگی زمان و فضا
کرنش به تیر رس قضای توست
از عدم با کون صدایم زدی
از زخم هایم مپرس
که
هزاران اشک در مویه هایم
سرگردان الرحیل توست
ای یگانه حاکم مدعی
عهدی به سابقه الست
میان من و توست
#محسن_شریفی
@chekamehsabz🍀
از جمجمه کودک میکروسفال
تا فشار توده مغزی سالخورده ای
خمیدگی زمان و فضا
کرنش به تیر رس قضای توست
از عدم با کون صدایم زدی
از زخم هایم مپرس
که
هزاران اشک در مویه هایم
سرگردان الرحیل توست
ای یگانه حاکم مدعی
عهدی به سابقه الست
میان من و توست
#محسن_شریفی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
گلهای مرده
آخرین نفس جغد
و پروانه ای که من کشتهام
به دست رنج
رحم طبیعت است
ظلم
دل نبند
به سخاوت ترازوی عدالت
آموخته ، سوخت آزموده را
که پیدا نشود
درهای پشت دیوار
به پایان شب امید نیست
اینگونه روزگار
روزش مرده است
رنج خاطرات
زیر پای سرم میچرخد
چارپایه میخندد
در تاریکترین روز بی آغاز
و نیوتن میبارد
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
گلهای مرده
آخرین نفس جغد
و پروانه ای که من کشتهام
به دست رنج
رحم طبیعت است
ظلم
دل نبند
به سخاوت ترازوی عدالت
آموخته ، سوخت آزموده را
که پیدا نشود
درهای پشت دیوار
به پایان شب امید نیست
اینگونه روزگار
روزش مرده است
رنج خاطرات
زیر پای سرم میچرخد
چارپایه میخندد
در تاریکترین روز بی آغاز
و نیوتن میبارد
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
رکب عشق را خورده ایم
با سینه بندی تهی...
و آماسیده لب رُژِ قرمز خونی،
و هرم نفس های داغ پیاپی،
رکب عشق را خورده ایم
در تختخوابی به پهنای هوس
پیچیده....
و لمس کرده ایم
یکی شدن را،
و سپس...
و اما بعد...
در دو سوی پرتگاه تختخواب خوابیده ایم
رکب عشق را خورده ایم
و در پی سوم شخص مفرد
قفل ها گشوده ایم
و تنها...
وتنها...
زیر یک سقف خوابیده ایم
رکب عشق را خورده ایم
با گل های سرخ در مسیر باد
از بچه های چهارراه سعادت آباد
#فرزادسنایی
#اروتیک
#تابستان داغ1401
@chekamehsabz🍀
با سینه بندی تهی...
و آماسیده لب رُژِ قرمز خونی،
و هرم نفس های داغ پیاپی،
رکب عشق را خورده ایم
در تختخوابی به پهنای هوس
پیچیده....
و لمس کرده ایم
یکی شدن را،
و سپس...
و اما بعد...
در دو سوی پرتگاه تختخواب خوابیده ایم
رکب عشق را خورده ایم
و در پی سوم شخص مفرد
قفل ها گشوده ایم
و تنها...
وتنها...
زیر یک سقف خوابیده ایم
رکب عشق را خورده ایم
با گل های سرخ در مسیر باد
از بچه های چهارراه سعادت آباد
#فرزادسنایی
#اروتیک
#تابستان داغ1401
@chekamehsabz🍀
می بینم
سایه ام را
دور می شود
به دنبال ردپایت
ماشه را می چکانم!
و شلیک!
بر میان جمجمه ام
این مرگ باید تازه بماند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
سایه ام را
دور می شود
به دنبال ردپایت
ماشه را می چکانم!
و شلیک!
بر میان جمجمه ام
این مرگ باید تازه بماند
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
شب خودش را به شیشه چسبانده
و سکوت مهتابی پنجره
از پرتگاه خاطره ات
سر می خورد
کجای بیخوابی ام تو را
گریه کنم
بر پلکهایی که تسلیم نمی شود
تا چشمهایی که تو را می جویند
بوی تنت
روی تار و پود این بستر
سماع می کند
و من
در خیالت می چرخم
می چرخم
می چرخم
و در سرگیجه ی این گرداب
به تیره ترین پرتگاه روحم پرتاب می شوم
آه
با من بگو
چگونه می شود
چگونه می شود
تو را از خاطر برد
تویی که منی
و چون رگهایم
در من گره خورده ای
در سکوت خاکستری ات
آنسوی شهر
نفسی عمیق بکش
صدای نفس هایت را هنوز
در گودی گردنم
حس می کنم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
و سکوت مهتابی پنجره
از پرتگاه خاطره ات
سر می خورد
کجای بیخوابی ام تو را
گریه کنم
بر پلکهایی که تسلیم نمی شود
تا چشمهایی که تو را می جویند
بوی تنت
روی تار و پود این بستر
سماع می کند
و من
در خیالت می چرخم
می چرخم
می چرخم
و در سرگیجه ی این گرداب
به تیره ترین پرتگاه روحم پرتاب می شوم
آه
با من بگو
چگونه می شود
چگونه می شود
تو را از خاطر برد
تویی که منی
و چون رگهایم
در من گره خورده ای
در سکوت خاکستری ات
آنسوی شهر
نفسی عمیق بکش
صدای نفس هایت را هنوز
در گودی گردنم
حس می کنم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
نبض
نفس های بریده
شرم
بوسه
بوی ترقوه
تن گرم
حیا و شرمی که از آستین شب
بالا میرود
نجوای معاشقه های نیمه
پیچیده میان تختی در آن سوی شهر
و این سوی شهر،
پسر زیبای من
نام او را گرفت.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
نفس های بریده
شرم
بوسه
بوی ترقوه
تن گرم
حیا و شرمی که از آستین شب
بالا میرود
نجوای معاشقه های نیمه
پیچیده میان تختی در آن سوی شهر
و این سوی شهر،
پسر زیبای من
نام او را گرفت.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
وقتی فقر،
به هزاران بکارت معصوم
تجاوز میکند
و حتی شرع
ماله میکشد
بر تن فروشیهای محترمانه،
با تو عاشقی خواهم کرد!
کدام مشاعره
از دم و بازدم ما،
که چنان شاخه های
به هم تنیده تاک،
بریکدیگر پیچیده ایم زیباتر خواهد بود؟!
تسلیم نگاه تو شدن،
صلح من است با من
پس از جنگهایی بیشمار!
زخمی تنم را به بوسه ای بنواز،
که سرباز خسته روحم
جز بازوانت سنگری نمیبیند.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
به هزاران بکارت معصوم
تجاوز میکند
و حتی شرع
ماله میکشد
بر تن فروشیهای محترمانه،
با تو عاشقی خواهم کرد!
کدام مشاعره
از دم و بازدم ما،
که چنان شاخه های
به هم تنیده تاک،
بریکدیگر پیچیده ایم زیباتر خواهد بود؟!
تسلیم نگاه تو شدن،
صلح من است با من
پس از جنگهایی بیشمار!
زخمی تنم را به بوسه ای بنواز،
که سرباز خسته روحم
جز بازوانت سنگری نمیبیند.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
دلشوره ی مبهم و پنهان مرا
موریانه ی زیرکِ این ذهنِ خسته، با خبر میشود
می بوسد در آن شبِ بارانی
این کهنه زخمِ لجوجِ تنهایی را
و تقویمِ بلا تکلیفِ من،
روزهای دلتنگیش بيشمار.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
موریانه ی زیرکِ این ذهنِ خسته، با خبر میشود
می بوسد در آن شبِ بارانی
این کهنه زخمِ لجوجِ تنهایی را
و تقویمِ بلا تکلیفِ من،
روزهای دلتنگیش بيشمار.
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
Audio
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
#فرخی_یزدی
خوانش: #مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
#فرخی_یزدی
خوانش: #مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ننگ بر من!
ننگ بر روزهای بی مایه
ننگ بر عشق!
ننگ بر سروده های بی خاصیت
ننگ بر آسمان!
ننگ بر ابری که نمی بارد
ننگ بر زمین!
ننگ بر خاکی که تکه هایت را
وصله نمی کند
ننگ بر سکوت!
ننگ بر حلقومی که خاموش است
آه!
ننگ بر راه!
ننگ بر جاده ای که
مرا به تو نمی رساند...!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ننگ بر روزهای بی مایه
ننگ بر عشق!
ننگ بر سروده های بی خاصیت
ننگ بر آسمان!
ننگ بر ابری که نمی بارد
ننگ بر زمین!
ننگ بر خاکی که تکه هایت را
وصله نمی کند
ننگ بر سکوت!
ننگ بر حلقومی که خاموش است
آه!
ننگ بر راه!
ننگ بر جاده ای که
مرا به تو نمی رساند...!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بر دار عبث نیاکانم
خویش را نخواهم
آویخت !
به ستاره های کوچک
هنوز نروییده
از دل خاک
ایمان دارم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
خویش را نخواهم
آویخت !
به ستاره های کوچک
هنوز نروییده
از دل خاک
ایمان دارم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
"من علف هرز باغچه ام..."
پنهان در پناه سبز درختی،
در همسایگی گلهای قرمز،
ریحان و نعنا همجوار منست،
و بلبلِ نغمه خوان
سرودِ صبحگاه منست
####
من اما....
سنگِ بی تاثیرم
زنده ای به مرده اسیرم،
و فرصتی نیست دیگر
وصیتم را
داس را کسی خبر کند
من در آواز باغچه
گوشه دل را فالش می خوانم
#فرزادسنایی
#تیر1401
@chekamehsabz🍀
پنهان در پناه سبز درختی،
در همسایگی گلهای قرمز،
ریحان و نعنا همجوار منست،
و بلبلِ نغمه خوان
سرودِ صبحگاه منست
####
من اما....
سنگِ بی تاثیرم
زنده ای به مرده اسیرم،
و فرصتی نیست دیگر
وصیتم را
داس را کسی خبر کند
من در آواز باغچه
گوشه دل را فالش می خوانم
#فرزادسنایی
#تیر1401
@chekamehsabz🍀
در جاده های ملال
غلت می خورم !
با من بگو
در کدامین کوچه ی
نسیان زده ی
این شهر ،
شور می زاید
نعره مستان
بار دیگر...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
غلت می خورم !
با من بگو
در کدامین کوچه ی
نسیان زده ی
این شهر ،
شور می زاید
نعره مستان
بار دیگر...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
همه جا تاریک است
اختران خاموشند
ماه هم خاموش است
خبر از نور در این ظلمت و تاریکی نیست
گوئیا ظلمت شب
فاتح جنگ در افلاک شده
همه جا تاریک است
کوچه ها باریک اند
داخل کوچه ی تنگ
که ز سر تا به تهش
شوم یک حادثه ای خیمه زده
مرد و زن، پیر و جوان در گذرند
همگی در پی نور
غافل از اینکه در این کوچه ی تنگ
همه زندانی دیوار و درند
همه جا تاریک است
کوچه ها باریک اند
آه از ظلمت شب
آه از کوچه ی تنگ
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
اختران خاموشند
ماه هم خاموش است
خبر از نور در این ظلمت و تاریکی نیست
گوئیا ظلمت شب
فاتح جنگ در افلاک شده
همه جا تاریک است
کوچه ها باریک اند
داخل کوچه ی تنگ
که ز سر تا به تهش
شوم یک حادثه ای خیمه زده
مرد و زن، پیر و جوان در گذرند
همگی در پی نور
غافل از اینکه در این کوچه ی تنگ
همه زندانی دیوار و درند
همه جا تاریک است
کوچه ها باریک اند
آه از ظلمت شب
آه از کوچه ی تنگ
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
چه عاشقانه ها برایت داشتم زیبارو
افسوس که دملهای چرکی
این سرزمین امانم نمیدهد...
بگو چگونه بنویسم ازنوش لبت
وقتی جنوب تشنست؟
بگو چگونه بنویسم از خماری چشمانت
که افیون خمار کرده چشمان
صدها جوان ارزو بردل را؟
بگو چگونه از جنگل موهایت بنویسم
که هربار اتشی با دست اهریمن، جنگل شمالم را
به خاکستر میکشد؟!
خدارا
به قداست زیبایی تو سوگند!
کین غصه کی عقیم شود
در قلبی که همیشه پا به ماه رنجی ست"که از آن من نیست"؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
افسوس که دملهای چرکی
این سرزمین امانم نمیدهد...
بگو چگونه بنویسم ازنوش لبت
وقتی جنوب تشنست؟
بگو چگونه بنویسم از خماری چشمانت
که افیون خمار کرده چشمان
صدها جوان ارزو بردل را؟
بگو چگونه از جنگل موهایت بنویسم
که هربار اتشی با دست اهریمن، جنگل شمالم را
به خاکستر میکشد؟!
خدارا
به قداست زیبایی تو سوگند!
کین غصه کی عقیم شود
در قلبی که همیشه پا به ماه رنجی ست"که از آن من نیست"؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
آفتاب سوزان است
لبخندت
سوزان تر!
آه!
دیگر به یاد نمی آورم
گلهای پیراهنم را
که در دستان تو
خاکستر شد...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
لبخندت
سوزان تر!
آه!
دیگر به یاد نمی آورم
گلهای پیراهنم را
که در دستان تو
خاکستر شد...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
فردا !
در دستهامان
پرچمی می بینی
که بر آن
نشان آوارگیمان
به اهتزاز در خواهد آمد ...
و باد !
این رسول یادهای خفته و خموش !
سکوت لبهامان را
در شهر
فریاد می زند
به سرود...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در دستهامان
پرچمی می بینی
که بر آن
نشان آوارگیمان
به اهتزاز در خواهد آمد ...
و باد !
این رسول یادهای خفته و خموش !
سکوت لبهامان را
در شهر
فریاد می زند
به سرود...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀