🌈🍀چکامه سبز🤍💚
218 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
#یاد_دوست

عشقم بکشد چرخ زنم در عالم
پرواز کنم بدون پر بی همدم

این یک دو سه روز پای در گل ماندم
فردای ابد دوا شوم بی مرهم

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
Audio
"خاطره بازی"

#محسن_یگانه

@chekamehsabz🍀
"رجعت"

دخترک لبخندی رو به آینه زد و پیرزن از درون آینه چشمهایش را بر چهره ی او دوخت.
دخترک نگاه خود را در صورت پیرزن دید. آینه ترکید. پیرزن درون آینه مرد و دخترک خاطراتش را از چمدان سنگین پیرزن برداشت و پر کشید

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
Audio
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم

شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرقِ خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم

دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم

#فرخی_یزدی
خوانش: #مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
مجموعه شعر آزاد 《رقص جنون》اثر 《فیروزه مهدیانی》 توسط انتشارات خیابان منتشر شد.

این آثار با ترکیب‌ها و ویژگی‌هایِ زبانیِ خاصِ شاعر، و درون‌مایه‌ی آمیخته با عاطفه‌‌ای آشکار که حاصلِ زیستِ شاعرانه‌ی اوست به رشته‌ی تحریر درآمده است.

این مجموعه‌شعر را هم‌اکنون می‌توانید از طریق سایت دیجی‌کالا به آدرس زیر تهیه کنید.

www.digikala.com/brand/nashre-khiaban


https://www.instagram.com/p/CcAnkMhqjzb/?utm_medium=share_sheet
ذره ذره‌ام را
در دیگران کاشتم
همگی، آنسوی افق
تکه‌ای از من‌اند

اکنون کجایم ؟
این چیست که این سوی حصار
در جنونی ترسناک و نامیرا
همچون جانوری بی‌شکل و بدون پوست
در پوکه خالی خویش
به این حصار چنگ می‌زند؟
آه ، شاید اگر...
به راستی..
شاید اگر
آنکه آخرین ذرات گلویم نزد اوست بازگردد
بیا ..
بیا ای آن که واپسین دوستت دارم های حلقومم هنوز بر پیشانی توست
هرکه هستی
بیا ..
بیا این ته مانده چرک و خون را
به آنسوی این بافته های
پولادین وسرد ببر..
می‌خواهم در این واپسین غروب
این تهوع چرک و خونِ باقی از خویش را
بر افق سرخ آن روزها
و بر ابرهای سترونتان بپاشم

اگر
فردا باران بارید
از خانه هایتان عریان خارج شوید
می‌خواهم به خویش بازگردم ...

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
‍ مرا که نداری
تازه لبخندم را به یاد می آوری
مرا که نداری
در باد دنبال عطر همیشگیم می گردی
مرا که نداری
آدمها را
از دور شبیه من می بینی و
به هر رهگذری سر تکان می دهی
با تردیدی امیدوارانه!
مرا که نداری
سرگردانی و
دلتنگی هایت را دوست می داری....
تو را که ندارم
می میرم.....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

دلتنگیم شیهه میکشد
اما
اسب همزادش
را که
بالهایش
در رویا جا مانده
دلداری میدهد!
آنسوها
چوپان اندیشه،
بدنبال گیاهیست که ریشه اش
تاب خورده در نور،
وچه استادانه عاشقیش را
میسراید در نای نی!
درشبی باران خورده که مست کرده
با عطر شب بوها،
راهی خواهم شد
تا بالهای اسب ابلق امیدم را بازیابم!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

ابد رفت

جامانده میان مرزها...
سماجتِ مبهمی.

در هم تنیدن،

و تاوان یکی شدن.

مرد قافیه ها رنگ می بازد،

در انتهای جهان

از بکارت واژه های درد آلود.

و من

آلوده ام تورا...
به دوستت دارم.

#ساراشرفی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

تن خسته ام را
غم تقسیم کرد

نیمی از من
در شب ماندگار شد
نیم دیگرم
در آرزوی رسیدن
هنوز با غم و مسیر در جدال است

#مهناز_رضا_زاده

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

دستش از رفتن کوتاه بود
خیالش اما شوق رفتن داشت
ورشکسته روی اسب بازنده
شرط می بست
اسب لنگ به مرگ میخندید
در خوابش چهار نعل میرقصید

#محسن_شریفی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

به سین سرکشم سوگند
تاقلب
دشت
سینه ات
تاختم
و سوم شخص مفرد آنجا یافتم
به تمام نجابت ناجنس ناجورت
باختم
غروب در چشم طشت خونم نشست
مصدر "رفتن"
با قلم
قلبم
ساختم

#فرزادسنایی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

غوطه می خورم
در امنیت آبی سحر!
و آسمان
زیر پای زمین
چهارنعل می تازد
در انعکاس آب!
تردید رویا
نشسته
در سوگ حقیقت...

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

اسب وحشی
از سلول انفرادی به
گله‌ی گورخرها نگاه می‌کرد
و شب
با فکر نعل و افسار شعری نوشت

" من همه‌ی اسب‌های جهانم
من و آزادی
دارایی دشتیم
پا پس بکش
ای انقطاع رهایی
پا پس بکش
ای حصر یال‌افشانی

آی گورخرهای رها...
من فردا
اسب خانگی‌ام

حتی این شعر هم
از تملک من خارج است
پس بتازید بر آن
بتازید... "

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست

من اشک تو باشم و بچکم به لبت
افسانه ی بی دریغ بارم به شبت

تو خنده زنی بر نگهم، مجنون وار
لیلی شوم و واله ی آن تاب و تبت

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست

میعاد تو شد قصه،فروریخت خیالم
بی روی عزیزت شده پاییز ، بهارم

یک روز بیا و بگذر از سر کویم
بر باد نشان عطر تنت سوی وصالم

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
"خانم میم"

-
-سلام خانم، میشه یه دقیقه وقتتونو بگیرم؟
-سلام جانم، بفرمائید!...
زنی تقریبا پنجاه ساله، کوتاه قامت و چادری ست، مودب و محجوب، دو دندان وسط از فک پایین افتاده، سبزه رو و ساده...
-من کارگر خونه هام، چند وقته بیکار شدم، چند جا کار می کردم ،یه عده شون رفتن کشورای خارجه، یکی دوتاشونم رفتن شهرستان...
از اطراف تهران می آید ساعت ۹ شب است، جمعه... و تازه الان باید برود خانه...
-شما تو همین محل زندگی می کنین؟
می گویم:بله
-از صبح میام تا غروب
-چقدر می گیرین؟
خجولانه می گوید :قابل شما رو نداره...
و بعد ازاینکه دوباره می پرسم ،نرخ یک روز کار از صبح تا شبش را می گوید.
-شماره موبایل دارین؟
-بله
...
شماره و اسمش را توی گوشیم ذخیره می کنم... 
-باشه ، بهتون زنگ می زنم...
خانم "میم" می رود و من در جهت مخالفش راه می افتم، بوی تن خانوم "میم" ،در مسیر عبور ش و در هوای باران خورده، حس می شود، بوی عرق زنی کارگر که ساعت ۹ شب یک روز تعطیل، دنبال کار می گردد...

#مرجانه_جعفریان

#یازدهم_اردیبهشت
#روز_جهانی_کارگر
#مبارک_باد

@chekamehsabz🍀
#من_یک_کارگرم؛
لای شیار زخمهایم
گل گاو زبان می روید!
،بنفش کبود،
و
اوکه دوستش میدارم
دمنوشش میکند
تا که قلبم آرام شود!
نابرابری کارگریست
بی وقفه،
که دریچه قلبم مرا
آچار کشی میکند.
هرشب میمیرم
پشت ویترین زرگری
که محبوبم سالهاست
ارزانترین حلقه را
در آن نشان میکند.
میمیرم و
دزد ناامیدی بازهم جیب روز مزدم را میزند!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#من_یک_کارگرم

حدود ۲۲ سال پیش کارگر یک شرکت بودم، روز کارگر یکی از بچه های اداری که مرا میشناخت، برای مراسمی که داشتند از من شعر و متن ادبی خواست و گفت خودت باید بخوانی، روز موعود پشت میکرفن رفتم و مقاله "انسانی به نام کارگر" را که با درد نوشته بودم خواندم، دوستم خودش را میخورد تا مقاله من تمام شود، مدیران وقت و نماینده اداره کار به هم نگاه میکردند، و کارگران که مرا میشناختند توقعی غیر از این نداشتند که فرزاد کارگر آرام اما با زبان سرخ غیر از این بنویسد....
آنروز گذشت و چندین نامه و مقاله دیگر تکان اساسی را داد و چند طرح مسکوت مانده در ان شرکت که به نفع کارگران بود و سالها بود خاک میخورد، اجرا شد ولی فرزاد آرام از ان شرکت اخراج شد و اولین طعم بیکاری را با کلی بدهکاری چشید، اما امروز دلش آرام است که حرکتی کرد ولو ناچیز....
من هنوز یک کارگرم.....

#فرزادسنایی

@chekamehsabz🍀