Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (مرجانه جعفریان)
"رفیق نیمه راه"
شکسته
بیدار
با نگاهی سرخ
دوخته بر غمزه های فلق
...
آه !
نیمه راهت
مردابیست
که نیلوفری از آن نمی روید
هرگز
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
شکسته
بیدار
با نگاهی سرخ
دوخته بر غمزه های فلق
...
آه !
نیمه راهت
مردابیست
که نیلوفری از آن نمی روید
هرگز
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Audio
جغدی در جنگل بی حوصلگی
پرش سوسک نظاره میکرد
از خودش چند سوالی پرسید
من چه هستم ؟
من که هستم ؟
در چه هستم ؟
بال و پر مال من است ؟
سر چرخاند و عقابی را دید
از خودش چند سوالی پرسید
او چه هست و ؟
او که هست و ؟
در چه است ؟
پال و پر مال خودش است ؟
پلکی افروخت و دوباره باز کرد
در دهانش سوسک آواز کرد
با سوالی بی جواب
با جوابی بی سوال
بال و پر را باز کرد
آتشی همراه کرد
بر درخت لانه اش
باورش را دار زد .... .
#شعر_و_خوانش
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
پرش سوسک نظاره میکرد
از خودش چند سوالی پرسید
من چه هستم ؟
من که هستم ؟
در چه هستم ؟
بال و پر مال من است ؟
سر چرخاند و عقابی را دید
از خودش چند سوالی پرسید
او چه هست و ؟
او که هست و ؟
در چه است ؟
پال و پر مال خودش است ؟
پلکی افروخت و دوباره باز کرد
در دهانش سوسک آواز کرد
با سوالی بی جواب
با جوابی بی سوال
بال و پر را باز کرد
آتشی همراه کرد
بر درخت لانه اش
باورش را دار زد .... .
#شعر_و_خوانش
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (م ج)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"خاطره"
یادم نمیآید کدامین لحظه حک شد!
لبخند بیمانند تو،بر این دل تنگ
یادم نمیآید زمانی را که خواندیم !
با یکدگر شعر محبت را هماهنگ
یادم نمیآید چه وقتی پُر شدم من !
از خواستن،از عشق،از رویای گلرنگ
یادم نمیآید در آغاز چه روزی !
دانستم این دل بی تو بیجان است چون سنگ
یادم نمیآید چرا دیوانه بودم !
چون کرم شبتابی برای نور شبرنگ
یادم نمیآید که ما خود قصه بودیم!
یا مینوشتیم داستان از نام و از ننگ
یادم میآید لیک در یک عصر پاییز !
رفتی و دور از من شدی،فرسنگ فرسنگ
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
یادم نمیآید کدامین لحظه حک شد!
لبخند بیمانند تو،بر این دل تنگ
یادم نمیآید زمانی را که خواندیم !
با یکدگر شعر محبت را هماهنگ
یادم نمیآید چه وقتی پُر شدم من !
از خواستن،از عشق،از رویای گلرنگ
یادم نمیآید در آغاز چه روزی !
دانستم این دل بی تو بیجان است چون سنگ
یادم نمیآید چرا دیوانه بودم !
چون کرم شبتابی برای نور شبرنگ
یادم نمیآید که ما خود قصه بودیم!
یا مینوشتیم داستان از نام و از ننگ
یادم میآید لیک در یک عصر پاییز !
رفتی و دور از من شدی،فرسنگ فرسنگ
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
پنجره آه میکشد...
بیاد همزاد خود در آن روز پاییز...
آن روز
که قله قاف پله ها را در مینوردیدم برای دیدنت...
آه میکشد
بیاد همزادش که حایل بود میان ما..
وتو در آن سو
با چشمانی
چون جفت دو سنگ
که جرقه میزد
سردی جان مرا...
میباختم نجیب...
میبردی با دلی باخته به مهر!
شاید تا بهار که برسد
بسته شدن نطفه امیدی
در زهدان خشکیده عشق،
وا کند گره کور تنهاییم را!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
بیاد همزاد خود در آن روز پاییز...
آن روز
که قله قاف پله ها را در مینوردیدم برای دیدنت...
آه میکشد
بیاد همزادش که حایل بود میان ما..
وتو در آن سو
با چشمانی
چون جفت دو سنگ
که جرقه میزد
سردی جان مرا...
میباختم نجیب...
میبردی با دلی باخته به مهر!
شاید تا بهار که برسد
بسته شدن نطفه امیدی
در زهدان خشکیده عشق،
وا کند گره کور تنهاییم را!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
دنبال خودم میگردم
گم شده ام در یک حوالی
کسی نام و نشانی دارد !.
لطفا خبری برساند
خبری برساند...
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
گم شده ام در یک حوالی
کسی نام و نشانی دارد !.
لطفا خبری برساند
خبری برساند...
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
نه نقشی
نه نفسی
هیچ
تنها آه خالی من
تو را بر این شیشه ی مه گرفته
تصویر می کند
خیس
لرزان
عرق کرده
پشت شیشه
قرن هاست
پاییز است
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
نه نفسی
هیچ
تنها آه خالی من
تو را بر این شیشه ی مه گرفته
تصویر می کند
خیس
لرزان
عرق کرده
پشت شیشه
قرن هاست
پاییز است
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
چینهای کوچک کنار چشمانت!
چینهای دامن مادربزرگم!
چین و شکن گیسوان پریشانش
پریشانی دردناکی بود
در چینهای امواج پریشان آب
....
در آخرین شکنهای احتضار
هیچ نباید گفت !
دریا مردگان را
به خانه می رساند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چینهای دامن مادربزرگم!
چین و شکن گیسوان پریشانش
پریشانی دردناکی بود
در چینهای امواج پریشان آب
....
در آخرین شکنهای احتضار
هیچ نباید گفت !
دریا مردگان را
به خانه می رساند...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
روزها را گم کرده ام
ساعت ها را
و دقایق را
من خودم را هم
جایی جا گذاشته ام
به دوستی ها سوگند
تو اگر در نفس عشق مرا دیدی
خبرم کن
پیاده خواهم آمد
تمام دقایق گم شده را
#فرزادسنایی
#آنی
@chekamehsabz🍀
ساعت ها را
و دقایق را
من خودم را هم
جایی جا گذاشته ام
به دوستی ها سوگند
تو اگر در نفس عشق مرا دیدی
خبرم کن
پیاده خواهم آمد
تمام دقایق گم شده را
#فرزادسنایی
#آنی
@chekamehsabz🍀
عزیزم
من
هنوز می خواهمت
چنان
چون محکومی
که جلادش را
می بینی
من هنوز
به طعم خون خودم
تشنه ام
آه
عزیزم...
#مریم_ک
#آنی
@chekamehsabz🍀
من
هنوز می خواهمت
چنان
چون محکومی
که جلادش را
می بینی
من هنوز
به طعم خون خودم
تشنه ام
آه
عزیزم...
#مریم_ک
#آنی
@chekamehsabz🍀
عود بُدم
دود شدم
هست بُدم
پست شدم
بی خبرومست شدم
حال مرا بین که دگر
رفتی و بیمار شدم
خسته از این دار شدم
بی نفسو زار شدم....
#حسین_ش
#آنی
@chekamehsabz🍀
دود شدم
هست بُدم
پست شدم
بی خبرومست شدم
حال مرا بین که دگر
رفتی و بیمار شدم
خسته از این دار شدم
بی نفسو زار شدم....
#حسین_ش
#آنی
@chekamehsabz🍀
کفشهای تو اگر پاره نبودند
من عاشقانه منتظر زمستان میماندم
آنقدر در برگ ریزان باغ محتشم میرقصیدم
تا که خون زمستان با دلبریهایم
چند روزی زودتر به قلب تپنده زمان میرسید...
آه اگر غم دستان ظریف کِرختت نبود ای زن!
من دست در گردن تمام ادم برفیهای شهر، عکس یادگاری می انداختم!
آه...ای زن!ای دم سرد نفسهای تو
پیچیده در دست بافی از
شرم و غرور!
دمت گرم بادا!
ای پرنده کوچک قلبت
در حصر میله های بافتنی نجابتت...
آه!ای زن!
آن لبهای سرد خشکیده ات اگر نبود میشد تا چله برای دلبری زمستان شعر سرود...
#شکوفه_پورصفری
#آنی
@chekamehsabz🍀
من عاشقانه منتظر زمستان میماندم
آنقدر در برگ ریزان باغ محتشم میرقصیدم
تا که خون زمستان با دلبریهایم
چند روزی زودتر به قلب تپنده زمان میرسید...
آه اگر غم دستان ظریف کِرختت نبود ای زن!
من دست در گردن تمام ادم برفیهای شهر، عکس یادگاری می انداختم!
آه...ای زن!ای دم سرد نفسهای تو
پیچیده در دست بافی از
شرم و غرور!
دمت گرم بادا!
ای پرنده کوچک قلبت
در حصر میله های بافتنی نجابتت...
آه!ای زن!
آن لبهای سرد خشکیده ات اگر نبود میشد تا چله برای دلبری زمستان شعر سرود...
#شکوفه_پورصفری
#آنی
@chekamehsabz🍀
گویا ما بیگانه از خویشیم !
خویش بودن یعنی خود را به طبیعت درست معرفی کردن و طبیعت را درک کردن .
اگر ندانیم چقدر درست قدم میگذاریم و چقدر غلط چگونه می توانیم به دیگران نقد داشته باشیم ، چگونه میتوانیم دیگران را مقصر بدانیم و برای تمام کارهای خودمان منطق بتراشیم
این خصوصیت اجتماعی مان از کجا نشأت میگیرد
کریشنامورتی نویسنده هندی میگوید
«هنگامی که شما عاقل میشوید، جامعه فکر میکند شما دیوانهاید»
اما آیا در جامعه ای که عاقل شدن نتیجه اش در ذهن دیگران دیوانگی ست ؛ ارزش عاقل شدن را دارد ؟!
مدتها سر این دو راهی بوده ام که حالا اگر من بخواهم در جامعه شبیه دیگران زندگی کنم چقدر میتواند در زندگی من تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد
و هر بار به این نتیجه رسیده ام که خود را در پستوی ذهن پنهان کنم و رمز زندگی در اجتماع این است ، با بهانه های کوچک بخند ، در برابر صحنه های احساسی احساساتی بشو ، در مقابل ظلم سر خم و گذشت کن که بخشندگی نهایت رستگاری است .
من میبینم تمام زوایای این رنج های گسیل شده در اجتماع را ، در اطراف خودم در زندگانی آدمیان لمس میکنم
چگونه خود را در پستوی ذهن حبس کنم
گاهی یاغی میشود این من و تمام غل و زنجیر هایی که به خود بسته ام را پاره می کند و فریاد میزند که این من هستم و گاه با غل و زنجیر های محکم تری دوباره خود را حبس میکنم در خود .
اما اینگونه نخواهد ماند یا نخواهم ماند
لذت زندگی برای من همان یکبار زیستن و به انتها رسیدن است
پس یکبار زیستن ارزش آن را ندارد که خود را مخفی نگه دارم تا مبادا مردم به من بگویند دیوانه است .
مردم همان کور دلانی که برای مردگان هم دشمن تراشی میکنند .
(من هم جزئی از همین مردم هستم )
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
خویش بودن یعنی خود را به طبیعت درست معرفی کردن و طبیعت را درک کردن .
اگر ندانیم چقدر درست قدم میگذاریم و چقدر غلط چگونه می توانیم به دیگران نقد داشته باشیم ، چگونه میتوانیم دیگران را مقصر بدانیم و برای تمام کارهای خودمان منطق بتراشیم
این خصوصیت اجتماعی مان از کجا نشأت میگیرد
کریشنامورتی نویسنده هندی میگوید
«هنگامی که شما عاقل میشوید، جامعه فکر میکند شما دیوانهاید»
اما آیا در جامعه ای که عاقل شدن نتیجه اش در ذهن دیگران دیوانگی ست ؛ ارزش عاقل شدن را دارد ؟!
مدتها سر این دو راهی بوده ام که حالا اگر من بخواهم در جامعه شبیه دیگران زندگی کنم چقدر میتواند در زندگی من تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد
و هر بار به این نتیجه رسیده ام که خود را در پستوی ذهن پنهان کنم و رمز زندگی در اجتماع این است ، با بهانه های کوچک بخند ، در برابر صحنه های احساسی احساساتی بشو ، در مقابل ظلم سر خم و گذشت کن که بخشندگی نهایت رستگاری است .
من میبینم تمام زوایای این رنج های گسیل شده در اجتماع را ، در اطراف خودم در زندگانی آدمیان لمس میکنم
چگونه خود را در پستوی ذهن حبس کنم
گاهی یاغی میشود این من و تمام غل و زنجیر هایی که به خود بسته ام را پاره می کند و فریاد میزند که این من هستم و گاه با غل و زنجیر های محکم تری دوباره خود را حبس میکنم در خود .
اما اینگونه نخواهد ماند یا نخواهم ماند
لذت زندگی برای من همان یکبار زیستن و به انتها رسیدن است
پس یکبار زیستن ارزش آن را ندارد که خود را مخفی نگه دارم تا مبادا مردم به من بگویند دیوانه است .
مردم همان کور دلانی که برای مردگان هم دشمن تراشی میکنند .
(من هم جزئی از همین مردم هستم )
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
مثل نجوا
شکل فردا بودی
آنقدر مبهم و گنگ
همچو رویا بودی...
رنگ چشمان غریبت شفقی
آفرینندهی تب
پیکر خالی نور....
آن دو دهلیز عجیب
با سکوتی مرموز
مردمکهای سیاهت انگار
از شب حادثه ها آمده بود
درکرانی که مفاصل از رنج...
شده خاکستر مرگ
عشق معنا شده در
درد و پسماندهی درد
خواب شن در چشمان
و هزاران افعی
جای خوش کرده میان دلها
رستگاری در توست..
چشم تو....
خط خوش نستعلیق
روی آن کاغذ ابری
در باد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
شکل فردا بودی
آنقدر مبهم و گنگ
همچو رویا بودی...
رنگ چشمان غریبت شفقی
آفرینندهی تب
پیکر خالی نور....
آن دو دهلیز عجیب
با سکوتی مرموز
مردمکهای سیاهت انگار
از شب حادثه ها آمده بود
درکرانی که مفاصل از رنج...
شده خاکستر مرگ
عشق معنا شده در
درد و پسماندهی درد
خواب شن در چشمان
و هزاران افعی
جای خوش کرده میان دلها
رستگاری در توست..
چشم تو....
خط خوش نستعلیق
روی آن کاغذ ابری
در باد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست
امروز به پای هر که نوشم ،خوب است
از بهر هرآنکه شعر پوشم ،خوب است
در منزل چشم تو فتاده عکسم
امروز اگر غزل فروشم ،خوب است
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
امروز به پای هر که نوشم ،خوب است
از بهر هرآنکه شعر پوشم ،خوب است
در منزل چشم تو فتاده عکسم
امروز اگر غزل فروشم ،خوب است
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (مرجانه جعفریان)
در آغوش صبح
بیدار می شوم!
باران و آفتاب
توأمان...
نشانی هایت را,
از چکاوک پشت پنجره می گیرم!
پاهای یخزده ام
گرم می شود
روز می آغازد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بیدار می شوم!
باران و آفتاب
توأمان...
نشانی هایت را,
از چکاوک پشت پنجره می گیرم!
پاهای یخزده ام
گرم می شود
روز می آغازد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
به مغز استخوان رسیده
این همه نداشتنت
گهگاهی نگرانم شو،
یادم کن،
شبیه بوسه های خورشید.
فصلِ گسِ خرمالو، بیا و واژه ها را بچین
تنهاییم را تکانی بده
بی دلهره ،
آرامم کن .
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
این همه نداشتنت
گهگاهی نگرانم شو،
یادم کن،
شبیه بوسه های خورشید.
فصلِ گسِ خرمالو، بیا و واژه ها را بچین
تنهاییم را تکانی بده
بی دلهره ،
آرامم کن .
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
تمام قصه همین بود
من خشمگین ترین شاعر جهان شدم
با هزار نیزه ی فرو رفته
در شعر هایم
و سطر هایی که می تاختند
چون اسبان فراری
از فریاد های میدان نبرد
و واژه هایی که هر شب
درمیان دستهایم
می ساییدند
و تیز می شدند
براق و زلال
به رنگ اشکی که هر شب
بر بالش فرو نمی ریخت
....
کابوس می شد
....
آه
روزگاری دور اما
پیش از تمام این دیوار ها و درد ها
من نیز دخترکی بودم
باکره
که
تمام لطافت شکوفه های بهار را
تمام لبخندهای لطیف زنانه را
می فهمید
و خشمگین ترین شاعر شدم
روزی که
میان هجاهای سکوت و بغضم
روبه روی
تو
خودم را
جایی گذاشتم
و گذشتم
و
سکوتم
پوست واژه را شکافت
و حالا زهرآگین ترین شاعر جهانم
با هزار شعر به خون نشسته
که هنوز
در مقابل جادوی خیال دردناک تو
سکوت می کند
و
لبخند می زند
تمام قصه همین بود...
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
من خشمگین ترین شاعر جهان شدم
با هزار نیزه ی فرو رفته
در شعر هایم
و سطر هایی که می تاختند
چون اسبان فراری
از فریاد های میدان نبرد
و واژه هایی که هر شب
درمیان دستهایم
می ساییدند
و تیز می شدند
براق و زلال
به رنگ اشکی که هر شب
بر بالش فرو نمی ریخت
....
کابوس می شد
....
آه
روزگاری دور اما
پیش از تمام این دیوار ها و درد ها
من نیز دخترکی بودم
باکره
که
تمام لطافت شکوفه های بهار را
تمام لبخندهای لطیف زنانه را
می فهمید
و خشمگین ترین شاعر شدم
روزی که
میان هجاهای سکوت و بغضم
روبه روی
تو
خودم را
جایی گذاشتم
و گذشتم
و
سکوتم
پوست واژه را شکافت
و حالا زهرآگین ترین شاعر جهانم
با هزار شعر به خون نشسته
که هنوز
در مقابل جادوی خیال دردناک تو
سکوت می کند
و
لبخند می زند
تمام قصه همین بود...
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀