در هیابانگ پایان بهار
زیر آن سایه ی ناپایدار
از درختی مدهوش
آسمان خاموش
بلبلی دارد گوش
نبض یک شمعدانی می تپد در پس پرده ی کوچ
ترس از ریختن این بارو
با چای میعاد دارد سر آن شاخه ی شب بو
تا نور
قد لذت بردن از عصرانه ی سبز فاصله است
هوش دار !
ترس از ریختن این بارو
با چای میعاد دارد سر آن شاخه ی شب بو
#شهرزاد_مقدادی
@chekamehsabz🍀
زیر آن سایه ی ناپایدار
از درختی مدهوش
آسمان خاموش
بلبلی دارد گوش
نبض یک شمعدانی می تپد در پس پرده ی کوچ
ترس از ریختن این بارو
با چای میعاد دارد سر آن شاخه ی شب بو
تا نور
قد لذت بردن از عصرانه ی سبز فاصله است
هوش دار !
ترس از ریختن این بارو
با چای میعاد دارد سر آن شاخه ی شب بو
#شهرزاد_مقدادی
@chekamehsabz🍀
یه جایی بین عشق و زندگی گیرم
نه می خوابم نه بیدارم نه می میرم
توی دلواپسی ها گم می شم هر شب
در اوج شادمانی بی تو دلگیرم
همینم خوبه که عکست نشسته باز
توی فنجون، به یادت فال می گیرم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
نه می خوابم نه بیدارم نه می میرم
توی دلواپسی ها گم می شم هر شب
در اوج شادمانی بی تو دلگیرم
همینم خوبه که عکست نشسته باز
توی فنجون، به یادت فال می گیرم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
میانِ سُکر و هوشیاری
با شکافی عمیق در اندیشه ام
بر روی آسفالت داغِ ظهرِ خیابان
تمامِ نبودن را لمس کردم
اما...
بوی خون
و سوزن و نخِ بخیه
سرود ماندن سر داد
و نوشتن دوباره...
#فرزادسنایی
#تصادف_خرداد
#و_من
#دوباره_آمدم
@chekamehsabz🍀
با شکافی عمیق در اندیشه ام
بر روی آسفالت داغِ ظهرِ خیابان
تمامِ نبودن را لمس کردم
اما...
بوی خون
و سوزن و نخِ بخیه
سرود ماندن سر داد
و نوشتن دوباره...
#فرزادسنایی
#تصادف_خرداد
#و_من
#دوباره_آمدم
@chekamehsabz🍀
رفتی و هنوز این دل من پیش تو گیر است
برگرد که من جز تو دلم از همه سیر است
من بی تو هوایم همه دم ابری ابری ست
ای دار و ندارم به خدا حق من این نیست
در آتش تو سوختم و دود شدم من
از دوری تو یک شبه نابود شدم من
از شادی ایام گذشته خبری نیست
در خانه من جز در غم هیچ دری نیست
روزم شده چون شب، سیه و تیره و تاریک
من مانده ام و یاد تو و کوچه ی باریک
دلتنگ تو هستم، چه کنم دست خودم نیست
دلتنگ تو غیر از من اگر هست، بگو کیست؟
دنیای بدون تو مرا همچو حصاریست
اما تو که باشی همه دم فصل بهاریست
دنیا به چه کار آیدم اینک که نباشی
دنیای من آنجاست، همانجا که تو باشی
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
برگرد که من جز تو دلم از همه سیر است
من بی تو هوایم همه دم ابری ابری ست
ای دار و ندارم به خدا حق من این نیست
در آتش تو سوختم و دود شدم من
از دوری تو یک شبه نابود شدم من
از شادی ایام گذشته خبری نیست
در خانه من جز در غم هیچ دری نیست
روزم شده چون شب، سیه و تیره و تاریک
من مانده ام و یاد تو و کوچه ی باریک
دلتنگ تو هستم، چه کنم دست خودم نیست
دلتنگ تو غیر از من اگر هست، بگو کیست؟
دنیای بدون تو مرا همچو حصاریست
اما تو که باشی همه دم فصل بهاریست
دنیا به چه کار آیدم اینک که نباشی
دنیای من آنجاست، همانجا که تو باشی
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
موسیقی خانهی ازلی انسان است
هر انسانی مافیالضمیر خود را بیان میکند
و موسیقی چیزی نیست جز بخش بزرگی از
سیستم ایمنی ما در برابر ویرانی، ناامیدی، بیابانزایی و ناشعری...
روح نیز چیزی نیست مگر مجموعهای ازنُتهای سرگردان،
که هر بار با خیالِ شامخِ نردبان نظام موسیقایی درآمیخته و آفریدههایش عطر و تجلی تراویدند...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
هر انسانی مافیالضمیر خود را بیان میکند
و موسیقی چیزی نیست جز بخش بزرگی از
سیستم ایمنی ما در برابر ویرانی، ناامیدی، بیابانزایی و ناشعری...
روح نیز چیزی نیست مگر مجموعهای ازنُتهای سرگردان،
که هر بار با خیالِ شامخِ نردبان نظام موسیقایی درآمیخته و آفریدههایش عطر و تجلی تراویدند...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
شاهراه حقیقت سراب بود
در ذات هر فصلِ کرکس چله نشین گله ای کفتار خفته بود
بی شباهت به خورشید از آتشفشان بی رحم تر
برای تو مینویسم ای دوست
باورم کن
شبهای زیادی را تا طلوع نخوابیده ام
پل هایی را ساخته ام که هوش از سر نیچه میپرد ، در خودکشی هایی زیسته ام که هدایت اگر بود سر بر شانه هایم گذاشته و تمام شیر های گاز را دشمن نام گذاری میکرد .
و اینک من فصل عمر خود را یافته ام ، بی کرکس و کفتار ، با کریشنامورتی ، سارتر ، ویرجینیا ، فروغ ، کامو ، سهراب ، شاملو و پیامبرانی که بهشت مشترکی را به من نوید داده اند و من قدم گذاشته ام در سرزمین ذات جغدی که زاویه نگاهش به اندازه شصت ثانیه حرکت ثانیه شمار ساعت است .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
در ذات هر فصلِ کرکس چله نشین گله ای کفتار خفته بود
بی شباهت به خورشید از آتشفشان بی رحم تر
برای تو مینویسم ای دوست
باورم کن
شبهای زیادی را تا طلوع نخوابیده ام
پل هایی را ساخته ام که هوش از سر نیچه میپرد ، در خودکشی هایی زیسته ام که هدایت اگر بود سر بر شانه هایم گذاشته و تمام شیر های گاز را دشمن نام گذاری میکرد .
و اینک من فصل عمر خود را یافته ام ، بی کرکس و کفتار ، با کریشنامورتی ، سارتر ، ویرجینیا ، فروغ ، کامو ، سهراب ، شاملو و پیامبرانی که بهشت مشترکی را به من نوید داده اند و من قدم گذاشته ام در سرزمین ذات جغدی که زاویه نگاهش به اندازه شصت ثانیه حرکت ثانیه شمار ساعت است .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
با کلمات احساسی خلق میشود
با جاری شدنش شعری !
با شعر
روح انسان نوازش میشود
عشقی می شکفد
و چه زیبا به رقص در می آییم
میان انبوه این کلمات....
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
با جاری شدنش شعری !
با شعر
روح انسان نوازش میشود
عشقی می شکفد
و چه زیبا به رقص در می آییم
میان انبوه این کلمات....
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
دیشب!
خواب دیدم
می آیی!
در هوای برفی آخر پاییز
با گونه های گل انداخته از سرما
و لبخندی گرم و سپید....
هه!
چه رویای دوری
در هوای دمکرده ی آخر بهار...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
خواب دیدم
می آیی!
در هوای برفی آخر پاییز
با گونه های گل انداخته از سرما
و لبخندی گرم و سپید....
هه!
چه رویای دوری
در هوای دمکرده ی آخر بهار...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست
هر شام به خواب من درآیی ای دوست
نیکو قدمی, گره گشایی ای دوست
هر صبح که دیده بر گشایم بر روز
لبریز ز عطر تو! , کجایی ای دوست!
#مرجانه_جعفریان
#رباعی
@chekamehsabz🍀
هر شام به خواب من درآیی ای دوست
نیکو قدمی, گره گشایی ای دوست
هر صبح که دیده بر گشایم بر روز
لبریز ز عطر تو! , کجایی ای دوست!
#مرجانه_جعفریان
#رباعی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
برایت از درختی تنها مینویسم
برای دوستی با قارچ های وحشی
به تنش اجازه رویش داد
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
برایت از درختی تنها مینویسم
برای دوستی با قارچ های وحشی
به تنش اجازه رویش داد
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
درحریق شبانه ی رعدها
شکفته میشوی
به سان مبارک ترین جنون هرگاهم
چه جنونی ست
که از اشارت چشمانت
صدای رفتن میشنود
آه
ای گره خورده بردستانِ هر لحظه ام
ای خوابیده درچشمانِ هرشبم
ای فرورفته دراستخوان
چگونه بیرون کنم تورا....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
درحریق شبانه ی رعدها
شکفته میشوی
به سان مبارک ترین جنون هرگاهم
چه جنونی ست
که از اشارت چشمانت
صدای رفتن میشنود
آه
ای گره خورده بردستانِ هر لحظه ام
ای خوابیده درچشمانِ هرشبم
ای فرورفته دراستخوان
چگونه بیرون کنم تورا....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ریشه داشتی اما درخت نبودی
تو درخت نبودی
اسیر دست سکون...
بنام دستهای سبزت که تا به خورشید رسید
و لبان خاموشت که روی ماه باران را بوسید
تو درخت نبودی اما...
تو طوفان بودی
شعروشور بودی
درجهان پیشین،
واینجا
بیگناه محکوم به سکون...
برای تو دور
اما برای من نه دیر...
سکوت قارچ گونه
زمانه را به تن نخواهم گرفت
شعرو شور میشوم؛
می رقصم که مبرا شوم ازگناه...
رهایم...
درسکون نخواهم شد!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ریشه داشتی اما درخت نبودی
تو درخت نبودی
اسیر دست سکون...
بنام دستهای سبزت که تا به خورشید رسید
و لبان خاموشت که روی ماه باران را بوسید
تو درخت نبودی اما...
تو طوفان بودی
شعروشور بودی
درجهان پیشین،
واینجا
بیگناه محکوم به سکون...
برای تو دور
اما برای من نه دیر...
سکوت قارچ گونه
زمانه را به تن نخواهم گرفت
شعرو شور میشوم؛
می رقصم که مبرا شوم ازگناه...
رهایم...
درسکون نخواهم شد!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
خشم خاموش مادری که نظاره میکند مرگ وجودش را
بی شباهت به رنج چند هزارساله روح نجیب اسبی در انتظار تیمار نیست
گاه هوش از سر جنگل میپرد
گاه دل میسپارد به ادامه مردن
و پرواز ، سقوطِ ذهنِ وحشی است
در جنگلِ درندگانِ روح .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
خشم خاموش مادری که نظاره میکند مرگ وجودش را
بی شباهت به رنج چند هزارساله روح نجیب اسبی در انتظار تیمار نیست
گاه هوش از سر جنگل میپرد
گاه دل میسپارد به ادامه مردن
و پرواز ، سقوطِ ذهنِ وحشی است
در جنگلِ درندگانِ روح .
#بلال_اصغری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
قارچها از پس هجوم تبر
بر پیکر درختان روییدند
جنگل سوخت
باران نبارید
و جهان در عصری نوین مرگی کهنه را به آغوش کشید
#ترنم
@chekamehsabz🍀
قارچها از پس هجوم تبر
بر پیکر درختان روییدند
جنگل سوخت
باران نبارید
و جهان در عصری نوین مرگی کهنه را به آغوش کشید
#ترنم
@chekamehsabz🍀
زندگی، همچون شبی تاریک و ظلمانی شده
اژدهای غم در این شب، وحشی و جانی شده
آسمان را بنگری نوری نمی بینی در آن
گوئیا تابیدن مهتاب پنهانی شده
اختران چشمک زدن ها را ز خاطر برده اند
آسمان خالی ز هر نظمی و سامانی شده
از گزند اژدها هرکس به سویی می دود
با صدای همهمه، در شهر طوفانی شده
چون کسی چیزی نمی بیند در این آشفتگی
طعمه گشتن ها و خوردن بر زمین آنی شده
در پی این شب دگر روزی نمی آید تو را
شاعرا دنیا دگر محکوم ویرانی شده
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
اژدهای غم در این شب، وحشی و جانی شده
آسمان را بنگری نوری نمی بینی در آن
گوئیا تابیدن مهتاب پنهانی شده
اختران چشمک زدن ها را ز خاطر برده اند
آسمان خالی ز هر نظمی و سامانی شده
از گزند اژدها هرکس به سویی می دود
با صدای همهمه، در شهر طوفانی شده
چون کسی چیزی نمی بیند در این آشفتگی
طعمه گشتن ها و خوردن بر زمین آنی شده
در پی این شب دگر روزی نمی آید تو را
شاعرا دنیا دگر محکوم ویرانی شده
#مرتضی_نادری
@chekamehsabz🍀
در سماعِ ظهرِ خیابان
بیهودگیِ "بودن" را،
به تمامِ شکوهِ "نبودن"
بخشیدم...
با چشمِ عقل بین
در خون می غلتیدم،
و هر آنچه که می دیدم
در سکون می رقصیدم.
در عینِ بودن
تمامِ نبودن آرزو شد،
و مَلِک بودن و
فردوسِ برین
اینجایی شد،
یکی شکافِ اندیشه ام را
با سوزن و نخ
دو باره دوخت برای نوشتن،
واژه ها دو باره رقصیدند
و نوشتند
آ..ز..ا..د..ی..!
اینجا زمین است...
#فرزادسنایی
#تصادف
#تولد.دوباره
#قلم
@chekamehsabz🍀
بیهودگیِ "بودن" را،
به تمامِ شکوهِ "نبودن"
بخشیدم...
با چشمِ عقل بین
در خون می غلتیدم،
و هر آنچه که می دیدم
در سکون می رقصیدم.
در عینِ بودن
تمامِ نبودن آرزو شد،
و مَلِک بودن و
فردوسِ برین
اینجایی شد،
یکی شکافِ اندیشه ام را
با سوزن و نخ
دو باره دوخت برای نوشتن،
واژه ها دو باره رقصیدند
و نوشتند
آ..ز..ا..د..ی..!
اینجا زمین است...
#فرزادسنایی
#تصادف
#تولد.دوباره
#قلم
@chekamehsabz🍀